Get Mystery Box with random crypto!

کلیدِ روشنایی

لوگوی کانال تلگرام thegoldenkey — کلیدِ روشنایی ک
لوگوی کانال تلگرام thegoldenkey — کلیدِ روشنایی
آدرس کانال: @thegoldenkey
دسته بندی ها: روانشناسی
زبان: فارسی
مشترکین: 2.79K
توضیحات از کانال

کانالی برای رساندن پیام عشق هستی به تو

Ratings & Reviews

5.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 12

2022-02-01 17:09:36 این مسئله که ما در مورد وقایعی که در اطرافمان رخ می‌دهند کاملاً هم ناتوان نیستیم، واقعیت دارد.

به ما قدرتِ اراده هدیه داده شده است.

از عمق درونمان می‌توانیم تصمیم بگیریم که می‌خواهیم چیزی چگونه باشد
و از قدرت ذهن‌ها، قلب‌ها و بدن‌هایمان استفاده کنیم تا زندگی هم این خواست ما را تأیید کند.

ولی این کار، ما را به مبارزه‌ای مداوم می‌کشاند.
مبارزه‌ای بین آنچه که هست با آنچه که می‌خواهیم باشد.

این مبارزه بین ارادۀ فردی و واقعیت زندگی‌ای که در اطرافمان جریان دارد،
در نهایت، زندگی‌هایمان را تلف می‌کند.

وقتی این نبرد را می‌بریم، خوشحال و آرام و وقتی آن را نمی‌بریم آشفته و پر از تنش هستیم.

از آنجایی که بیشترِ ما فقط وقتی زندگی آن‌گونه که دلمان می‌خواهد پیش می‌رود حس خوبی داریم،
مدام در تلاش هستیم تا در زندگی‌مان همه چیز را به نحوی کنترل کنیم که حس خوب در درون ما دائمی شود.

پرسش در این است که آیا واقعا باید همین‌طور باشد؟


از مقدمۀ #کتاب_آزمون_تسلیم
#مایکل_سینگر


به کتاب آزمون تسلیم می‌توانید در پادکست روشنایی در اپ کست‌باکس گوش بدهید
https://castbox.fm/post/detail/60d575884fd0059470588f32
331 viewsKatayoun Zand, edited  14:09
باز کردن / نظر دهید
2022-01-29 10:41:20 فرمولِ موفقیت من ساده بود:

هر چیزی که در برابرت قرار داده می‌شود را با تمام قلب و روح و جانت انجام بده،
بدون آنکه نتایج شخصی برایت مهم باشد.

کار را به نحوی انجام بده گویی کائنات آن را به تو واگذار کرده، چون واقعاً هم همینطور است


#مایکل_سینگر
#کتاب_آزمون_تسلیم


به کتاب آزمون تسلیم می‌توانید در پادکست روشنایی در اپ کست‌باکس گوش بدهید
https://castbox.fm/post/detail/60d575884fd0059470588f32


https://t.me/thegoldenkey
224 viewsKatayoun Zand, 07:41
باز کردن / نظر دهید
2022-01-27 12:04:11 این صدا (صدای داخل سَرَم یا همان صدای ذهنی‌ام) به من می‌گفت که چه «بگویم» و چه «نگویم».

وقتی چیزی مطابق میلش پیش نمی‌رفت دست از غرغرکردن و شکایت‌کردن برنمی‌داشت.

اگر گفتگویی با دوستی با کوچک‌ترین مخالفت یا ناسازگاری به پایان می‌رسید،
آن مکالمه در درون سَرَم همچنان ادامه پیدا می‌کرد.

من به صدا که آرزو می‌کرد مکالمه به‌نحو دیگری پیش رفته بود، نگاه می‌کردم.

می‌دیدم که صدا از طرد‌شدن و یا پذیرفته‌نشدن، ابراز ترس می‌کند.

