Get Mystery Box with random crypto!

جیدو کریشنامورتی

لوگوی کانال تلگرام jiddukrishnamurtii — جیدو کریشنامورتی ج
لوگوی کانال تلگرام jiddukrishnamurtii — جیدو کریشنامورتی
آدرس کانال: @jiddukrishnamurtii
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 2.18K
توضیحات از کانال

✔️ کپی مطالب فقط با ذکر منبع مجاز هست
Admin
@hossein_mysticosm
کانال اختصاصی کریشنامورتی
مطالب کریشنامورتی در این کانال کاملا اختصاصی قرار میگیرد

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 7

2022-05-26 19:30:19 تضاد - آزادی - رابطه


مرد گفت: تضاد بین تز و آنتی تز امری است ضروری و اجتناب ناپذیر. تضاد تز و آنتی تز، سنتز را بوجود می آورد. و این سنتز به نوبه خود تز بعدی را می زاید، با آنتی تز متناسب با آن، و این جریان بطور وقفه ناپذیری در کار است. تضاد را پایانی نیست و تنها از طريق تضاد است که هرگونه رشد و پیشرفت می تواند وجود داشته باشند"

آیا تضاد کمک به درک و فهم مسائل ما میکند؟ آیا به رشد و پیشرفت می انجامد؟ ممکن است موجب پیشرفت های متوسط و سطحی بشود، ولی آیا تضاد ماهيتا و طبیعتا عامل تجزیه شدگی نیست؟ شما چرا اصرار می ورزید به اینکه تضاد یک امر ضروری است؟

"همه ما می دانیم که تضاد در تمام ابعاد و سطوح زندگی و هستی وجود دارد؛ در اینصورت چرا آنرا انکار کنیم یا چشممان را بر آن ببندیم؟"

ما چشممان را بر نزاع و ستیز بی وقفه ای که درون انسان ها و در رابطه آنها با یکدیگر وجود دارد نمی بندیم. ولی ممکن است بپرسیم شما چه اصراری دارید به اینکه آنرا امری لازم بدانيد؟

"تضاد را نمی توان منکر شد؛ جزئی از ساختار وجود آدمی است؛ و ما آنرا بعنوان وسیله ای برای رسیدن به یک هدف بکار می بریم هدف است که محیط مناسب را برای فرد بوجود می آورد. ما در جهت تحقق یک هدف کار می کنیم، و از هر وسیله ای برای تحقق آن استفاده میکنیم. بلند همتی، جاه طلبی و هدف داشتن راه و رسم آدمی است و می تواند عليه انسان یا به نفع او مورد استفاده قرار گیرد. از طریق تضاد ما بسوی چیزهای بزرگ تر و والاتر حرکت میکنیم"


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
شادمانی خلاق
ص 49 و 50

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
107 views16:30
باز کردن / نظر دهید
2022-05-25 19:30:23 ادامه ...


"فكر از آغاز چگونه در ذهن می جوشد؟"

