2022-06-06 20:10:52
از انسان کامل تا رکن رابع در این جا سخنان مخدوش، مغلوط، بی اساس، بی پایه و در مواردی ضد و نقیض سران شیخیّه را در اینجا میآوریم تا خوانندگان گرامی بیش از پیش با استدلالهای بی اساس و خلط مبحثهای عمدی آنان آشنا شوند:
در هر عصری بالغ کاملی که به حقیقت معرفتْ عارف و به حقیقت عبادتْ بندگی نماید، باید باشد، تا خلقت لغو نباشد و از فضل عیش او سایر خلق برقرار باشند.
بعد از حجّتهای خدا واسطههایی باید باشند که دین خدا را در اطراف زمین و اشخاص عباد پهن کنند، تا حجّت بر همه کس تمام شود.
با همان وجود امام در شهر مدینه بر مردم حجّت تمام نمی شود، مگر به توسّط واسطه هایی، چنان که عریضه نوشتند به حضرت بقیّة اللّه علیه السلام که چون به شما دسترسی نداریم، در حوادثی که واقع میشود چه کنیم؟ فرمود:
امّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا، فانّهم حجّتی علیکم وأنا حجّة اللّه ؛
در حوادثی که رخ میدهد به راویان حدیث ما مراجعه کنید که آنها حجّت من بر شمایند و من حجّت خدا هستم.
پس راویان اخبار و دانشمندان آثار، حجّتهای خدایند بر خلق.
خان کرمان از این حدیث بدون هیچ رابطه ای نتیجه میگیرد که معرفت دین بر معرفت این چهار بستگی دارد: ۱. خدا
۲. پیامبر
۳. امام
۴. راویان اخبار.
آنگاه برای اینکه کسی مطالبه ی دلیل نکند، ادّعای بداهت کرده مینویسد:
اگر از علمای هر ملّتی، از یهود، نصاری و مجوس استفتا کنید، میگویند: معرفت این چهار واجب است، و این چهارْ چهار رکن دینند. که اگر یکی نباشد بنیاد دین منهدم گردد. حال نمی دانم که لفظ « رکن » چرا سبب وحشت است؟ یا چهار بودن چرا سبب اضطراب شده است؟ بلکه اساس عیش آدم بر این چهار است، زیرا شکی نیست
که پادشاه ظلّ خدا است!! بسیار جالب توجّه است که به هنگام استفتا، از علمای اسلام نام نمی برد، زیرا خود اشاره دارد که علمای اسلام چنین مغلطه کاری نمی کنند.
علمای اسلام از لفظ رکن واهمه ندارند که همواره ارکان کعبه را استلام میکنند و ارکان نماز را به جا میآورند.
از عدد چهار هم هیچ اضطرابی ندارند که ارکان کعبه چهارتاست.
از همه جالب تر استدلال ایشان است که اساس عیش آدمی بر این چهار است، زیرا که شکی نیست که پادشاه ظل خداست! چه ربطی بین فقرات این جمله پیدا میشود؟!
احتمالاً منظور ایشان از چهار رکن عیش آدمی: خون و بلغم و صفرا
و سودا میباشد، که با یادآوری سلاطین تغییراتی در این اسباب عیش حاصل میشود، که سعدی گفته:
چون یکی زین چهار شد غالب جان شیرین برآید از قالب
بعد از استدلالهای پوچ فراوان بر ضرورت رکن رابع مینویسد:
جمیع انوار عالیه در رکن رابع است، آنها اسم هستند و این مسمّی، آنها صفت هستند و این صاحب صفت. و در پایان میافزاید:
معرفت رکن رابع مخصوص « فؤاد » است و فؤاد واقعیّت دارد و آنها محض حکایت میباشند.
رکن رابع اصل غرض است و این اسم اعظم است و سایر شروط ایمان از فروع و ا صول همه متفرّع بر همین است.
پس علّت غایی ملک همین است ولا غیر.
آنگاه پردهها را بالا زده چهرههایی را به عنوان رکن رابع معرّفی کرده میگوید:
شیخ احمد و سید کاظم رکن رابع بودند، اعلم بودند و اتقی بودند. آنگاه برای خلط مبحث مینویسد:
ولی به آنها منحصر نبود، بلکه اشخاص عدیده بوده اند.
تعدّد رکن رابع را شیخ در شرح جامعه کبیره و سید در شرح قصیده اشاره کرده اند.
سپس برای گمراه کردن اذهان مینویسد:
این هم افترائی عظیم است که بر ما بسته اند و گفته اند که رکن رابع یک شخص معیّن است، و اعتقاد ما آن است که رکن رابع ایمانْ علما و اکابر شیعه اند و ایشان در هر عصر متعدّدند و از احادیث بر میآید که در هر عصر بیش از هفتاد نفرند. آنگاه از شیخ احمد چاشنی آورده مینویسد:
شیخ با آن علم و شأن به چیزی بَتّ (قطع)
نفرموده اند، ضرورت برپاست که رُوات احادیث هستند، در هر عصری: یک، دو، ده و... چه دخل به ضرورت اسلام دارد. مردم همه که بیچاره عوامند، سخنی میشنوند و به حسن ظن قبول میکنند، آن وقت بر مسلمانی رد میکنند.
کرمانی، رجوم الشّیاطین، ص ۷۴.
کرمانی، رکن رابع، ص ۱۱، چ سعادت، کرمان، ۱۳۶۸ ق.
کرمانی، مجمع الرسائل فارسی، ص ۸۶، ۱۱، ۲۳۴ چ کرمان، بی تا.
کرمانی، سی فصل، ص ۳۱.ص ۲۶.
شهید ثالث و دفاع جانانه او از حریم تشیع در مواجهه با فرقه های شیخیه و بابیه - صفحه ۱۳۵
#شیخیه
@BotShenasi
783 views17:10