Get Mystery Box with random crypto!

تز یازدهم

لوگوی کانال تلگرام thesis11site — تز یازدهم ت
لوگوی کانال تلگرام thesis11site — تز یازدهم
آدرس کانال: @thesis11site
دسته بندی ها: سیاست
زبان: فارسی
مشترکین: 6.49K
توضیحات از کانال

فلسفه و سیاست

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 10

2021-11-06 11:33:39 ‍ لوکاچ در نظریۀ رمان (1916) رمان را مساعدترین صورتِ موجود در دنیای مدرن برای بیان «بی‌خانمانیِ استعلاییِ» انسان یا «سقف نداشتنِ استعلایی» (‘transzendentale Obdachlosigkeit’) می‌خواند. لوکاچ «بی‌خانمانیِ استعلاییِ» ما را قطب مخالفِ جهان یونان باستان می‌داند، جهانی که با انسان به شیوه‌ای قابل فهم سخن می‌گفت، روزگاری که، بنا به جملۀ اول کتاب نظریۀ رمان، «آسمان نقشۀ تمامی مسیرهای ممکن» بود. استعلایی را در اینجا می‌توان افقی تعبیر کرد که با ما سخن می‌گوید. استعلایی در اینجا یعنی امکان وجود تناظر یا تطابق میان آنچه معمولا بخش روحی یا متافیزیکی واقعیت تلقی می‌شود و آنچه بخش انضمامی یا فیزیکی. «سقفِ» آسمان دیگر نه در ماورا بلکه در مرز واقع شده است، و این مرز گواه امکان‌هایی است که آدمی در جهان دارد. لوکاچ استعلا را مستقیم به «صورت» یا «بیان» مربوط می‌سازد: به اعتقاد لوکاچ، تجربۀ داشتنِ خانه‌ای استعلایی فقط در شعر غنائی امکان می‌پذیرد که به من امکان می‌دهد تجربه‌ای را به قالب کلمات ریزم که در آن جهان از خویشتنِ خویش سخن می‌گوید و صدای مؤلف در آن با صدایی که از جهان برمی‌خیزد یکی می‌شود. شعر، به وجهی متفاوت با تلقی باختین از رمان، محل برخاستنِ صدای دیگری است یا به بیان بهتر محل برخاستنِ صدای خودِ زبان است. در مقابل، در رمان مدرن، به زعم لوکاچ، راهی برای بیان این معنی وجود ندارد که انسان می‌تواند جهان را خانۀ خود انگارد، هیچ صدایی از جهان برنمی‌خیزد، زیرا در رمان مدرن صدای یکه و تنهای انسان تک‌افتاده‌ای به گوش می‌آید که جایگاه خود را در افق استعلایی نمی‌داند. بنابراین رمان راهی است برای بیانِ «بغرنجیِ عمیق زندگی» یا، بهتر بگوییم، «بی رهنما بودنِ عمیق/ بصیرت نداشتن عمیق در زندگی» (‘die tiefe Ratlosigkeit des Lebens’). در رمان مدرن، انسان مدرن بی‌کس و تنها در برابر آسمان می‌ایستد و می‌کوشد راه جوید اما نه جوابی می‌شنود نه کسی راهش می‌نماید.

Tora Lane. "Platonov’s Chevengur: Disorientation and the Quest for a Transcendental Home in the World", in Dis-orientations (Edited by Marcia Sá Cavalcante Schuback and Tora Lane. 2015)

@thesis11site
1.4K viewsedited  08:33
باز کردن / نظر دهید
2021-11-04 20:10:09 سیاست: دیالکتیکی غیر بیانی (متن سخنرانی آلن بدیو دربارۀ سیاست در دنیای امروز)