از طریق ادراک، مشاهده، تماس، sensation ، تمایل و همگونی - به این صورت که من می خواهم، من نمی خواهم و نظیر آن.
(شما وقتی چیزی را می خواهید، خود را با آن همگون کرده اید؛ "نخواستن" هم شكل منفی همگونی است). این یک موضوع کاملا ساده است؛ نیست؟ مسئله ما این است که فکر چگونه می تواند پایان یابد، چگونه می تواند در کار نباشد؟ هر نوع فشار و اجبار - آگاهانه با ناآگاهانه - مطلقا بیهوده است؛ زیرا در آن وجود یک کنترل کننده مطرح است و لازم می آید - کنترل کننده ای که انضباط میدهد. حال آنکه وقتی خوب نگاه میکنیم می بینیم چنین پدیده ای وجود واقعی ندارد.
دیسیپلین با انضباط دادن، جریانی است که در آن نكوهش و محکوم کردن، مقایسه، یا توجيه نهفته است. وقتی این حقیقت به روشنی دیده شود که پدیده ای جداگانه بعنوان "فكر کننده" وجود ندارد - پدیده ای که انضباط بدهد - انسان متوجه می شود که تنها فکر در کار است؛ تنها جریان فکر کردن وجود دارد. و فكر واکنش با انعکاس حافظه و خاطره است، واکنش تجربه است؛ پاسخ و واکنشی است که از گذشته نشئت می گیرد. این حقیقت هم باید عميقا درک بشود، نه اینکه در حد فهم لفظی باقی بماند. این چیزی است که باید تجربه بشود. در این تجربه تنها نگاه و مشاهده "پاسيو" وجود دارد؛ نگاهی که در آن فکر کننده مفقود است؛ و فقط آگاهی هست، در این آگاهی فکر بکلی در غیبت است.
ذهن، محصول مجموعه تجربه ها و "خوداشعاری" است؛ و بنابراین همیشه مربوط به گذشته است. ذهن تنها زمانی آرام و غیر فعال است که گذشته خود را به حال تحمیل نکند، از فرافکنی خود باز ایستد.
ذهن تنها هنگامی خالی است که فکر نیست. و فکر نمی تواند پایان یابد و نباشد، مگر از طریق مشاهده پاسیو یک به یک فكرها.
در این آگاهی مشاهده کننده و بنابراین سانسور کننده ای در کار نیست. و هنگامی که سانسور در کار نیست، تنها تجربه کردن وجود دارد. و در تجربه کردن نه تجربه کننده وجود دارد نه تجربه شونده، تجربه شونده فكر است - فکری که فکر کننده را بوجود می آورد. تنها هنگامی که ذهن در کیفیت تجربه کردن است آرامش وجود دارد، و این آرامش ساختگی نیست، زورکی نیست، چیزی نیست که سرهم شده باشد. و تنها در این آرامش است که حقیقت می تواند متجلی گردد. حقیقت مبری از زمان است؛ حقیقت نامتناهی، قیاس ناپذیر و سنجش ناپذیر است.


کریشنامورتی
شادمانی خلاق
ص 48 و 49

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
153 views16:30
باز کردن / نظر دهید
2022-05-24 19:30:36 ادامه ...


"این دقیقا مسئله من است. من می خواهم فکرم پایان یابد. من حالا عبث بودن دیسیپلین را کاملا درک می کنم واقعا باطل بودن آنرا می بینم و دیگر نمی خواهم این راه را دنبال کنم، ولی چگونه می توانم فكر را پایان دهم؟"

بدون پیش داوری گوش کنید، استنتاجات خود با دیگری را در گوش کردن دخالت ندهید؛ گوش کنید برای درک کردن، نه برای رد یا قبول. می پرسید چگونه می توانید فكر را پایان دهید. حال بگویید آیا شما، یعنی فکر کننده پدیده ای جدا از فكرهایتان است؟ آیا شما متفاوت با فکرهایتان هستید؟ آیا شما فکرهای خودتان نیستید؟ فکر ممکن است فکرکننده را در سطحی ظاهرا متعالی قرار بدهد و نام و عنوانی هم به آن بچسباند جدا از خودش، (یعنی جدا از فكر) ولی معذلک فکر کننده هنوز در حيطه جریانات فکری است؛ اینطور نیست؟ فقط فکر وجود داره و فکر، فکر کننده را خلق می کند. فکر، فکرکننده را بعنوان یک پدیده ثابت، پایدار و جدا از فكر شكل می دهد.
زیرا وقتی فکر می بیند که خودش ناپایدار است و مدام در حال تغييرات پی در پی است، فکر کننده را بعنوان پدیده ای پایدار، جدا و متفاوت با خودش بوجود می آورد. آنگاه فکر کننده روی فکر عمل می کند، مثلا می گوید: " من باید فکر را پایان بدهم م، آنرا متوقف کنم". ولی تنها جریان فکر کردن وجود دارد؛ فکر کننده ای جدا از فکر وجود ندارد، تجربه این حقیقت بسیار ضروری و حیاتی است؛ نه تکرار یک مقدار جملات و عبارات. تنها اندیشه ها و فكرهائی وجود دارد، نه فکر کننده ای که فکرها را می اندیشد.


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
شادمانی خلاق
ص 47 و 48

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
97 views16:30
باز کردن / نظر دهید
2022-05-23 19:30:10 ادامه ...


