Get Mystery Box with random crypto!

🔖دا̑س̑̑ـ̑̑ـ̑̑ت̑̑ـ̑̑ـ̑ــــــا̑ن̑̑ـ̑̑ـ̑̑ڪ̑̑ـ̑̑ـ̑ــــده🔖

لوگوی کانال تلگرام dastankadaa — 🔖دا̑س̑̑ـ̑̑ـ̑̑ت̑̑ـ̑̑ـ̑ــــــا̑ن̑̑ـ̑̑ـ̑̑ڪ̑̑ـ̑̑ـ̑ــــده🔖 د
لوگوی کانال تلگرام dastankadaa — 🔖دا̑س̑̑ـ̑̑ـ̑̑ت̑̑ـ̑̑ـ̑ــــــا̑ن̑̑ـ̑̑ـ̑̑ڪ̑̑ـ̑̑ـ̑ــــده🔖
آدرس کانال: @dastankadaa
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 14.46K
توضیحات از کانال

ارتباط با ادمین کانال و ارسال داستان
@tourrk111oglan

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 435

2021-07-23 08:00:47 سیله رو فشار داد توی پشتم و اندفعه لذتش متفاوت بود حالا طوری که کل دیلدو توی پشتم بود تلمبه می‌زد اونقدر اینکارو کرد که از نفس افتاده بودم وقتی دیلدو رو دراورد پاهامو آوردم پایین و فکر کردم کارش تموم شده
شروع کرد به لمس کردن بدنم و خوردن سینه‌هام وقتی همه چیز توی بدنم آروم شد دوباره کلی لوبریکانت به پشتم زد و حالا که حسابی باز شده بود پشتم سه انگشتی توی کونم تلمبه می‌زد بعد آروم انگشت کوچیکشو سُر داد تو… و با شَستش اطراف سوراخمو ماساژ می‌داد
چهارتا انگشتش توی کونم بود و آه میکشیدم حسابی پشتم پُر شده بود و پوستم از هم کشیده شده بود و می‌خواستم که هرکاری می‌خواد باهام بکنه…
گفت امروز روز اموزش کونته دخترنازنین… تو باید خیلی وقت پیش باز می‌شدی
همینطور که حواسم به حرفاش بود با فشار زیاد انگشت شستشو هم کرد توی کونم و من از درد جیغ کشیدم و اون بدون اینکه دستشو تکون بده محکم نگه داشته بود… و با دست دیگه دور سوراخمو ماساژ میداد و می‌گفت که کونم سفت دور دستش محکم شده
باورم نمیشه دستش تا مچ توی پشتم بود و هیچ کاری نمی‌تونستم بکنم جز آه و ناله
کم کم بعد از عادی شدن درد کل دستشو تا مچ توی پشتم حس کردم خواست دستشو تکون بده که دستمو آوردم جلو و مچشو گرفتم دستمو کنار زد و آروم به سختی سعی کرد با دست توی بدنم تلمبه بزنه دستشو مشت کرده بود توی بدنم حس وحشتناک و عحیبی بود از اطراف می‌چرخوند دستشو تو کونم و به چشمام زل زده بود دیگه کم کم شروع کرد به بیرون آوردن دستش و تا نصفه که بیرون ‌اومد من فکر ‌کردم که دیگه الان بیرون میاره و راحت می‌شم …دوباره همه رو می‌داد تو و می‌گفت هیچ کس نمی‌تونه تورو اینجوری تصاحب کنه این چیزیه که بهش احتیاج داری
شروع کرد با کل دستش تلمبه زدن توی کونم و من تمام تنم خیس عرق بود و می‌لرزید بعد وقتی که دیگه راضی شده بود دستشو آروم بیرون آورد و من گشاد شدن سوراخمو حس می‌کردم و حالا به نتیجه ی کارش نگاه می‌کرد به سوراخی که کامل باز شده بود شروع کرد به خوردنش و زبونشو کامل می‌چرخوند توش و گفت کاش شوهرش بود تا ازین سوراخ آماده و گشاد لذت می‌برد و فقط یه آب کیر برای پر کردنش کم داریم
فردا صبح قبل رفتن اونقدر از کارای شب قبل مست بودم که دوباره تو پوزیشن سگی دستشو توی کونم فرو برد و تا دلش خواست تلمبه زد و منم خوشحال بودم که سوراخمو براش گشاد کردم تا بتونم اونو توی خودم حسش کنم این بالاترین چیزی بود ک هردو می‌خواستیم
نوشته: ندا
2.4K views05:00
باز کردن / نظر دهید
2021-07-23 08:00:41 من و خانم مدیر مدرسه
1400/02/22

