Get Mystery Box with random crypto!

اندیشه

لوگوی کانال تلگرام andiiishe — اندیشه
آدرس کانال: @andiiishe
دسته بندی ها: تلگرام
زبان: فارسی
مشترکین: 29.21K
توضیحات از کانال

«اگر همهٔ ما یکسان بی‌اندیشیم، در واقع نمی‌اندیشیم.»
- والتر لیپمن

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 4

2024-01-19 17:53:22
•• نکاتی شنیدنی از واپسین مصاحبهٔ محمدرضا شاه که با دیوید فراست انجام شد.

با مطالعهٔ خاطرات اطرافیان او و نیز مطالعهٔ کتاب «آخرین سفر شاه»، نوشتهٔ ویلیام شوکراس، درمی‌یابیم که شاه در این دوران به‌شدت بیمار بود و مدام با درد وضعف شدید جسمی و اندوه سهمگین روانی دست‌وپنجه نرم می‌کرد؛ با‌این‌همه سخنان او آشکارا منسجم هستند و اگر منصف باشیم باید بگوییم، تحلیل‌های او کاملاً درست از آب درآمدند.

با مراجعه به آثار روشنفکران مخالف هم‌عصر شاه می‌بینیم که او از همهٔ اپوزیسیون روشنفکر دورهٔ خود منطقی‌تر می‌اندیشید. درواقع او حتی از روشنفکران مخالف کنونی خود هم بهتر و عاقلانه‌تر اندیشیده است.

توصیه می‌کنیم حتماً این ویدیوی کوتاه را تماشا کنید.

@andiiishe
13.6K views14:53
باز کردن / نظر دهید
2024-01-15 22:52:41 - آن رفتن و این آمدن


بیست‌وششم دی‌ماه ۱۳۵۷، شاه رفت. این دو زن بی‌حجاب نیز خوشحال بودند که شاه رفت و خمینی می‌آید. سرنوشت این دو شاید سرنوشت ایران باشد؛ اعدام و فرار.

برای یک نمونه اگر می‌خواهید بدانید که آن رفتن و این آمدن چه به روز ایران آورد، تجربه‌ای را روایت می‌کنم.

در کالج‌ها و دانشگاه‌های آمریکا، دانشجویان بسیاری از کشورهای خاورمیانه حضور دارند؛ دانشجویانی از ترکیه، عربستان سعودی، امارات، کویت و … . کم‌تر پیش آمده که با یکی از این‌ها صحبت کنی و در پاسخ به این پرسش که پس از درس چه می‌کنی، بگوید که به کشورم برنمی‌گردم و در غرب ماندگار می‌شوم.

عموم‌شان پس از پایان تحصیل به کشورهای‌شان بازمی‌گردند. گاهی اصلاً از این پرسش حیرت می‌کنند که یعنی مگر قرار است پس از پایان تحصیل چه کنیم؛ معلوم است که به کشورمان برمی‌گردیم.

زمان شاه هم همین‌گونه بود. چه میزان از تحصیل‌کردگان ایرانی خارج کشور در کشورهای غربی می‌ماندند؟ تقریباً هیچ و اکثرشان به ایران بازمی‌گشتند. حتی دانشجویان مخالف شاه، قریب به اتفاق‌شان پس از پایان تحصیل به ایران برمی‌گشتند.

حالا امروز از دانشجویان ایرانی خارج کشور بپرسید که پس از پایان تحصیل چه می‌کنید. اکثریت قریب به اتفاق‌شان به هیچ‌وجه حاضر نیستند به ایران برگردند، حتی همان‌ها که معتقدند جمهوری‌اسلامی اصلاح می‌شود و هر بار در خارج کشور پای صندوق رأی می‌روند و رأی می‌دهند.

از آن‌جا که بسیاری از این دانشجویان بلافاصله پس از پایان تحصیل نمی‌توانند در کشورهایی که درس می‌خوانند کار پیدا کنند برای تمدید اقامت یا رو به پناهندگی سیاسی-اجتماعی می‌آروند و یا تن به ازدواج‌های بعضاً عجیب‌و‌غریب می‌دهند تا از آن طریق اقامت بگیرند و به ایران بازنگردند.