شما ممکن است موفق به سرکوب کردن یک بیماری بشوید، ولی بیماری تا زمانی که ریشه کن نشده است ادامه دارد و خود را به شکل های مختلف متجلی می گرداند. دیسیپلین عبارت از سرکوبی است عبارت است از پنهان کردن آنچه هست. دیسیپلین شکلی از خشونت است؛ در اینصورت چنان است که می خواهیم با یک وسيله غلط به یک هدف و نتيجه صحيح برسیم. از طريق دفاع و مقاومت چگونه می توان به رهایی یا به حقیقت دست یافت؟ رهایی در آغاز کار است، نه در پایان. هدف در اولین قدم نهفته است؛ زیرا وسيله عین هدف است. اولین قدم باید در رهایی و عین رهایی باشد، نه آخرین قدم. در دیسیپلین فشار و اجبار نهفته است. اجبار ممكن است صریح باشد یا مضمر، ممکن است برونی باشد یا درونی، بهر حال آنجا که اجبار هست ترس هست. در اینصورت ما داریم ترس و اجبار را وسيله تحقق یک هدف، مثلا هدف تحقق عشق قرار میدهیم. ولی آیا از طریق ترس می توان به عشق رسید؟ عشق زمانی وجود دارد که ترس به هیچ مشکلی وجود ندارد.

"ولی بدون نوعی اجبار، بدون نوعی انطباق ذهن چگونه میتواند اصولا عمل کند؟"

نفس فعالیت ذهن مانع شناخت خود ذهن است. توجه نکرده اید که شناخت و آگاهی زمانی وجود دارد که ذهن - در شکل اندیشه - عمل نمی کند و حرکتی ندارد؟ شناخت زمانی تحقق می یابد که جریان تفكر پایان یافته است، شناخت در فاصله بین دو اندیشه تحقق می یابد. شما می گوئید که ذهنتان باید آرام باشد، ولی در عین حال دلتان می خواهد عمل کند.
کار صحيح علاقه به دیسیپلین، سرکوبی و مقاومت نیست؛ همه توجه ما باید معطوف به جریانات فکری و پایان دادن به خود فكر باشد. شما وقتی میگوئید ذهنتان مدام در حال ولگردی و پرسه زنی است، منظورتان چیست؟ بطور ساده منظورتان این است که فکر بلاانقطاع از يک وسيله جذاب و اغوا کننده به دیگری می رود؛ از یک ارتباط و بستگی به ارتباط و بستگی دیگر می رود و مدام در حال آشفتگی و هیجان است. حال آیا ممکن است که فکر پایان یابد؟


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
شادمانی خلاق
ص 46 و 47

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
147 views16:30
باز کردن / نظر دهید
2022-05-22 19:30:19 ادامه ...


"ولی دیسیپلین برای مهار ذهن لازم است؛ در غیر اینصورت آرامش وجود نخواهد داشت. خودم به حد کافی تمرین دیسیپلین نکرده ام؛ و این تقصیر خودم است، نه تقصیر دیسیپلین"

دیسیپلین وسیله ایست برای یک منظور و هدف. ولی هدف ناشناخته است. حقیقت ناشناخته است و نمی تواند به حیطه شناخت درآید. چیزی که در حیطه شناخت است حقیقت نیست. اگر شما سنجش ناپذیر را به سنجش درآورید آن دیگر سنجش ناپذیر نیست. ابزار قياس و سنجش ما کلمه است؛ و کلمه خود حقيقت با واقعیت نیست، دیسیپلین ابزار و وسیله است؛ ولی وسیله و هدف دو چیز متفاوت نیستند. وسيله هدف است؛ هدفی جدا از وسيله وجود ندارد. خشونت بعنوان وسيله تحقق صلح فقط استمرار بخشیدن به خشونت است. و وسیله مهم ترین چیزی است که مطرح است، نه هدف. هدف را وسیله تعیین می کند؛ هدف یک چیز جدا نیست؛ یک طرف وسیله نیست و طرف دیگر هدف.

"من گوش خواهم داد و سعی میکنم چیزهائی را که می گویید درک کنم؛ هر وقت درک نکردم تذکر خواهم داد"

شما دیسیپلین و کنترل را بعنوان وسيله حصول آرامش و فراغت بکار می برید، نه؟ در دیسیپلین انطباق با یک الگو نهفته است؛ شما خود را کنترل می کنید برای اینکه چنین با چنان باشيد. آیا نفس دیسیپلین ماهیت تتش و خشم ندارد؟ دیسیپلین کردن خود ممكن است به شما لذت بدهد؛ ولی آیا خود لذت شكلی از مقاومت و تقابل نیست؟ و آیا تقابل منجر به تضاد نمیگردد؟ آیا تمرین دیسیپلین ایجاد نوعی حالت مقاومت و دفاع نیست؟ و هر چیز که مورد دفاع قرار بگیرد همیشه مورد حمله نیز واقع می شود. آیا در دیسیپلین سرکوبی "آنچه هست" با هدف دست یابی به یک نتیجه مطلوب مستتر نیست؟ سرکوبی، جایگزینی و تصعيد فقط به تشديد تلاش و کوشش کمک میکنند و تضاد بیشتری به بار می آورند.


