Get Mystery Box with random crypto!

مجمع دیوانگان

لوگوی کانال تلگرام divanesara — مجمع دیوانگان م
لوگوی کانال تلگرام divanesara — مجمع دیوانگان
آدرس کانال: @divanesara
دسته بندی ها: وبلاگ ها
زبان: فارسی
مشترکین: 15.30K
توضیحات از کانال

وبلاگ «مجمع دیوانگان» از سال ۱۳۸۶ آغاز به کار کرد و نسخه تلگرامی آن با سه نویسنده مدیریت می‌شود. اینجا به مسایل روز، سیاست، جامعه و هنر می‌پردازیم.
.
ارتباط با ادمین کانال:
@DivaneSaraAdmin
.
اینستاگرام:
instagram.com/divanesara_

Ratings & Reviews

1.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

2


آخرین پیام ها 33

2021-04-06 20:51:11
#A 324

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
4.3K views17:51
باز کردن / نظر دهید
2021-03-15 19:52:40 آیا می‌توان رقابت داخل ساختار را به اصلاح ساختاری بدل کرد؟

#A 323

آرمان امیری @ArmanParian - کانون اندیشه راه سبز (ارس) در تحلیلی به بررسی شرایط کنونی و چشم انداز انتخابات پرداخته است. هرچند این تحلیل بسیار قابل توجه است و می‌تواند بستری را برای گفتگوهای بیشتر فراهم کند، اما به نظرم وجه مهم‌تر ماجرا، نفس شکل‌گیری و اعلام نظر این کانون است. نهادی که می‌تواند مسیر متفاوتی را نسبت به اصلاح‌طلبی‌های محافظه‌کارانه موجود پیش روی جامعه بگشاید و فضا را از دوگانه‌های ناکارآمد و بدون رقیب خارج کند. متن کامل تحلیل ارس را از اینجا+ بخوانید. من در اینجا و به اختصار فقط می‌خواهم در مورد بخشی از آن نقد و نظر خودم را بنویسم.

تحلیل حاضر، به درستی بر «ساختاری» بودن مشکلات حاضر انگشت گذاشته و تاکید کرده است: «در میان مدت رفع تحریم‌ها بدون اصلاح ساختارهای فاسد و ناکارآمد کنونی، تغییر معناداری در زندگی مردم ایجاد نخواهد کرد». من با این بخش کاملا موافق هستم، پس ضرورت «تغییرات ساختاری» برای من نیز یک اصل قطعی است، اما با یک تعبیر دیگر در متن موافق نیستم. جایی که ذکر شده: «تصاحب قوه مجریه برای کسانی که قایل به ساختاری بودن بحران‌های کنونی و مشکلات هستند، کم‌ترین توجیهی ندارد، زیرا رئیس‌جمهور منتخب پیشاپیش باید بپذیرد که در چارچوب ساختار موجود فعالیت کند».

به نظرم با این قطعیت نمی‌توان گفت که انتخابات ریاست‌جمهوری لزوما در چهارچوب حفظ و تداوم ساختار محدود می‌ماند؛ کما اینکه انتخابات سال ۸۸ هم می‌توانست در نهایت به تحولاتی ساختاری منجر شود. به باورم در حال حاضر هم یک شکاف بسیار مهم وجود دارد که به احتمال زیاد در انتخابات فعال می‌شود و می‌تواند دامنه تحولات انتخابات را تا سر حد یک تغییر ساختاری گسترش دهد.

ابتدا به یاد بیاوریم که شکاف انتخاباتی سال ۹۲ حول مساله «مذاکره» رقم خورد. مساله‌ای که ظاهرا ربط مستقیمی به چالش‌های حقوقی و ساختاری کشور نداشت، اما اگر آن «رویه برجام» ادامه پیدا می‌کرد احتمالا به صورت دومینووار به تمامی عرصه‌های داخلی کشیده می‌شد و یک تحول ساختاری را رقم می‌زد. شاید هسته قدرت هم این خطر را حس کرده بود که بلافاصله در ماشین تبلیغاتی خودش تغییراتی داد و گفتمان محور مقاومت را در برابر روند نرمالیزاسیون علم کرد.

