Get Mystery Box with random crypto!

برگی از تاریخ

لوگوی کانال تلگرام apageofhistory — برگی از تاریخ ب
لوگوی کانال تلگرام apageofhistory — برگی از تاریخ
آدرس کانال: @apageofhistory
دسته بندی ها: ادبیات
زبان: فارسی
مشترکین: 3.49K
توضیحات از کانال

و در تاریخی که می‌کنم سخن نرانم که آن به تعصبی و تزیدی کشد و خوانندگان این تصنیف گویند شرم باد این پیر را (بیهقی)
این کانال به هیچ حزب و گروهی و سازمانی وابسته نیست.
ارتباط با ادمین:
@Adm_apoh

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2022-08-13 12:24:54 توصیفات سیاحان از شهر یزد

ماركوپولو از اين "شهر نيك و نجيب" در سال 1272 عبور كرد. برادر روحانى "اودوريكوس" در سال 1325 در آنجا بود و آنرا "يزت" نوشت. سياح ونيزى جوزفا باربارو در سال 1474 آنجا را ديده و تاورنيه در نيمه قرن هفدهم سه روز در اين شهر بود و از ميوه‌هاى ممتاز آنجا تعريف كرد و درباره بانوان اين شهر گفته است كه: "دلپذيرترين زنان ايرانی‌اند".

وى از جمله نخستين كسانى بود كه اين گفتار معروف را كه حالا ضرب المثلی محلى شده است اقتباس و تكرار كرده‌اند: "براى خوشبخت زيستن مرد بايد زن يزدى بگيرد، نان ايزد خواست بخورد و شراب شيراز بنوشد".

ایران و قضیه ایران، جورج ناتانيل كرزن، جلد دوم، برگ 292
1.8K views09:24
باز کردن / نظر دهید
2022-08-11 12:24:58 پیرامون سودابه در شاهنامه


سودابه در شاهنامه دختر شاه هاماوران و زن کی‌کاووس است. نام او در منابع مختلف به صورت "سُعدی"، "سوذابه" و "سوداوه" نیز آمده است. خالقی ضبط سوداوه را در شاهنامه اصیل‌تر و مطابق با نگارش فردوسی می‌داند و بر آن است که تبدیل "و" به "ب" از قرن ششم به بعد رایج شده است. یوستی شکل اوستاییSuta-wanhu به معنی"نیکو برای سود"را برای آن آورده و می‌گوید این نام دراصل عربی سعدی بوده وآنرا مثل رودابه ایرانی‌گونه کردند. بر خلاف او دامستتر نام سودابه را ایرانی داسته که در منابع عربی به سُعدی تبدیل شده است.

در اوستا با آنکه بارها از کی‌کاووس و سیاوش نام برده شده اما در هیچ‌جا اسمی از سودابه نیست. در متون پهلوی نیز چندان سخنی از او نمی‌رود. به روایت مسعودی، وقتی ‌کاووس بدست شاه یمن اسیر شد، سُعدی دور از چشم پدر به او نیکی کرد و وقتی رستم کاووس را آزاد کرد، همراه او به ایران آمد. به روایت گردیزی هنگامی که کاووس شکست خورد و محبوس گشت، سودابه به دیدار او رفت و گفت اگر مرا بپذیری، تو را از زندان خلاص می‌کنم. منابع دیگر ازدواج او با کاووس را طور دیگری آورده‌اند. به روایت بلعمی، این دختر را افراسیاب "بی‌خواستن کاووس" برای او فرستاد. ثعالبی نیز سودابه را پیشکشی برای صلح شاه یمن با کاووس ذکر می‌کند.


اما در شاهنامه، کاووس بعد از چیرگی بر شاه هاماوران، آوازه زیبایی سودابه را می‌شنود و او را از پدر خواستگاری می‌کند. سودابه در 3 مقطع در شاهنامه حضور دارد.


اول هنگامی که پدرِ سوادبه با حیله کاووس را زندانی می‌کند و از سودابه می‌خواهد پیش او بازنگردد اما او امتناع می‌کند و حتی به بهای از دست دادن جان خود حاضر به جدایی از کاووس نیست. سودابه غمگسار و پرستار کاووس در زندان می‌شود. وقتی که پدرس به دست رستم کشته می‌شود، اشاره‌ای به شیون و ناله سودابه در شاهنامه می‌بینیم. سپس او به ایران می‌آید.