با اینکه این صدا گاهی کلافه‌کننده می‌شد،
ولی من هیچ‌وقت چشم‌انداز نگریستن به صدایی که درون سَرَم در حال صحبت‌کردن بود را از دست ندادم.

واضح بود که این صدا، «من» نبودم بلکه چیزی بود که به آن نگاه می‌کردم.

تصور کن روزی با صدای ناهنجاری از خواب بیدار شوی.
صدایی که در اطرافت جریان دارد در حالی‌که هیچ راهی هم برای آنکه آن را متوقف کنی، نمیشناسی.
این تأثیری بود که صدا بر من داشت.

چیزی برایم کاملاً واضح بود:
اینکه صدا قبلاً هم همیشه در حال حرف‌زدن بود.

ولی من آنقدر در آن گم شده بودم که هیچ‌وقت آن صدا را جدای از «خودم» نمی‌دانستم.

درست مثل اینکه ماهی تا وقتی از آب بیرون نیاید، نمی‌داند در آن شناور است.

فقط با یک جَست به داخل هوا است که ماهی متوجه می‌شود که:
«آبی در آن پایین است.
جایی که من همیشه در آن بوده‌ام.
ولی حالا بگذار ببینم چطور می‌توانم از این آب بیرون بیایم.»


#کتاب_آزمون_تسلیم
#مایکل_سینگر
(از فصل دوّم : شناختنِ من)

https://t.me/thegoldenkey
97 viewsKatayoun Zand, 09:04
باز کردن / نظر دهید
2022-01-25 18:34:11 https://www.clubhouse.com/room/PD9XvW3r?utm_source=clubhouse&utm_medium=share_room&utm_campaign=t8ZTGGPIbJsUg2-ZlTgVcQ-35009
257 viewsKatayoun Zand, 15:34
باز کردن / نظر دهید
2022-01-25 10:41:27 وقتی مثلاً می‌گیم
من کلافه «هستم»
من عصبانی هستم
من ناراحت هستم

یا از این قبیل صحبت‌ها،
انگار خودمون رو با اون انرژیی که داریم تجربه میکنیم یکی گرفتیم
چون من که اون انرژیها نیستم
بلکه فقط دارم اونها رو تجربه می‌کنم

پس
دوست دارم به جای جمله‌های بالا از اینها استفاده کنم:

من در حال تجربۀ کلافگی و یا تجربۀ عصبانیت و یا.... هستم

به نظرم، به این ترتیب یکجورایی انگار رها کردنش هم راحتتر می‌شه.



#کتایون_زند


https://t.me/thegoldenkey
307 viewsKatayoun Zand, edited  07:41
باز کردن / نظر دهید
2022-01-23 21:07:48
با ذهن مبارزه نکن در واقع حتی تلاش برای تغییر آن هم نکن.

تنها کاری که باید انجام بدهی
بازی وانهاده کردن خودت در برابر هر گفتگوی دراماتیک ذهنی است.

#مایکل_سینگر

https://t.me/thegoldenkey
132 viewsKatayoun Zand, 18:07
باز کردن / نظر دهید
2022-01-22 21:52:33 6)

مجلۀ یوگا:
تمرینت چطور بهت کمک کرده تا آرامش و مرکزیت وجودت را هم در حالی حفظ کنی که داشتی راه ترقی در کسب و کار به سوی موفقیتی شگفت‌انگیز و مدیر‌عامل شرکتی میلیارد دلاری شدن را طی می‌کردی
و هم در طول دورانی که مسائل متهم شدن به کلاهبرداری و توطئه کردن و اون داستانها پیش اومد؟

مایکل سینگر:
اگرچه من همیشه و بصورتی پیوسته تمرینات روزانه‌ام را انجام میدم،
ولی تمرین واقعی و اصلی یوگایم تمام مدت در درونمه که در جریان هست.
یعنی این تمرین که هر آشفتگی که در درونم پیش میاد را رها کنم.

