Get Mystery Box with random crypto!

بیژن عبدالکریمی

لوگوی کانال تلگرام bijanabdolkarimi — بیژن عبدالکریمی ب
لوگوی کانال تلگرام bijanabdolkarimi — بیژن عبدالکریمی
آدرس کانال: @bijanabdolkarimi
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 19.95K
توضیحات از کانال

لینک کانال YouTube یوتیوب :
youtube.com/@bijan_abdolkarimi_Official
لینک پیج اینستاگرام :
Instagram.com/bijan.abdolkarimi
لینک گروه نو :
https://t.me/ 9aOzGShzea1mMDI0
پیام مستقیم به دکتر عبدالکریمی: @abdolkarimi12

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 9

2023-04-14 19:17:33 تاملاتی درباره خدای نامتشخص و متشخص

(در گفتگو با نوشته‌ی: از معنویت کهن تا معنویت مدرن) بخش چهارم

اما در ادیان عبری یهودی آن حقیقت استعلایی و متعال، یکجورایی با انسان صحبت می‌کند و موضوع وحی پیش می‌آید. خداوند یعنی حقیقت هستی با یک انسان چوپان و معمولی از قالب یک درخت صحبت می‌کند. البته، حقیقت متعال، حلول پیدا نمی‌کند، بلکه تجلی و ظهور پیدا می‌کند. شاخص‌ترین پیامبران عبری یهودی ابراهیم موسی عیسی و محمد هستند.
با ابراهیم با تسلیم محض در پیشگاه خدا آشنا می‌شویم و با موسی بیش‌تر با چهره جلال و قهر خداوند و با عیسی بیش‌تر با چهره‌ی جمال و مهر خداوند و با محمد با چهره‌ای که تومان این دو صفت و خصلت را دارا است مواجهه می‌شویم. هم‌چنین با حضرت محمد ختم نبوت پیش می‌آید و مطهری و اقبال دو تفسیر متفاوت از این مسئله ارائه می‌دهند.


موضوعی که سایر موضوع‌های دیگر را در چتر خود قرار می‌دهد موضوع تلقی و برداشت ما از متن مقدس و وحی است: اگر تلقی و برداشت ما از متن مقدس این باشد که مانند یک کتاب علمی از جهان خارج گزارش می‌کند، به اعتقاد من، این نوع تلقی از متن مقدس به هیچ وجه با سایر پارادایم‌ها و کلان روایت‌ها مانند فلسفه و علم قابل جمع نیست.
اما اگر متن مقدس و هم‌چنین احادیث و روایات و اشعار عرفانی را، با شدت و ضعف و کم‌وزیاد حاصل ((نزول)) حقیقت الهی و متعال بدانیم که لاجرم و ناچار دچار محدودیت‌های تاریخی و جغرافیایی است، به نظر من این تلقی و برداشت کاملا با کلان روایت‌های دیگر مانند فلسفه و علم قابل جمع است.

معاد و دنیای آخرت هم باید در زیر چتر همین تلقی و برداشت نگاه کرد یعنی با توجه با رازورانگی بودن موضوع. به طور مثال من به طور خیلی اجمالی اعتقاد راسخ دارم بازگشت به خورشید در کار است: انا لله و انا الیه راجعون اما درباره کیفیت و چگونگی این معاد و بازگشت، تا حدودی به متن مقدس رجوع می‌کنم(چون با تجربه زیسته این متن برایم اتوریته و مرجعیت دارد) اما روی هم رفته با توجه به همان موضوع نزول، آیات بهشت و جهنم را تمثیل‌گونه فهم و تفسیر می‌کنم. 

نکته آخر اینکه، من هم برای استدلال صوری بهره‌ای از حقیقت قائل هستم هم برای کشف و شهود و هم برای پدیدارشناسی انضمامی. موضوع‌های دینی، بسیار بیش‌تر از سنخ موضوع‌هایی هستند که باید با کشف و شهود و تجربه زیسته و وجودی با سراغ آنها رفت، اگرچه باید تا حدودی استدلال‌های صوری هم از آنها حمایت کند. از سوی دیگر، قبول دارم کشف و شهود حالت شخصی دارد و قابلیت به اشتراک گذاشتن و بین الاذهانی شدن را ندارد، اما پدیدارشناسی وجودی به‌هیچ‌وجه اینطور نیست. الحق و الانصاف، استدلال صوری و راسیونالیست از متن زندگی دست‌ش خیلی کوتاه است، با پدیدارشناسی یک مقدار می‌توان با خود زندگی ارتباط برقرار کرد و حاصل تجربه‌های خود را هم به اشتراک و بین الاذهان گذاشت.به نظر من، تفکر اصیل خیلی بیشتر پدیدارشناسی و خیلی کمتر استدلال‌آوری است. اگرچه، خود استدلال هم می‌تواند معانی بسیار گوناگون داشته باشد. توجه مخاطب را به یک واقعیت معطوف کردن، یک معنا از استدلال است و اثبات کردن پوزتیو، هم یک معنا از استدلال است. به هر حال، برای راهیابی به معنای متن‌های موسوم به مقدس، پدیدارشناسی که در آن با احساس حضور و شهود موضوع را مطالعه می‌کنیم، به مراتب، مناسب‌تر از روش استدلال‌های صوری و مفهومی است.

