Get Mystery Box with random crypto!

هههه

لوگوی کانال تلگرام yarali_canim — هههه ه
لوگوی کانال تلگرام yarali_canim — هههه
آدرس کانال: @yarali_canim
دسته بندی ها: نقل قول ها
زبان: فارسی
کشور: ایران
مشترکین: 6
توضیحات از کانال

🎧 آشنایی با خوانندگان تورک 🎧
🔊شاد_غمگین_رپ_ریمیکس_دیکلمه🔊
✏شعر کوتاه تورکی غمگین در زیر عکسها✏
لطفا 🔕 لفت ندید
#تبلیغ #تبادل #نداریم
.ارتباط بامدیرکانال↙️↙️
👉 @Torki70
.آیدی کانال👇👇
💔 @yarali_canim 💔🚬.

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 7

2021-07-08 21:00:12
Bir Olmuşa , Bir Ölmüşe . . .
Bi de Senle Bana Çare Yok Artık.
İyi Geceler

یکی به اونچه شد یکی هم به اونی که مُرد
و یکیم برای منو تو، چاره ای نیست دیگه
شب بخیر

@yarali_canim
215 views18:00
باز کردن / نظر دهید
2021-07-08 20:54:02 شهرت ممدو

خاطیره لر

گوزل احساسی ماهنی

@yarali_canim
158 views17:54
باز کردن / نظر دهید
2021-07-08 20:53:00 ویس ڪوتاه آهنگ

ᴊᴏɪɴ➘➘
@yarali_canim
187 views17:53
باز کردن / نظر دهید
2021-07-08 20:48:05
یانیرام عشقیوه من عشقی دانیرسان نه اوچون

اوزگه نین عشقینه سن گونده یانیرسان نه اوچون

منی دیوانه بولوب آیری قالیرسان نه اوچون

منی مین درده سالیب اوزگه سانیرسان نه اوچون

@yarali_canim
190 views17:48
باز کردن / نظر دهید
2021-07-08 20:46:33 #مرز_عشق_تا_نفرت

#پارت_10

_اولن امنیت من چی میگی؟دومن تو چرا وقتی اینو دیدی نترسیدی سومن من باید
برم خونه نگرانم میشن.
تهدید وار نگام کرد و گفت:
_تو میمونی مگه نه؟؟
ناخداگاه گفتم بله.وا این حرفم دست خودم نبود.
_خوووبه حالام برو بالا اتاق بغل اتاق من اونجا بمون.بدو برو آفرین نی نی
_ برو بابا.زورگو
بعد بلندشدم و رفتم اتاقش.میگم بهتر نیست درمورد اون پیامم بهش بگم؟…..نه
ولش،زیاد مهم نیست.نشستم روی تخت هزار تا سوال اومد توی ذهنم.موهام چرا؟
زوری که امروز صبح داشتم!رفتار عجیب مینا؟ حرف از امنیت من؟این که به احتمال
زیاد برای اینکه شبه و خطرناکه….آره…...ولی منکه ماشین دارم؟اون پیام
عجیب!هعی خدا اینجا چه خبره؟……...سرم و گذاشتم روی بالشت و بالاخره بعد
از این پهلو اون پهلو شدن خوابم برد…….ایندفعه هم یه خواب جدید!!!!
یه زن و مردی رو دیدم.زن خیلی زیبا بود و مرد هم خوش قیافه….هردو روی مبل
سلطنتی نشسته بودن و یه بچه بغلشون بود.داشتن نوازشش میکردن و متوجه من
نبودن انگار منو نمیبینن.تویک لحظه بچه خاکستر شد!و اون دوتا بالاخره به من نگاه
کردن.چشم اونا بدون احساس بود.زن زیر لب گفت::::

@yarali_canim
181 views17:46
باز کردن / نظر دهید
2021-07-08 20:23:08 سوگیدن دِمیون کی اورییم درده گلیبب
عشقیدن دِمیون سوگیم منه بیگانه اولوب
هرگئجه آه چکرم کی نیه سودیم من اونو

@yarali_canim
154 views17:23
باز کردن / نظر دهید
2021-07-08 20:22:49
آغلاییم هانسے غمہ،هانسے گونومدن دانیشیم

