Get Mystery Box with random crypto!

مجمع دیوانگان

لوگوی کانال تلگرام divanesara — مجمع دیوانگان م
موضوعات از کانال:
A
لوگوی کانال تلگرام divanesara — مجمع دیوانگان
موضوعات از کانال:
A
آدرس کانال: @divanesara
دسته بندی ها: وبلاگ ها
زبان: فارسی
مشترکین: 15.32K
توضیحات از کانال

وبلاگ «مجمع دیوانگان» از سال ۱۳۸۶ آغاز به کار کرد و نسخه تلگرامی آن با سه نویسنده مدیریت می‌شود. اینجا به مسایل روز، سیاست، جامعه و هنر می‌پردازیم.
.
ارتباط با ادمین کانال:
@DivaneSaraAdmin
.
اینستاگرام:
instagram.com/divanesara_

Ratings & Reviews

1.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

2


آخرین پیام ها 32

2021-04-24 23:38:21 آیا با زمام‌داری رضاشاه آرمان‌های جنبش مشروطیت از دست رفت؟
#V 097

نویسنده میهمان: علیرضا افشاری (روزنامه‌نگار و کارشناس ارشد تاریخ) @Afshari52 - این روزها، که صدمین سالروز کودتای سیدضیا و رضاخان را پشت سر می‌گذاریم، در یادداشت‌های شمار بالایی از کنشگران سیاسی و تحلیل‌گران تاریخ معاصر، حتا آنهایی که دشمنی ایدئولوژیک یا کینه‌ای شخصی نسبت به رضاشاه ندارند، این جمله را می‌خوانیم که دستاوردهای دوران پادشاهی رضاشاه به قیمت از دست دادنِ آرمان‌های جنبش مشروطیت تمام شد، به‌گونه‌ای که چنین داده‌ای ـ امروز ـ بسیار بدیهی می‌نماید. اما آیا، در واقع، چنین بوده است؟ به سخن دیگر، آیا هدف جنبش مشروطه فقط محدود کردنِ قدرت و اختیارات شاه، و نیز گسترش دموکراسی (مردم‌سالاری) از راهِ برپاییِ مجلسی قانونگذار از منتخبان مردم، بوده است که با روی کار آمدنِ رضاشاه این دو متوقف و در نتیجه مشروطه تعطیل گردید؟

اگر پیشینه‌ی جنبش مشروطه را، همان‌گونه که شماری از تاریخ‌نویسان چنین کرده‌اند، به شکست‌های ایران از امپراتوری روسیه برسانیم به نظر می‌رسد که چند موضوع ــ به‌ویژه «نهضت بیداری ایرانیان» و نیز توسعه و «جنبش نوسازی ایران» ــ با هم آمیخته شده و در نهایت جنبش مشروطیت فرو کاسته شده باشد به مطالبه‌ی شماری از روشنفکران. در این‌باره توضیحی می‌دهم.

آنچه در شخص و دربار ولیعهد در تبریز رخ داد و از دغدغه‌های وی و گردانندگان آن دربار برمی‌آید عقب‌ماندگیِ ایران است؛ نخست از زاویه‌ی نظامی و سپس و در تعامل با آن، از زاویه‌ی دانشی. فرستادن کسانی برای فراگیریِ دانش ــ عموماً مرتبط با نظامی‌گری و نیز پزشکی ــ به غرب و نیز دعوت از مستشارانی نظامی در همین راستا صورت گرفت. این، همان رویه‌ای است که بعدها به‌گونه‌ای ریشه‌ای‌تر، جامع و نظام‌مند بر دستِ امیرکبیر پی گرفته شد، که می‌دانیم در آن شکل ناکام ماند هر چند بعدها گوشه‌هایی از آن برنامه بر دستِ کسانی دیگر دنبال شد. روشنفکران ایرانی در آن مقطع نیز، به‌ویژه آنانی که به سفری خارجی (روسیه، عثمانی و فرنگ یا اروپا) رفته یا در قفقاز در پیوند با تحولات جهانی بوده‌اند، بیشتر بر خرافه‌زدایی و نقد دین، توجه به دانش و تاریخ (بازآفرینیِ ایرانیت)، اهمیت قانون و کوتاه آن‌که بیرون رفتنِ انسان ایرانی و کشور ایران از آن وضعیت عقب‌مانده تأکید داشتند. و بر این‌ها باید خواست‌های بدیهیِ امنیت، فقرزدایی و باسوادی را افزود. روزنامه‌نگارانی هم بودند که می‌کوشیدند همگان را با معنای ملت و کشور ایران آشنا کنند. خواستِ استقلال ایران هم از سوی گروه‌های مختلفِ مردم در رابطه با امتیازهایی که به خارجی‌ها (طبیعتاً روسیه و انگلیس) داده می‌شد همواره وجود داشته است که دست‌کم برای یک بار در جریانِ قیام تنباکو شعله‌ور شد. سرانجام با ورود بازرگانان و بازاریان و طرحِ مطالبه‌ی عدالت و برپاییِ عدالت‌خانه‌ جنبشِ مشروطیت، به‌گونه‌ای رسمی، کلید خورد تا در نهایت با خواست‌هایی که گروهی از روشنفکران در تحصنی که معترضان به اوضاع ــ در غیاب روحانیان مشروطه‌خواه ــ در سفارت انگلستان برپا کرده بودند و مشروط شدن قدرتِ پادشاه و برپایی مجلسی از نمایندگانِ مردم را مطرح می‌کرد شکلِ نهایی‌اش را یافت.