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
شادمانی خلاق
ص 45 و 46

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
97 views16:30
باز کردن / نظر دهید
2022-05-21 19:31:02 ادامه ...


چیزی که قرار است بوسیله تسلط و غلبه از بین برود بارها و بارها باید مورد سلطه و تسخیر قرار بگیرد. سرکوبی شکلی از غلبه و تسلط است؛ همانگونه که جایگزینی با تصعيد چنين است. میل تسلط و غلبه منجر به ایجاد تضاد می گردد. شما چرا می خواهید بر ذهن غلبه پیدا کنید؛ چرا میخواهید آن را آرام کنید؟

"من همیشه علاقه به موضوعات مذهبی داشته ام؛ مذاهب مختلف را مطالعه و بررسی کرده ام و همه آنها می گویند برای شناخت خدا ذهن باید ساکت و آرام باشد. از وقتی به یاد دارم همیشه می خواسته ام خدا را بشناسم؛ زیبائی گسترده در جهان را بشناسم؛ زیبایی این مزرعه برنج و آن دهکده كثيف را بشناسم. شغلی با آینده ای خوب داشتم؛ خارج رفته بودم و از اینگونه چیزها. ولى یک روز صبح تصمیم گرفتم هیچ کاری نکنم جز جستجوی آرامش. یک روز ضمن یکی از سخنرانی هایتان شنیدم که مطالبی درباره آرامش گفتید. این است که آمده ام اینجا،"

برای یافتن خدا شما سعی می کنید ذهنتان را مقهور خویش سازید. ولی آیا آرامش ذهن راهی است به سوی خدا؟ با این روش در حقیقت شما می خواهید طريق رسیدن به خدا را خریداری کنید. آیا شما میتوانید جاودانه را از طریق خرید، از طریق اعراض یا از طريق ریاضت تجربه کنید؟ ما فکر می کنیم اگر تمرینات خاصی را انجام دهیم، اگر تمرین فضیلت کنیم، اگر پاکی را جستجو کنیم، با اگر پشت پا به دنیا بزنیم می توانیم آن نامتناهی سنجش ناپذیر را به حیطه سنجش و قیاس در آوریم. پس این نوعی معامله است؛ نیست؟ فضیلت شما وسیله ایست برای رسیدن به یک هدف، و فضیلتی که هدف داشته باشد فضيلت بمعنای واقعی نیست. چنين فضيلتی ماهيت سکه ای را دارد که شما در ازاء حصول چیزی آنرا پرداخت میکنید.


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
شادمانی خلاق
ص 44

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
80 views16:31
باز کردن / نظر دهید
2022-05-20 19:30:19 انضباط (دیسیپلین)


از ترافیک سنگین گذشتیم و بزودی از جاده اصلی وارد یک کوچه شدیم. ماشین را ترک کردیم و به راهی افتادیم که از نخلستان ها می گذشت و کنار آن یک مزرعه برنج سبز در حال رسیدن قرار داشت. چه زیبا و دلکش بود آن مزرعه طويل و پر پیچ و خم که بوسیله درختان بلند نخل احاطه شده بود، غروب خنکی بود و نسیم درختان پر از شاخ و برگ را به جنبشی ملایم درآورده بود. بعد از عبور از یک پیچ بطور غیر منتظره ای دریاچه ای نمودار گردید. دریاچه طويل، کم عرض و عمیق بود؛ دو طرف آن درختان نخل قرار داشتند و چنان بهم نزدیک بودند که عبور از لای آنها تقريبا ممکن نبود. نسيم با آب بازی میکرد؛ و در طول ساحل آب زمزمه می کرد. چند پسر بچه عريان، و عاری از شرم آزادانه بازی می کردند. بدنشان برق می زد، و زیبا و خوش فرم بود. تا وسط دریاچه شنا می کردند، برمیگشتند و از نو شروع می کردند. جاده از پشت دهکده ای می گذشت. در راه برگشت ماه تمام سایه هایی تيره ايجاده کرده بود. بچه ها رفته بودند. روشنی ماه روی آب بود، و درختان نظل در تاریکی مثل ستون هایی سفید بنظر می رسیدند.
مرد از فاصله ای طولانی آمده، و مشتاق بود بداند که چگونه می توان ذهن را مطیع و رام کرد. میگفت از روی خودخواستگی پشت پا به دنیا زده و حالا در کمال سادگی با بعضی از بستگان خود زندگی می کند؛ و همه وقت خود را صرف تسلط بر ذهن می کند. چند سالی به تمرین خود منضبط سازی گذرانده، ولی ذهنش هنوز به کنترل وی در نیامده است. هر آن آماده پرسه زنی است، مثل حیوانی که به یک ریسمان بسته است و میل قرار دارد. خودش را ریاضت غذایی داده ولی چندان کمکی به هدف او نكرده. نوع غذاهایش را عوض کرده و این تا حدودی مؤثر بوده، اما هنوز آن آرامش مطلوب را به دست نیاورده.
ذهنش مدام تصاویری در خود می سازد؛ صحنه های گذشته را در خود مجسم می کند. احساسات و حوادث گذشته را نشخوار می کند؛ یا در این اندیشه است که چگونه فردا به آرامش برسد. ولی فردا هرگز نیامده، و همه جریانات برایش بصورت یک بختک درآمده است. در مواردی نادر ذهنش آرام بوده؛ ولی آن آرامش هم بزودی تبدیل به یک خاطره شده است؛ بصورت یک تجربه گذشته درآمده است. (تا اینجا همه حرف های آن مرد است).