به نظر من، شکاف ۹۲ در این انتخابات هم می‌تواند تکرار شود و این بار ابعاد کامل‌تری به خود بگیرد. اگر آن بار فقط حول مساله مذاکرات هسته‌ای جدال شد، این بار شکاف حول کلیت مذاکره با آمریکا و شیوه کلان سیاست خارجی شکل می‌گیرد. اگر حاکمیت از قبل همه نامزدها را قلع و قمع نکند (که من بعید می‌دانم چنین کاری بکند) آن وقت این شکاف سیاست خارجی در جریان رقابت‌های انتخاباتی فعال می‌شود و احتمالا به نقد نظامی‌گری منطقه‌ای هم خواهد کشید. بدین ترتیب، جای تعجب ندارد که این بار هم انتخابات یک کارکرد شبه‌رفراندومی برای جدال میان جریانات نظامی و مخالفان پیدا کند.

آیا چنین مساله‌ای به واقع توانایی ایجاد تحولی در ساختار کشور را دارد؟ آیا دوباره به سرنوشت آقای روحانی بدل نمی‌شود؟ قطعا همه این احتمالا وجود دارد و همین‌جا است که اهمیت نقش کارگزار و همچنین استراتژی مواجهه با انتخابات اهمیت پیدا می‌کند. به نظر من، در این زمینه دو عامل تعیین کننده خواهند بود:

عامل نخست، جریان و البته شخصی است که می‌خواهد گفتمان مذاکره را نمایندگی کند. یعنی جریانی که شجاعت و قاطعیت کافی برای نقد نظامی‌گری و دفاع صریح از فرآیند نرمال‌سازی کامل در روابط بین‌الملل را داشته باشد. طبیعتاً، هیچ یک از کسانی که در بزنگاه‌های حساس به سمت نظامی‌گری غش کرده‌اند و بیرق «من هم سپاهی هستم» به دست گرفته‌اند نمی‌توانند چنین مطالبه‌ای را به صورت واقعی نمایندگی کنند.

عامل دوم که شاید به مراتب مهم‌تر است، تقویت یک جدال دیپلماتیک درون ساختاری، با پشتوانه حمایت اجتماعی است. کاری که در سال ۸۸ تا حد خوبی انجام شد اما از سال ۹۲ به این طرف، نه آقای روحانی و نه جریان اصلاح‌طلب هرگز علاقه‌ای به تکرار آن نداشتند. در این بخش هم جریانی که می‌خواهد حمایت بدنه اجتماعی مخالفان نظامی‌گری را جلب کند، باید هم باوری واقعی به ضرورت فعال‌سازی و مشارکت کامل بدنه اجتماعی داشته باشد و هم خیلی صریح تکلیف خودش را با گفتمان و حتی نمادهای جریان محور مقاومت روشن کند. سیاست یکی به نعل و یکی به میخ زدنی که در این سال‌ها دیده‌ایم، ۱۰ سال دیگر هم اگر تکرار شود، حتی در نقش ایوان این عمارت ویران هم تغییری ایجاد نمی‌شود، چه رسد به اصلاحات ساختاری.