#نویسنده: علی هراتی
1.8K views16:17
باز کردن / نظر دهید
2023-04-14 19:17:21 تاملاتی درباره خدای نامتشخص و متشخص

(در گفتگو با نوشته‌ی: از معنویت کهن تا معنویت مدرن) بخش سوم

به طور خیلی ساده و صمیمانه، بنده به وجود مطلق ایمان دارم. برای تقریب به ذهن می‌گویم درباره‌ی این موضوع، همان صرف تصور کردن، باعث تصدیق کردن می‌شود. واگرنه این ایمان فراتر از اعتقاد به گزاره‌های عینی درباره جهان خارج است. هستی هست، و همه هستنده‌ها وامدار او هستند. واجب‌الوجود هست و همه ممکن‌الوجودها عین ربط به او هستند.
سپس وقتی این وجود مطلق، را در دنیای خارج جستجو که می‌کنم می‌بینم به قول هگل در سه سپهر کلان از آن یاد شده است: دین، فلسفه، هنر. من در ادیان بزرگ شرق و غرب شمیم و بویی از این حقیقت مطلق استشمام می‌کنم. در ادیان عبری یهودی و در ادیان چینی و هندی.


در مرحله بعد وقتی تامل می‌کنم می‌بینم خدای ادیان عبری یهودی و چینی و هندی یکسان و این‌همان نیستند و وقتی می‌خوام این مطلب را مفهوم‌سازی کنم از اصطلاح‌های خدای نامتشخص و خدای متشخص استفاده می‌کنم. خدای ادیان عبری یهودی مخاطب انسان می‌شود و می‌توان با او نیایش کرد اما خدای چینی و هندی فراتر از هم‌نشینی با انسان هست و تنها می‌توان خود را با آن حقیقت کیهانی هماهنگ کرد.
در ادامه من، برخلاف مصطفی ملکیان با صحبت‌های محیی‌الدین ابن‌عربی کاملا متقاعد و قانع شده‌ام که خدای نامتشخص و خدای متشخص قابل جمع هستند و با یکدیگر منافات ندارند. حقیقت خداوندی در مرتبه غیب الغیوب خودش را به مرتبه الوهیت درمی‌آورد تا از یکسو جهان هستی را خلق‌کند و از یکسو با انسان‌ها ارتباط داشته باشد.


درباره بودا، به نظر من، ایشان به‌هیچ‌وجه خداوند را منکر نیست، بلکه فقط از بحث‌های انتزاعی و صوری کتاب اوپانیشادها درباره خدایان خسته شده است و به دنبال حقیقت ماورایی دیگری می‌گردد که قابل استفاده در متن زندگی باشد مثل مفهوم نیروانا. برای من هم کتاب اوپانیشادها مهم و قابل درس گرفتن هست و هم آموزه‌های بودا.

#نویسنده: علی هراتی
1.7K views16:17
باز کردن / نظر دهید
2023-04-14 19:17:07 تاملاتی درباره خدای نامتشخص و متشخص

(در گفتگو با نوشته از معنویت کهن تا معنویت مدرن) بخش دوم

به نظر بنده، استاد مصطفی ملکیان، میان خدای متشخص و خدای نامتشخص، تمایز بیش از حد و اندازه‌ای ایجاد می‌کند. بله میان خدای متشخص و انسان‌وار با خدای نامتشخص و نا انسان‌وار تمایز وجود دارد، ولی این تفکیک و تمایز، به هیچ وجه آنچنان (آهنین و رادیکال) نیست که جناب ملکیان گمان می‌کند. خوب خدای نامتشخص و ناانسان‌وار (مطلق و محض)، اصلا غیر قابل دسترسی است. حتی نمی‌شود درباره آن صحبت کرد. حتی نمی شود او را جستجو کرد. به هر حال، این خدای نامتشخص و نامتعین، باید برای ارتباط با جهان هستی (نزول) کند و حیثیتی تشخص‌وار به خود بگیرد. اصطلاحا آن مقام (احد) و غیب مطلق باید به مقام (واحد) و غیب مضاف نزول کند.
برعکس جناب ملکیان، بنده تلاش‌ها و کوشش‌های عرفان نظری محیی الدین ابن عربی را برای جمع میان خدای متشخص و نامتشخص، معقول و عقل‌پذیر می‌دانم و با آن همدلی می‌کنم. و احساس می‌کنم استاد ملکیان، برعکس خواسته خودشان، برای توده دانشجوهای فلسفه، حالت بت‌واره و اتوریته گرفته است واگرنه خیلی از نظریات شاذ ایشان، قابل مناقشه است. خود هر انسانی هم، به یک معنا حالت تشخص‌وار و حالت نامتشخص‌وار دارد، همان حقیقت‌های که روان‌شناسان از آن با خودآگاهی و ناخودآگاهی یاد می‌کنند. هر یک از ما، هم (خود) را می‌شناسیم و هم در عین حال (خود) را نمی‌شناسیم. خود اولی همان خود نمودار و پدیدار است و خود دومی همان خود فی‌نفسه.

