2023-12-09 21:11:14
- چهاردهم تا بیستویکم آذرماه: هفتهٔ نجات ایرانپاییز سال ۱۳۰۳ است، تجزیهطلبان در شمال، شرق و غرب کشور تار و مار شدهاند اما هنوز بخش بزرگی از جنوب ایران، از سرزمین مادری جدا افتاده، «سردار سپه» تصمیم میگیرد با وجود تمام مخاطرهها کار را یکسره کند.
در راه اهواز، کنسول روس با شتاب و اضطراب خود را به گروه چند نفرهٔ سردار سپه میرساند تا او را نسبت به جانش بیم دهد و از ورود بدون جهاز نظامی به اهواز بازداردش. امید روس و انگلیس این است که توقف سردار سپه پشت دروازههای اهواز، مجالی فراهم کند تا با فشار بر احمدشاه و مجلس، بتوانند غائلهای برای بازگرداندن سردارسپه و ناتمام ماندن کار خزعل برپا کنند.
وقتی کنسول روس به رضاشاه میرسد، قشون ایران چند فرسخ و چند منزل با او فاصله دارد اما سردارسپه عزم کرده وقت را فوت نکند و به تنهایی، همراه با چند تن از یارانش وارد پایتختِ تا بن دندان مسلح شیخ خزعل شود!
خبر کنسول روس دربارهٔ اینکه قصد جان سردارسپه و چند نفر همراهش را دارند، پای همراهان کارآزموده و جانفشان او را سست میکند و آنان درخواست میدهند که تا رسیدن لشگر، متوقف شوند. لحظهای خطیر برای سردارسپه فرا رسیده که خودش دربارهاش مینویسد: «توقف یا مراجعت، بدترین شکست و نشانهٔ نهایت ترس است»، پس مصمم رو به یاران وفادارش میگوید:
«جان شريف است اما در ميدان جنگ نبايد آن را تا اين اندازه قيمت نهاد. با وجود تمام اين خطرها، مسلح بودن هواداران خزعل در اهواز، سوءقصد و تجهيزات شيخ، نبودن قشون و غيره، چون عزم کردهام، بايد به اهواز بروم و هيچچيز حتی گلوله توپ هم مرا برنمیگرداند. شما میگوييد بیاحتياطی و تهور است؟ باشد! اشخاص کمدل، شجاعت را تهور میخوانند و شهامت را بیاحتياطی! من تنها وارد اين شهر پردشمن میشوم و خود با تمام قوای خزعل روبهرو میشوم.»
سپس بیتوجه به دیگران، سوار ماشین میشود و با رانندهاش به سمت اهواز میرود. شب ۱۳ آذرماه ۱۳۰۳، سردار سپه به تنهایی وارد شهری میشود که تمام مزدوران خزعل برای کشتنش در آن گردهم آمدهاند. ورود او به تنهایی، لحظهٔ سقوط نهایی شیخ خزعل است، اینگونه است که هیمنهٔ خزعل در هم میشکند و روز ۱۴ آذر، پس از دیدار با نمایندهٔ سردارسپه، غلطکردمنامهای رسمی و ذلتبار خطاب به مجلس ایران مینویسد و این پایان فتنهٔ تجزیهٔ ایران با دسیسهٔ انگلیسی و قطع دست آنها از این مملکت است: رضاشاه در این روز، آخرین تکهٔ جامانده از خاک ایران را به مام میهن بازمیگردد که «روز نجات خوزستان» نامیده میشود.
۲۲ سال بعد، باز ایران در زمان پادشاهی پسرش، در آزمونی دشوار قرار میگیرد؛ این بار دسیسهٔ روسی و استالینی در شمال ایران، قصد جداسازی آذربایجان و مهاباد را کرده و صحنه، بسیار شبیه است به سال ۱۳۰۳. شاه، قوام و رزمآرا با وجود تهدیدهای بیپایان خارجی، به قصد پایان این فتنهٔ خارجی برمیآیند و ارتش شاهنشاهی، روز ۲۱ آذرماه ۱۳۲۵ با ورود قهرمانه به تبریز، مردمان آذربایگان را از یوغ ستم مزدوران شوروی آزاد میکند.
فاصلهی میان روز ۱۴ آذرماه، روز نجات خوزستان تا ۲۱ آذر، روز نجات آذربایجان را باید هفتهٔ نجات ایران نامید. یاد و خاطرهٔ تکتک مرزبانان این خانهٔ کهن، گرامی باد!
برای مشاهدهٔ اسناد، «اینجا» را لمس کنید.
ساسان آقایی،
نویسنده و پژوهشگر
ــــــــــــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
14.9K views18:11