قسمت چهارم

مسئله اینجا است که بخش معینی از تمامیت جمعی از منظر قانون به معنای واقعی کلمه هستی ندارد. مسئلۀ قانون در نهایت صرفا مسئله‌ای حقوقی و تاریخی نیست. مسئله‌ای وجودشناختی است: مسئله بر سر هستی انسان‌ها است. مسئله در نهایت رابطۀ میان زبان و اشیاء است و هستی آنها که، به تعبیر فوکو، بر اساس رابطۀ میان کلمات و اشیاء شکل می‌گیرد. و سرآخر، در میدان قانون، فقط چیزهایی که توصیفی واضح از آنها داشته باشیم هستی دارند. مسئله اینک در جبهۀ میل است. زیرا با قطع و یقین می‌توان گفت میل همواره مایل به چیزی است که به این معنی هستی ندارد. میل طالب چیزی است که ورای حالت بهنجارِ قانون جای دارد. مطلوب واقعیِ میلِ حقیقی همواره چیزی است مانند سیبی که در عین حال خار است. [و طرفه اینکه در زبان انگلیسی به تاتوره می‌گویند، «خار-سیب» یا «سیب خاردار».] این است مطلوب واقعیِ میل حقیقی؛ میل حقیقی همواره میل به چیزی هیولاوش است. اما چرا؟ زیرا میل تأییدِ تک‌بودگی یا فرید‌بودگیِ محض در فضای بهنجار قانون و ورای آن است.

مثال بسیار ساده و واضحی در ریاضیات برای این رابطۀ میان میل و قانون داریم، میان صورت‌های متفاوت هستی. نظریۀ مجموعه‌ها را در نظر آورید – نظریه‌ای راجع به کثرت محض – و یک مجموعه را هم پیش چشم آورید، مهم نیست کدام مجموعه باشد؛ کثرتی کاملا عادی. نکتۀ جالب توجه این است که با ابزاری فنی، یعنی وسیله‌ای که نظریۀ مجموعه‌ها در اختیارمان می‌گذارد، می‌توان تصورمان را از زیرمجموعه‌ای از این مجموعه که نامی واضح دارد صورت‌بندی کنیم، یعنی به صورت فرمول بنویسیم. پس در میدان نظریّۀ مجموعه‌ها در عالم ریاضیات می‌توان مسئلۀ رابطۀ میان هستی و نام واضح را به نحوی صورت‌بندی کرد. دقیق‌تر بگوییم، نامی واضح داشتن یعنی تعریف‌شدن به وسیلۀ فرمولی واحد. این یکی از ابداع‌های بزرگ‌ترین عالِم منطق در قرن گذشته بود، کورت گودِل. او این نوع زیرمجموعه را، یعنی زیرمجموعه‌ای دارای نامی واضح را، زیرمجموعۀ «ساختنی» نامید؛ زیرمجموعه‌ای ساختنیِ یک مجموعه به مجموعه‌هایی گفته می‌شود که توصیف واضحی دارند. و به طور کلی، مجموعه‌ای را مجموعۀ ساختنی می‌نامیم که زیرمجموعۀ ساختنیِ مجموعه‌ای دیگر باشد.

پس در اینجا با امکان چیزی رو در روییم که من آن را قانونی کبیر می‌خوانم. قانون کبیر دیگر چیست؟ قانونی که قانونِ قانون‌ها باشد یا، اگر این بیان را می‌پسندید، قانون آنچه بواقع امکان قانون باشد. و یک نوع مثال ریاضی داریم برای توضیح چند و چون این قسم قانون، قانونی که نه قانون اشیاء یا اتباع بلکه قانون قانون‌ها است.قانون کبیر صورتِ یک اصل موضوع به خود می‌گیرد، اصلی که نامش اصلِ موضوعِ ساختنی‌بودن است و بسیار هم ساده است. این اصل می‌گوید: همۀ مجموعه‌های ساختنی اند. و این تصمیمی دربارۀ هستی است: تصمیم می‌گیرید حکم کنید که فقط مجموعه‌هایی هستی دارند که ساختنی باشند، و تصمیمی ساده دربارۀ هستی به صورت فرمولی ساده درمی‌آید. همۀ مجموعه‌ها ساختنی اند – آری، این قانون قانون‌ها است. و این براستی یک امکان است. می‌توانید تصمیم بگیرید که حکم کنید همۀ مجموعه‌ها ساختنی اند. چرا؟ زیرا همۀ قضیه‌ها [=تئورِم‌ها]ی ریاضی که قابل اثبات در نظریۀ عام مجموعه‌ها باشند در میدان مجموعه‌های ساختنی هم قابل اثبات خواهند بود. پس تمام حکم‌هایی که دربارۀ مجموعه‌ها به طور کلی صادق اند در واقع فقط در مورد مجموعه‌های ساختنی مصداق دارند. پس – و این نکته برای مسئلۀ عام قانون بسیار مهم است – می‌توانیم تصمیم بگیریم که حکم کنیم همۀ مجموعه‌ها ساختنی اند یا، اگر این بیان را می‌پسندید، هر کثرتی تابع قانون است، و به این ترتیب هیچ چیز از دست نمی‌دهیم: تمام حکم‌هایی که به طور کلی صادق اند با محدودشدن به مجموعه‌های ساختنی صادق اند. اگر هیچ چیز از دست نمی‌دهیم، اگر میدان صدق تحت اصل موضوع ساختنی‌بودن تغییری نمی‌کند، می‌توان نتیجه‌ای چون این گرفت: قانون موجب محدودشدن زندگی و تفکر نمی‌شود؛ در سایۀ قانون، آزادی زیستن و فکر کردن عین هم اند. و الگوی ریاضی این تصمیم می‌گوید وقتی تأیید می‌کنیم همۀ مجموعه‌ها ساختنی اند یا به عبارت دیگر همۀ بخش‌های مجموعه‌ها ساختنی اند، یعنی در نهایت همۀ بخش‌ها تعریفی واضح دارند، چیزی از دست نمی‌دهیم. و به این قرار به طبقه‌بندی عام بخش‌ها، طبقه‌بندیِ عقلانیِ بخش‌ها – یا اگر می‌خواهید، طبقه‌بندی عام/عقلانیِ جامعه -- دست می‌یابیم، بی آنکه هیچ حقیقتی از دست‌مان برود....