حضور دیگر سودابه در شاهنامه زمانی است که با دیدن سیاوش عاشق او می‌شود. پنهانی به او پیغام می دهد که به شبستان بیاید اما سیاوش نمی پذیرد.

مقطع پایانی حضور سودابه در شاهنامه زمانی است که بعد از خبر مرگ سیاوش، رستم از سر خشم به کاخ کاووس می‌آید و او را می‌کشد. ماجرای عشق سودابه به سیاوش تقریباً در تمام منابع اسلامی آمده است اما کشته شدن او به دست رستم فقط در برخی منابع آمده است.

سوادبه به هیچ‌زنی در شاهنامه شبیه نیست. تنها زنی است که بدست پهلوانی کشته میشود. زیبایی خیره کننده‌ای دارد. دیو زاد" و "جادگر" نیز خطاب شده است. سودابه خرد اهریمنی کاووس است. او در شاهنامه دو چهره دارد: نخست زنی فداکار و عاشق که کاووس را در اسارت تنها نمی‌گذارد. و دیگری زنی مکار که عشق گناه آلودش به ناپسری خود سبب پدید آمدن جنگی عظیم بین ایران و توران می‌شود.

سودابه نقش مهمی در پدید آمدن رخدادهای بزرگ حماسه ملی دارد. با این همه در ادبیات فارسی نقشی ندارد.


مدخل "سودابه" نوشته مهناز مقدسی در دانشنامه زبان و ادب فارسی


@apageofhistory
1.8K views09:24
باز کردن / نظر دهید
2022-08-09 13:05:32 از بانوگشسب‌نامه چه می‌دانیم؟

بانوگشسب‌نامه منظومه‌ای حماسی در قالب مثنوی است، درباره دلاوریهای بانوگشسب‌ دختر رستم که در قرن پنجم یا ششم قمری به پیروی از شاهنامه فردوسی سروده شده است. نام بانوگشسب‌ از سه جزء "بانو"، "گشن" و "اسب" تشکیل شده است که به معنای "بانوی دارنده اسب نر" است.

بانوگشسب‌ و دلاوریهای او، جز در منظومه بانوگشسب‌نامه، در مجمل‌التواریخ و القصص، بهمن‌نامه، برزونامه و شهریارنامه نیز آمده است. منظومه بانوگشسب‌‌نامه مشتمل بر 1032 بیت و فاقد مقدمه است.

در آغاز منظومه، رستم تربیت فرامرز را به بانوگشسب‌ می‌سپارد و سپس دلاوریهای بانوگشسب‌ درپی می‌آید. از جمله بانوگشسب‌ 3 شیر نر را می‌کشد و دست و پای 2 شیر دیگه را می‌بندد.

بعد از آن رستم، بصورت ناشناس به نبرد با بانوگشسب‌ می‌رود و در حالیکه بانوگشسب‌ رستم را زخم می‌زند، پدر و دختر یکدیگر را باز می‌شناسند. سپس بانوگشسب‌ و فرامرز با اجازه رستم به شکار می‌روند و در مرز ایران و توران با شیده، پسر افراسیاب برخورد می‌کنند و شیده شیفته بانوگشسب‌ می‌شود. چون این خبر به افراسیاب می‌رسد، تمرتاش چینی، از سرداران خود را گسیل می‌کند تا بانوگشسب‌ را به بند کشد و به توران آورد، اما تمرتاش تا چشمش به بانوگشسب‌ می‌افتد، به او دل می‌بندد و شمشیر از دستش می‌افتد و از او می‌خواهد به همسری او تن دردهد. ولی بانوگشسب‌ با شمشیر خواستگارش را دونیم می‌کند.

در ادامه منظومه آمده است که پادشاه جیپور و چیپال و راجه هند هر یک با سپاهی به خواستگاری بانوگشسب‌ می‌روند، اما بانوگشسب‌ با آنان می‌جنگد و پادشاه جیپور را می کشد و دو شاه دیگر سرافکنده به هند باز می‌گردند. سرانجام چهارصد پهلوان ایرانی از جمله طوس، گیو، رهام، زنگنه شاوران، به خواستگاری بانوگشسب‌ می‌روند و در آزمایشی به تدبیر رستم، تنها گیو خود را شایسته همسری او نشان می‌دهد. اما او در همان آغاز ازدواج دست و پای شوهر را می‌بندد و به گوشه‌ای می‌افکند تا اینکه به وساطت رستم با او از در آشتی می‌آید. بانوگشسب‌ نامه تنها منظومه حماسی فارسی است که قهرمان آن زن است.

