2022-06-20 23:09:28
آیا شیخ احمد از رکن رابع سخن گفته؟ با توجّه به پردازش خاصّ « واحد ناطق » و « رکن رابع » از سوی کریم خان ها، شیخیهای احقاقی سعی میکنند که از آن دور بمانند و لذا میرزا موسی اسکویی پدر میرزا علی و میرزا حسن
احقاقی در این رابطه مینویسد:
منظور از ناطق واحد در نظر کسانی که به آن معتقدند، این است که باید در هر زمانی به جز امام زمان یک نفر به عنوان ناطق باشد که از هر جهت فرد کامل باشد، به همه ی دانشها واقف باشد، به فرمان امام زمان در جهان تصرّف کند، بین امام و رعیّت واسطه باشد، فیضهای تشریعی و تکوینی را از امام بگیرد و به مردم برساند و باید همه ی دیگران به او رجوع کنند و هیچ عالمی با وجود او حق ندارد که ادّعای اجتهاد و استقلال نماید، بلکه واجب است که همگان را به سوی او دعوت کنند.
شناخت او بر همگان واجب است و اگر کسی او را نشناسد و از دنیا برود به مرگ جاهلی از دنیا رفته و مرده اش کفر است و نفاق. چنین شخصی را در کتابهای خود با نامهایی چون ناطق و امام مینامند. پس از آنکه این واژهها در سخنان شیخ احمد و سید کاظم آمده، این گونه قضاوت از سوی احقاقیها به دور از انصاف است و اینک چند فرازی از شیخ احسائی:
شیخ احمد احسائی در شرح فراز: « وجعلنی من خیار موالیکم » مینویسد:
زیرا برای بقای نظام هستی یک نفر لازم است که « قطب » و « غوث » باشد، که مورد توجّه خدا باشد از خلقت جهان، که
یکی از ارکان چهارگانه میباشد.
آنچه وحی والهام و تدبیر عالم است، از خلقت، روزی، حیات، ممات و تکلیف، مربوط به او میباشد، گفتیم که قطب خزانه دار خداوند است، آنچه خدا بخواهد در جهان پدیدار سازد، بیافریند، زنده کند، بمیراند، روزی دهد، تکلیف کند و هر اراده دیگری بکند، همه ی اینها را به وسیله ی قطب عالم انجام میدهد. ارکان چهارگانه از او اخذ میکنند و مطابق آنچه خداوند برای ولیّ خود تعیین کرده ابلاغ میکنند. سپس با سلسله اسنادش از کتاب « انیس السّمراء و سمیر الجلساء » [شاید خواب دیده، در بیداری چنین کتابی شناخته نشد.]
روایت میکند که امام زین العابدین علیه السلام به جابر بن یزید جعفی فرمود:
ای جابر آیا میدانی که شناخت چیست؟
شناخت عبارت است از:
۱)
اثبات توحید ۲)
شناخت معانی ۳)
شناخت ابواب ۴)
شناخت امام ۵)
شناخت ارکان ۶)
شناخت نقباء ۷)
شناخت نجباء و...
سپس توضیح میدهد که منظور از امام همان قطب است و منظور از ارکان، ارکان چهارگانه است و منظور از نقباء همانها هستند که گفته میشود چهل نفر میباشند.
و در یک بیان کافی و شافی در شرح فراز « مؤمنٌ بشاهدکم » مینویسد:
یعنی امامان یازده گانه و « غائبکم » یعنی: حضرت حجّت علیه السلام. یا « شاهدکم » یعنی: ناطق از امامان که همان قطب زمان است و هدف خدا از آفرینش جهان، که در اصطلاح صوفیان « غوث » گویند، افلاطون او را « مدبّر جهان » مینامد، ارسطو او را « انسانِ مدینه ی فاضله » و او همان « فارقلیطا »یعنی مظهر ولایت است.... و « غائبکم » یعنی امام صامت، که باید در هر زمانی امامی صامت و امامی ناطق باشد.
سید کاظم رشتی نیز از ارکان سخن گفته مینویسد:
ارکان چهار نفر هستند که هرگز تغییر نمی یابند، آنها بر همه چیز سیطره دارند، حتّی بر نقباء و این بالاترین درجه و مقام
می باشد.
سپس نقبا هستند که ۳۰ نفر هستند و بر همه چیز سیطره دارند.
اینها به وسیله ی ارکان با غوث اکبر و سرّ اعظم ارتباط دارند و آنچه بخواهند در هر چیزی انجام میدهند.
هر یک از آنها انسان کامل و شخص واصل میباشد، که نفس ناطقه ی قدسی در آنها ظهور یافته، هر کس آنها را بشناسد خدا را شناخته، و هر کس آنها را نشناسد خدا را نشناخته است.
روی این بیان واژههایی چون رکن، ناطق، صامت، نقیب و نجیب در کلمات شیخ احمد و سید کاظم آمده است. میرزا موسی، احقاق الحق، ص ۱۶۷، چاپ نجف اشرف، ۱۳۴۳ ق.
احسائی، شرح الزّیارة، ج ۳، ص ۱۵۱. ص ۲۱۵، ص ۱۵۰.
رشتی، شرح قصیده، ص ۱۸۲، چاپ تهران، ۱۲۷۰ ق.
شهید ثالث و دفاع جانانه او از حریم تشیع در مواجهه با فرقه های شیخیه و بابیه - صفحه ۱۴۸
#شیخیه
@BotShenasi
718 views20:09