2023-04-14 06:17:41
ص 2 از 2
معنویت مبتنی بر عقلانیت مدرن
تردیدی نیست که امروزه قریب به تمام باورها و سنتهای دینی و حتی عرفانی سست شده است. امروزه در بخش باورها از ایمانی متفاوت از ایمان دینی سخن گفته میشود و همان موجه شمرده میشود. از چنین ایمانی میتوان به ایمان فلسفی تعبیر کرد. منظور از ایمان فلسفی آن است که آدمی چنان زندگی کند که خدای نامتشخص و حیات پس از مرگی وجود دارد؛ نه این که واقعاً اعتقاد داشته باشد که چنین است.
امروزه از نظر فلسفی ایمان به گزارههای خردگریز منوط به این کارکرد مثبت داشته باشند، موجه دانسته میشود. از جمله ایمانیات فلسفی ایمان به خدای نامتشخص و هوشمندی جهان هستی و عکس العمل متناسب با اعمال آدمی داشتن جهان هستی و نیز ایمان به وجود حیات پس از مرگ است.
نیز امروزه در بخش سنتها از اخلاق جهانی و حقوق بشر جهانی به جای تکالیف دینی که جنبه قومی داشت، سخن گفته میشود. ریاضتهای دینی هم فقط آنهایی مقبولیت جهانی دارند که کارکرد مثبت خود را از نظر عقل مستقل بشری در زندگی بشر ثابت کردهاند. مدیتیشن در این دسته از ریاضتها قرار دارد.
امروزه توصیه به معنویت کهن که بر ایمان دینی مبتنی است، فقط در میان افرادی پذیرش دارد که با عقلانیت فلسفی و خرد جمعی بشری دمخور نشدند و زیست روادارانۀ بشری میان پیروان ادیان مختلف را تجربه نکردند؛ لذا معنویت تاریخی همان چیزی است که دکتر عبدالکریمی آن را به تاریخ پیوسته میشمارد و گویا افسوس میخورد که چرا دیگر چنان معنویتی وجود ندارد؛ اما چنان مینماید که چنین افسوسی خاستگاه ایدئولوژیک دارد و از همان رسوبات دینی آباء و اجدادی ریشه میگیرد؛ چون از نگاه بروندینی و عقل مستقل بشری هرگز از دست رفتن چنان معنویتی جای افسوس ندارد و حق هم بود که چنان معنویتی به تاریخ بپیوندد؛ چون وجود چنان معنویتی در تضاد با اندیشهها و سنتهای مدرن است؛ زیرا امروزه باورهای تاریخی مثل خدای متشخص انسانوار و آخر الزمان و بهشت و جهنم دینی، نه تنها با هیچ دلیل بروندینی قابل اثبات نیست، بلکه با ادلۀ بروندینی در تعارض است.
به علاوه معنویت متناسب با رشد عقلانیت بشری مترقیتر و اخلاقیتر شده است. معنویت مدرن، تکیه بر گزارههای عقلستیز را کنار نهاده و متکی بر گزارههای عقلپذیر و یا نهایتاً گزارههای عقلگریزی شده است که میتوانند کارکرد مثبتی در زیست بشری داشته باشند.
در معنویت مدرن، دیگر دو قطبیسازیهای مؤمن و کافر و آزاد و برده و مرد و زن نیست و لذا به صلح کل بسیار نزدیکتر شده است و این از نگاه بروندینی به مراتب از معنویت کهن و مبتنی بر دین تاریخی برتر است.
بر مبنای چنین معنویتی به بشریت برخورداری از اندیشهای سفارش میشود که یا عقلپذیر باشد و یا اگر عقل پذیر نیست، لااقل عقلگریزی باشد که از کارکرد مثبتی در زندگی بشر برخوردار باشد.
نیز بر مبنای چنین معنویتی به بشریت برخورداری از عشقی توصیه میشود که به طور یکسان به تمام هستی تعلق بگیرد و در آن هیچ تمایزی از قبیل مؤمن و کافر و آزاد و برده و زن و مرد وجود نداشته باشد. تحصیل چنین عشقی نیز چیزی نیست که در دنیای مدرن ممتنع بوده باشد.
از نگاه بروندینی، چنین معنویتی به مراتب بهتر از معنویت کهن است که بر گزارههای عقل ستیز ابتناء یافته و میان افراد بشر دو قطبیهای ایدئولوژیک پدید میآورد و با زیست مسالمتآمیز افراد بشر با همدیگر در تعارض است.
از نگاه برون دینی، معنویت فقط به عشق ورزیدن به خدای متشخص آسمانی مستقل از هستی، منحصر نیست تا بر نبودنش افسوس خورد؛ چون میتوان از عشقی برخوردار بود که به خدای نامتشخص یعنی عین هستی تعلق داشته باشد.
نیز از نگاه بروندینی، تجربۀ امر قدسی تنها از رهگذر مناسک دینی حاصل نمیگردد که با از دست رفتن آن، چنین تجربهای هم از دست برود. تجربۀ امر قدسی نظیر حالتی که در تجربههای نزدیک مرگ حاصل میگردد و از رهگذر آن، عشق زاید الوصفی به تمام هستی در انسانها فارق از دین و مذهبی که دارند، پدید میآید، بدون مناسک دینی هم حاصل میشود. تجربۀ معنوی حاصل از تلقین به خود کردن اندیشههایی مثل هوشمندی جهان هستی و عکس العمل مناسب داشتن هستی در قبال افکار و امیال و اعمال آدمی میتواند در تمام انسانها با هر دین و مذهبی معنویت پدید آید. در چنین معنویتی همان ندای «انا الحق» صوفیانه در قالب «انا الوجود» قابل بازتولید است و از رهگذر آن، آدمی میتواند خود را فانی در هستی مطلق بیابد و وجود خویش را در تک تک ذرات هستی مشاهده کند.
اگر در معنویت کهن، کشتن ناهمدین روا دانسته میشد و ریختن خون او هیچ احساس گناهی در آدمی پدید نمیآورد، اما در معنویت مدرن چنین چیزی وجود ندارد و کشتن تمام انسانها با هر دین و مذهبی، در آدمی احساس گناه میآفریند.
یادداشتهای مرتبط
یادداشتهای مرتبط با ماهیت دین
یادداشتهای مرتبط با تعارض سنت و مدرنیته
https://t.me/dineaqlani
2.1K views03:17