اگر این فهرستِ بلندبالا را بخواهیم جمعی ببندیم شاید چنین شود که به جهتِ «نوزایی اندیشه‌ای» و «نوسازی سازمانی» نیازمندِ حکومتی بودیم که با دست از دادنِ بخشی از قدرتش اجازه دهد و یاری کند تا:

ـ مجلسی برپا شود که، برای پیشرفتِ ایران قانونی اساسی را بنویسد و سپس آن را گسترش داده و کامل نماید (خواستِ قانون و نیز طرحِ مبانی نوزایی اندیشه‌ای و سازمانی به‌گونه‌ای که همگان بر روی آن اجماع و توافق کنند)؛

ـ دولتی برپا شود که، آن قانون را پیاده و امنیت و استقلال را برقرار سازد و زیرساخت‌های سیاسی، اقتصادی، آموزشی، بهداشتی و فرهنگی را بسازد؛

ـ و دادگستری‌ای برپا شود که، قانون‌مدارانه و بی‌تبعیض، ضامنِ داد و عدالت در کشور باشد و جلو زیاده‌روی قدرت‌مندانِ جامعه، و حتا دولت، را بگیرد.

ـ آزادی و دموکراسی هم طبیعتاً ذیلِ همان قانون اساسی گنجانده و بر دستِ دولت و دادگستری مراقبت و ضمانت خواهند شد.


برای مطالعه متن کامل یادداشت «اینجا» کلیک کرده و یا از گزینه instant view استفاده کنید.

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_

.
3.5K views20:38
باز کردن / نظر دهید
2021-04-24 23:38:14
#V 097

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
2.5K views20:38
باز کردن / نظر دهید
2021-04-18 20:23:17 گنجور این گنجینه باشیم


#A 327

آرمان امیری @ArmanParian - تارنمای «گنجور» برای اهل شهر و ادب ایران کاملا شناخته شده است. پروژه‌ای بسیار ارزشمند و موفق که مجموعه بزرگی از اشعار شاعران کشور را جمع‌آوری کرده است. به احتمال بسیار زیاد شما هم اگر در سال‌های گذشته به دنبال شعری از شعرای کشور بوده‌اید یا بیت و مصرعی را در اینترنت جستجو کرده‌اید در نهایت به همین تارنما رسیده‌اید. برای شخص من، گنجور کمک بسیار بزرگی بوده است که تکمیل اشعاری که ناقص می‌شناخته‌ام، یا تصحیح خوانش خودم و یا پیدا کردن ریشه اشعار، شاعرانی که نمی‌شناختم و خلاصه منبعی که به صورت مداوم برای بسیاری پژوهش‌ها به آن مراجعه کرده‌ام.

برای مثال، قابلیت جستجوی در این تارنما که بسیار ساده و کارآمد طراحی شده به من این امکان را داد که یک پژوهش در باب مقایسه آرای سعدی و ماکیاولی را با سرعت بسیار خوبی پیش ببرم و در نیمه راه اساسا به طرح و ایده متفاوتی برای کاوش معنا و مفهوم «بخت» در اندیشه سعدی بپردازم. بحث کامل‌تری در مورد نتایج این پژوهش را به بعد موکول می‌کنم.