این‌که بر سر دانشجویان نخبه پس از پایان تحصیل در ایران چه می‌آید را هم می‌شود از تعداد ایرانیان دانشجوی یک پرواز - پرواز اکراینی سقوط‌کرده - دریافت.

ایران با رفتن یک نفر در ۲۶ دی‌ماه و آمدن کسی دیگر در ۱۲ بهمن‌ماه ۵۷ رو به سوی تباهی و ویرانی گذاشت؛ حرف این نیست که پیش از انقلاب ایران بهشت بود اما بی‌شک با همهٔ کاستی‌های بسیار، قطار ایران در مسیر تمدن و جهان و مدرنیته در حرکت بود حتی اگر کُند. پس از انقلاب قطار از مسیر خارج شد و با سرعت نور به سوی شبه‌جزیرهٔ عربستان ۱۴۰۰ سال پیش حرکت کرد؛ حرکتی که نه از دین مردم چیزی باقی گذاشت و نه از دنیاشان.


بهزاد مهرانی،
نویسنده و تحلیل‌گر
ــــــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
17.4K views19:52
باز کردن / نظر دهید
2024-01-13 23:14:32 - قتلگاه اشتیاق؛ ما دیگر آن آدم‌های سابق نیستیم


جام ملت‌های آسیا شروع شد و این در حالی است که بین خیلی از هواداران فوتبال اثری از اشتیاق و هیجان به چشم نمی‌خورد. کافی است این فضا را مثلاً با جام ملت‌های ۱۹۹۶ مقایسه کنیم تا میزان رخوت جامعه روشن شود. از قضا علیرضا جهانبخش، یکی از کاپیتان‌های تیم ملی هم گلایه کرده که: «نمی‌دانم چرا مردم حس و حال آغاز یک تورنمنت بزرگ را ندارند.»؛ البته که دانستن چرایی‌اش چندان سخت نیست، مشروط بر این که از جنس همین مردم باشی.

اصلا چرا راه دور برویم و قصه‌های کهنه بگوییم؟ همین دورهٔ قبلی جام ملت‌ها که یوزها زحمت کشیدند و سه گل از ژاپن خوردند، قیمت هر متر مربع مسکن در تهران ۶ میلیون تومان بود و امروز ۷۶ میلیون تومان است. محاسبات نشان می‌دهد طول انتظار خانه‌دار شدن در پایتخت به ۱۱۲ سال رسیده و این یعنی اگر شما زحمت بکشی و در تکلیف فرزندآوری شرکت کنی، شاید بچهٔ بچهٔ بچه‌ات با پس‌انداز کردن تمام درآمد اجدادش بالآخره یک چاردیواری برای خودش دست‌وپا کند. سکهٔ ۳۰ میلیونی امروز، آن روز ۳ میلیون تومان بود و هر دلار آمریکا یازده هزار تومان معامله می‌شد. حالا همان دلار را پنجاه هزار تومان می‌فروشند و منت هم می‌گذارند که هنوز دویست هزار تومان نشده! از آن روز تا امروز، ما چهار سال پیاپی تورم نزدیک به پنجاه درصدی را دیده‌ایم، طعم تلخ کرونا و دفن فوج فوج آرزوهای نافرجام را چشیده‌ایم و یک به یک دوستان و عزیزان‌مان را به سمت زندگی در آن سوی مرزها بدرقه کرده‌ایم. هر روز این دوران، هزار سال بر ما گذشته؛ زمانه‌ای با داغ سوزناک آبان و فاجعهٔ هواپیمای اوکراینی و تابستان غم‌انگیز پارسال. همین چند روز پیش، دست‌نوشتهٔ یک کودک ششم دبستانی قبل از خودکشی، ایران را تکان داد؛ البته ایران را، منهای مسؤلانش.