بن‌مایه اصلی حکایت ها و دلاوری های بانوگشسب‌ شاید به فرهنگ کهن اقوام ایرانی بازگردد. نکته قابل توجه در این منظومه دو جنبه شخصیتی بانوگشسب‌ است، از یک سو زنی است زیبا، قدرتمند و سرکش که با مردان حتی شیفتگان خود مبارزه می‌کند و از دیگر سو دختری است مطیع پدر.



منبع: مدخل "بانوگشسب‌‌نامه" نوشته فریبا شکوهی در دانشنامه زبان ادب فارسی.


@apageofhistory
1.7K viewsedited  10:05
باز کردن / نظر دهید
2022-08-08 12:25:06 ‍ مجاهدکشی روس‌ها در ظهر روز عاشورا در تبریز:

در ۲۸ آذر ماه سال ۱۲۹۰ نیرو‌های روسیه پس از چندین روز اردوکشی و محاصره تبریز این شهر را به اشغال خود درآورند. روس‌ها در طی مدت اشغال تبریز دست به اعدام آزادی‌خواهان و کشتار مردم عادی تبریز زدند؛ اما خونین‌ترین روز تبریز در دهم دی ماه همان سال اتفاق افتاد؛ روزی که روس‌ها ۸ تن از مشروطه‌خواهان از جمله ثقه‌الاسلام مجتهد بلندآوازه این شهر را به دار آویختند. آن روز، مصادف بود با روز عاشورای ۱۳۳۰ قمری، که روس‌ها عاشورایی دیگر را در این شهر برپا کردند.

احمد کسروی در کتاب «تاریخ هجده ساله آذربایجان» این روز خونین را این‌طور روایت کرده است:

پس از نیمروز ناگهان دو ارابه باری روسی که ۹ تن دستگیر: ثقه‌الاسلام، شیخ سلیم، آقا کریم برادر او، ضیاءالعلما، محمدقلی خان دایی او، صادق‌الملک، آقا محمدابراهیم، حسن پسر هجده ساله علی مسیو، قدیر برادر شانزده‌ساله او.

ثقه‌الاسلام گفت: «این بی‌تابی بهر چیست؟! ما را چه بهتر از این‌که در چنین روزی در دست دشمنان دین کشته شویم.» چون خواستند دار زنند نخست شیخ سلیم را خواندند. بیچاره خواست سخنی گوید، افسر دژخوی روسی سیلی به رویش زده خاموشش گردانید. دژخیمان ریسمان به گردنش انداختند و کرسی را از زیر پایش کشیدند. دوم نوبت ثقه‌الاسلام بود؛ شادروان همچنان بی‌پروا می‌ایستاد، دو رکعت نماز خوانده بالای کرسی رفت. سوم ضیاءالعلما را خواندند؛ شادروان از جوانی تن به مرگ نمی‌داد و دست می‌گشاد و به روسی با افسر سخن آغاز کرده می‌گفت: «ما چه گناه کرده‌ایم؟!... آیا کوشیدن در راه کشور خود گناه است؟!...» دژخیمان دست‌های او را از پشت بستند و با زور بالای کرسی‌اش بردند. چهارم صادق‌الملک را خواندند. پنجم آقا محمدابراهیم را پیش آوردند: او با پای خود بالای کرسی رفت و ریسمان به گردن انداخت. ششم دایی ضیاءالعلما آن پیرمرد را پیش خواندند. هفتم نوبj حسن بود: جوان دلیر بالای کرسی با آواز بلند داد زد: «زنده باد ایران، زنده باد مشروطه». پس از همه نوبت قدیر پسر شانزده‌ساله رسید و او را نیز بالای کرسی برده ریسمان به گردنش انداختند.