پس از انتشار یادداشت «دشمن دانا بلندت می‌کند»، دوستانی از تارنمای گنجور لطف کردند و تماس گرفتند و نشانی بخشی از تارنمای خود را دادند که کارکرد یک موزه مجازی و آنلاین را دارد. (اینجا ببینید) در بخشی از این موزه، مجموعه‌ای از آرشیو نسخه‌های خطی و مصور شاهنامه را هم جمع‌آوری‌ کرده‌اند. (اینجا ببینید) شما هم می‌توانید این مجموعه ارزشمند را از این+ لینک مشاهده کنید. به این بهانه، خواستم یک فراخوان هم بدهم که اگر مخاطبانی به مجموعه بیشتری از تصاویر یا نسخه‌های خطی دست‌رسی دارند که در این گنجینه وجود ندارد، با گردانندگان تارنمای گنجور تماس بگیرند و به تکمیل این مجموعه کمک کنند. فعلا که به اصلاح امور اداری کشور چندان امیدی نیست. به نظرم ظرفیت مشارکت‌های اجتماعی از طریق همین فضای مجازی می‌تواند کمک کند که بسیاری از کمبودها را با تکیه بر همت عمومی جبران کنیم.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
7.6K views17:23
باز کردن / نظر دهید
2021-04-18 20:22:16
#A 327


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
1.9K views17:22
باز کردن / نظر دهید
2021-04-15 22:37:27 تفاخر به توحش!

#A 326

آرمان امیری @ArmanParian - در خبرها آمده که فدراسیون فوتبال کشور هندوستان از باشگاه پرسپولیس ایران شکایت کرده است. دلیل شکایت، یک پست اینستاگرامی از جانب باشگاه پرسپولیس است که در آستانه سفر به هندوستان نوشته بود: «۲۸۳ سال پس از فتح هند توسط لشکر ایرانیان، حالا نوبت به جوانان ایرانی رسیده تا یک بار دیگر و این بار در آوردگاه دیگری دست به فتح‌الفتوح بزنند».

اینکه چرا مسوولین رسانه‌ای نهادهای ما، از یک باشگاه ورزشی گرفته تا ارشدترین نهادهای سیاسی با ادبیات دیپلماتیک جهانی آشنا نیستند بحث مفصل و جداگانه‌ای است. اساسا عادت کرده‌ایم که بخش بزرگی از مسوولان ما در هنگام حضور در مجامع بین‌المللی، به مصداق «جعفر خان به فرنگ می‌رود»، مثل انسان‌های ماقبل تاریخ رفتار می‌کنند که به ناگاه و بی‌هیچ مقدمه‌ای سوار بر ماشین زمان به جهان مدرن پرتاب شده‌اند. در این بحث من کلا مواجهه با جهان بیرونی را می‌خواهم کنار بگذارم و فقط به ابعاد داخلی مساله بپردازم. جایی که خودمان بهتر می‌دانیم چه اسراری در پس پرده نهفته داریم.

با تقریب خوبی می‌توان ادعا کرد که همه ایرانیان باور دارند که کشورشان یک گذشته تاریخی و تمدنی درخشان و قابل افتخار دارد. اما وقتی وارد جزییات این گذشته تاریخی می‌شویم، نوع نگاه‌ها متفاوت می‌شود. برای بسیاری، آنچه «عظمت و شکوه تاریخی» ایران خوانده می‌شود، نسبت مستقیمی با ابعاد نقشه‌هایی دارد که به اسم دوره‌ها و سلسله‌های ایرانی منتشر می‌شوند. جذاب‌ترین بخش تاریخ ایران برای این گروه سرگذشت جنگ‌ها و فتوحات باستانی است که مرزهای امپراطوری را تا شمال آفریقا گسترش داده بود.

با همین الگوی نگاه به «شکوه تمدنی»، ننگین‌ترین و سیاه‌ترین دوره‌های تاریخی این کشور، دوران شکست‌های نظامی است. شکست از یونانیان، اعراب و البته از مغول‌ها. به صورت متقابل، ‌سرآمدان تاریخ ایران، همان جنگ‌طلب‌ترین سرداران و پادشاهان تاریخی هستند که بی‌شک نادرشاه به نوعی گل سرسبدشان در هزاره گذشته محسوب می‌شود. شرح «نبوغ نظامی» نادر و جزییات کشورگشایی‌اش در هندوستان چنان هوش از سر این بخش از جامعه می‌برد که گویی مشغول تصویر کردن یک صحنه زیبای بزم و شادنوشی هستند و نه فاجعه‌ای از قتل‌عام و کشتار و غارت.