تفاوت عبدالکریمی و ملکیان این است که ملکیان دین را یک بسته و مجموعه تلقی می‌کند از کیهان‌شناسی و حقوق و فقه گرفته تا اخلاق و معنویت و عرفان. اما چون اعتقاد دارد اعتقادهای مربوط به کیهان‌شناسی و جهان‌شناسی و فقه و حقوق متزلزل شده است، پس می‌گوید دیگر دینداری امکان ندارد. اما عبدالکریمی، می‌گوید دین چیست؟ چه چیز است که دین را دین می‌کند؟ و به اعتقاد ایشان، اخلاق و معنویت به معنای عام، و خانه کردن در امر نامتعین همان دین است و دیگر گزاره‌ها و باورهای دینی تا آنجا دینی هستند که زنده کننده این ارتباط وجودی باشند. بنده هم، در عین حال که خود را مسلمان می‌دانم و دنبال‌رو و پیرو حضرت محمد و کتاب قرآن، اما به‌هیچ‌وجه تفسیر ارتدوکس و اخباری را قبول نمی‌کنم. ممکن است گفته شود از قضا، داعشیان و بنیادگراها هستند که ذات اسلام را بیان می‌کنند و تفسیر من دلبخواهانه و آرزواندیشانه است. اما من گوشزد می‌کنم، خود متن مقدس می‌گوید محصول نزول و تنزیل است و از سوی دیگر، نه تنها قرآن و انجیل، بلکه هیچ کتاب و متنی نمی‌تواند همه سطوح و ابعاد حقیقت را نمایان کند. کار متن‌های مقدس فقط و فقط گشودن یک پنجره و دریچه‌ است، البته پنجره و دریچه‌ای تعیین کننده و سرنوشت‌ساز. اما عبدالکریمی، از زاویه‌ی دیگری دینداری را بسیار مشکل و باصعوبت می‌داند که متاسفانه نوشته‌های بسیاری از منتقدان سیاست‌زده‌ متوجه آن نمی‌شود، آن هم فاصله گرفتن انسان عصر تکنولوژی و فناوری است از ساحت حضور. به قول مولانا: بشنو از اخبار آن صدر الصدور/لا صلاة تمّ الا بالحضور. انسان دوران مدرن نسبت به انسان سنتی، به مراتب گنج حضور را از دست داده است و با داشتن تلنباری از اطلاعات و داده‌ها خود را صاحب معرفت و حکیم تصور می‌کند.

#نویسنده: علی هراتی
1.4K views16:17
باز کردن / نظر دهید
2023-04-14 19:16:54 تاملاتی درباره خدای نامتشخص و متشخص

(در گفتگو با نوشته‌ی: از معنویت کهن تا معنویت مدرن) بخش اول


((بطن‌ هستی‌ با انسان‌ جز به ‌صورتِ انسان‌ سخن‌ نمی‌گويد: نیچه))
به نظر بنده، این سخن نیچه، اگرچه خود ایشان هم مخالف باشد، تایید کننده دیدگاهی است که میان خدای نامتشخص و خدای متشخص هماهنگی و سازگاری می‌بیند. خدای نامتشخص (برهمن در دین هندو) برای ارتباط برقرار کردن و نسبت برقرار کردن با انسان چاره‌ای ندارد جز آنکه به صورت خدای متشخص (آتمن در دین هندو) درآید. خدای نامتشخص مطلق، بود و نبودش برای انسان تفاوتی نمی‌کند، و خدای متشخص مطلق، شایستگی عنوان الوهیت را ندارد. حقیقتِ الهی، خیلی دور و خیلی نزدیک است؛ به آن اعتبار که خیلی دور است خدای نامتشخص است و به آن اعتبار که خیلی نزدیک است خدای متشخص. مهم آن است که به قول جامی: هر مرتبه از وجود حکمی دارد/گر حفظ مراتب نکنی زندیقی.

به نظر بنده، چه بسا بتوان میان (تناقض منطقی) و (تعارض وجودی) تفکیک کرد. در جهان هستی، دو قطبی‌هایی بسیاری وجود دارند که علی رغم مغایر بودن با یکدیگر، در کنار یکدیگر وجود دارند. به طور مثال، روح با بدن، یکی نیست و دو چیز هستند. اما این به آن معنا نیست، که با همدیگه تناقض دارند و با هم جمع نمی‌شوند‌. 

به همین ترتیب، به نظر من، میان خدای نامتشخص و متشخص، تناقض منطقی وجود ندارد. البته، با تشکیکی دیدن و ذومراتب دیدن هستی است که می‌توان این دو معنا از الوهیت را، در کنار یکدیگر داشت. بله، اگر گفته شود حقیقت الهی در همان سطح و مرتبه‌ای که نامتشخص است، متشخص هم می‌باشد، این تفسیر و برداشت، متناقض است. اما، اگر گفته شود خدای نامتشخص برای آفرینش و خلقت داشتن و یا ارتباط برقرار کردن با انسان‌ها، خود را به سطح و مرتبه‌ی خدای متشخص متجلی می‌کند، این تفسیر و برداشت، حاوی تناقض نیست.