@thesis11site
761 viewsedited  17:10
باز کردن / نظر دهید
2021-11-02 23:46:31 پس از پایان یکی از طولانی‌ترین جنگ‌های قرن بیستم، جنگ ایران-عراق، جمهوری اسلامی ایران برای بازسازی اقتصادش خود را به آغوش سیاست‌های نولیبرالی انداخت. به این ترتیب، شکاف میان مردم و حکومتِ همدست بورژوازی تعمیق شد، و پس از پایان جنگ شاهد دو وهله‌ی مهم تظاهرات مردمی بودیم: نخست جنبش سبز، و سپس رشته تظاهرات و شورش‌های پراکنده‌ای که در طی دو سال از دی ۹۶ تا آبان ۹۸ گسترش یافت. این دو وهله‌ی اعتراضی، به رغم این‌که از عوامل تاریخی گوناگونی ناشی می‌شوند، بر یک اصل مشترک استواراند و آن مخالفت با سیاست‌های جمهوری اسلامی است. چه نزد طبقات فرودست و چه نزد طبقه‌ی متوسط شهری، مطالبه‌ی آزادی‌های سیاسی و حقوق بنیادین با اعتراض به افزایش هزینه‌های زندگی و سیاست‌های اقتصادی رژیم درآمیخته شده است.
979 views20:46
باز کردن / نظر دهید
2021-11-02 23:45:30
تز یازدهم

پرونده ایران در «مولتیتود»
بهرنگ پورحسینی و گایتن لمرش ودل


لینک مقاله در سایت:
http://www.thesis11.com/Article.aspx?Id=6554
دانلود نسخه pdf:
http://www.thesis11.com/Images/Pdf/6554/ArticleFile.pdf

www.thesis11.com
https://t.me/thesis11site
961 views20:45
باز کردن / نظر دهید
2021-11-02 13:49:22 سیاست: دیالکتیکی غیر بیانی (متن سخنرانی آلن بدیو دربارۀ سیاست در دنیای امروز)