این نگرش به تاریخ و سنت ایرانی را من «ایران نظامی» می‌خوانم. رویکردی که در آن ذات جنگ و جنایت و خون‌ریزی نه تنها قباحت ندارد، بلکه می‌تواند مایه تفاخر هم قرار بگیرد، به شرطی که ما بیشتر بکشیم!

در مقابل، خوانش دیگری هم وجود دارد که من آن را «ایران فرهنگی» می‌خوانم. خوانشی که معنای «تمدن ایرانی» را، نه در میزان قتل‌عام‌های انجام شده به دست لشکریان ایران، بلکه در بالندگی هنر و فرهنگ ایرانیان جستجو می‌کند. نقاط اوج‌گیری تاریخ تمدن ایران در این نگرش، با برآمدن هنرمندانی چون حافظ، سعدی، مولانا، خیام، نظامی و البته فردوسی نشانه‌گذاری می‌شود و تقابل و تضاد این دو نگرش، اتفاقا در همان دو بزنگاه تاریخی کاملا قابل مشاهده هستند:

نخست نقطه حضیض و ذلت «ایران نظامی» که دوران سیطره مغولان بود و اتفاقا بخش بزرگی از شاهکارهای ماندگار هنر و ادبیات و فرهنگ ما به همان دوره تعلق دارد؛ و سپس، نقطه سقوط و برهوت ایران فرهنگی که اتفاقا مصادف است با برآمدن نادرشاه و اوج‌گیری دوباره نظامی‌گری!

شوق به ایران نظامی، البته هنوز هم فراگیر و گسترده است و گاه به اشکال نوینی خودش را بروز می‌دهد. برای مثال، شیفتگان جنگ‌های برون مرزی و لشکرکشی به سوریه را فقط نیروهای بسیج و سپاه تشکیل نمی‌دادند. مجموعه عجیب و به ظاهر نامتجانسی از انواع و اقسام جریانات گاه حتی اپوزوسیون هم شهوت لشکرکشی و بازگشت به دوران «شکوه امپراطوری» را در پس عنوان به ظاهر موجه «امنیت ملی» پنهان کرده بودند و برای فتوحات «سردار دل‌ها» قند در دل‌شان آب می‌شد.

پیشتر در یادداشت «نظریه‌ای برای تاریخ: ایران فرهنگی در مقابل ایران نظامی» هم به همین موضوع پرداخته بودم و اینجا به همین میزان اکتفا می‌کنم که از میان تمامی مجادلات به ظاهر سیاسی و جناحی حال حاضر، به نظرم تنها شکافی که به صورت بنیادین می‌تواند کشور را از انسداد و سقوط کنونی نجات بدهد، به زیر کشیدن همین سنت «ایران نظامی» است که دوباره بر تمامی شئون سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی و ورزشی ما سایه افکنده است و رد پای‌اش در مجادلات به ظاهر تئوریک با کلیدواژه «#ایرانشهری» به خوبی قابل پی‌گیری است. برای من هیچ یک از جدال‌های حاضر سیاسی نمی‌تواند اصالت داشته باشد و یا راهگشا باشد، تا زمانی که به صورت مشخص بر ضرورت نقد، نفی و حتی لعن این رویکرد نظامی‌گری و تمامی نمادهایش تاکید نداشته باشد.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
12.2K viewsedited  19:37
باز کردن / نظر دهید
2021-04-15 22:36:37
#A 326

تصویر متعلق است به نگاره نبرد کرنال بر دیوار چهلستون اصفهان

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
3.1K views19:36
باز کردن / نظر دهید
2021-04-14 10:42:20 دشمن دانا بلندت می‌کند