وارڪیمیم ڪیم لہ ڪوسوم یابئلہ ڪیمدن باریشیم

آییریم هانسے لارے ڪیم لرہ آیا قاریشیم

تڪدے اللهیم اؤزى مندہ ڪے واللهے تڪم

@yarali_canim
220 views17:22
باز کردن / نظر دهید
2021-07-08 14:18:00
جدید دابسمش

@yarali_canim
348 views11:18
باز کردن / نظر دهید
2021-07-08 14:16:31 #پارت124

برای روز عقد تحت نظارت انسیه، نیلوفر و پرنسا تمام وسایل سفره ی عقد، به علاوه انواع شیرینی‌های دست پخت خانگی را در طاقه ترمه پیچیده و در بالای آن کلام الله مجید و آیینه و شمعدان و ظرف آب قرار دادند. انسیه در تنگی کریستال تراشدار روغن و عسل ریخته فتیله‌ای روی آن گذاشت و طبق رسم آن را روشن کرد تا برای طول مدت مراسم عقد روشن بماند. پرنسا مطمئن از اتمام کار به سمت حمام رفت:
- سوگل بیا دیگه. نیما صدبار زنگ زد کی می خوای بیایی پس؟ دیر بشه هول هولکی آرایشت می کنن بد میشیا بجنب دختر!
در حمام باز شد و سوگل با چهره ای سرخ بیرون آمد.
انسیه که لبخند از لبهایش جدا نمی شد، جعبه مستطیل شکل و بزرگ لباس عروس را به بغل نیلوفر و جعبه کیف و کفش را به دست پرنسا داد:
- حواستون به اینا باشه.
دو دختر همراه سوگل به آرایشگاه رفتند. سوگل رها از کرک و موهای ابرو و صورت با آرایشی ملایم و ملبس در پیراهن عروس پفدار بسیار زیبا شده بود. نیما به دنبال عروس آمد آرایشگر شنل عروس را بر سرش انداخت تا داماد بعد از عقد عروس را ببیند. به محض ورود، ناهید خانم با منقل فرنگی اسفند به استقبالشان آمد و انسیه و طیبه کل کشیدند.
عروس با سلام و صلوات و هلهله شادی کنان بر سر سفره ی عقد نشست.
داماد هم همراه شهریار به آرایشگاه مردانه رفته بود؛ کت شلوار دامادی زغالی با پیراهن سفید بر اندام مردانه اش بسیار خوش تیپ به نظر می آمد. نیما در اتاق مجاور با عدّه‌ای مدعوین در کنار عاقد با چهره‌ای شاد نشست. عاقد ابتدا خطبه عقد را برای داماد خوانده و پس از اطمینان از رضایت او به اتاق عروس رفته و بار دیگر برای او نیز خطبه ‌خواند و پرسید:
- عروس خانم وکیلم؟
نیلوفر کله قندهای تورپیچی شده را بر هم زد و گفت
- عروس رفته گل بچینه.
عاقد تکرار کرد:
- برای بار دوم عرض می کنم عروس خانم وکیلم؟
این بار پرنسا لبخند زنان گفت:
- عروس رفته گلاب بیاره.
پس از کسب موافقت عروس بانگ شعف از هر طرف بلند شده و زن‌ها بار دیگر هلهله و شادی کردند. مدعوین داماد را به اتاق عروس آورده و بر سر سفره نشاندند. نیما که از دیدن عروس زیبا تپش قلب گرفته بود، سر به زیر انداخت.
عروس و داماد با کمک پرنسا، به دهان هم نقل گذاشتند انسیه ظرف آبی را طوری که خیس نشود آرام بر سر عروس ریخت. ماجون اخم همیشگی اش را از چهره زدوده و لبخند بر لب گردوی درشتی را به دخترش داد تا جلوی پای عروس قرار ‌دهند تا باپایش آن راخرد کند (کنایه از ‌این که عروس حق دارد در زندگی هر ناملایمتی را در زیر پایش خورد کند).
مردان در حیاط به پایکوبی پرداختند.

@yarali_canim
336 views11:16
باز کردن / نظر دهید
2021-07-08 14:11:49 تورال صدالی

عطری گلیر بیرنفرین (حزین حزین)

‎‌‌‎‌‌‌ @yarali_canim
‌‌
224 views11:11
باز کردن / نظر دهید