داریوش_شایگان، در کتاب افسون زدگی جدید هویت چهل تکه و تفکر سیار می‌گوید: ((در نظر چوانگ تسو، هستی مطلق دو جنبه دارد: جنبه کیهانی و جنبه متشخص و فردی (عامل، حاکم). هستی مطلق به مثابه عامل و اصل کیهانی، عمل ناب و محض است که به همه چیز رخنه می کند، سبب پدیدار شدن و رشد آنها می گردد، آنها را تجزیه می کند و از هم می پاشد و به سرچشمه نخستینشان باز می گرداند. اما در جنبه شخصی خالق است، عاملی است که همه چیز را اداره می کند. این دو جنبه بی تعین و تشخص یافته الوهیت در اندیشه شانکارا به صورت برهمن و ایشوارا، در بینش اکهارت در قالب الوهیت - آفریدگار، و در تفکر ابن عربی در شکل الله و رب جلوه گر است. مخلوق این الوهیت مخفی و پنهان را مخاطب خود قرار نمی دهد، بلکه تابع ربوبیت خدای متشخص است. الله نامی است بیانگر ذات الاهی با جميع صفات و اسماء؛ در حالی که رب، همان وجود الاهی در چهره شخصی و فردی آن است که در یکی از اسماء و صفاتش آشکار می شود. به کلام دیگر، الله بر حسب ظرفیت و استعداد مؤمنی که او را همچون خدای شخصی اش پذیرا شده، تشخص می یابد)).

به نظر من، باید بدون حب و بعض‌های کوچه بازاری و بدون پیش فرض و جبهه‌گیری، تکلیف خودمان را با خدای متشخص روشن کنیم؟ اصلا متشخص یعنی چه؟ آیا متشخص یعنی انسان‌وار؟ آیا متشخص یعنی با شعور؟ از سوی دیگر اصلا نامتشخص یعنی چه؟ آیا نامتشخص، یعنی بی‌تفاوت به خیر و شر؟ آیا نامتشخص یعنی بی‌کران؟ به نظر من، بر خلاف دیدگاه مصطفی ملکیان، حق با ابوالقاسم فنایی است که می‌گوید خدای نامتشخص و خدای متشخص قابل جمع با یکدیگر هستند. به قول فرهاد شفتی، اصلا واژه‌ی خدا، به خودی‌خود اینقدر رازورانه و حیرت‌آور است که نمی‌توان برای تعریف او مرز دقیق و قطعی مشخص کرد. به نظر من، حقیقت الهی، در درجه‌ی اول نامتشخص و بی‌کران است، اما این به آن معنا نیست که بی‌شعور است یا نسبت به خیر و شر بی‌تفاوت باشد. این ساحت و سپهر از حقیقت الهی، برای هدایت و دستگیری از انسان، به تعبیر قرآن تجلی و نزول می‌کند‌. ببینید، وحی و الهام، چیز خیلی عجیب غریبی نیست، خود موسیقی خوب، یک نوع وحی است. خود خلسه‌هایی که در طبیعت به انسان دست می‌دهد یک نوع وحی است.

درباره‌ی دو قطبی‌سازی‌های مؤمن و کافر و آزاد و برده و غیره، انتقاد بنده این است که نویسنده خیلی شتاب‌زده همه‌ی دوقطبی‌ها را یک‌کاسه می‌کند. در حالی که می‌توان میان دو سطح از مطلب تفکیک کرد. دو قطبی‌هایی که حیثیت تاریخی دارند و دو قطبی‌هایی که پهلو به ساحت فراتاریخی می‌زنند. در متن مقدس، ارزش انسان‌شناسانه آزاد و برده کاملا یکسان است اما به خاطر محدودیت‌های تاریخی هنوز عدالت حقوقی برابری میان آنها برقرار نشده است و سنت برده‌داری ملغی نشده است. اما آیا تفاوت و دوقطبی‌های میان مومن/گشوده به حقیقت و کافر/ فروبسته به حقیقت، و ابرار و فجار و  نور و ظلمت و خبیث و طیب هم ساختگی و تبعیض‌آمیز است؟؟