#A 325

آرمان امیری @ArmanParian - چندی پیش برای یک پژوهشی در مورد شاهنامه، به دنبال تصاویری از نسخ قدیمی و مصور شاهنامه فردوسی می‌گشتم. یکی از ارزشمندترین این نسخه‌ها «شاهنامه طهماسبی» است. نسخه‌ای که به دستور شاه طهماسب تهیه شده و حدود ۵ قرن پیش به سلطان وقت عثمانی (سلطان سلیم دوم) تقدیم شده است. متاسفانه ارزش بی‌نظیر این اثر به بلای جان خودش بدل شد، به نحوی که قیمت کل مجموعه آنقدر بالا بوده که دلال‌های آثار هنری نمی‌توانسته‌اند آن را یکجا به فروش برسانند. در نتیجه برگ‌های آن را جدا می‌کنند و هر برگ را به بهای گزافی به فروش می‌رسانند. کافی است بدانیم فقط یک برگ از این شاهنامه در فروردین ماه سال ۹۰ به قیمت ۷.۴ میلیون دلار در یک حراجی آمریکایی به فروش رسید. در حال حاضر برگ‌هایی از این اثر در موزه‌های آمریکا، کانادا و حتی قطر نگهداری می‌شود، هرچند بخش اعظم آن به موزه هنرهای معاصر ایران بازگشته است؛ اما برای ابراز خرسندی از این خبر اجازه بدهید کمی صبر و تردید کنیم.

من نسخه‌های مصور و ارزشمند دیگری را هم در دیگر موزه‌های جهان مثل موزه دانمارک یا برلین پیدا کردم که ویژگی مشترک همه آن‌ها این بود: وب‌سایت موزه‌ها، برگ به برگ این آثار را با بالاترین کیفیت ممکن تصویربرداری و به ساده‌ترین شکل ممکن برای استفاده عموم منتشر کرده‌اند. بدین ترتیب، من توانستم برای مثال برگه‌هایی از شاهنامه طهماسبی را که در موزه متروپولیتن آمریکا قرار دارد با بهترین کیفیت به دست بیاورم. شما هم می‌توانید نسخه‌های موزه متروپولیتن را «از این+ نشانی» ببینید یا دانلود کنید.

بعد از دریافت انواع و اقسام نسخه‌هایی که در موزه‌های جهان قرار داشتند، به سراغ موزه‌های خودمان رفتم و نتیجه تاسف‌بار بود. نخست اینکه تقریبا هیچ تصویر قابل قبولی از این نسخه‌ها بر روی وبسایت‌های داخلی قرار ندارد. اصلا شما اگر توانستید از ساز و کار وب‌سایت موزه‌های ایرانی سر در بیاورید واقعا شق‌القمر کرده‌اید. در مرحله دوم سعی کردم با حضرات وارد مکاتبه شوم و تازه فهمیدم انداختن یک نظر به این «سرمایه‌های ملی» کاری است در سطح محال! در این+ لینک می‌توانید شرایط و مدارکی را که موزه کاخ گلستان برای ارائه تصویر آثار طلب کرده مطالعه کنید. به اختصار اگر بگویم، فقط برای یک تصویر ساده که توسط خود موزه گرفته شده، پژوهش‌گر باید:

- معرفی نامه معتبر از محل کار یا تحصیل و یا ارگان‌های ذیربط!
- نامه درخواست خود
- کارت شناسایی معتبر
- یک قطعه عکس
- کپی کارت ملی

را تهیه کند. و سپس «با مراجعه به دبیرخانه کاخ گلستان و سیر روال قانونی و تائید مدیریت محترم یا معاونت محترم مجموعه کاخ گلستان و ارجاع به دفتر گنجینه نسخ خطی ّ برای ایشان نوبت سرویس دهی تعیین می گردد تا کار مورد درخواست بررسی و اعلام آمادگی گردد»!

دیگر توضیح بیشتر ندهم که چند بار با چند موزه و کتابخانه وارد مکاتبه و تماس و ارسال مدارک و پی‌گیری شده‌ام و حتی درخواست وجه کرده‌اند و پذیرفته‌ام و آخرش هم بعد از کلی نامه‌نگاری کار پیش نرفته که نرفته!

در حال حاضر، من موفق شده‌ام به لطف روال درست موزه‌های جهان، نسخه‌های کامل ۱۶ شاهنامه خطی از برلین، استانبول، فلورانس، قاهره، هلند، لندن، پاریس و چند موزه و دانشگاه دیگر را به دست بیاورم، اما مدیون‌اید اگر فکر کنید یک برگ یا یک تصویر از نسخه‌های موجود در موزه‌های ایران را بجز با کیفیت‌های بسیار نازل موجود در سایت‌های خبری دیده باشم. به جای‌اش چه کار کرده‌اند؟ موزه‌ هنرهای معاصر برداشته، تصاویر موزه‌های متروپولیتن و قطر را به اسم «همکاری» گرفته، چند تصویر محدود از اندوخته خودشان را هم کنارش گذاشته‌اند و با قیمتی گزاف منتشر کرده‌اند. (قیمت سال ۹۲ کتاب ۹۸۰هزار تومان است)