این فقط گوشه‌ای از رنجنامهٔ ما رعایا در فاصله دو جام ملت‌های اخیر است. بله، می‌دانیم هیچ‌کدام از اینها تقصیر شما نیست، اما انتظار هم نداشته باشید که با این روح خسته، این حال نزار، پای مسابقات‌تان تپش قلب بگیریم؛ آن هم برای تیمی که بیشتر از هر چیز، به فکر خودش، حواله‌هایش و سکه‌هایش بوده. بروید، بجنگید و امیدواریم بهترین نتایج تاریخ را هم بگیرید، اما اینقدر از عبارت نخ‌نمای «شاد کردن دل مردم» استفاده نکنید. این زخم، عمیق‌تر از آن است که توپ‌بازی نسل از خود راضی شما التیامش بخشد.


- ورزش‌مدیا
ــــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
21.8K views20:14
باز کردن / نظر دهید
2024-01-12 17:22:44 - نمی‌فهمیدند، بااین‌حال بر نافهمی‌شان پای فشردند


صفایی فراهانی: «در سال‌های ۵۳-۵۴ در خوزستان کار می‌کردم. آن موقع سد دز به بهره‌برداری رسیده بود و حدود ۳۰۰ هزار هکتار از اراضی زیر سد را با کانال‌های آبیاری تحت پوشش قرار داده بودند. یکی از این کشت‌وصنعت‌ها، مارچوبه کاشته بودند. یک شب با مهندسان آنجا صحبت می‌کردم. گفتم: شما خیانت می‌کنید. مردم ما مارچوبه نیاز ندارند. پاسخ داد که مارچوبه را تنی ۵،۰۰۰ دلار صادر می‌کنم. آن موقع گندم تنی ۱۵۰ دلار بود. می‌گفت یک تن مارچوبه صادر کنیم و می‌توانیم بیش از ۳۰ تن گندم وارد کنیم. این می‌شد خودکفایی، نه این که بخواهیم از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را در کشور تولید کنیم.

معترض بودیم چرا در خوزستان در طرح‌های بزرگ کشاورزی، مثلاً مارچوبه می‌کارند که در سبد غذایی ایرانی‌ها جایی ندارد و صادر می‌شود و چرا نمی‌گذارید گندم بکارند تا گندم وارد نکنیم... بعداً فهمیدیم مصرف آب مارچوبه کمتر از گندم است و قیمت جهانی آن بیشتر. درواقع با این برنامه دو بار صرفه‌جویی می‌کردند: با کاشت مارچوبه، کمتر از کاشت گندم آب مصرف می‌شده و با صدورِ آن ارزی به دست می‌آمده که با آن می‌شده گندم زیادی خریداری کرد.
ـــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
14.2K views14:22
باز کردن / نظر دهید
2024-01-11 14:44:42 - «برنامه‌های شاه به نفع ایران بودند؛ ما متوجه نمی‌شدیم!»


عزت‌الله سحابی، فعال سیاسی مخالف حکومت شاه و از نیروهای ملی-مذهبی که مدتی ریاست سازمان برنامه و بودجه را در دولت مهدی بازرگان در دست داشت، در کتاب خاطرات خود می‌نویسد که بسیاری از برنامه‌های محمدرضا شاه، از نظر اصولی به نفع ایران بوده اما اغلب مخالفان، از جمله خودش، آن زمان این را متوجه نمی‌شدند.

سحابی می‌نویسد: «بسیاری از کارشناسان صدیق اذعان می‌کنند که تعدادی از برنامه‌های شاه از نظر اصولی به نفع ایران بود. مثلاً وقتی که قرارداد ۱۹۷۵ میان شاه و صدام حسین بسته شد، دو دولت امضاء کردند، در دو مجلس نیز تصویب شد و به سازمان ملل رفت و بسیار در آن محکم‌کاری شد. این قرارداد خیلی به نفع ایران بود و خطی را به عنوان خط مرز تعیین کردند که قسمت پرعمق اروندرود بود. شرق این خط به ایران تعلق گرفت ولی ما این را متوجه نمی‌شدیم.»

