Get Mystery Box with random crypto!

هههه

لوگوی کانال تلگرام yarali_canim — هههه ه
لوگوی کانال تلگرام yarali_canim — هههه
آدرس کانال: @yarali_canim
دسته بندی ها: نقل قول ها
زبان: فارسی
کشور: ایران
مشترکین: 6
توضیحات از کانال

🎧 آشنایی با خوانندگان تورک 🎧
🔊شاد_غمگین_رپ_ریمیکس_دیکلمه🔊
✏شعر کوتاه تورکی غمگین در زیر عکسها✏
لطفا 🔕 لفت ندید
#تبلیغ #تبادل #نداریم
.ارتباط بامدیرکانال↙️↙️
👉 @Torki70
.آیدی کانال👇👇
💔 @yarali_canim 💔🚬.

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 6

2021-07-09 14:39:14 ویس ڪوتاه آهنگ

ᴊᴏɪɴ➘➘
@yarali_canim
308 views11:39
باز کردن / نظر دهید
2021-07-09 14:31:32 insanın içinde bir şey kırılır ki
bin kere "özür dilemek" onu telafi edemez

درون آدم چیزی میشکنه که
هزارتا "ببخشید" نمی‌تونه جبرانش کنه

@yarali_canim
325 views11:31
باز کردن / نظر دهید
2021-07-09 14:30:28
زهلم گدیر...

او ڪس لر دن ڪے بیر نفره دیلر
عشقیم..

اوبیرسے لره دیلر اصل ور فدات


‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ @yarali_canim
323 views11:30
باز کردن / نظر دهید
2021-07-09 02:43:20 Şöhret Memmedov Sebine Selcan

سئونده منیم کیمی سئولر

ریمیکس 2021

@yarali_canim
21 views23:43
باز کردن / نظر دهید
2021-07-09 02:43:15 ویس ڪوتاه آهنگ

ᴊᴏɪɴ➘➘
@yarali_canim
40 views23:43
باز کردن / نظر دهید
2021-07-09 02:43:07
عزيزيم كيمي گؤزلئر


تار چالان كيمي گؤزلئر


قاشين كيمين قاش اولماز


گؤزلرين كيمي گؤزلئر
‎‌‌‎‌‌
@yarali_canim
40 views23:43
باز کردن / نظر دهید
2021-07-09 02:42:46
بتر دابسمشدی

@yarali_canim
32 views23:42
باز کردن / نظر دهید
2021-07-09 02:41:38 #پارت125


پس از این که جشن ازدواج به پایان رسید، سعید سر صحبت را با صالح، به اشاره‌ی سروش باز کرد.
همه گی خسته روی مبل خود را انداخته بودند و کم کم برای خواب می رفتند که سعید گفت:
- یک چند لحظه آقا صالح، اگر وایسی ممنون میشم.
در حالی که انسیه و پرنسا بر می خاستند برای خواب بروند، طیبه خانم هم گفت:
- انسیه خانم شما هم تشریف داشته باشید لطفا.

انسیه و صالح نگاهی با یک دیگر رد و بدل کردند و انسیه سر جای خودش نشست:
- بله داداش، بفرما درخدمتم‌.
- والا حقش بود که ما بیاییم خدمت‌تون توی تهران و البته خواهیم آمد، اما همین‌جا گفتم که زمینه رو فراهم کنم و بگم تا خیلی هم غافلگیر نشین.

صالح که از رفت و آمد های سروش حدس هایی زده بود، ابروانش را در هم کشید و گفت:
- بفرمایید در خدمتم.

سعید از لحن جدی صالح، اعتماد به نفسش را از دست داد و نگاهی به برادر دیگرش حمید انداخت.
حمید اشاره‌ی او را گرفت و گفت:
- آقا صالح غرض، این که، ما می‌خواستیم پرنسا جون، بیاد بشه، عروس سعید خان ما، یعنی این که سروش جان رو به غلامی قبول کنید.

قبل از آنکه صالح و یا انسیه واکنشی نشان دهند، ماجون که از همان ابتدا نگران این صحبت دیروقت شبانه شده بود، ابروانش را بالا انداخت:
- یعنی چی؟ چی دارین می‌گین شما؟

انسیه، از لحن تند مادرش، چهره در هم کشید، باقاجه «استغفرالله‌ربی‌واتوب‌علیه» زیر لب گفت و نگاه تندی به همسرش انداخت و رو به دختر دامادش کرد‌:
- پرنسا عزیز دل همه‌ی ماست و سروش هم که نور چشم ماست، اگر این دوتا باهم ازدواج کنند، خیال من یکی که خیلی راحت میشه، چون دوتاشون هم پاره‌ی تن من اند و خیلی برام عزیزن، همیشه من نگران بودم که مبادا پرنسا جان دست یه آدم ناتویی بیوفته و یا این که سروش جان بره سراغ یه آدم ناجور.

غرغر های ماجون زیرلب، به گوش کسی نمی رسید، اما برای همه قابل درک بود.

انسیه همچنان دلخوراز ژست مادرش، اخمو نشسته بود که طیبه خانم، این بار وسط آمد:
- خواهر جان، این سروش ما رو به غلامی قبول کنید، به شما قول میدم که پرنسا جون روی تخم چشم ما بیاد، تاج سرمون بشه اصلا، می‌دونی که چقدر دوستش داریم.

@yarali_canim
32 views23:41
باز کردن / نظر دهید
2021-07-09 02:39:22 Seni sevmek intiharda, sevmemek ihtimal bile değil

دوست داشتنت خودکشیِ، ولی احتمال دوست نداشتنت وجود نداره

@yarali_canim
29 views23:39
باز کردن / نظر دهید
2021-07-09 02:39:12
Seninde Çiçek Açacağın
Vakitler Gelir Elbet,
Allah Büyük...
"Günaydın"

روزهایی میاد که توام
شکوفا خواهی شد،
خدا بزرگه...
"صبح بخیر"

@yarali_canim
32 views23:39
باز کردن / نظر دهید