قسمت سوم

به محتویات ظرف مورد نظر ما به چشم یک مجموعه بنگرید، مجموعه‌ای محض. عناصر این مجموعه، عناصر محتویات ظرف، واضح اند: سیب‌ها و توت‌فرنگی‌ها و خارها و گِلِ خشکیده و قورباغه‌های مرده. بله، حرفی نیست. اما بخش‌های ظرف کدام اند؟ یا اگر می‌خواهید، بگوییم زیرمجموعه‌های مجموعه که محتویات ظرف اند کدام اند؟ از طرفی، بخش‌هایی داریم که نام واضح دارند. مثلا، آن بخش از ظرف که شامل همۀ توت‌فرنگی‌ها می‌شود: این بخشی از ظرف است، بخشی بی‌ابهام. بخشی را هم می‌توانید در نظر گیرید که شامل همۀ قورباغه‌های مرده می‌شود. بله، این بخش دل‌به‌هم‌زن است ولی هرچه باشد یک بخش است، آن هم بخشی با نامی واضح. می‌توانید بخشی بزرگ‌تر هم در نظر آورید، بخشی عام‌تر، مثلا بخشِ شامل همۀ میوه‌ها: توت‌فرنگی‌ها و گلابی‌ها و آلوها. این هم بخشی است که نامی واضح دارد. می‌توان گفت این نوع بخش در زبان با محمولی واحد پیوند می‌خورد؛ اگر می‌خواهید، بگوییم بخشی محمولی است. ولی در مقابل با کثرت‌هایی بسیار عجیب طرفید. چه می‌توان گفت دربارۀ بخشی تشکیل‌شده از دو سیب و سه تیغ و یک قورباغۀ مرده و یک توت‌فرنگی و هفت تکه گِل خشک؟ شک نیست که این هم بخشی از محتویات ظرف ما است. ولی در این هم شک نیست که این بخش نام واضحی ندارد. می‌توان فهرستی از عناصر این نوع بخش تهیه کرد، عناصر این نوع زیرمجموعه، بله، می‌توانید بگویید فلان چیز هست و فلان چیز و فلان ... ولی نامی ترکیبی نمی‌توان داشت، فقط فهرستی در دست داریم بدون نامی واضح و ترکیبی. کلی بگوییم، قانون – آنچه ما قانون می‌نامیم – تجویز نظمی معقول در آن نوع وضعیت است، زمانی که آن نوع ظرف به دست داریم. قانون عبارت است از تصمیم برای اینکه فقط بعضی بخش‌های ظرفِ زندگی جمعی را بخش‌های واقعا موجود بگیریم. طبیعتا ساده‌ترین کار این است که تصمیم بگیریم فقط بخش‌هایی را بپذیریم که نامی واضح دارند: توت‌فرنگی‌ها و گلابی‌ها و میوه و خارها و گِل؛ و بخش‌هایی را که اصلا نامی ندارند، مانند مخلوط سیب‌ها و خارها و قورباغه‌های مرده را قدغن کنیم. پس قانون همیشه نه تنها می‌گوید چه چیز مُجاز است و چه چیز ممنوع، بلکه در واقع می‌گوید چه چیز با نامی واضح هستی دارد و بهنجار است و چه چیز نام‌ناپذیر است و به این اعتبار هستی واقعی ندارد، یعنی بخش نابهنجاری از تمامیتی است که در عمل با آن مواجهیم. و ذکر این نکته بی‌اندازه مهم است که در نهایت قانون همواره تصمیمی است دربارۀ هستی چیزها...

@thesis11site
1.0K views10:49
باز کردن / نظر دهید
2021-10-31 13:07:41 سیاست: دیالکتیکی غیر بیانی (متن سخنرانی آلن بدیو دربارۀ سیاست در دنیای امروز)

قسمت دوم

پس فرایند سیاست نه بیانِ واقعیت عینی، گیرم بیان فریدِ آن، بلکه از جهتی جدا از این واقعیت است. فرایند سیاست نه فرایندی بیانی بلکه فرایندی تفکیکی است: بیان نمی‌کند، جدا می‌سازد. درست مانند دیدگاه افلاطون دربارۀ دیالکتیک: حقیقت از عقاید جدا می‌شود. یا به بیان دیگر، آنطور که در تلقی لکان از حقیقت می‌بینیم، حقیقت از معرفت جدا می‌شود. فرایند سیاست نه از جنس تضاد و نه از جنس نفی بلکه فرایندی از مقولۀ تفکیک است، فرایندی جداساز است.