#مدیر #لزبین #معلم

فانتزی جانشین عمله
این یک داستان طولانیه که واقعی بودنش به ما بستگی داره
من برای مصاحبه کار تدریس از طریق دوست خوبم به یکی از مدارس برتر دخترونه تهران معرفی شدم.
تجربه کار توی محیط خشک و جدی مدرسه رو نداشتم فقط آموزشگاه‌ها. اما نمرات و عملکردم عالی بود و احتیاج و اصراری هم به کار توی مدرسه نداشتم.
مدیر اونجا یک خانم جاافتاده و مقتدر بود. تو برخورد اول حدس زدم که بجای پیشنهاد کار می‌خواد منو تحقیر کنه برای همین دست بالا رو گرفتم و اونم که اصلا انتظار این همه اعتماد به نفس از طرف منو نداشت بعد از کمی مکث بالاخره یه کم تواضع به خرج داد و گفت امتحانی مشغول شو
در کمال ناباوری خودم اونها با اونهمه ادعا منو پذیرفتن و خانم مدیر در اولین جلسات من با دانش آموزا اصرار به حضور داشت
ابن برای همه طبیعی بود تا اینکه کم‌کم رفتارهاش معنی پیدا کرد
دوستم که اونجا کار میکرد گفت بعد از سه سال روز تعطیلی‌شو تغییر داده و فهمیدم که دقیقا روزهایی هست که من میام مدرسه… خانم مدیر متاهل بود بچه داشت و منم با اینکه زیر توجه و نگاه‌هاش بخودم همه تنم گرم می‌شد و از محبت‌های کوچیک و طبیعیش به خودم احساس خوبی داشتم ظنی نبردم
تا اینکه به پیشنهاد خودم برای یکنواخت کردن سطح کلاس بعد از ساعات مدرسه کلاس تقویتی گذاشتم برای تعدادی از بچه‌ها و نکته جالب موندن مدیر تا پایان کلاس تقویتی من بود
چندجلسه اول کلاسای تقویتی فقط خسته نباشید می‌گفت و صحبت های معمولی و همون نگاه‌هایی که منو معذب می‌کرد و از آبدارچی می‌خواست برام چای و شیرینی بیاره درحالی که ترجیح میدادم برم خونه…
اون روز آبدارچی نبود و خودش داشت میزو می‌چینید وقتی اومدم داخل دفتر از اینکه دیدم خودش داره کارا رو میکنه خجالت کشیدم و اومدم جلو تا ازش بگیرم… بهم اجازه داد و همونجا ایستاد و از همون فاصله نزدیک بهم زل زد
گفت «دوستت نگفته بود که تو انقدر خوشگلی» و دستشو گذاشت روی کمرم… ظرفا رو روی میز گذاشتم و صاف ایستادم و تو چشماش نگاه کردم. خیلی جدی تو چشمام خیره شد و دستاش از روی کمرم سُر داد روی باسنم و با چهره ی درمونده گفت «نمی‌تونم بهت فکر نکنم»
بدون اینکه بتونم چیزی بگم فقط توی چشماش زل زده بودم
بعد از کش و قوس‌های فراوون بالاخره کارمون به جاهای باریک رسید
من توی ویلاش بودم… توی اتاق خوابش… لخت و اون فقط می‌خواست شروع کنه… انگار این تنها چیزی بوده که بهش فکر می‌کرده و من از اینهمه خواستنش لذت می‌بردم و اونقدر همه چیز برام تازه و عجیب بود که هیچ اعتراضی نمی‌کردم
قرار بود سه روز اونجا باشیم و روز دوم صبح وقتی از خواب بیدار شدم شروع کرد به لمس سوراخ پشتم و گفت «امروز لذت واقعی رو بهت می‌چشونم چیزی که هیچ کس نمی‌تونه بهت بده»