سحابی درباره خریدها و ساخت‌وسازهای نظامی حکومت سابق ایران نیز با ذکر مثال پایگاه‌های هوایی وحدتی و شاهرخی، نوشته است: «از دههٔ ۴۰ رژیم شاه در غرب کشور شروع به ایجاد استحکاماتی نمود. پایگاه وحدتی و پایگاه شاهرخی که در حقیقت شهری زیرزمینی است و فرودگاه آن نیز زیر زمین است. من خود در زمان جنگ پایگاه وحدتی دزفول را دیدم. هواپیماهای جت اف-۱۴ از زیر زمین با سرعت تمام بیرون می‌آمدند و به هوا می‌رفتند یا از بالا می‌آمدند،‌ چتری پشت آن‌ها باز می‌شد و یک‌راست به زیر زمین می‌رفتند؛ تشکیلات عظیمی بود.»

سحابی در جای دیگری از کتابش می‌گوید:‌ «در آن روزها یعنی در دوران حاکمیت مطلقهٔ شاه، بیشتر دوستان و حتی خود من می‌گفتیم شاه خیانت می‌کند و می‌خواهد جنگ اصلی ما را که باید با اسرائیل باشد، به جنگ با اعراب بدل کند! باری انقلاب شد و عراق به ایران حمله کرد، آن روز تازه دانستیم که در اساسنامهٔ حزب بعث ‹وحدت سرزمین‌های عربی زبان› یک اصل شمرده شده است.»

«منظور از سرزمین‌های عربی زبان همین استان‌های عربی زبان بود که در ایران است. یعنی ایلام، گیلان‌غرب و خوزستان. پس عراق به طور ذاتی به ایران نظر داشت و می‌خواست قسمتی از ایران را ضمیمه خاک خود نماید. شاه این را فهمیده بود و در غرب استحکامات می‌ساخت اما ما به همین خاطر به او ناسزا می‌گفتیم.»

عزت الله سحابی مسألهٔ منابع طبیعی را مثال می‌آورد و می‌نویسد: «منصور روحانی وزیر کشاورزی وقت، یک زمان اعلام کرد که باید هشت میلیون رأس دام، از مراتع کشور خارج شوند وگرنه مراتع از بین می‌روند. خود شاه نیز در سخنرانی خود گفت حیوان شریری به نام بز وجود دارد که ریشه‌های گیاهان را می‌کند. این حیوان باید از بین برود. من در زندان این مطالب را در روزنامه خوانده بودم و پیش خود تحلیل می‌کردم که شاه با این کار می‌خواهد روستاییان را وابسته نماید.»

او ادامه می‌دهد: «روستاییان از بز، پشم و شیر به دست می‌آورند و از همه‌چیز و حتی شاخ و گوشت آن استفاده می‌کنند. این حیوان اساس زندگی روستاییان است و آنان با همین حیوانات و زندگی ساده‌شان از دولت مستقل‌اند. و ما فکر می‌کردیم شاه می‌خواهد به این دسیسه روستاییان را به دولت وابسته کند.»

سحابی در ادامه می‌نویسد: «در حالی که پس از انقلاب، هنگامی‌ که به عنوان نمایندهٔ مردم به مجلس راه یافتیم، در کمیسیون برنامه و بودجه مسؤلین وزارت کشاورزی پس از انقلاب به کمیسیون می‌آمدند، برخی از آنان مسؤلان سازمان جنگل‌ها بودند و می‌گفتند باید سی میلیون رأس دام از مراتع خارج شوند، تا کنون مراتع از بین رفته است و برای احیای باقی‌مانده‌اش، این کار باید انجام بشود، و ما دانستیم که واقعاً در کنار گود بودن و شعارهای بزرگ دادن با مسوولیت اجرایی داشتن تفاوت دارد.»

•• از جلد دوم خاطرات عزت‌الله سحابی (سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۹) به نام «نیم قرن خاطره و تجربه» که در ایران اجازهٔ چاپ نیافته و از سوی نشر خاوران پاریس منتشر شده و در کتاب‌فروشی‌های خارج از کشور در دسترس است. یادداشت بالا از صفحات ۲۶ و ۲۷ کتاب آورده شده‌اند.

ــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:

@andiiishe
20.0K views11:44
باز کردن / نظر دهید
2024-01-07 17:59:07 - «کشف حجاب» گام پیشگامانه و بزرگ رضاشاه


جریان‌های ضدپهلوی برای دهه‌ها «کشف حجاب» و «آزادی پوشش» را به باد تمسخر می‌گرفتند و به خاطر آن از عصر رضاشاه با عناوینی چون «کاریکاتور مدرنیته» یا «نوسازی ظاهری و روبنایی» و چنین تعبیرهایی استفاده می‌کردند. این نگاه میان مذهبی‌ و غیرمذهبی‌‌هایشان مشترک بود. بعدها هم امثال شریعتی مدعی شدند که این نوسازی در نهایت ختم شد به جایگزینی «گوگوش» با «فاطمه» به عنوان الگوی زن ایرانی!

‏آن‌ها نمی‌دانستند که اتفاقا این بخش از اقدامات رضاشاه بسیار هم عمیق و زیربنایی است. از مفهوم «قدرت» و درک اهمیت آن غافل بودند. نمی‌دانستند موضوع فقط یک تکه پارچه نیست! بلکه کشمکش و زورآزمایی نهادهای قدرتمند اجتماعی و لزوم شکستن هیمنهٔ نهاد مذهب و روحانیت برای هموارشدن اصلاحات بعدی است. نمی‌دانستند در جامعه طاعون‌زدهٔ آن عصر اگر زن از پستو بیرون بیاید و روسری بردارد و درس بخواند، یعنی اینکه آن «زیر میرهای» اجتماع ایران زلزله‌های بزرگی آمده و گسل‌های مهمی جابجا شده.

زندانبان‌های زنان در آن زمان کسانی بودند که با همان قرائت‌ از مذهب، «قانونگذاری مردم» را هم شرک می‌دانستند و معتقد بودند «حکم و قانون فقط مال خداست». قضاوت و تدریس را هم ملک خود می‌دانستند.

‏واقعاً عده‌ای گمان می‌کنند اگر رضاشاه نبود، همان برگه‌ای که مظفرالدین شاه به عنوان فرمان مشروطه امضا کرد، در یک اتفاق جادویی گوشه و‌ کنار ایران را آباد و دموکراتیک می‌کرد و زنان را هم از زیر یوغ مذهب، قبیله و سنت‌های بدوی بیرون می‌کشید! ملتفت نیستند که «قدرت» مثل هواست. خلأ که ببیند زود پر می‌کند. خلأ دولت مدرنی که تشکیل‌شده از فروغی‌ها و داورها بود را بدون شک همان خان‌های محلی و آخوندهای شپشو در روستاها پر می‌کردند که پاسدار سنت‌ها و رسوم بدوی بی‌شماری بودند. زمان میان دو رخداد «امضای فرمان مشروطه» تا «برآمدن رضاشاه» را ببینید که چه جهنمی بوده ایران! تهران مخوف از مشفق کاظمی را بخوانید!

نجات بهرامی،
تحلیل‌گر سیاسی
ــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
12.8K views14:59
باز کردن / نظر دهید
2023-12-27 16:19:05 - ما اینجا گروه‌های تبهکار حکومتی داریم نه مافیا!


دیدم امروز شهردار تهران گفته «در تهران مافیای زباله داریم»؛ چند روز پیش هم آقای امام جمعهٔ مشهد فرمود بودند «کشور را از مافیای برنج نجات دهید» و پیش از آن هم دیدم آقای ابراهیم رئیسی سخنان تندی علیه «مافیای دارو و تجهیزات پزشکی» به زبان آورده و قول بریدن دست‌های این مافیا را داده است. خلاصه روزی نیست که مقامات بالای نظام جمهوری اسلامی علیه انواع «مافیاها» سخن نگویند.