پس همانطور که می‌بینید دارم از سیاستی حقیقت‌مدار حرف می‌زنم چون دارم از امکان سیاستی مبتنی بر تفکیک حرف می‌زنم – امکان منطقی و همچنین امکان واقعی. در میدان واقعی سیاست در دنیای امروز، که می‌توان گفت میدانی است ویران‌شده، یا میدان نبردی است خالی از ارتش‌های رزمنده، غالبا کارزار را میان دو جبهه تعریف می‌کنیم: یک طرف، سیاستی محافظه‌کار – بگوییم لیبرالیسم – که مفهوم محوریش نظم و قانون است، یعنی حافظان قدرت و ثروت و تابع اصلِ «دارندگی و برازندگی». و در جبهۀ مقابل، سیاستی انقلابی که مفهوم محوریش میل جمعی است، خواهشِ دنیایی نو، دنیایی که بر مدار صلح و عدالت بگردد. و البته دیالکتیکِ بیانی امروزه در رابطۀ میان جنبۀ محافظه‌کارِ قانون و جنبۀ خلاقِ میل تعریف می‌شود. باید نشان دهیم در میدان سیاست غیر بیانی حقیقت سیاسی واقعی ورای این تقابل جای می‌گیرد، ورای تقابل قانون و میل، یا به عبارتی ورای وحدت قانون و میل.

می‌خواهم بحث را از مثالی شروع کنم که فرسنگ‌ها با میدان سیاست فاصله دارد. می‌خواهم جوکی منطقی برایتان تعریف کنم. فرض کنید ظرفی به دست دارید، ظرفی پر از میوه‌های لذیذ: سیب و گلابی و توت‌فرنگی و آلو و ... بله، می‌بینید که، این آغاز میلی واقعی است، چه دیسی! ولی یک روز، خدا می‌داند چرا، دیس‌مان از این رو به آن رو می‌شود. سیب‌ها و گلابی‌ها و توت‌ها و آلوها سر جاشان هستند ولی در کنارشان سنگ و حلزون و چند تکه گِلِ خشک و تعدادی قورباغۀ مرده و شماری خار و تیغ، وای چه مخلوط نامطبوعی. می‌بینید؟ تقاضای نظم از مشاهدۀ چنین مجموعۀ درهمی آغاز می‌شود: خواهش جداکردن چیزهای مطبوع از چیزهای چندش‌آور در اسرع وقت. مسئله اینجا مسئلۀ طبقه‌بندی است. و خب، این شد آغاز واقعی جوک منطقیِ من. بعد از استحاله‌ای که در دیس فرضی ما روی داد، دقیقا کدام بخش‌های این ظرف را باید نگاه داشت؟ اجزای صحیح این مجموعه کدام‌اند؟

ادامه دارد...
@thesis11site
642 views10:07
باز کردن / نظر دهید
2021-10-26 00:33:15 با در نظر گرفتن بحث بنیامین دربارۀ ایده به مثابۀ سنتز است که متوجه می‌شویم آدورنو به چیزی واحد در بنیامین و هگل حمله می‌کند: تصور امکان سنتز یا ترکیبی که ایدئولوژیک یا نوعی آشتی تحت اجبار نباشد. برای درک این موضوع باید بیش از هرچیز به سراغ نسبت میان فاهمه و عقل در هگل برویم. زیرا بخش عظیمی از بحثی که حول آدورنو و بنیامین و لوکاچ شکل گرفته دقیقاً به همین تمایز مربوط می‌شود. فاهمه در هگل نسبتی مستقیم با «امر منفی» دارد؛ فاهمه در قاب تفکر هگل تعین‌هایی متناهی و ثابتی فراهم می‌کند که مبتنی بر انتزاع و تمایزهایی سفت و سخت و صلب‌اند، حال آن‌که عقل تعین‌های وحدت‌بخش نامتناهی پیش می‌نهد که مبتنی بر انضمامیت‌اند . فاهمه دوپارگی میان تز و آنتی‌تز را مبتنی بر نوعی ثبات مطلق درک می‌کند. از نظر هگل، فاهمه «قدرت محدودیت» است که در آن امر مطلق از دست می‌رود، حال آن‌که عقل میل به فراروی از این دوپارگی‌های ثابت دارد. اما این به هیچ وجه به معنای آن نیست که هگل گذر از فاهمه به عقل را نوعی گذار به مرحلۀ بالاتر می‌داند.
818 views21:33
باز کردن / نظر دهید
2021-10-26 00:32:54
تز یازدهم