# نویسنده: علی هراتی
1.5K views16:16
باز کردن / نظر دهید
2023-04-14 06:17:41 ص 2 از 2
معنویت مبتنی بر عقلانیت مدرن
تردیدی نیست که امروزه قریب به تمام باورها و سنت‌های دینی و حتی عرفانی سست شده است. امروزه در بخش باورها از ایمانی متفاوت از ایمان دینی سخن گفته می‌شود و همان موجه شمرده می‌شود. از چنین ایمانی می‌توان به ایمان فلسفی تعبیر کرد. منظور از ایمان فلسفی آن است که آدمی چنان زندگی کند که خدای نامتشخص و حیات پس از مرگی وجود دارد؛ نه این که واقعاً اعتقاد داشته باشد که چنین است.
امروزه از نظر فلسفی ایمان به گزاره‌های خردگریز منوط به این کارکرد مثبت داشته باشند، موجه دانسته می‌شود. از جمله ایمانیات فلسفی ایمان به خدای نامتشخص و هوشمندی جهان هستی و عکس العمل متناسب با اعمال آدمی داشتن جهان هستی و نیز ایمان به وجود حیات پس از مرگ است.
نیز امروزه در بخش سنت‌ها از اخلاق جهانی و حقوق بشر جهانی به جای تکالیف دینی که جنبه قومی داشت، سخن گفته می‌شود. ریاضت‌های دینی هم فقط آنهایی مقبولیت جهانی دارند که کارکرد مثبت خود را از نظر عقل مستقل بشری در زندگی بشر ثابت کرده‌اند. مدیتیشن در این دسته از ریاضت‌ها قرار دارد.
امروزه توصیه به معنویت کهن که بر ایمان دینی مبتنی است، فقط در میان افرادی پذیرش دارد که با عقلانیت فلسفی و خرد جمعی بشری دمخور نشدند و زیست روادارانۀ بشری میان پیروان ادیان مختلف را تجربه نکردند؛ لذا معنویت تاریخی همان چیزی است که دکتر عبدالکریمی آن را به تاریخ پیوسته می‌شمارد و گویا افسوس می‌خورد که چرا دیگر چنان معنویتی وجود ندارد؛ اما چنان می‌نماید که چنین افسوسی خاستگاه ایدئولوژیک دارد و از همان رسوبات دینی آباء و اجدادی ریشه می‌گیرد؛ چون از نگاه برون‌دینی و عقل مستقل بشری هرگز از دست رفتن چنان معنویتی جای افسوس ندارد و حق هم بود که چنان معنویتی به تاریخ بپیوندد؛ چون وجود چنان معنویتی در تضاد با اندیشه‌ها و سنت‌های مدرن است؛ زیرا امروزه باورهای تاریخی مثل خدای متشخص انسانوار و آخر الزمان و بهشت و جهنم دینی، نه تنها با هیچ دلیل برون‌دینی قابل اثبات نیست، بلکه با ادلۀ برون‌دینی در تعارض است.
به علاوه معنویت متناسب با رشد عقلانیت بشری مترقی‌تر و اخلاقی‌تر شده است. معنویت مدرن، تکیه بر گزاره‌های عقل‌ستیز را کنار نهاده و متکی بر گزاره‌های‌ عقل‌پذیر و یا نهایتاً گزاره‌های عقل‌گریزی شده است که می‌توانند کارکرد مثبتی در زیست بشری داشته باشند.
در معنویت مدرن، دیگر دو قطبی‌سازی‌های مؤمن و کافر و آزاد و برده و مرد و زن نیست و لذا به صلح کل بسیار نزدیک‌تر شده است و این از نگاه برون‌دینی به مراتب از معنویت کهن و مبتنی بر دین تاریخی برتر است.
بر مبنای چنین معنویتی به بشریت برخورداری از اندیشه‌ای سفارش می‌شود که یا عقل‌پذیر باشد و یا اگر عقل پذیر نیست، لااقل عقل‌گریزی باشد که از کارکرد مثبتی در زندگی بشر برخوردار باشد.
نیز بر مبنای چنین معنویتی به بشریت برخورداری از عشقی توصیه می‌شود که به طور یکسان به تمام هستی تعلق بگیرد و در آن هیچ تمایزی از قبیل مؤمن و کافر و آزاد و برده و زن و مرد وجود نداشته باشد. تحصیل چنین عشقی نیز چیزی نیست که در دنیای مدرن ممتنع بوده باشد.
از نگاه برون‌دینی، چنین معنویتی به مراتب بهتر از معنویت کهن است که بر گزاره‌های عقل ستیز ابتناء یافته و میان افراد بشر دو قطبی‌های ایدئولوژیک پدید می‌آورد و با زیست مسالمت‌آمیز افراد بشر با همدیگر در تعارض است.
از نگاه برون دینی، معنویت فقط به عشق ورزیدن به خدای متشخص آسمانی مستقل از هستی، منحصر نیست تا بر نبودنش افسوس خورد؛ چون می‌توان از عشقی برخوردار بود که به خدای نامتشخص یعنی عین هستی تعلق داشته باشد.
نیز از نگاه برون‌دینی، تجربۀ امر قدسی تنها از رهگذر مناسک دینی حاصل نمی‌گردد که با از دست رفتن آن، چنین تجربه‌ای هم از دست برود. تجربۀ امر قدسی نظیر حالتی که در تجربه‌های نزدیک مرگ حاصل می‌گردد و از رهگذر آن، عشق زاید الوصفی به تمام هستی در انسان‌ها فارق از دین و مذهبی که دارند، پدید می‌آید، بدون مناسک دینی هم حاصل می‌شود. تجربۀ معنوی حاصل از تلقین به خود کردن اندیشه‌هایی مثل هوشمندی جهان هستی و عکس العمل مناسب داشتن هستی در قبال افکار و امیال و اعمال آدمی می‌تواند در تمام انسان‌ها با هر دین و مذهبی معنویت پدید آید. در چنین معنویتی همان ندای «انا الحق» صوفیانه در قالب «انا الوجود» قابل بازتولید است و از رهگذر آن، آدمی می‌تواند خود را فانی در هستی مطلق بیابد و وجود خویش را در تک تک ذرات هستی مشاهده کند.
اگر در معنویت کهن، کشتن ناهمدین روا دانسته می‌شد و ریختن خون او هیچ احساس گناهی در آدمی پدید نمی‌آورد، اما در معنویت مدرن چنین چیزی وجود ندارد و کشتن تمام انسان‌ها با هر دین و مذهبی، در آدمی احساس گناه می‌آفریند.