خیلی صریح و روشن بگویم که چنین موضع‌گیری‌هایی از مصادیق بارز عوام فریبی و دروغ‌گویی است وگرنه هم رییس جمهور و شهردار و هم مابقی زعمای حکومتی خوب می‌دانند که در جمهوری اسلامی هیچ مافیایی وجود ندارد. ما در این مملکت گروه‌های تبهکار حکومتی داریم و نه باندهای مافیایی. اما با این حال، مقامات کشورمان علاقهٔ وافری دارند که از کلمهٔ «مافیا» استفاده کنند چون این نحوهٔ نامگذاری باعث می‌شود که فساد و تباهی دامن‌گستر فعلی تلویحاً به مشتی اجنبی خدانشناس،به دشمنان خارجی، نسبت داده شود و نه به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی و مقامات به‌اصطلاح مسلمان و پاکدستش.این حضرات با مافیا نامیدن دزدان مسلمان حکومتی، هم ژست ضدفساد می‌گیرند و حرفی مردم‌پسند می‌گویند و هم توجه مخاطب را از همکاران فاسدشان معطوف به مشتی گانگستر غربی کلاه‌شاپو به سر مثل ال‌کاپون جلب می‌کنند و هم تلویحاً پیام می‌دهند که قضیهٔ فساد همچون مقوله مافیا (که تاکنون هیچ‌کس نتوانسته سر از کارش درآورد) مبهم و غیرقابل‌حل است. در حالی که همهٔ ما خوب می‌دانیم که این گروه‌های تبهکار جملگی مسلمان شیعهٔ دوازده امامی هستند و ایرانی و معتقد به ولایت مطلقهٔ فقیه و شاغل در بالاترین مناصب حکومتی و وابسته به خاندان‌های مذهبی حکومتگر و چنان ریشه‌ای در کشور دوانده‌اند که هزار تا مثل آقای رئیسی هم نمی‌تواند کوچکترین تلنگری به امنیت جانی و مالی‌شان بزند.

رئیس جمهور و دیگر مقامات که لقلقهٔ زبانی مافیا به دهانشان افتاده عمداً به مردم آدرس غلط می‌دهند‌. این‌ها‌ خیلی بهتر از بنده و شما می‌دانند که رهبران این گروه‌های فاسد حکومتی چه کسانی هستند و سرشان به کجا وصل است و ریشهٔ قدرتشان از کجاست. لذا مستدعی است بی‌خود و بی‌جهت پای مافیا و اجنبی‌ها را به میان نکشید. به آقای رئیس‌جمهور عرض می کنم که شما با این نوع نامگذاری غلط فقط نوعی پوشش امنیتی به همان گروه‌های حکومتی فاسدی می‌دهید که ادعای مبارزه با آن‌ها را دارید. از مردم و رسانه‌ها هم انتظار می‌رود که هر چیزی را به نام خودش بنامند. ما در ایران «گروه‌های تبهکار حکومتی» داریم و نه «باندهای مافیایی».

بیژن اشتری،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
13.8K views13:19
باز کردن / نظر دهید
2023-12-26 18:21:24
روزنامهٔ آیندگان، شهریور سال ۱۳۵۶. جهان هنوز وارد دورهٔ بحران‌های محیط‌زیستی نشده بود. اصلاً بحثی از گرمایش جهانی و تغییر اقلیم نبود و برعکس دانشمندان هشدار میدادند دربارهٔ خطر وقوع «سرمایش جهانی».

ایران جزء معدود کشورهای جهان بود که در بالاترین سطح برنامهٔ جامع حفاظت محیط زیست داشت. بیلان توازن هیدرولوژیک ایران کاملاً مثبت بود و نه فرونشست‌ها، دشت‌های ایران را بلعیده بودند و نه بیابان‌زایی نیمی از ایران را سومالیزه کرده بود. ارومیه دریاچه‌ای بود با خیزاب‌های توفانی، مساحت جنگل‌ها حداقل دو برابر امروز بود و جمعیت حیات وحش هم در جدول پیوست می‌بینید که نود درصد افزونتر از نخستین سرشماری پس از انقلاب اسلامی؛ آنچه الان کمتر هم شده است. اما در صفحهٔ اول این روزنامه میخوانیم که رئیس سازمان محیط زیست برکنار شده به این دلیل که «سازمان به اهدافش نرسیده و تنزل کرده است.»