میگفت داری حروم میشی باید بهت نشون بدم و من نمی‌دونستم که بعد ازون اتفاق برای همیشه رام و عاشقش می‌شم
اول نشست روی صورتم و فقط اینجوری اجازه می‌داد بهش لذت بدم بعد طوری که کمرم روی تخت بود گفت پاهامو ببرم بالا جمع کنم کنارم و با دست بگیرم شروع کرد به چرب کردن سوراخ کونم و بازی کردن باهاش یکی یکی انگشت‌هاشو فرو میکرد و منکه واقعا درد داشتم با دست دیگه اطراف سوراخم ماساژ می‌داد و می‌گفت که باید آروم و ساکت باشم
نفسم خیلی تند شده بود یه چیزی شبیه به دیلدو نسبتا کلفت اورد و مدام سرشو میکرد توی کونمو و بیرون می‌اورد داشتم می‌مُردم میخواستم همه‌شو بکنه تو اما میخواست سوراخ کونمو باز کنه تو دلم التماس می‌کردم می‌گفت باید توی کونتو بهم نشون بدی منم حسابی خودمو شُل کرده بودم و وقتی یه‌کم سوراخم باز شد بالاخره کل اون و
2.3K views05:00
باز کردن / نظر دهید
2021-07-23 08:00:14 یک دفعه سفت گرفتم و لرزید متوجه شدم که ارضا شد ولی من بازم میزدم نمی ذاشتم آبم بیاد میخواستم حسابی بهش حال بدم (من به صورت طبیعی کمرم سفته واقعا وای به حال اینکه تاخیری یا چیزی مصرف کنم)
باز شروع کردم به تلمبه زدن به یک دقیقه نکشید دوباره ارضا شد با نگاه شهوت ناک نگاهی کرد گفت لطفا محکم بزن دوست دارم و باز انقدر محکم زدم که وسط سکس گفت گوه خوردم گوه خوردم بسه دوتامون خنده مون گرفت همدیگه رو بقل میکردیم لب میگرفتیم و آروم تلمبه میزدم انقدر حشری بود که نمیزاشت نفس بکشم وقتی میزدم ازم لب میگرفت و صدا میکرد گفت بسه بخواب میخوام بشینم رو کیرت دوست دارم .
منم از داخلش در آوردمش خوابیدم دیدم پاهاشو باز کرد نشست رو کیرم واقعا تنگ بود با زور میرفت داخلش کامل هم نمیتونست بشینه رو کیرم و همین جور عقب و جلو میکرد و هی دستاشو میبرد بالا هی میگفت جون جون اممممممم بعد دولا زدمش خوبیش این بود چون لاغر بود همه مدلی زدمش ولی همش خودش ارضا میشد از ساعت ۹ تا ساعت ۱۲ ظهر ۹ بار ارضا شد بهش گفتم بسته دیگه نوبت منه .
خوابندمش گذاشتم تو کسش و شروع کردم تلمبه زدن انقدر زدم که آبم اومد ولی ریختمش توش تو بقلش خوابیدم همدیگه رو بقل کردیم .
بهم گفت بابک جان من کلا با تو میشه سه نفر حال کردم شوهرم و دوست پسرم و تو اما تو واقعا یک چیز دیگه هستی خوشم میاد خوب میزاری کسی که زیر دستته ارضا بشه بعد خودت با خواهرم هم اینجوری هستی؟
گفتمش اره.
گفت ممنونم بابت سکست هر وقت بخوام بدون اینکه لیلا خواهر بفهمه باهام سکس میکنی؟
بهش گفتم اره عزیزم.
تقریبا یک ساله که من با مهسا هستم موقعی لیلا نیست یا هر وقت با هم میریم بیرون سکس میکنم.
هر دفعه کمتر از ۴ دفعه ارضا نمیشه واقعا حشریه.
دوستان امیدوارم خوشتون آمده باشه .