"تاریخ هجده ساله آذربایجان، احمد کسروی، ص 311

@apageofhistory
1.6K views09:25
باز کردن / نظر دهید
2022-08-07 12:25:00 دانلود کتاب "مقتل ابومخنف"(مقتل الحسین) - ترجمه فارسی

ابومخنف از مورخان و راویان مشهور در نیمه اول قرن دوم هجری است. ارزشمندترین اثر او مقتل الحسین می باشد که تقریباً 70 سال پس از رخداد کربلا نوشته شده است. روایات او مورد استناد مورخان و محدثان بزرگ بعدی همچون طبری و شیخ مفید و ... قرار گرفته است.
امروزه اصل کتاب مقتل الحسین در دسترس نیست اما روایات او بر اساس نوشته های طبری، شیخ مفید، ابن جوزی و ابوالفرج اصفهانی بازسازی شده است.
کتاب پیش رو، ترجمه این بازسازی است.

@apageofhistory
1.7K views09:25
باز کردن / نظر دهید
2022-08-06 12:25:04 عزاداری محرم به روایت دیگران
آكى يو كازاما وزیر مختار ژاپن که در سال 1308 شمسی به ایران آمد:

هنوز هم تقويم معمول در ايران ماهى به نام محرم دارد كه از روز يكم تا دهم آن مراسم باشكوهى برگزار مى‌شود. عزادارى كه براى على (ع) و امام حسين (ع) در آخرين روز اين دهه برپا مى‌شود از همه آيين‌هاى دنيا ترس‌برانگيزتر است زيرا كه در اين عزادارى مردم براى اينكه درد و رنجى را كه شهيدان كشيدند خود تجربه كنند و پيوسته ياد و جايگاه والايشان را نگاه دارند، تن خود را با آلات برنده زخم مى‌زنند و خون خود را مى‌ريزند.

امروزه هم گاه براى نامسلمانان و بيگانگان ديده شدن در شهر در ماه محرم خطرناك است. گاه مى‌بينيم كه مردم بيرق سرخ برداشته‌اند، و همچنان كه فرياد مى‌زنند" على، حسين" و بر سينه مى‌كوبند و بازوهايشان را با كارد و قمه زخم مى‌كنند و از تنشان خون مى‌ريزد، در شهر راه‌پيمايى مى‌كنند. در ايران اثر زخمى كه در عزادارى محرم به خود زده اند بسا كه حتى بر (پشت) گردن خانمهاى متجدد با موى كوتاه و لباس غربى به روشنى مانده و پيداست.

يكى از معروف‌ترين آيين‌هاى عزادارى محرم كه شاهد بودم، دسته‌هايى از سينه‌زنان است كه راهپيمايى مى‌كنند، و طبل‌نوازى در جلو آهنگ حركت و سينه زدن آنها را منظم مى‌كند. هر دسته يك طبل‌نواز دارد و عزاداران به آهنگ آن طبل خود را با زنجير مى‌زنند؛ ضرب آهنگ طبل كه تند مى‌شود، آنها هم تندتر زنجير مى‌زنند. به دنبال دسته‌هاى زنجيرزن، اسبى كه با زره باشكوه و آراسته، و گاه با سپر و كلاه‌خود سوراخ شده با تير، زينت شده است، مى‌آيد. به دنبال آن بازيگر اصلى مراسم آن روز، مردى كه به هيأت (امام) حسين درآمده است و مردانى كه خود را شبيه برادرش عباس و يارانش درآورده‌اند، سوار بر اسب‌هاى زيبا و آراسته به ساز و برگ روانند.

پس از اين، مردان تنومند كه از كمر به بالا تقريبا برهنه‌اند مى‌آيند، و همچنان كه با دست و بازو بر سينه و شانه خود مى‌زنند راه مى‌پيمايند. گاهى سردسته عزاداران مى‌ايستد و به دسته فرمان مى‌دهد كه درجا بزنند. همه، به فرياد، «على» و «حسين» مى‌گويند، و دسته باز به راه مى‌افتد و رفته‌رفته قدم‌هايشان تند مى‌شود، و هربار در پيش رفتن و ايستادن باهم دم مى‌گيرند؛ و شمشيرها كه به هم میزنند طنين ترس آور دارد.
1.7K viewsedited  09:25
باز کردن / نظر دهید
2022-08-05 12:15:49 عزاداری محرم به روایت دیگران
فورو کاوا عضو هیئت ژاپنی که برای گسترش روابط تجاری به ایران آمدند(1880 میلادی):

اقامتم در مازندران مصادف با ده روز اول محرم بود و ديدم كه در مدت اين ده روز مردم چنان‌كه گويى از خود بى‌خود شده‌اند، هرچند ده نفر از بزرگسالان و بچه‌ها دسته‌اى به راه انداخته، چيزى را كه مانند نيزه بود [علامت] بالا برده بودند و مى‌رفتند. اين علامت را با چراغ و چيزهاى نذرشده آراسته و آن را با اين آويزه‌ها برداشته و به راه افتاده بودند و روز و شب در خيابان‌ها مى‌رفتند و مردم دسته به صداى بلند همسرايى مى‌كردند و همه به آن آهنگ به سينه خودشان مى‌زدند. مخصوصا در مورد شديدتر، با شمشيرى كه در دست داشتند سر و بدنشان را زخمى كرده بودند كه خون بسيار مى‌ريخت.