ای رفقا که وقتی به شما می‌گویند پنجاه‌و‌هفتی برمی‌آشوبید و به مردم دشنام می‌دهید، اندکی بازاندیشی کنید در آنچه مردم با پوست و گوشت و خونشان لمس می‌کنند اما هرگز واقعاً مسئله شما نبوده است: ایران.

دکتر ناصر کرمی،
نویسنده و اقلیم‌شناس

@andiiishe
16.0K views15:21
باز کردن / نظر دهید
2023-12-25 20:21:49 - آخه مطربی هم شد کار؟!


زنده‌ياد استاد «اسماعیل مهرتاش» در كودكی با کدوی حلوايی و موی اسب و یک سیخ کباب برای خود کمانچه‌ای ساخته بود و خانواده چون متوجه استعداد او می‌شوند، برای آموختن تار وی را به نزد استاد «درویش خان» می‌برند.

استاد مهرتاش در جوانی، کلاس‌هايی در زمینهٔ فن بیان و تئاتر و هنرپیشگی تاسیس می‌کند، کلاس‌هایی که بعدتر به «جامعهٔ باربُد» معروف می‌شود.

مرضیه، ملوک ضرابی، عبدالوهاب شهیدی، محمدرضا شجریان، محمد منتشری و ده‌ها استاد دیگر موسيقی از شاگردان اسماعیل مهرتاش بوده‌اند.

وی ۴۵۰ آهنگ فولکلور ساخت که تا امروز هم در ایام نوروز یا شب یلدا بارها از تلوزیون جمهوری اسلامی پخش می‌شود. بسیاری از افرادی که در ایران در عرصهٔ موسیقی، تئاتر و هنرپیشگی به جايی رسیده‌اند، حتماً به جامعهٔ باربُد سری زده‌اند.

جامعهٔ باربُد همان تئاتری بود در لاله‌زار که مسعود کیمیايی در فیلم معروفش «گوزن‌ها» از بازیگران آن استفاده کرد. همچنین صحنه‌هایی که بهروز وثوقی در آن‌ها اعلام برنامه می‌کرد، درواقع همان تئاتر جامعهٔ باربد است.

سال ۱۳۵۷ و در هنگامهٔ انقلاب، تئاتر جامعهٔ باربد به همراه تمامی صفحه‌هات استاد مهرتاش توسط انقلابیون به آتش کشیده شد.

در ادامه خاطره‌ٔ رویدادی از استاد مهرتاش نقل می‌شود، رویدادی که به گفتهٔ خود وی، عمیقاً او را متأثر ساخت:

«سیگارفروشی در راهروی جامعهٔ باربد بساط می‌کرد، گهگاه پاسبان‌ها می‌آمدند و بساط سیگارهایش را می‌بردند.

یک روز مرد سیگارفروش پیش من آمد که: ‹‹زن و بچه دار هستم و خواهش می‌كنم به پاسبان‌ها بگویید که شما اجازه داده‌اید تا من این جا بساط کنم.››

من هم پذیرفتم، به پاسبان‌ها گفتم این آقا از ابواب جمعی ما است و از طرف من اجازه دارد.

دیگر کسی مزاحم او نشد و بیست سال با همان سیگارفروشی جلوی در تئاتر زندگی‌اش را اداره می‌کرد.

سال‌ها گذشت تا این که انقلاب شد و روزی به من خبر دادند كه می خواهند تئاتر را آتش بزنند. سریعاً خودم را رساندم. دیدم که اولین کوکتل مولوتوف را همین مرد سیگارفروش پرتاب کرد!

مبهوت نگاهش می‌كردم. رو به من كرد و گفت: ‹‹آخه مطربی هم شد کار؟ برو یک کار دیگر برای خودت پیدا کن››.