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
شادمانی خلاق
ص 42 و 43

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
156 views16:30
باز کردن / نظر دهید
2022-05-19 19:30:00 ادامه ...


مشکل ذهن عدم آرامش آن است؛ زیرا ذهن همیشه نگران و آشفته است؛ همیشه در جستجوی چیزی است؛ در تلاش حصول یا اعراض است. ذهن ما هرگز آرام نیست، بلكه بلاانقطاع در حرکت است. گذشته بر حال سایه می افکند؛ خود را به حال منعکس می کند؛ و همین سایه و انعکاس است که آینده را نیز می سازد. حرکت ذهن همیشه در زمان است، به ندرت یک وقفه و فاصله ای بين فكرها پیش می آید. فکرها بدون درنگ یکی بعد از دیگری می آیند؛ دفن مدام خود را نیز می کند و از این طریق خود را خسته و فرسوده می کند. اگر مدادی را مدام بتراشید، بزودی چیزی از آن باقی نمی ماند. ذهن هم مدام خود را در حال فعالیت و تلاش نگه می دارد و نتيجتا خیلی زود فرسوده و بی رمق میشود، ذهن همیشه از اینکه پایان یابد و در فراغت باشد هراس دارد.
ولی زیستن به معنای واقعی تمام کردن و آغاز کردن هر روز است؛ مرگ بر تمام تملكات، خاطره ها، تجربه ها و گذشته ها است. اگر تجربه های گذشته را با خویش بکشانیم چگونه زیستن را توانیم؟ تجربه یعنی دانستگی و خاطره؛ و آیا کسی که با خاطره زندگی می کند می تواند در حال و کیفیت تجربه کردن هم اکنون زندگی باشد؟ آیا در تجربه کردن، (تجربه غير از تجربه کردن است.) خاطره بعنوان عامل تجربه با تجربه گر وجود ندارد؟ خلوص و پاک کردن ذهن یعنی زیستن، یعنی خلاقيت و شكوفائی. زیبائی در تجربه کردن است نه در تجربه؛ زيرا تجربه همیشه مربوط به گذشته است؛ ریشه در گذشته دارد. و کسی که در گذشته زندگی می کند در حال تجربه کردن نیست، در کیفیت زیستن نیست. پاک کردن ذهن یعنی آرامش قلب.


کریشنامورتی
شادمانی خلاق
ص 41 و 42

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
89 views16:30
باز کردن / نظر دهید
2022-05-18 19:30:00 ادامه ...


"گمان می کنم چرا ولی من هنوز مقصود را کاملا درنیافته ام"

تملک ذهن را اسیر و خسته و بیزار می کند. حصول، خواه در شکل دانش باشد، ثروت باشد، یا فضیلت باشد، منجر به کرختی و عدم حساسيت و هشیاری ذهن می شود. طبیعت ذهن حاصل کردن و جذب کردن است، اینطور نیست؟ به عبارت دیگر ذهن خود را در جهت حاصل کردن برنامه ریزی و قالب گیری کرده است، و نفس فعالیت ذهن برای حصول، زمينه آن را مستعد ملالت و بیزاری میکند. علاقه و کنجکاوی آغاز و شروع حصول است - جریانی که خیلی زود به بيزاري و ملالت می انجامد. و میل رهایی از این ملالت، خود شکل دیگری است از میل تملک و حصول. بنابراین ذهن مدام بين علاقه و بیزاری، و بیزاری و علاقه در نوسان است. آنقدر بین این دو حرکت میکند تا بکلی سر و خسته و بی رغبت می شود. و این حرکت موجی بین علاقه و بیزاری چیزی است که زندگی نامیده می‌شود.