موردى هم بود كه خون گوسفند را به بدن خود مى‌ماليدند تا نشان دهند كه خون ريخته شده است. اين صحنه‌ها كشته شدن امام حسين را در جنگ نشان مى‌دهد. مى‌گويند كسى چندان به بدنش زخم زد تا سرانجام از همان زخم‌ها مرد. اين نهايت سادگى را مى‌رساند.

در اين روزها اينجا و آنجا تعزيه شهادت امام حسين در جنگ را نمايش مى‌دادند.

در محوطه باغ شاهى [ارگ] عمارت بزرگى هست به شكل گرد [همان تكيه دولت] كه معمولا فقط تيرهاى [برهنه] سقفش را از دور مى‌بينيم. اما در ايام عزادارى عاشورا بر تيرهاى سقف چادر سفيد مى‌كشند و داخل اين عمارت را با چند ده هزار چراغ روشن مى‌كنند و در آنجا روضه‌خوان معتبرى به منبر مى‌رود. شاه و اعيان و اشراف و زنان حرم همه مى‌آيند و موعظه آخوند را مى‌شنوند. ورود مشركان به اينجا ممنوع است.
1.7K views09:15
باز کردن / نظر دهید
2022-08-03 12:25:06
عکس جالبی از داخل آرامگاه کورش بزرگ در پاسارگاد

عکاس: هربرت کریم مسیحی
1.8K views09:25
باز کردن / نظر دهید
2022-08-02 12:25:06 ناصرالدین شاه:

در شهر‌ Linz کالسکه‌ها ایستادند ... عجب‌ زن‌هایی دارد این‌ مملکت‌ که‌ در هیچ جای‌ دنیا‌ دیده‌ نشده است، دیگر حسن و قشنگی‌ و مقبولی از مملکت نسمه(اتریش)بالاتر در جایی نیست. آدم این زن‌ها را می‌دید بی‌اختیار دیوانه می‌شد. خلاصه‌ بر‌ پدرشان لعنت که همه را دیوانه‌ کردند ... آنقدر‌ زن خوشگل سر‌ راه‌ها‌ دیده‌ شد که به حساب نمی‌آید، معرکه‌ غریبی بود. این‌قدر زن خوشگل نمی‌دانم از کجا آمده است. لا اله الا الله.

«زن از نگاه‌ ناصرالدین شاه‌ در سفرنامه‌های‌ فرنگستان، فاطمه قاضیها، مجله حقوق زنان، اردیبهشت و خرداد 1377، برگ 52»

@apageofhistory
2.1K views09:25
باز کردن / نظر دهید
2022-07-30 12:25:05 ازدواج استقراضی در دوره ساسانیان

ازدواجی که به جهت ریشه داشتن آن در روزگاران کهن بسیار جالب است ازدواج «برای دوره‌ای معین» است. قدرت و اختیاری که شوهر داشت به او این حق را می‌داد که همسرش را موقتاً و برای دوره‌ای معین که مدت آن از پیش تصریح می‌گردید به مرد دیگری بدهد.

زن درطی این ازدواج موقت زیر سرپرستی مردی بود که وی را به دیگری سپرده بود و با حقوق کامل همسر او به شمار می‌رفت و فرزندانی که در دوره ازدواج موقت می‌آورد به شوی نخست او تعلق داشت.زن در این مدت دارایی و درآمدش را با خود می‌برد تا شوهر موقت او بتواند از آنها بهره‌مند گردد.هنگامی که آن دوره معین به سر می‌آمد،زن پیش شوهر دائمی خود بازمی‌گشت.


"تاریخ ایران پژوهش دانشگاه کمبریج، از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی(جلد سوم قسمت دوم)، پریخانیان، برگ 36"

@APAGEOFHISTORY
2.5K views09:25
باز کردن / نظر دهید