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
11.4K viewsedited  16:52
باز کردن / نظر دهید
2021-03-15 19:51:00
#A 323

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
4.4K views16:51
باز کردن / نظر دهید
2021-03-13 22:15:14 #پادکست

آرمان امیری @ArmanParian - چرا مشروطه ایران به برآمدن رضاشاه ختم شد؟ آیا این تحول محصول نبوغ و ویژگی‌های شخصی رضاشاه بود یا اقتضا و تحمیل شرایط سیاسی؟

دستاوردهای رضاشاه چطور حاصل شد؟ چرا حکومتی که در ابتدای راه خود با سرعت و شتاب فراوان کشور را در مسیر توسعه قرار داد و مورد اقبال نخبگان قرار گرفت در پایان کار به استبداد و خفقان رسید و تمامی نخبگان را از خود دور کرد؟

به لطف و دعوت حلقه مطالعات «نوخوانی» که با همت «البرز زاهدی» تشکیل شده، فرصت شد تا بحث کوتاهی در این زمینه مطرح کنم. ایده این بحث با گوشه چشمی به کتاب «تجدد آمرانه» تدوین شده بود و در آن تلاش کردم تا حدودی به رابطه متقابل ساختار با کارگزار و ظرفیت‌های هر یک در دوران مورد اشاره بپردازم.

با پوزش از اینکه فایل صوتی کیفیت مطلوبی ندارد، دعوت می‌کنم این طرح بحث را بشنوید و همچنین دیگر مباحث و جلسات گروه «نوخوانی» را از طریق کانال تلگرام‌شان (اینجا+) دنبال کنید.

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
5.0K viewsedited  19:15
باز کردن / نظر دهید
2021-03-11 20:26:32 مشکل «اخلاق بدون سیاست» است یا «سیاست بدون اخلاق»؟


#A 322

آرمان امیری @ArmanParian - آقای عباس عبدی، در یادداشتی به نقد آنچه «مقاومت» خوانده‌اند و در نقطه مقابل «سیاست» قرارداده‌اند پرداخته است. (از اینجا بخوانید) کلیدواژه‌های «مقاومت، صداقت، مردم‌داری و اخلاق» مواردی است که آقای عبدی تقریبا هم‌خانواده قرار داده و همگی را مستقل یا متنافر از مفهوم «سیاست» طبقه‌بندی کرده‌اند بدین معنا که در جای خود صفات قابل احترام انسانی هستند، اما ربطی به جهان سیاست ندارند. در نقطه مقابل، وظیفه سیاست‌مدار از نظر ایشان «پیشبرد برنامه و راهبردی است که انتخاب کرده است». این عبارت اخیر، دقیقا محل پرسش من است.

چالش نسبت اخلاق با سیاست، مساله جدیدی نیست. به ویژه از زمان ماکیاولی به بعد، رئالیست‌ها، تمامی همتایان اخلاق‌گرای را اندیشه‌های احساسی، غیرعلمی و البته غیرسیاسی می‌خوانند و غالبا هم در توجیه خود به ماکیاولی ارجاع می‌دهند. من نمی‌خواهم در اینجا به نقد تئوریک آرای ماکیاولی بپردازم، اما قلب مفهوم «واقع‌گرایی» به حذف مساله «اخلاق» بیشتر از آنکه محصول آرای ماکیاولی باشد، یا نوعی بدفهمی است یا نوعی سوءاستفاده و توجیه.

یک روایت از آرای ماکیاولی آن است که او سیاست را از قید اخلاق رها کرد. روایت دقیق‌تر اما به نظر من آن است که ماکیاولی، تعریف اخلاق را از قید و بند یک «اخلاق تنگ و تقلیل‌گرای زهد مذهبی» رها کرد. در واقع او نقطه آغازی بود برای پیدایش این فهم مدرن که اخلاقیات اجتماعی، اتفاقا معطوف به خیر عمومی است. این بحث نظری را همینجا متوقف می‌کنم و باز می‌گردم به سخنان آقای عبدی.