یادداشت‌های مرتبط
یادداشت‌های مرتبط با ماهیت دین
یادداشت‌های مرتبط با تعارض سنت و مدرنیته
https://t.me/dineaqlani
2.1K views03:17
باز کردن / نظر دهید
2023-04-14 06:16:31 از معنویت کهن تا معنویت مدرن
در حاشیۀ نگاه دکتر عبدالکریمی به امکان تجربۀ امر دینی
جعفر نکونام 24 فروردین 1402
ص 1 از 2

امکان تجربۀ امر دینی در نظر دکتر عبدالکریمی
12 فروردین 1402 با شگفتی توفیق یافتم صدای شیرین فرزانۀ گرامی آقای دکتر بیژن عبدالکریمی را از تلفن همراهم بشنوم. او از من روایتی را به این مضمون سراغ می‌گرفت که قرآن را چنان بخوانید که گویا جبرئیل بر قلبتان نازل کرده است و غرض او این بود که چنین روایتی دلالت دارد که تجربۀ نبوی تکرارپذیر است و به تعبیر او غار حرا بسته نیست؛ لذا دیگران هم می‌توانند به غار حرا در آیند و همان تجربه نبوی را در خود تکرار کنند.
من چنین روایتی را سراغ نداشتم. ظاهراً آن عبارت از رؤیای پدر اقبال لاهورى بوده است که او را درحـال خـوانـدن قـرآن ديـده و بـه او گـفـته است: "چنان قرآن بخوان که گويي بر تو نازل شده است". (نک: اقبال شناسى، ص124).
به هر حال، چنان به نظرم رسید که طبق نگاه سنتی تجربۀ نبوی تکرارپذیر نیست و لذا عرض کردم که در آیات و روایات و فهم سنتی از آنها چنین باوری یافت نمی‌شود. منتها پیش‌فرض ایشان این بود که تکرار تجربه نبوی برای دیگران هم امکان دارد و بر این نظر بود که هرکه چنین تجربه‌ای نداشته باشد و فقط مبتنی بر فراگیری از یک نهاد بیرونی باشد، دینش داعشی خواهد شد.
دکتر عبدالکریمی از دینی سخن به میان می‌آورد که آن را دین اصیل می‌خواند و آن را عبارت از حضور در ساحت قدس و همنشینی با امر قدسی معرفی می‌کند. او بر این عقیده است که چنین دینی مطلوب است؛ به عکس دینی که مبتنی بر باورها و سنت‌های تاریخی است. او محصول چنین دینی را افراد داعشی معرفی می‌کند.
دکتر عبدالکریمی بازگشت به دین اصیل را که همان گشودگی انسان به ساحت قدس و مأواگزیدن آدمی در این ساحت باشد، بعید می‌شمارد و لذا از این که دیگر امکان بازگشت به آن وجود ندارد، گویا افسوس می‌خورد؛ اما از نگاه برون‌دینی، چنین عدم امکانی افسوس ندارد؛ چرا که بدیل بهتر آن وجود دارد و آن معنویت جهانی و فراقومی است که آن نه تنها همدینان را پوشش می‌دهد که ناهمدینان را هم فرا می‌گیرد.