واقعا سخت و دردناک است گفتن این عبارت پایانی؛ اما دست‌کم می‌توانم بگویم، برای تمامی پژوهشگران، چه بهتر بود که باقی برگ‌های این میراث ملی هم به تاراج می‌رفت و به دست آن غربی‌هایی می‌افتاد که حداقل اینقدر فهم و مدیریت دارند که بدانند این آثار، سرمایه‌های هنر بشری هستند و همه مردم حق دارند که دست‌کم آزادانه تصاویر آن‌ها را تماشا کنند. نه این حضراتی که فرق اثر هنری را با اسناد محرمانه نمی‌فهمند یا حتی به این میراث به ظاهر ملی هم به چشم دکانی برای پول درآوردن نگاه می‌کنند.

پی‌نوشت:
بهانه این نوشته، انتشار خبری بود که می‌گوید: دانشگاه کلمبیا، نسخه آنلاین دانشنامه ایرانیکا را به صورت رایگان در اختیار عموم قرار داده که از این+ لینک می‌توانید به آن مراجعه کنید.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
5.9K viewsedited  07:42
باز کردن / نظر دهید
2021-04-14 10:41:48
#A 325

تصویر متعلق است به صحنه عبور فریدون از رودخانه، برگی از شاهنامه طهماسبی که در موزه هنر اسلامی دوحه قطر نگه‌داری می‌شود.

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
3.7K views07:41
باز کردن / نظر دهید
2021-04-11 11:47:18 گفتگویی در باب نولیبرالیسم

به دعوت دوستان دانشجو در «نشریه درآی» دانشگاه الزهرا تهران، گفتگویی داشتیم در مورد مساله نولیبرالیسم و نسبت آن با وضعیت ایران که به صورت موافق و مخالف (شبه‌مناظره) برگزار شد. من در این فرصت بحث خودم را از سه منظر مطرح کردم.

نخست در ابعاد جهانی، من به هیچ گفتگوی فراگیر و جهانی در مورد نولیبرالیسم اعتقاد ندارم. یعنی نمی‌توان مدعی شد که یک مساله جهانی (یا به تعبیر برخی حضرات، یک پروژه جهانی) به اسم نولیبرالیسم وجود دارد که بخش بزرگی از کشورهای جهان با آن مواجه هستند. در مساله نولیبرالیسم، ما دو گونه نقد داریم. گروه نخست، منتقدان چپ‌گرایی هستند که از اساس مبانی لیبرالیسم را قبول ندارند و به قول از بیرون این پارادایم تلاش در نقد نولیبرالیسم دارند و جنجال‌های اخیر هم غالبا مربوط به همین گروه است. به باور من، تاکید این گروه بر نقد نولیبرالیسم از بنیاد هیچ مشروعیتی ندارد؛ این گروه در واقع با مبانی اصلی لیبرالیسم مشکل دارند و نه گرایش‌های متفاوت آن. اینکه در این سال‌ها سعی کرده‌اند همه جا از تعبیر نولیبرالیسم استفاده کنند، بیشتر به دلیل آبروی از دست رفته گفتمان مارکسیستی و جدال‌های پیشین‌اش با لیبرالیسم است که حالا تلاش می‌شود با تغییر لفظ لیبرالیسم به نولیبرالیسم مرجع اصلی انتقاد و در نتیجه هدف نهایی آن را پنهان کنند. گروه دوم هم منتقدان لیبرال هستند که مباحث و انتقادات آن‌ها خصلت بومی دارد. یعنی بر سر جزییات است و باب شرایط هر کشور و بنابر آمار و ارقام و فراز و نشیب‌های اقتصادی به صورت مداوم در حال تغییر است و از این منظر هم چیزی به نام مساله «جهانی» نولیبرالیسم اساسا معنا ندارد.