همینه که بهم اجازه میده در طول جریانهای شگفت‌انگیز زندگی در مرکز وجودم باقی بمونم و بتونم مرکزیت خودم رو حفظ کنم.

یوگا هر چقدر بیشتر تمرین بشه، در طول زمان برات بیشتر جا می‌افته و در اون بهتر میشی.

اوّلش با رها کردن مسائل کوچک شروع می‌کنی.
با شکارهای آسون.
چیزایی که بیخود و بیجهت کلافه‌ات میکنن. مثل هوا یا طرز رفتار دیگران.

به چه دلیلی باید بابت چیزهایی که دارن میگذرند و هیچ کنترلی هم روشون نداری آشفته بشی؟

پس این تمرین رو به این ترتیب شروع می‌کنی که
به تغییراتی که در انرژیِ درونی‌ات صورت می‌گیره توجه می‌کنی و فقط بهشون اجازه میدی که بگذرن.
اینکار رو هم با ریلکس و وانهاده کردن خودت بصورتی عمیق انجام می‌دی.

به این ترتیبه که فضایی را در اختیار این انرژی‌ها قرار می‌دی تا بتونن عبور کنن.

می‌شه گفت شبیه ریلکس و وانهاده شدن در آساناهاست.
هر چقدر بیشترآسانایی رو انجام می‌دی برات آسونتر میشه تا جاییکه برات تبدیل به تجربه‌ای لذتبخش می‌شه.

این مسئله برای درونت هم صدق می‌کنه.
هر چقدر بیشتر تمرین کنی زودتر میتونی به خودت بیایی
وقتی اون انرژی آشفته، اون عکس‌العمله، داره شکل می‌گیره
هر چقدر زودتر و در ابتدای این منقبض شدن خودت رو ریلکس و وانهاده کنی، رها کردن اون انرژی آشفته آسونتره.

و هر چقدر هم بیشتر و بیشتر تمرین کنی مسائل بزرگتر هم که پیش بیان چیزایی که تمایل تو رو به ریلکس و وانهاده کردن به چالش می‌کشن می‌تونی باز هم اینکار رو انجام بدی.

البته که تمایلت به این سمته که در برابر حسی ناخوشایند مقاومت کنی و محیطت رو به نحوی کنترل کنی که اون حس رو تجربه نکنی.

ولی تعهدت به این تمرین، از تو می‌خواد که باز هم رها کنی و
«از هر تجربه‌ای از زندگی ات استفاده کنی تا به فرای محدودۀ امنت بری».

این تمرین واقعی یوگاست و تبدیل به راه اصلی زندگی‌ات میشه.

می‌پرسی ولی اگر من دروناً خودم رو متعهد به مدام رها کردن بکنم چه به سر زندگی بیرونی‌ام میاد؟

این موضوعِ کتاب آزمون تسلیم هست و آنچه که اتفاق می‌افته شگفت‌انگیزه.

در این حالت، یواش یواش می‌بینی که بین آنچه که لازمه رها کنی و اتفاق‌هایی که می افته هماهنگی فوق‌العاده‌ای وجود داره.

هر لحظه در برابرت وقایعی آشکار میشن تا اون مسائل و موضوعاتی را که درونت انبار کرده‌ای به سطح بیاره.

چیزهایی که یوگا اونها رو به نام «سامسکارا » می‌شناسه و این شرایط، فرصتی برای رها کردنشون در اختیارت قرار میدن.

اگر هر بار اینکارو انجام بدی هدفت یعنی هدف یوگا رو برآورده کرده‌ای:
یک جریان انرژی در درونت آزاد می‌شه. جریانی که تو رو سرشار از عشق و مسرت می‌کنه.

پس چه مدیرعامل یک شرکت شدن و چه متهم شدن به کاری که انجام نداده‌ای هر دو برات یکسان هستن،
چون همه‌اش فرصت‌هایی شگفت‌انگیز برای رها کردنِ من ذهنی‌ات در سطحی عمیق هستند.