من کاملا با آقای عبدی موافقم که تنها وظیفه سیاست‌مدار، تدبیر راهبردهای مناسب برای پیشبرد هدفی است که در نظر گرفته است. پرسش اینجاست که «هدف سیاست را چه چیز تعیین می‌کند؟» با چه معیاری باید تشخیص دهیم که مصلحت و خیر عمومی چیست؟ اصلا با چه هدفی سیاست‌ورزی می‌کنیم؟ سیاست‌مداری که هدف را مشخص نکند و در نتیجه متناسب با هدف خط قرمزی نداشته باشد نمی‌تواند هیچ بخشی از جامعه را نمایندگی کند. خط قرمزهای هر جریان سیاسی را نیز دقیقا ملاک‌ها و یا نگرش‌های اخلاقی آن جریان نسبت به منافع و خیر عمومی می‌سازند. به شخصه باور دارم که یکی از مشکلات جریان اصلاحات دقیقا نداشتن همین پرنسیب‌های اخلاقی و در نتیجه نداشتن خط قرمزی بود که بتواند مرز بین اصلاح‌طلب، اصول‌گرا و یا مشتی فرصت‌طلب که به هر قیمتی فقط خواستار حفظ خود در قدرت هستند را تشکیل دهد.

آقای عبدی در بخشی از یادداشت‌شان، به صورت ضمنی به سیاست «مقاومت» در روابط بین‌المللی اشاره می‌کنند. به نظر می‌رسد هدف ایشان از نقد اخلاق و مقاومت و صداقت، (بجز یک کنایه احتمالی به پایداری و مقاومت برخی سیاست‌مداران در داخل) در نهایت آن است که رویکرد مقاومتی حکومت در عرصه بین‌المللی را نقد کرده و راه را برای مذاکره باز کنند؛ اما من راه و استدلالی که ایشان انتخاب کرده‌ است را اشتباه و غلط انداز می‌دانم. سیاست بین‌المللی حکومت از آن جهت که «متکی به اخلاق» است ناکارآمد و «غیرسیاسی» نشده، بلکه دقیقا برعکس، چون هیچ پایه اخلاقی ندارد به چنین فاجعه‌ای ختم شده است!

مثال بسیار خوبی که آقای عبدی زده‌اند کاملا مساله را توضیح می‌دهد. برای توضیح سرنوشت نلسون ماندلا، لازم نیست زندگی او را به دو دوره «مقاومت» و سپس «سازش» تقسیم کنیم. کافی است بدانیم که مقاومت ماندلا، معطوف به یک هدف اخلاقی بود که هرگز آن را زیر پا نگذاشت. طبیعتاً زمانی که امکان تحقق آن هدف اخلاقی به وجود آمد، سر باز زدن از پذیرش این هدف بود که غیراخلاقی شد.

بانیان رویکرد محور مقاومت هم اتفاقا زاهدان اخلاق‌مداری که نیستند که سیاست را به پای اخلاق قربانی کرده‌اند، بلکه دقیقا همان‌هایی هستند که هر جنایتی را به اسم «جدایی سیاست از اخلاق» توجیه کردند! از جنایت‌کاران جنگی قهرمان ملی ساختند و یک جنون تهاجمی و امپریالیستی را به اسم «منافع ملی» جار زدند. طبیعتاً در نهایت هم به همان نقطه‌ای رسیدند که از یک دهه پیش ما هشدار دادیم و پیش‌بینی کردیم: یعنی پایان شوم همتایان نازی فاشیست‌شان که بزرگترین منادیان جدایی اخلاق از سیاست در قرن بیستم بودند.

وقتی عامی‌ترین شهروندان هم به ساده‌ترین زبان سوال می‌پرسند که چرا منابع مالی کشور خرج جنگ‌افروزی در سوریه و عراق می‌شود، تمام توجیهات فریبنده‌ای که با زبان مغلق و شبه‌علمی برای تحقیر نادامی عوام‌الناس به کار می‌رود، به همان دلیل «غیرسیاسی و غیرعلمی» است که دقیقا غیراخلاقی است. نتیجه اینکه، آنچه امروز به عامل انسداد سیاسی در کشور ما بدل شده، نه روح آرمان‌خواهی انتزاعی و جایگزینی انقلابی‌گری به جای سیاست‌ورزی، بلکه اتفاقا سیطره و هژمونی سیاستِ غیراخلاقی است.