معنویت مبتنی بر عقلانیت کهن
من اینک نمی‌خواهم سراغ آیات و روایاتی بروم که بر معنویت مطلوب دکتر عبدالکریمی دلالت داشته باشد؛ بلکه می‌خواهم از نگاه برون دینی به چنین معنویتی بنگرم. ظاهراً چیزی که نامبرده دنبالش است، معنویتی است که بر پایۀ عقلانیت دین تاریخی حاصل می‌گردد. منتها چنین معنویتی، خواه و ناخواه با ملزومات همان عقلانیت خواهد بود و این ناسازگار با چیزی است که نامبردۀ دنبال آن است و از عدم وجود آن افسوس می‌خورد؛ چون او می‌خواهد در چنان معنویتی خوی داعشی‌گری وجود نداشته باشد؛ یعنی برای مثال، شخص معنوی به وجوب جهاد ابتدایی و جواز برده‌داری قایل نباشد و در مقام تحقق آنها برنیاید؛ اما معنویت دین تاریخی نمی‌تواند از چنین خویی مبرا باشد؛ زیرا بر عقلانیتی حاصل از دین تاریخی استوار است. دین تاریخی دو گروه مؤمن و کافر تعریف کرده است و رفتار متفاوتی را در قبال آن دو گروه تجویز می‌کند. حتی میان آزادگان و بردگان و یا زنان و مردان هم تفاوت قرار داده است.
دین تاریخی بر باورهایی مثل خدای متشخص انسانوار یا آخر الزمان و بهشت و جهنمی استوار است که هیچ تکیه گاهی جز ایمان دینی ندارد؛ یعنی هرگز با عقل مستقل بشری قابل اثبات نیست و زندگی مسالمت‌آمیز میان پیروان ادیان مختلف را تأمین نمی‌کند؛ بلکه زمینه‌ساز منازعات دینی میان آنان است.
البته معنویت مبتنی بر چنین عقلانیتی، هنوز هم امکان وجود دارد؛ منتها بسیار محدود و در محدودۀ گروه‌های خاصی مثل داعشیان و طالبان و بوکوحرام پیدا می‌شود. چنین معنویتی در قرون گذشته نیز فقط در قوم خاصی مثل عرب‌ها مشاهده می‌شد و جهان‌شمول نبود و مقبولیت جهانی نداشت؛ چون در همان روزگار نیز جوامعی بودند که به وجوب جهاد ابتدایی و جواز برده‌داری قایل نبودند. امروزه چنین معنویتی حتی در جوامع اسلامی هم چندان پذیرفته نیست؛ به همین روی، شکل‌گیری چنین معنویتی در روزگار حاضر دشوار است.
البته انکار نمی‌توان کرد که معنویت مطلوب دکتر عبدالکریمی در قرون گذشته در میان عارفان هم تا حدودی وجود داشت؛ چون آنان به صلح کل می‌اندیشیدند؛ اما آنان هم کمابیش گرفتار همان عقلانیت تاریخی بودند؛ به همین رو، شاید هیچ عارفی را نتوان یافت که مخالف وجوب جهاد ابتدایی و جواز برده‌داری بوده باشد. منتها طبیعتاً نسبت به دینداران سنتی در جهاد ابتدایی و برده‌داری اخلاقی‌تر رفتار می‌کردند.
این تفاوتی که میان عارفان و دینداران سنتی در قرون گذشته وجود داشته است، نشان می‌دهد که اندیشه‌های عرفانی و نیز تجربیات عرفانی حاصل از ریاضت‎ها و رقص‌های صوفیانه و خلسه‌های ناشی از آنها به مراتب بهتر از مناسک دینی در پیدایش معنویت مطلوب دکتر عبدالکریمی تأثیر داشته است.
ادامه در صفحۀ بعد
2.1K views03:16
باز کردن / نظر دهید
2023-04-14 06:11:32
#سخنرانی
فایل تصویری برنامه پرگار از شبکه BBC فارسی با موضوع "ایران، جامعه‌ای دوقطبی"

میهمانان:
دکتر بیژن عبدالکریمی، دانشیار گروه فلسفه در دانشگاه آزاد واحد تهران شمال.
رضا علیجانی، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی

زمان: 26 ژوئن 2021
@Langture
2.1K views03:11
باز کردن / نظر دهید
2023-04-12 02:04:50 موضوع:

«امر سیاسی حقیقی چگونه امری است؟ تأملاتی بر فرونسیس ارسطویی»



نشست اول

نشست دوم

نشست سوم

نشست چهارم

نشست پنجم

نشست ششم

نشست هفتم

نشست هشتم

نشست نهم

نشست دهم

نشست یازدهم

نشست دوازدهم

نشست سیزدهم

نشست چهاردهم

نشست پانزدهم

نشست شانزدهم





برگزار شده در نشست‌های مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی


تاریخ ۲۲ فروردین ۱۴۰۲


فرمت: mp3
حجم: 16MB
مدت زمان:۰۰:۴۶:۳۵

#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی

گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
1.9K views23:04
باز کردن / نظر دهید
2023-04-11 22:09:18 بیژن عبدالکریمی در گفت‌وگو با رویداد۲۴:
عرصه از خردمندان تهی شده و به دست کوتاه‌قامتان افتاده است/ اپوزیسیون و پوزیسیون انحطاط را بازتولید می‌کنند
بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه تهران می‌گوید: متاسفانه عرصه از خردمندان تهی شده و عرصه به دست کوتاه‌قامتان افتاده است و در نتیجه در شرایطی جهان ما را در فشار شدید قرار داده، منافع بزرگ ملی و همچنین وحدت به محاق رفته است.
بیژن عبدالکریمی

رویداد۲۴ سعید شمس: بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه تهران در گفت‌وگو با «رویداد۲۴» با اشاره به چنددستگی و فضای ملتهبی که در جامعه و میان اقشار مختلف مردم ملموس است، اظهار داشت: واقعیت تلخ چیزی جز این نیست که در دوران انحطاط تاریخی و فرهنگی هستیم. با این توضیح که این انحطاط خودش را هم در اپوزیسیون و هم در پوزیسیون نشان می‌دهد و در گفتمان انقلاب به شدت با قحط‌الرجال روبرو هستیم تا عرصه برای جولان کوتاه‌قامتان عرصه سیاسی و اجتماعی فراهم شود و در نتیجه پوزیسیون و اپوزیسیون انحطاط را بازتولید می‌کنند. به همین جهت ما در شرایطی هستیم که نمی‌توانیم مسیر را به درستی طی کنیم.