در بخش دوم، به نسبت ایران با لیبرالیسم (و نولیبرالیسم به عنوان زیرمجموعه‌ای از آن) پرداختم که اساسا از بنیاد طرح مساله‌ای بی‌معنا است. فلسفه و مبنای حکومت در ایران، بر پایه نگرش «دولت متولی» بنا شده که با الاهیات سیاسی فاشیست‌ها و کمونیست‌ها همسازی دارد و از بنیاد با فلسفه و نگرش لیبرالیسم به نقش و کارکرد دولت در تضاد است. پس آنچه در ایران شاهدش هستیم، فارغ از جزییات در مصادیق، از مبنا و بنیاد هیچ نسبت و رابطه‌ای نه با لیبرالیسم دارد و نه طبیعتا نولیبرالیسم. ما همچنان گرفتار همان فلسفه و نگرش اقتدارگرایی هستیم که در الاهیات سیاسی اشمیت یا لنین یا دیگر احزاب و جریانات کمونیست وجود داشت و عملا در نظام جمهوری اسلامی هم به شکل هرم «ولایی» بازتولید شده است. از این جهت نیز هرگونه انتقاد از جانب چپ‌گرایان به وضعیت کنونی بیشتر مصداق گل‌آلود کردن فضا برای فرار به جلو و شانه خالی کردن از زیر بار تبعات و پیامدهای فلسفه سیاسی خودشان است.

در نهایت، من تنها راه اساسی و بنیادین گذار از این دور باطل استبداد، ناکارآمدی و فساد در کشور را، در «شفافیت» و البته «آزادسازی» (و نه خصوصی‌سازی) در تمامی حوزه‌ها، از جمله اقتصاد می‌دانم. اینکه چرا کار از وضعیت استبداد سنتی محمدرضاشاهی، به وضعیت شبه‌توتالیتر کنونی کشیده است را به خوبی می‌توان با سیاست «مصادره» و پیشروی گام‌به‌گام چنگال‌های حکومتی در تمامی شئون اجتماعی و اقتصادی کشور توضیح داد. طبیعتا زیر سایه یک حاکمیت شبه‌توتالیتر، سخن گفتن از «دولت کوچک» در سطحی بیش از یک طنز بی‌مسا جای نقد و بررسی ندارد. هرچند در این زمینه، یک جریان معلوم‌الحال و حکومت ساخته هم وجود دارد که بیشتر توسط تیم کارگزاران و نشریات محمد قوچانی رهبری می‌شود و تلاش می‌کند در درجه اول لیبرالیسم را از وجوه سیاسی و فرهنگی‌اش منفک کند و در درجه دوم خصوصی‌سازی را که شکلی سازمان‌یافته و دولتی از «چپاول» است به جای «آزادسازی» جا بزند. تنها کارکرد این پروژه از نظر من ایجاد فرصت و بهانه برای تمامی دشمنان آزادی است که روی پیکر بیجان لیبرالیسم سیاسی به جدال‌های نامربوط خود ادامه بدهند. چه مخالفان آزادی در نسخه حکومتی‌اش و چه مخالفان چپ‌گرا و به ظاهر منتقدش. به هر حال، در این فرآیند که هرچه بیشتر خفقان حاکم بر تمامی عرصه‌ها، از جمله اقتصاد را بیشتر می‌کند، برای من تفاوتی میان اندیشه راست اقتدارگرای مورد حمایت کارگزاران با چپ‌گرایان لیبرالیسم ستیز وجود ندارد.

ضمن سپاس مجدد از دوستان دانشگاه الزهرا برای فراهم آوردن بستر این گفتگو، سه فایل صوتی مربوط به این جلسات را در لینک‌های زیر می‌توانید دریافت کنید. هرچند پیشاپیش مجبورم از بابت کیفیت پایین ضبط صدا از مخاطبان پوزش بخواهم:

بخش اول (از اینجا+ بشنوید): مساله نولیبرالیسم در ابعاد جهانی

بخش دوم (از اینجا+ بشنوید): نسبت ایران با نولیبرالیسم

بخش سوم (از اینجا+ بشنوید): درباره وضعیت ایران و راه‌های گذار

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
10.4K views08:47
باز کردن / نظر دهید
2021-04-06 20:51:43 یه روز خوب میاد


#A 324

آرمان امیری @ArmanParian - دیشب دوباره فیلم «ابد و یک روز» را دیدم و دوباره یادم آمد چرا اینقدر به نظرم خوب بود. بازی‌های نویدمحمد زاده و پیمان معادی دقیقا همانقدر خوب بود که گفتن ندارد؛ اما وجه اصلی فیلم برای من همچنان همان پایان‌بندی فیلم بود. پایانی که شاید در یک خوانش بتوان آن را «پایان خوش» قلمداد کرد، اما به نظر من اینگونه نبود. فیلم دچار «هپی اند» نشده بود، بلکه صرفا واجد وجهی بسیار مهم از کارکردهای هنر بود.

