2021-07-05 21:32:00
#مرز_عشق_تا_نفرت
#پارت_7
دایی_عزیزم چرا موهات…..
بقیه ی حرفشو خورد…..هن؟منظورش از موهام چی بود.زنداییم خنده ی مسخره
ای گرد و گفت
_سلیقه هم نداری هه.
چی میگن اینا بدون حرفی رفتم سمت آینه…….با دیدن موهام چشام کم بود از
حدقه در بیاد ….. یاخدااااااا موهام کی اینطوری شده؟
موهام همیشه بلند بودن تا روی کمرم و رنگشون سیاه.ولی الان رنگشون صورتیه پر
رنگه با رگه ها قرمز!! وااااا چزا این بلا سره موهام اومده.حتما کار اون غول بی
شاخ و دمه برای تلافی میدونه از صورتی متنفرم.اون تعجبم الکی بود.
عصبانی بودم ولی بخاطر دایی چیزی نگفتم رفتم سمت اونا.لاله نفس عمیق.
زندایی_بلدم نیست جواب بزرگترشو بده شده یکی مثل مامان بی خاصیتش.
نه دیگه چیزی نگفتم دم در آورد انگار نه انگار دایی اینجاس اونم خیلی کفری شد.با
عصبانیت رفتم سمتش و یقشو گرفتم و غریدم::
_بیشتر از حدت حرف زدی خانم.حالا که اینطوره چه بلایی سر موهام
اوردی؟میتونستی جور دیگه تلافی کنی تو که میدونی من رو موهام حساسم
دایی بلند شد و با عصبانیت به اون نگاه کرد بعد به من گفت منظورت چیه
زن دایی_ من از کجا بدونم این چی میگه نره غول ولم کن داری خفم میکنی
اونقدر عصبانی شده بودم که کارام دست خودم نبود.سوزشی رو توی کل بدنم حس
کردم.دایی که دید ول کن نیستم اومد و خواست منو از اون جدا کنه ولی قبل اینکه
بیاد خواستم آروم بزارمش زمین ولی ناخواسته هولش دادم و.....
@yarali_canim
158 views18:32