تمام زندگی‌ام سوخت. لباس‌ها، دکورها، صفحه‌ها و نوارهايی که از موسیقی ملی يا موسيقی محلی شهرها و نواحی مختلف ایران جمع‌آوری کرده بودم، سوختند. همه‌چیز سوخت اما همهٔ آن سوختن‌ها و نابود شدن‌ها آن قدری مرا متأثر نکرد که گفتهٔ آن شخص».
ــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
18.1K views17:21
باز کردن / نظر دهید
2023-12-23 22:27:17 - حکایت تکراری هر سال


پارسال که عکس آقای اوجی، وزیر نفت جمهوری اسلامی را در سفارت «فخیمهٔ» روسیه دیدم که به حالت خبردار در کنار سفیر کبیر روسیه، با لباس شبه‌نظامی بر تن ایستاده و دارد سخنانی در ثنای همسایه شمالی و ارتقای روابط فی‌مابین ایراد می‌کند خیلی حرص خوردم. من یادم نمیاد هیچ وزیر ایرانی‌ای این‌طور علنی و رسمی در سفارتخانهٔ روس یا انگلیس یا آمریکا حضور پیدا کرده باشد و خبرش این‌گونه رسانه‌ای شده باشد.

البته حضور وزرا و مدیران عالیرتبهٔ یک کشور در ضیافت‌ها و مراسم سفارتخانه‌های خارجی در سطح جهان امر چندان نامعمولی نیست اما در ایران تا کنون سابقه نداشته که مقامات عالیرتبه‌ای در حد وزیر یا سران قوای نظامی در مراسم یا ضیافت‌های سفارتخانهٔ دولت‌های به‌اصطلاح بزرگ حضور بیابند و سپس عکس و تفصیلات این دیدارها را متعاقباً با آب و تاب منتشر کنند.

ایرانی‌‌ها که کشورشان زمانی در حوزهٔ نفوذ دو دولت بزرگ روسیه و بریتانیا بوده و تجربهٔ اشغال سرزمینشان توسط این دو قدرت را تجربه کرده‌اند، حساسیت ویژه‌ای به روابط مقامات کشورشان با این سفارتخانه‌ها دارند. من هیچ نمونهٔ مشابهی را در زمان شاه به خاطر ندارم. سفرای خارجی در زمان شاه نزد مقامات ایرانی می‌رفتند اما برعکسش را به خاطر ندارم. پس از انقلاب اسلامی که اساساً انگ جاسوسی بر سفارتخانه‌های خارجی زده شد کلاً حضور مقامات حکومتی در مراسم سفارتخانه‌های دولتهای بزرگ تبدیل به امری مذموم و منسوخ شد. یادم نمیاد هیچ مقام ایرانی‌ای در زمان شاه به سفارتخانه‌های خارجی رفته باشد و اینطوری (شبیه وزیر نفت جمهوری اسلامی) به نفع دولت متبوع آن سفارتخانه اعلام موضع کرده باشد. فقط می‌توانم بگویم احساس شرم می‌کنم از شدت این وابستگی و سرسپردگی به روسیه.

آقایانی که مدعی بودند با انقلاب اسلامی‌شان بساط سفارت‌سالاری را در ایران برچیده‌اند، لطفاً بیایند توضیح دهند چرا این بساط برقرار است.

روس ها برای حفظ منافع خودشان دارند ملت ایران را به خاک سیاه می‌نشانند. فهرست اقدام‌های ضد ایرانی روسیه روزبروز طولانی‌تر می‌شود و ظاهراً هیچ اراده‌ای برای بیرون کشیدن ایران از چنگ خرس شمالی وجود ندارد. روس‌ها تمامیت ارضی ایران را زیر سؤال برده‌اند و پای مملکت ما را به جنگ وحشیانهٔ خود علیه اوکراین کشانده‌اند و حالا حتی از تحقیر کردن مقامات رسمی کشور هم هیچ ابایی ندارند، تو گویی می‌خواهند بگویند همین است که هست و شما باید تابع محض ما باشید. کشوری که ضعیف شد البته چنین حقارت‌هایی را هم مجبور است تحمل کند و دم برنیاورد. فقط می‌توانم بگویم از این نفوذ مخرب روسیه و از این ضعف حقارتبار متنفرم.

بیژن اشتری،
نویسنده و مترجم
ــــــــــــــــــ

•• اگر دوستانی مشتاق خواندن دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
12.8K views19:27
باز کردن / نظر دهید