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
11.2K views17:26
باز کردن / نظر دهید
2021-03-11 20:26:07
#A 322

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
4.1K views17:26
باز کردن / نظر دهید
2021-03-06 21:51:13 ببخشید، یک لحظه هم نوبت ما باشد؟


#A 321

آرمان امیری @ArmanParian - سال ۱۳۷۳، محسن مخملباف ایده آن فیلم «سلام سینما» را زد. داستان‌ش را می‌دانید که آگهی داد و خلایقی را به عشق بازیگری فرا خواند. در نهایت هم البته آن خلایق یک جورهایی بازیگران شدند. حالا گیریم بازیگرِ بازیگر هم نه، بیشتر سیاهی لشکر بودند؛ اما به هر حال اندک فرصتی داشتند که جایی بجز زیر سایه سنگین ستاره‌ها روی سن بروند. لحظه‌ای هم خودشان بشوند کانون زوم دوربین‌ها.

پانزده سال بعد، عباس کیارستمی، ایده فیلم «شیرین» را زد. یک جماعتی از این بازیگران شناخته شده که حالا به اسم «سلبریتی» می‌شناسیم را جمع کرد. یک فیلمی گویا برای‌شان پخش کرد و تمام مدت دوربین را گرفت روی صورت این ستارگان دست‌چین شده. همان‌ها که یک عمر بر پرده سینما دیده بودیم. به قول معروف خدمت استاد «جسارت نتوان کرد» اما من هیچ وقت نفهمیدم آن همه کلوزآپ از قیافه حضراتی که با طرح و داستان و سناریو هم گاهی به دل نمی‌نشینند را چطور می‌شد تحمل کرد؟ یعنی جدی جدی حضرت استاد اعتقاد داشت اشک و آه این سلبریتی‌ها هم با خلق خدا توفیر می‌کند؟

این فیلم‌ها را از زوایای دیگری هم قطعا می‌شود دید. شاید کارگردان‌هایشان اساسا ایده‌های متفاوتی داشتند. شاید هم بعضی از مخاطبان، اتفاقا در ایده «سلام سینما» نوعی تحقیر ضمنی خلایق را ببینند. من اما از این زاویه‌ای که اینجا دارم می‌بینم، به نظرم ایده مخملباف خیلی مدرن‌تر بود. ایده اینکه انحصار صحنه از دست یک مشت آدم محدود خارج شود خیلی بیشتر از زمان خودش. نمی‌خواهم زیادی اغراق کنم، اما یک جورهایی انگار ایده‌ای بود که فقط سال‌های سال بعد امکان تحقق داشت؛ مثلا در عصر شبکه‌های اجتماعی، یا در عصر جنبش‌های بدون رهبر و کشته شده‌های گمنام و زندانیان بی‌نام و نشان!

آقا چرا همیشه شما آن بالا هستید؟ خانم شما چه تخم دوزرده‌ای کرده‌ای که ما یک عمر باید میخکوب شما باشیم؟ چه کسی گفته این «توده عوام» از شما بی‌هنرتر، یا نادان‌تر یا نالایق‌تر هستند؟ اصلا این مدال‌های افتخار را چه کسی به سینه شما آویخت و این مهرهای «خاص‌بودگی» را چه کسی بر پیشانی شما کوبید؟ کجا کار را از خلایق گرفتیم و دادیم دست شما که سودش بیشتر شد؟ چرا من یادم نمی‌آید آخرین باری را که شما عاقلانه‌تر از توده مردم، یا دست‌کم اخلاقی‌تر و شرافت‌مندانه‌تر نظری داده باشید و رفتاری کرده باشید؟ همه‌اش به کنار، اصلا صحنه و پرده به کل ارزانی خودتان. دیگر چرا هر وقت گند کار در می‌آید متهم ردیف اول خلایق هستند؟