فرصتهایی برای یاد گرفتن اینکه من ذهنی‌ات را، نَفْسَت را، تسلیم جریان ایده‌آل زندگی بکنی.

پایانِ مصاحبه


https://t.me/thegoldenkey
110 viewsKatayoun Zand, 18:52
باز کردن / نظر دهید
2022-01-22 21:02:21 5)

مجلۀ یوگا:
یوگا چه نقشی در این سفرت داشته؟

مایکل سینگر:
از وقتی بیست و دو سالم بوده تا الان؛ یوگا تمام زندگی‌ام بوده و هست.

من بک کاسب نبودم که برم سراغ یوگا،
بلکه یک یوگی بودم که به سوی کسب و کار هدایت شدم.

در مورد زندگی خانوادگی‌ام هم
اینطور نبود که من همسری باشم که دختری زیبا (و اکنون سه نوۀ قشنگ) داشته باشم و در طی این زندگی به سراغ یوگا هم برم،
بلکه من یک یوگی هستم که زندگی بهم همسر و دختر و نوه های زیبایی هدیه داده است.

من هیچوقت حتی برای لحظه‌ای چشم از راه معنوی‌ام برنداشتم.
اینطور نبوده که یوگا بخشی از سفر زندگی‌ام باشه بلکه تمام این سفرم یوگا بوده و هست.

((یادداشت مترجم:
دوستانی که به کتاب آزمون تسلیم گوش داده‌اند به خوبی در جریان جزئیات این صحبت مایکل هستن.))


https://t.me/thegoldenkey
116 viewsKatayoun Zand, 18:02
باز کردن / نظر دهید
2022-01-22 20:51:27 4)

مجلۀ یوگا:
میشه لطفاً توضیح بدی منظورت از باز کردن خود نسبت به جریان زندگی چیست؟
ما چطور می‌تونیم خودمون رو نسبت به هدیه‌های زندگی باز کنیم و اجازه بدیم مسئولیت بر عهدۀ «جریان زندگی» باشه؟

مایکل سینگر:
تو با نبستن خودته که باز می‌شی.

اتفاق‌ها در برابرت آشکار می‌شن.
این رویدادها برای میلیونها ساله که در همه جا در جریان هستن. آیا می‌تونی با این واقعیت کنار بیایی؟

به همین سادگیه.
آیا آماده هستی و میخواهی و میتونی که وقتی جهان هستی؛ جریان زندگی، در برابرت آشکار میشه وحشت نکنی یا حسهای عجیب غریب در موردش پیدا نکنی ؟
یعنی میتونی واقعیت زندگی رو همانگونه که هست بپذیری؟

مشکل اینجاست که ما اینکارو نمی‌کنیم.

مدام داریم جریان زندگیی که در برابرمون آشکار میشه، اتفاقهای اون رو، قضاوت می‌کنیم
و می‌گیم :
از این یکی خوشم می‌آد و از اون یکی خوشم نمی‌آد. کاش اتفاقها طور دیگه‌ای بود و جور دیگه‌ای پیش میرفت و از این چیزا.

یعنی ما ذهناً تصمیم گرفته‌ایم که می‌خواهیم واقعیت زندگی به چه ترتیبی باشه
و بر اساس این تصمیم با خلقت تقلا می‌کنیم،
حداقل با اون بخشی که در برابر ما آشکار میشه اینکارو انجام می‌دیم.

اجازه دادن به «جریان زندگی» تا مسئولیت رو بر عهده بگیره
یعنی اینکه
اوّل ترجیحات شخصی‌مون (ترجیحاتی که ساخته و پرداختۀ ذهنمونه) رو کناری بذاریم و به آنچه که واقعاً در جریانه احترام بذاریم.

بالاخره، این چیزیه که همونطور که گفتم نتیجۀ هر آنچه هست که در 13.8 میلیارد سال اتفاق افتاده
و الان داره بخشی از خودش رو در برابر تو آشکار میکنه.