عبدالکریمی می‌گوید: هزینه‌سازی‌ها در شرایطی است که به شدت نیازمند آرامش هستیم. با این وجود هر روز عواملی آرامش ملت را به هم می‌ریزند. در برهه‌ای به بهانه مرگ مهسا امینی جامعه را به کل به هم ریخت و در زمانی که کشور به سمت آرامش نسبی می‌رفت، بحث حمله بیولوژیکی اسرائیلی‌ها به مدارس دخترانه پیش آمد و در حالی‌که خیال مردم از استرس راحت نشده است، عده‌ای تندرو دوباره مقوله حجاب را با شدت و حدت زیادی مطرح می‌کنند. در واقع عوامل خارجی و البته برخی از داخلی‌ها دست به دست هم داده اند تا مردم در این شرایط آرامش را محال بدانند و در نتیجه جامعه از مسیر اعتدال و پیشرفت خارج شود. نیرو‌های امنیتی باید دلایل این به هم ریختگی را پیگیری کنند.

بازی «آچمز» شده و مردم قربانی شرایط هستند/ قدرت سیاسی از داخل و خارج تحت فشار است

او افزود: درباره ماهیت مسببان این شرایط نمی‌توان گفت نفوذی هستند یا اینکه سیستم دچار جهل مطلق شده است و نمی‌گذارند آرامش در کشور محقق شود. از سوی دیگر معلوم نیست، خیلی از مسئولان و دست‌درکارانی که روی موضوع‌های حساس تکیه می‌کنند، رفتارشان صادقانه است یا برای حفظ نظام و راضی نگه داشتن مقامات بالادستی دست به چنین اقدام‌هایی می‌زنند. البته خودِ مقامات بالادستی هم ممکن است، صداقت نداشته باشد. چرا که فرزندان برخی از مقام‌ها حجاب سختی ندارند. در کل باید گفت، فضای بدی شده است و متاسفانه عرصه از خردمندان تهی شده و عرصه به دست کوتاه‌قامتان افتاده است و در نتیجه در شرایطی جهان ما را در فشار شدید قرار داده، منافع بزرگ ملی و همچنین وحدت به محاق رفته است.

استاد فلسفه دانشگاه توضیح داد: در واقع احمق‌هایی هستند که شرایط را درک نمی‌کنند و مسائل حاشیه‌ای و سطحی را برابر جامعه قرار می‌دهند و در راستای مصلحت نظام سلطه و مشخصا اسرائیل قدم برمی‌دارند. کافی است نگاه کنیم که در مساًله مهسا، اتفاق مدارس دخترانه و حمله به سفارت آذربایجان بحث حجاب را مطرح می‌کنند. در واقع وقتی این‌ها را کنار هم بگذاریم به نظر می‌آید این مسائل طبیعی نیست. در واقع نیرو‌هایی فعال هستند که نمی‌خواهند ایران روی آرامش را ببیند.

عبدالکریمی در پاسخ به این سوال که «حاکمیت چه واکنشی باید به این نوع تحرکات نشان بدهد» اظهار داشت: وقتی از حاکمیت می‌گوییم، درباره یک امر یکدستی صحبت نمی‌کنیم. ما جوهرِ واحدی به نام جمهوری اسلامی نداریم و ترکیبی از نیرو‌های گوناگون مورد بحث هستند. آن چیزی که در جامعه نمود پیدا می‌کند، حقیقتِ جمهوری اسلامی نیست و نیرو‌های نادانی هم وجود دارند که نمی‌توانند فهم صحیحی از شرایط داشته باشند. به همین دلیل با خوارج‌گری به تصوری که دارند به زعم خود به کشور کمک می‌کنند در حالی‌که این نوع تحرکات شدیداً به منافع ملی ضربه می‌زند. در این میان خرد مرکزی گفتمان انقلاب درگیر مسائل بنیادی‌تری، چون حفظ تمایت ارزی و استقلال کشور است. همچنین نیرو‌های فرعی توجهی به این اصول ندارند، پس با طرح موضوع‌های غیرمهم و سطحی در این برهه حساس و تاریخی به گفتمان انقلاب و حکومت ضربه می‌زنند.
2.4K views19:09
باز کردن / نظر دهید
2023-04-11 22:06:53 https://www.rouydad24.ir/fa/news/334299/%D8%B9%D8%B1%D8%B5%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D8%B1%D8%AF%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D9%87%DB%8C-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D9%88-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%DA%A9%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%87%E2%80%8C%D9%82
2.3K views19:06
باز کردن / نظر دهید