زیادی کش‌اش ندهم! اینکه از یک تصویر کوچک و یک ایده و جرقه بخواهیم برای عالم و آدم و تمامی ابعاد هنری و سیاسی و اجتماعی نسخه بپیچیم، کار همان خواص است. من فقط همینجوری ایده این دو تا فیلم توی ذهنم آمد و همین‌ها که گفتم به سرعت نور از خاطرم گذشت. فکر کردم شاید همینجوری هم به اختصار مطرح‌ش کنم. خیلی کوتاه، به اندازه همان اندک فرصت‌هایی که گاه پیش می‌آید که یکی از آن خلق خاکستری بی‌چهره برود در کانون نورافکن‌ها، و زوم دوربین لحظه‌ای از تصویر حضرات فاصله می‌گیرد.

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
5.9K viewsedited  18:51
باز کردن / نظر دهید
2021-03-06 21:50:45
#A 321

تصویر برگرفته از پوستر فیلم «سلام سینما» ساخته «محسن مخملباف» است.

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
4.9K views18:50
باز کردن / نظر دهید
2021-03-01 19:58:50 ته که نوشم نه‌ای نیشم چرایی؟


#A 320

آرمان امیری @ArmanParian - می‌گویند مردی بود که کسب و کار و درآمدی نداشت، نه خرجی خانواده می‌داد و نه در منزل کمک حال همسرش بود؛ اما هرچند وقت یک بار او را به شدت کتک می‌زد. همسایه‌ها وساطت کردند که آخر تو که هیچ کاری نمی‌کنی، این کتک زدن‌ات دیگر برای چیست؟ مرد گفت: «اگر همین کار را هم نکنم پس چطور خلایق بفهمند من شوهر این زن هستم؟»

حکایت معامله‌ای که حکومت با سوخت‌بران سیستان و کولبران کردستان و کارگران خوزستان و «جان‌به‌لب‌رسیدگان» سراسر کشور می‌کند، بی‌شباهت به حکایت همان مرد نیست. حاکمیتی که نه خدمتی می‌رساند، نه ایجاد اشتغال و درآمدی می‌کند و نه عرضه تهیه یک واکسن را دارد، هر چند وقت یک بار یک زهر چشمی از خلایق می‌گیرد که یک وقت ملت خیال نکند شهر اینقدر بی‌صاحب شده که خودش می‌تواند با کول‌بری رزق‌اش را فراهم کند!

در چنین شرایطی اینکه آقای خاتمی هیچ راه دیگری بجز جلب نظر رهبری به ذهن‌ش نمی‌رسد، اتفاق عجیبی نیست. با این سطح از انسداد در فضای سیاسی، ظاهرا نباید حرجی هم به آقای خاتمی وارد دانست. ذات عملکرد ایشان، برآمده از همان محوریت آشنا در سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبان است که: «حداقل هزینه ندارد»! احتمالا پشت‌بندش (البته به صورتی ناگفته) یک اشاره ضمنی هم دارند که شیوه ما همین است؛ گر تو بهتر می‌زنی بستان بزن!

من کاری ندارم که چرا حضراتی که در مسائل بین‌الملل همه «رئالیست» شده بودند نوبت به داخل که می‌رسد فیل‌شان یاد هندوستان می‌کند؟ آن‌ها که هزار جور استدلال می‌آورند تا برای ما اثبات کنند موشک‌بازی منطقه‌ای بخشی از «منطق توازن قدرت» است، چطور نوبت به سیاست داخلی که می‌رسد ناگهان توازن قوا از یادشان می‌رود و می‌خواهند با غمزه و عشوه مسیر مملکت را تغییر دهند. حتی نمی‌خواهم از آقای خاتمی بپرسم، شما خودتان وقتی تمام دولت و همراهی مجلس را داشتید نهایتا به آنجا رسیدید که یک «تدارکاتچی» بیشتر نیستید. چرا می‌خواهید با درخواستی که نهایت تجلی و عینیت‌ش، حضور نیم‌بند یک تدارکاتچی نیابتی و بی‌خاصیت‌تر از قبل است امید واهی ایجاد کنید؟ آیا در خود هیچ تعهد و مسوولیت اخلاقی برای به بازی گرفتن امید انسان‌ها قائل نیستید؟ آیا احساس نمی‌کنید اینگونه تقلیل مسائل کشور به نظرات و عنایات شخصی آدرس غلط دادن و گمراه کردن مردم است؟