نوشته: بابک
2.3K views05:00
باز کردن / نظر دهید
2021-07-22 22:57:20 دوستان کانال زاپاس جوین بدید فیلترینگ کانالا شروع شده

https://t.me/zapas1200
کانال فیلم سینمایی
https://t.me/sinmaa12
130 views19:57
باز کردن / نظر دهید
2021-07-21 19:32:38 https://t.me/sinmaa12
کانال زاپاس حتما عضو بشید
https://t.me/zapas1200
2.8K views16:32
باز کردن / نظر دهید
2021-07-21 19:32:15 میکرد که کبود نکنم ، ب کار خودم ادامه میدادم عین چی نفس نفس میزد ب خودم میگفتم داری راهو درست میری ـ
حواسم بود که مرحله به مرحله پیش برم
بد جور تحریک شدع بود دست کشیدم روی سینه هاش ـ فشار میدادم و لباشو میخوردم
خودمو محکم بهش چسبونده بودم و کیرم میخورد به بدنش گفتم تحریک شدیا گف توی توله سگ کارتو خوب بلدی گفتم صدردصد کیرمو دراوردم گفتم خب گف خب؟؟؟ ک چی؟ گفتم خب شروع کن این سری بدون مقدمه کیرمو کرد تو دهنش زبونشو میکشید به کلاهک کیرم و برام ساک میزد منم موهاش تو دستم بود سرشو ب خودم فشار میدادم کیرمو تا ته میرم تو حلقش که اوق میزد ـ کل تفشو خالی کرد روی کیرم اروم زبون میکشد گفتم شیدا بکن تو دهنت داری دیونم میکنی اونم تو چشام نگا میکرد و لب خند میزد دور لب پروتز شدش خیس بود انقد ک با لباش با کیرم بازی کرده بود ـ گفتم میخوام حال بدم بهت چرخوندمش تیشرتشو دراوردم ی سوتین قرمز بسته بود ـ محکم شلوارشو کشیدم پایین شورتشم با سوتینش ست بود از پشت کیرمو چسبدندم به کون نرمش از پشت گردنشو میخوردم دراز کشید روی تخت گف نگو ازون پسرایی هستی ک بدشون میاد کص لیسی کنن نزاشتم حرفش کامل شه شورتشو از پاش جدا کردم دیدم پیرسینگ داره روی کصش توجه ای نکردم
زبونمو انداختم لای کصش تند تند زبون میزدم اونم تند تند نفس نفس میزد
کصش خیلییییی خیس بود و من با اب دهنم خیس ترش میکردم ــ
ی چند دقیقه ایی کصشو زیر زبونم میچرخوندم تا قشنگ تحریک شه ـ انقدر تحریک شده بود ک اصلا مخالفت نمیکرد کیرمو اروم گذاشتم لای کصش کشیدم کیرم قشنگ خیس شد اروم کیرمو گذاشتم تو کصش ی اخ گفت و دوباره شروع کرد به نفس نفس زدن منم محکم تا ته کردم تو ک گف کص ندیده چته یواششش ـ چند تا ضربه محکم زدم که دلم خواس پوزیشنو عوض کنم برگرشت و روی شکم خوابید چاک کونشو باز کردم دیدم سوراخ کونش خیلیییی تنگه و همونجا دلم خواس از کون بکنمش ، با ی توف سوراخشو خیس کردم متوجه شد ک میخوام بندازم تو کونش ولی دیگع دیر شده بود کیرمو با بیرحمی کردم توی کونش کلی فوشم داد ولی می ارزید توی سوراخش تلمبه میزدم و اون تو درد و لذت گم شدع بود یکم که گذشت دردش کم شد و من بعد از چند دقیقه ارضا شدم همونجوری که بیحال روی تخت بودم یاداوری میکرد ک مادرم الاناس پیداش بشع ، جمو جور کردیم همه چیزو
و اون شب توی مهمونی کلا بهم میخندید و چشمک میزد
منو شیدا هنوزم با هم سکس داریم ـ الان من ۲۱ سالمه و اون ۲۳ سالشه ـ نظراتتونو برام بنویسید اگ دوس داشتید سری بعد از سکسای بعدیمون مینویسم.
نوشته: کوروش‌
3.1K views16:32
باز کردن / نظر دهید
2021-07-21 19:32:08 دختر دایی و سوراخ تنگش
1400/02/19

