2021-08-13 21:16:56
لرزیدن بر سرِ ایمانِ خویشحافظ گفت:«چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم».گویا حافظ میدانست که بزرگ ترین ویژگیِ انسانِ اندیشمند، لرزیدن بر سرِ ایمان خویش است.
زیرا آن درخت که لرزیدن را نیاموخته باشد در بادهای تند و توفانهای بیمحابا یا میشکند یا میافتد.
آن انسان نیز که تردید را نیاموزد و شک و احتمال را فرا نگیرد، یا خود را میشکند یا دیگران را.
گاهی سرسختی وسرسنگی چندان هم غرور آفرین نیست. اتفاقا انسان به انعطاف و روانی و سیّالیّتاش رشد خواهد کرد نه به پایفشردنهای نامعقول و ایستادگیهای بیمنطقش.
؛
هر سوالی وزیدن بادی است پیرامون درخت ایمان. بید نباید که از وزیدن بادها خشمگین شود. بید باید با باد برقصد، بیدی که میرقصد، زنده خواهد ماند. بیدی که از وزیدن باد بهراسد، سرانجام روزی فرو خواهد افتاد.
؛
ما مردمانِ شهرِ سنگستانیم،
سنگ میکاریم و سنگ برداشت میکنیم. کلوخ اندازیم و سنگ پاداشمان است.
از آب میترسیم، از باد میهراسیم. مرامِ آب و مکالمه با باد را بلد نیستیم.
؛
ما مردمان قطعیتِ عادت و تعصب و تقلیدیم.
جراتِ لرزیدن نداریم.
؛
هر بار که سوالی میپرسم یا نسیمکی با سرانگشتهای کلمه میسازم، یا پنجرهای را رو به تعریفی باز میکنم که تماشا از آن رسممان نبوده، بعضی چنان بر میآشوبند و چنان به صورت نسیم چنگ میاندازند و چنان پنجره را دَرهم فرو میکوبند که من باور میکنم طالبان تنها هرات را نگرفته که جمجمههای ما را نیز گرفته است.
؛
تقصیر ما نیست، تقصیر این نظام آموزشی و پرورشی است که فلسفیدن را یادمان نداده؛
که از پرسیدن به وحشتمان انداخته؛
که ذهنمان را انبانِ محفوظات کرده. گویی بدون يقينيات ما بیچیزیم.
؛
يقين اما کمترین چیزی است که در جهان قسمت شده است.
یادمان باشد انسانی که به باورهایش یقینی بیچون و چرا دارد به موجودی هولناک بَدَل خواهد شد.
دیدید مردانِ يقينی و باورمندانِ متصلب چه بر سر همسایهمان آوردند؟"عرفان نظرآهاری"
نسخههای زندگی:
@zlife
454 viewsedited 18:16