پرسش من هیچ کدام از این موارد نیست. صحبت اصلی من، فقط ناظر به همان استدلال به ظاهر بدیهی است: اینکه این ناز و غمزه‌ها در بر ارباب قدرت «هزینه ندارد». آیا واقعا ندارد؟ یا بهتر بگویم: برای چه کسی هزینه ندارد؟ برای آن‌ها که در بازی «پلیس خوب و پلیس بد» مدام نقش «بچه خوب» ماجرا را انتخاب می‌کنند و به بهانه پر کردن شکاف‌های اجتماعی از هر فرصتی استفاده می‌کنند که خدمت ارباب قدرت عرض خاکساری و جان‌نثاری کنند تا به حلقه «خودی‌ها» نزدیک‌تر شوند؟ البته که شیوه اعتمادسازی برای این گروه اگر منافعی نداشته باشد، قطعا هزینه‌ای هم نخواهد داشت؛ اما برای دیگران چه؟

ما فراموش نکرده‌ایم که شاه بیت تمامی تلاش‌های حضرات برای «خودی» جلوه دادن خودشان، «غیرخودی» نشان دادن دیگران بوده است. در هر بزنگاهی برای آنکه خود را میانه‌رو نشان بدهند لایه جدیدی از توده‌های معترض را تندرو، افراطی، برانداز و حتی در مواردی لاشخور و کرکس خواندند و به زعم خودشان «افراط این طرف و تفریط آن طرف» را به یک چوب راندند، تا عملا مهر تاییدی بزنند بر تمام سرکوب‌هایی که می‌دانیم و برای خفه کردن صدای معترضان از جیب دولت شبکه‌های مافیایی ساختند که حالا در سراسر جهان پراکنده شده و تا کابینه دولت آمریکا هم ادامه پیدا کرده است!

حتی اگر این وجه ماجرا را هم کنار بگذاریم و فراموش کنیم که هزینه «خودی» شدن حضرات از حساب قربانی شدن دیگران وصول می‌شود، باز هم وجه دیگری از مساله باقی می‌ماند. شاید من هیچ پیشنهاد «کم هزینه»ای برای خروج از این انسداد نداشته باشم؛ اما گمان می‌کنم دقیقا در همین لحظه که معلوم نیست ماشین سرکوب چطور دارد سیستان را شخم می‌زند، برخی رفتارها «غیر اخلاقی» هستند. حتی غیراخلاقی‌تر از پیچیدن نسخه «صبر»، از موضع شکم‌سیری، به گوش خلایق. ما که سیاست بلد نیستیم، اما شما که داعیه‌دار تلاش برای «پر کردن شکاف مردم با حاکمیت» هستید، راه حل معقول‌تر می‌تواند «سکوت» باشد. حداقل حالا که نمی‌توانید جلوی ترک‌تازی حکومت را بگیرید، اینقدر با روح و روان مردم بازی نکنید؛ خاطرات‌شان را به لجن نکشید؛ سقف آمال‌شان و سرمایه‌‌ی امیدشان به آینده را لگدمال نکنید؛ به زخم‌هاشان نمک نپاشید و از این بیشتر آتش خشم و جنون‌شان را شعله‌ور نکنید.

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
10.0K views16:58
باز کردن / نظر دهید
2021-03-01 19:58:25
#A 320

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
4.4K views16:58
باز کردن / نظر دهید