#دختر_دایی #خاطرات_نوجوانی

سلام دوستان ـ این داستان واقعیت داره
اسم من کوروشه ۲۱ سالمه یه دختر دایی دارم به اسم شیدا شیدا از من ‌۲ سال بزرگ تره و الان ۲۳ سالشه
این ماجرا برمیگرده به ۱۸ سالگیم یعنی دوسال پیش اون موقع سال اخر دبیرستان بودم و شیدا درسش تموم شده بود و برای کنکور میخوند
ما و خانواده دایم توی یه محل زندگی میکردیم و خیلی زود به زود میدیدیم همو و خونه ی هم بودیم ـ از اونجایی که شیدا خیلی به مادرم علاقه داشت کلا پیش مادرم بود ـ ی روز از مدرسه اومدم و خیلی خسته لباس عوض کردم و رفتم روی تخت دراز کشیدم طبق معمول شیدا خونه ی ما پلاس بود
مادرم قرار بود برای خرید بره بیرون که به شیدا گف امشب شام درست میکنم به بابا اینا بگو بیان اینجا ـ شیدا هم قبول کرد
منو شیدا خیلی رابطه ی نزدیکی با هم داریم و صمیمیم
راجب دوس پسرش باهام صحبت میکرد از لب گرفتناشون میگف و…
مادرم که برای خرید از خونه رفت بیرون ـ همونجور که روی تخت دراز کشیده بودم تصمیم گرفتم جق بزنم و پورنو پلی کردم و با کیرم بازی کردم که قشنگ سیخ بشه ـ شیدا هم توی حال با تلوزیون اهنگ گذاشته بود و داشت ب دوس پسرش ویس میداد و صدای خنده های بلدش آزارم میداد
چند دقیقه بعد یهو در اتاقو باز کرد و اومد توی اتاق انگار میخواست موچمو بگیره منم با سرعت نور شلوارمو دادم بالا ولی صدای اهو ناله ی داخل پورنو تا ی جایی شنید
خندید گف چیکار میکردی؟ گفتم اهنگ گوش میدادم ـ گف مطمعنی صدای اهنگ بود؟ اومد کنارم روی تخت نشست گف ی چیزی بگم بین خودمون میمونه؟ منم گفتم دیونه ما خیلی چیزا از هم میدونیم ولی جایی درز نکرده گف باشه میگم برات شروع به تعریف کردن کرد بی پرده صحبت میکرد راجب دوس پسرش و سکس باهاش ی چیزایی میگف تا این که از دهنش در رف و فهمیدم باکره نیست ـ کلی قسمم میداد که به کسی نگو منم بهش اطمینان میدادم
از زیر زبونش کشیدم که چند بار با دوس پسرش سکس داشته و پردشم همون پسره زده یا نه که جوابش مثبت بود
خلاصه میگف نمیدونم باید چیکار کنم استرس دارم ، منم واقعا راه حلی ب ذهنم نمیرسید که بهش بگم
بحثمون تموم شد کنارم دراز کشید و گف برو توی اینستا چند تا کلیپ بیار ببینیم ـ من به کل فراموش کرده بودم که صفحه رو روی فیلم قفل کرده بودم ـ گوشی رو که باز کردم فیلم اومد روی صفحه و باز خندید گفت اهنگ گوش میدادی؟ گفتم خب همه عین تو نیستن ک سکس داشته باشن بعضیا جق میزنن گف چرا نداشته باشی تو مگه چیت کم تره از پسرای دیگه حرفش که تموم شد گف خب بزار ببینم چی داشتی میدیدی
فیلم ازون داستانی های طولانی بود و من هی فیلم و میزدم جلو که برسه به جای سکسیش ـ یکم که گذشت جفتمون تحریک شدیم صدای نفساشو در گوشم میشنیدم و همین صدای نفساش تحریکم میکرد
من که دنبال ی موقعیت خوب بودم بکنمش این بار بهترین استفاده رو کردم بهش گفتم شیدا داری میمیریااا چته ـ با خنده گف خفه شو