پس اوّل بهش احترام بذار و بعد با عشق و شفقت همچنانکه در حال گذر از توست آن را ارتقا بده.

اینطوریه که نسبت به هدیه‌های زندگی باز می‌شی.

https://t.me/thegoldenkey
121 viewsKatayoun Zand, 17:51
باز کردن / نظر دهید
2022-01-22 17:50:18 3)
مجلۀ یوگا:
برای ساکت کردن صدای داخل سرت چطوری مراقبه می‌کردی؟

مایکل سینگر:
وقتی در اوایل راهم شروع به مراقبه کردم، درست نمی‌دونستم دارم چکار می‌کنم.
فقط می‌خواستم اون صدای بی وقفۀ داخل سرم رو خفه کنم.

پس هر روز زمانی رو صرف می‌کردم تا به تنهایی و در وضعیت مراقبه بشینم
و از اراده‌ام استفاده می‌کردم تا افکارم رو به عقب برونم
و یا تقلا می‌کردم تا توجهم رو به سوی چیز دیگه‌ای ببرم
مثلاً مثل یک مانترا یا یک تصویرسازی.

اینکار مقداری سکوت در ذهنم ایجاد می‌کرد،
ولی این سکوت زیاد طول نمی‌کشید
و برای رسیدن به این حالت هم باید کلی تقلا می‌کردم.

همچنانکه در مسیر معنوی‌ام رشد کردم شروع کردم به دروناً هم تسلیم شدن.

یعنی همونکاری که داشتم در زندگی بیرونی انجام می‌دادم رو در درونم هم انجام دادم.

پس به هر فکری که نیاز داشت بیاد اجازه دادم که بیاد
و فقط سعی کردم به جای اینکه درگیر اون فکر بشم،
در پسِ اون ریلکس و وانهاده بشم.

هیچ تقلایی نمی کردم و مهم نبود اون صدا چی می‌گه
هر چی هم که می‌گفت
فقط خودم رو عمیقاً ریلکس و وانهاده می‌کردم.

بتدریج و در طول زمان هم انگار که معجزه شده باشه،
آگاهی‌ام علاقه‌اش رو به افکارم از دست داد
و کمتر توسط افکار حواسش پرت شد.

درست مثل اینکه وارد اتاقی بشم که تلویزیونی در اون باشه،
می‌تونم متوجه اون تلویزیون بشم
ولی لازم نیست حتماً برم و اونچیزی که روی صفحۀ تلویزیون در جریانه تماشا کنم و به داخل اون کشیده بشم.

به همین ترتیب هم میتونم متوجه بشم که اون صدا داره چیزی می‌گه ولی لازم نیست که بهش گوش بدم.

این کار تبدیل به مراقبه‌ام شد
یعنی ریلکس و وانهاده کردن خودم بصورتی عمیق و درگیر هیچ چیزی که ذهنم در حال گفتن اون بود نشدن.

بعد از هم مدتی همچنانکه مدام اون ذهن وراج رو رها می‌کردم شروع کردم به تجربۀ حالتهای درونی زیبایی مثل آرامش یا امواجی از مسرت و یا عشق.
این حالت هم در مراقبه‌ام و هم به هنگام کارهای روزانه‌ام اتفاق می‌افتاد.

بطرز جالبی، وقتی حالت درونی‌ام زیباتر شد صدای ذهنم هم حرف کمتری برای گفتن داشتن.

درست مثل این بود که بیشتر حرفهاش در مورد این بوده که چطور حالم درست و خوب باشه.

وقتی که حالِت خوبه، قلب و ذهن هر دو ساکت شده و ساکن به داخل زیبایی لحظه حل می‌شن.

این همون هدیۀ یوگاست.

https://t.me/thegoldenkey
165 viewsKatayoun Zand, 14:50
باز کردن / نظر دهید