بحث من در مورد هنر متعهد نیست. صحبت از «وظیفه» هنر نیست بلکه از «کارکرد»های آن است. یکی از کارکردهای هنر (که اتفاقا مورد تاکید بسیار هواداران هنر متعهد هم هست) بازنمایی واقعیت است. در این وجه، هنر می‌تواند کاملا بی‌پروا به عمق سیاهی جهان نفوذ کند و تلخ‌ترین وجوه زندگی را پیش چشم بیاورد. در این کارکرد، «ابد و یک روز» هم بی‌شک بسیار پیش می‌رود و چنان فضایی را ترسیم می‌کند که ای بسا کار مخاطبان‌اش در صحنه‌های پایانی از مرز بغض می‌گذرد و به خفگی نزدیک می‌شود. دقیقا در چنین لحظاتی است که یک وجه دیگر از هنر و یک کارکرد دیگر آن برای من بسیار ارزشمند و مهم می‌شود و آن حفظ روزنه‌هایی از امید است.

نیازی نیست برای هم مرور کنیم که تاریخ بشر چه بزنگاه‌های وحشتناکی را پشت سر گذاشته است. حتی بدون مثال‌های بسیار خاص و ای بسا اغراق شده، باز هم می‌توانیم لحظات و حتی سال‌هایی را به یاد بیاوریم که نه تنها در یک ناامیدی و یاس شخصی فرو رفته‌ایم، بلکه حسی از انسداد مطلق را در تمامی محیط اطراف‌مان مشاهده کرده‌ایم. احساسی شبیه آنچه شاید این روزها به سراغ جامعه ایرانی آمده و دیگر یک افسردگی شخصی نیست، بلکه یک بن‌بست و حتی یک شکست و استیصال اجتماعی است.

در چنین لحظاتی، هر شعاری رنگ می‌بازد؛ هر نصیحتی بی‌معنا می‌شود؛ هر استدلالی بی‌پایه جلوه می‌کند و هر وعده‌ای رنگ و بوی فریب می‌دهد. اینجا دیگر هیچ کاری از دست فلسفه بر نمی‌آید. موضوع علم اصلا این نیست و مذهب فقط در حریم محدود و تنگ جهل می‌تواند کارکرد مخدرگونه خود را حفظ کند. اینجا جایی است که فقط هنر می‌تواند مشعل‌دار آخرین نورهای امید باشد. روزنه‌ای از جنس همانکه جناب روستایی به خوبی در پایان‌بندی فیلم‌اش باز نگه می‌دارد تا دست‌کم مخاطب بتواند با یک نفس عمیق از سالن سینما خارج شود.

هرچند همچنان از هرگونه «وظیفه‌تراشی» برای هنر هراس دارم و فرار می‌کنم، اما گاه به این هم فکر می‌کنم اگر تنها کلید برای باز نگه‌داشتن روزنه امید به انسان در دستان هنر باشد، آیا این کارکرد تا سر حد وظیفه‌ای اخلاقی ارتقاء پیدا نمی‌کند؟ مثل وضعیتی که هیچ کس دیگری نیست و فقط شما هستید که می‌توانید یک غریق را از آب بیرون بکشید و اینجا دیگر مهم نیست شغل سازمانی شما نجات غریق است یا نه؛ چون فقط شما هستید، پس موظف هستید نجات‌ش بدهید!

نمی‌دانم. سابقه و کارنامه تاکید بر هنر متعهد و وظیفه‌تراشی برای هنرمند اینقدر سیاه است که همچنان وحشت دارم به آن نزدیک شوم، اما دست‌کم به صورت شخصی سلیقه این روزهای من به سمت بخشی از آثار هنری گرایش دارد که نه به صورت دروغین و با ابتذال شادی‌های نمایشی و پنهان کردن سیاهی‌های جامعه، بلکه در عین واقع‌بینی و واقع‌نمایی، همچنان واجد کارکرد حفظ امید باشند. انگار که ما را در آغوش بکشد، بگذارد روی شانه‌هایش حسابی گریه کنیم و وقتی که کمی سبک‌تر شدیم آرام در گوش‌مان زمزه کنند: «یه روز خوب میاد».

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
5.7K views17:51
باز کردن / نظر دهید