فیلم که تموم شد گف خب بسه عمه الان میاد جم کن خودتو بلند شد که بره متوجه کیرم شد گفت اوه اوه از من بد تری که
با ترسو لرز این حرفو به زبون آوردم ( بیا یکم شیطونی کنیم)
گف خفه شو دوباره دو خط بهت خندیدم
گفتم قول میدم کسی نفهمه و فقط چند دقیقه باشه
گف کوروش خفهههه شو خجالت بکش
انقده تحریک شده بودم که نمیدونستم چی دارم ازش درخواست میکنم گفتم خواهش میکنم گف سکس نمیتونیم داشته باشیم ولی میتونیم لب بازی کنیم ـ پیش خودم گفتم ی جوری تحریکت کنم ب زور کیرمو بندازی توی خودت ـ بلند شدم و محکم لبامو گذاشتم روی لباش گف وحشیی گفتم پسر باید وحشی باشه شروع کردم به خوردن لباش لبامو از بین لباش دراوردم و گذاشتم روی گردنش تاکید
2.4K views16:32
باز کردن / نظر دهید
2021-07-21 19:31:00 سیخ شده بود یه نفس عمیق کشیدم اونم حسمو فهمید دست دیگش و یواش انداخت دور کمرم منم دو دستم لبه در یخچال گذاشته بودم و چشام بسته بود اونم کمرم که گرفته بود دستش برد سمت شکم لختم
نازم میکرد که توان صحبت کردن نداشتم فقط نفس عمیق میکشید که کمرم راست کرد چسبوند به ته مغازه داشت لبام میخورد و سینمو میمالید و اووف چه سینه ای چه کسی میگفت که دست گذاشت رو شونم و نشوندم کیرشو دراورد کرد دهنم منم براش ساک زدم تا ابش اومد.
با تعریف کردناش منم کیرم بلند شده بود نگایی به کیرم کرد گفت چیه زنت با کس دیگه ای سکس میکنه حشری میشی ها و لبخندی زد.
گفتم از کس کردن هم بیشتر بهم حال داد.
گفت پ من چی حالا چکار کنم کسم کیر میخواد. بزن کنار منو بکن. گفتم نه بزار حشری بمونی منم کیرم پر ابه حسشو دوست دارم نمیخوام ارضا شم. برا تو هم یکاریش میکنم.
دیگه رسیدم به مقصد(رامسر) دنبال ویلا میگشتیم که چند جا دیدیم که خوشمون نیومد کنار جاده یه نفر با تابلو واستاده بود وقتی جفت کردم بهش خانمم با همون تیپش و سینه لختش با ناز پرسید اقا یه ویلا استخر دار با قیمت مناسب میخواییم برا چند شب. که یه نگاه به من کرد دید خیلی بیخیالم بدون توجه به من همش با خانمم صحبت میکرد و نگاش تو بدن لختش بود گفت برا خانم زیبایی مث شما همه چی هست با قیمت مناسب دنبالم بیایین تا نشونتون بدم. ما هم پشت سرش رفتیم تا رسیدیم یع ویلای شیک تا رفتیم داخل (خلاصه وار میگم صحبتهای خودمو اون مرده رو تقریبا حذف میکنم) خانمم بچه رو گذاشت بلغم و گفت چقد شرجی شمال ،عرق کرده بود،
و مانتوش دراورد و با همون تیپ (لگ براق و پیرهنش) داشت با پسره سر قیمت چونه میزد و میرفتن اتاقارو نگا میکرد دوبلکس بود منم بچمون رو داشتم اروم میکردم گریه نکنه. وقتی داشت میرفت بالا اون پسره هم پشت سرش رفت و همش نگاش به کون خوشفرم خانمم بود دوتا اتاق داشت رفتن داخل من که پایین بودم دیگه چیزی ندیدم بعد چند دقه اومدن پایین و پسره کلیدارو داد و رفت
ادامه دارد…
نوشته: سام
2.3K views16:31
باز کردن / نظر دهید
2021-07-21 19:30:53 شهوت من و زنم (۱)
1400/02/19