"ولی انسان چگونه می تواند از مسئله حصول آزاد گردد بی آنکه در دام حاصل کردن دیگری افتد!؟"

به این طریق که فقط بگذاریم حقیقت جريان حصول در تمامیت آن تجربه شود - بی آنکه در جهت عدم حصول و دور شدن از آن تلاشی صورت گیرد. میل به "حاصل نکردن خود شکل دیگری از حاصل کردن است که نتیجه آن باز هم بیزاری و ملالت است.
می دانید مشکل چیست ( اگر بتوان کلمه مشکل را به کار برد) مشکل این است که در زمینه شناخت ما معمولا در سطح فهم معنای الفاظ میمانیم؛ شناختمان از موضوعات یک شناخت سطحی و ذهنی است؛ حال آنکه شناخت بمعنای واقعی بعنی درک تجربی قضايا؛ یعنی درک این حقیقت که فلان موضوع ناصواب است. تجربه درونی ناصواب بعنوان ناصواب کافی است. حقیقت را در چیزی که غير حقيقت است دیدن، آغاز خردمندی است.


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
شادمانی خلاق
ص 40 و 41

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
72 views16:30
باز کردن / نظر دهید
2022-05-17 19:30:00 ادامه ...


آیا علاقه همیشه توام با میل حصول است؟

آیا شما واقعا به چیزی علاقه دارید که هیچ چیز به شما نمی دهد - خواه آن چیز یک بازی باشد، یک ورزش باشد، یک کتاب باشد یا یک شخص!؟ اگر نقاشی کردن چیزی به شما ندهد از آن صرفنظر می کنید، از آن دست میکشید. اگر شخصی به طریقی در شما احساس شور و هیجان یا حتی آشفتگی ایجاد نکند، اگر رابطه خاصی در شما احساس لذت یا حتی رنج و اندوه ایجاد نکند علاقه خود را نسبت به آن از دست می دهید و احساس خستگی و بیزاری از آن پیدا می کنید. آیا به این موضوع توجه نکرده اید؟

"چرا، ولی تا بحال من هرگز موضوع را از این بند و به این صورت نگاه نکرده بودم"

شما اگر چیزی نمی خواستید به اینجا نمی آمدید. شما می خواهید از کسالت و ملالت رها بشويد. و چون آن رهائی را من نمی توانم به بدهم دوباره خسته و ملول میگردید. ولی اگر بتوانیم با کمک یکدیگر نسبت به جریان و مکانیسم "حصول"، "علاقه و "ملالت" شناخت پیدا کنیم شاید رهایی تحقق پیدا کند. آزادی و رهایی حاصل کردنی نیست. اگر شما آنرا حاصل کنید، از آن نیز بزودی خسته و بیزار می شوید. آیا میل حصول، ذهن را سنگین و کرخت و تیره نمی کند؟ میل "حصول" - خواه در شکل مثبت باشد یا منفی - بار و تحمیلی است بر ذهن.
به محض اینکه چیزی را حاصل کردید علاقه تان نسبت به آن سلب می شود. شما نسبت به تملک بسیار حساسید؛ نسبت به آن علاقمنديد؛ ولی واقعیت تملک خستگی و بیزاری می آورد. شما ممکن است در تلاش تملک "بیشتر" باشید، ولی جستجوی "بیشتر" فقط حرکتی است بسوی ملالت و بیزاری. شما انواع مختلف "حصول" را می آزمائیید تا زمانی که هنوز حاصل نکرده اید و در تلاش و کوشش هستيد، علاقه وجود دارد؛ ولی برای حصول بالاخره پایانی هست؛ بنابراین احساس ملالت و بیزاری نیز همیشه هست، آیا این چیزی نیست که در مورد شما اتفاق افتاده است؟


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
شادمانی خلاق
ص 39 و 40

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
124 views16:30
باز کردن / نظر دهید