اشراق‌های ماتریالیستی: بنیامین با ژیژک!
در ستایش تفسیر اغراق‌آمیز
محسن ملکی


لینک مقاله در سایت:
http://thesis11.com/Article.aspx?Id=6552#_ednref29
دانلود نسخه pdf:
http://thesis11.com/Images/Pdf/6552/ArticleFile.pdf

www.thesis11.com
https://t.me/thesis11site
820 views21:32
باز کردن / نظر دهید
2021-10-24 13:33:33
درس‌گفتار (آنلاین و آفلاین)
درباره‌ اضطراب؛
احساسی که فریب نمی‌دهد
به‌هدایت جواد گنجی
۴ جلسه ۲ ساعته
شروع دوره: ۶ آبان‌ماه ۱۴۰۰
روزهای پنجشنبه: ساعت ۱۸ تا ۲۰
@bidarschool
«چه چیزی» ما را متأثر می‌کند؟ خواه ما تأثرات خود را به شکل برهم‌خوردن توازن قوای جسمانی‌مان تجربه کنیم خواه به شکل احساسی ذهنی و روانی که کمابیش دردناک است، این تأثرات معمولاً از لحاظ روانی به حدی روشن و قانع‌کننده‌اند که به‌راحتی ممکن است با خود حقیقت اشتباه گرفته شوند. ولی از آنجا که «علت» میل ناخودآگاه آشکار نیست، نمی‌توان تأثرات و احساس‌ها را تجلی بی‌واسطه‌ ناخودآگاه دانست. اکثر تأثرات و احساس‌های ما را می‌توان معلول و جلوه‌هایی از ساختار زبان و دال‌ها دانست، بنابراین آن‌ها به‌راحتی می‌توانند ما را در مورد منشاء و علت خود گمراه کنند.
در این دوره می‌خواهیم علت استثنایی‌بودن احساس اضطراب را دریابیم و ببینیم چرا اضطراب می‌تواند یکی از مطمئن‌ترین راهنماهای ما در رابطه با واقعیت‌های زندگی باشد.
 
اطلاعات بیشتر در مورد دوره و مدرس:
https://t.me/bidarcourses/156

شماره‌ی تماس و واتس اپ: ۰۹۳۸۱۳۶۰۶۹۴
۰۲۱-۸۸۸۹۱۸۴۳
@bidarschool
@bidarcourses
901 views10:33
باز کردن / نظر دهید
2021-10-24 13:33:33
درس‌گفتار (آنلاین و آفلاین)
‌ بلورهای تختِ زمان؛
ناخودآگاه سیاسی در سینمای سکورُف
به‌هدایت صالح نجفی
طول دوره: ۴ جلسه ۲ ساعته
شروع دوره: ۵ آبان‌ماه ۱۴۰۰
روزهای چهارشنبه: ساعت ۱۸ تا ۲۰
@bidarschool
 در فیلم‎های سکورُف زمان در تیرگی می‌گذرد و رویدادها در هاله‌ای از ابهام رخ می‌دهند. مخاطب تنها می‌تواند مجذوب جزئیاتی به ظاهر بی‌اهمیت چون صدای رادیو و شخصیت‌ها شود؛ و تنها با نگاهی به پسِ پشت درخواهد یافت که «لحظاتِ خطر» از پیش گذشته‌اند و ارجاعات تاریخیِ فیلم از چنگ او گریخته‌اند.

در این درسگفتار با تعریف چند تریلوژی از فیلم‌های او، محورهای مفهومی زیر را بررسی می‌کنیم:
 
-تریلوژی خانواده: مادر و پسر. پدر و پسر. الکساندرا
-تریلوژی موزه‌ها: سنگ. کشتی نوح روسی. فرنکوفونیا.
-تریلوژی قدرت: مولوخ. تائوروس. خورشید.
-تریلوژی اقتباس: روزهای کسوف. نجات ده و حفظ کن. فاوست
لینک دانلود فیلمها برای دانشجویان فرستاده می‌شود.
اطلاعات بیشتر در مورد دوره و مدرس:
https://t.me/bidarcourses/160

شماره‌ی تماس و واتس اپ: ۰۹۳۸۱۳۶۰۶۹۴
۰۲۱-۸۸۸۹۱۸۴۳
@bidarschool
@bidarcourses
780 views10:33
باز کردن / نظر دهید