#بیغیرتی #دنباله_دار #همسر

من سام 30 ساله وزن 90 قد 180 و همسرم سوسن 26 ساله وزن 60 قد 160 چند ساله با هم ازدواج کردیم یه پسر 2 ساله هم داریم مدت زیادی داستانای سکسی مخصوصا بیغیرتی میخوندم تا اینکه روم تاثیر گذاشت و دوست داشتم بی غیرتی رو تجربه کنم. همیشه به این فکر میکردم که اکثر دخترا برا یک بار هم شده توی دوران مجردیشون خداقل یکبار کون دادن خانم منم بخاطر زیبایی و اندام خوبش استثنا نیست و حتما دوست پسر داشته. منم از اونجا که حس بی غیرتیم زیاد شده بود وقتی به کون دادن زنم فکر میکردم کیرم بلند میشد.
باتوجه به تجربیات که توی داستانایی خونده بودم اول تصمیم گرفتم حسم رو وقتی با خانم سکس میکنم و حشری هستش بیان کنم چند شب اول هیچ عکس العملی نشون نمیداد که منم مدتی بیخیال این روش شدم که یه شب داشتیم سکس میکردیم کیرم تو کسش بود که در گوشم گفت از فانتزیات بگو
منم الکی گفتم کدوم فانتزی .گفت مثلا یکی بیاد منو بکنه تو هم نازم کنی
منم تصوراتم میگفتم اسم دوستامون میاوردیم مثلا من فلانی ام دارم میکنمت . دیدم واقعا تحریک شده و هیجانش بالا رفته و اب از کسش سرازیر میشد مدتی این کار هر شبمون بود و کاهی هم بادمجون یا خیار میاوردم تو کون یا کسش میکردم و خودمم میکردمش به تصور اینکه دونفری داریم میکنیمش. یکبار بعد از سکس ازش پرسیدم واقعا دوست داری یکی دیگه بکنتت. گفت نمیدونم میترسم ابرومون بره
منم همین ترس رو داشتم برا همین تصمیم گرفتم بریم یه شهر دیگه انجامش بدیم.
قبل بیان این فانتزی ها  خانم لباس و مانتو معمولی میپوشید مثل بقیه زیاد بد حجاب نبود ولی دیگه ب خواسته خودم لباس های باز تری میپوشید.
یه سری بعد شروع فانتزی رفتیم شهر دیگه مسافرت بش گفتم الانه که شرو کنیم .
وقتی خواست اماده بشه بش گفتم لباس سکسی بپوش. اونم قبول کرد یه لگ براق و  پیرهن طرح مردونه پوشید فقط یه دکمه بست پاینش گره داد و شکمش لخت بود و خط سینش کامل بیرون بود. مانتو جلو باز هم روش پوشید.
وقتی راه افتادیم توی جاده یه مغازه توی راهی رسیدیم که به خانمم گفتم برو داخل خرید کن تا چیزی بخوریم اول کمی ناز کرد که روم نمیشه ولی من دستشو گذاشتم رو کیرم گفتم ببین راست شده برا شروع فانتزیمون برو بینم چه حسی داری اونم قبول کردو رفت
چند قدم که فاصله گرفت سرش برگردوند منم به اشاره گفتم شالت باز کن و برو
اونم رفت داخل پشت پیشخوان داشت با صاحب مغازه صحبت میکرد که شالش افتاد رو شونش ولی درستش نکرد با لباس سکسی و لخت داشت با مغازه دار صحبت میکرد بعد رفت سمت یخچال ها که دیگه از بیرون دید نداشت صاحب مغازه هم نگاهی به بیرون کرد دید کسی نیست سمت یخچال ها و چهار پنج دقه جفتشون اونجا بودن که اول خانمم با یه دلستر و چندتا کیک بعد هم اون مرده اومدن همچنان شالش سرش نبود خانمم جساب کرد و اومد.
وقتی نشست توی ماشین دیدم گره پیرهنش باز شده ارایشش کمی بهم خورده  تند تند نفس مکیشید از استرس گفت حرکت کن بریم.
منم راه افتادم با خنده ازش پرسیدم چی شد چکار کردی حال کردی پیرهنت و ارایشتم که بهم خورده خوش گذشت؟
گفت چه خوشی داشتم از ترس میمردم تاحالا اینجوری تجربه نکرده بودم.
گفتم تعریف کن . گفت وقتی رفتم داخل پسره همش نگاش به بدن لختم بود ازش جای نوشیدنی هاش پرسیدم که راهنماییم کرد سمت یخچال وقتی رفتم دیدم پشت سرم وایستاد نزدیکم گفت از ته یخچال بردار خنک ترن منم خم شدم که دلستر بردارم خودشو چسبوند به کیرم منم چیزی نگفتم به بهونه اینکه خنک تره و کدوم زودتر گذاشته اونم دستش دراز کرد توی یخچال که دقیقا صورتمون نزدیک هم بود و توی گوشم نفس مکشید منم موهای بدنم از شهوت
2.1K views16:30
باز کردن / نظر دهید