Get Mystery Box with random crypto!

مصدق به روايت تاريخ و اسناد

لوگوی کانال تلگرام mohammadmosaddegh — مصدق به روايت تاريخ و اسناد م
لوگوی کانال تلگرام mohammadmosaddegh — مصدق به روايت تاريخ و اسناد
آدرس کانال: @mohammadmosaddegh
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 7.12K
توضیحات از کانال

اين كانال به هيچ عنوان وابسته به هيچ گروه و جرياني نيست و صرفا در صدد روايت تاريخ معاصر با محوريت دكترمصدق و نهضت ملي ايران است. آدرس ادمین کانال: @mohammadmosaddegh_admin

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 3

2022-06-20 16:26:07 #مطلب_روز ۲۹ خردادماه سالروز خلع ید از شرکت نفت انگلیس در ایران گرامی باد؛ خاطره‌ای از چگونگی بیرون راندن انگلیسی‌ها
بیست و نهم خرداد ماه سال ۱۳۳۰ پرچم سه رنگ ایران بر فراز پالایشگاه آبادان به اهتزاز درآمد و دست بریتانیای کبیر بعد از پنجاه سال از صنعت نفت ایران کوتاه شد.
مهندس مهدی بازرگان: در این جا باید انصاف داد و خدمات افراد را در نظر گرفت. به خاطر دارم روزی آقای مکی در جلسه هیات خلع ید اظهار داشت: شرکت نفت انگلیس حاضر نیست تاسیسات نفت را به ما تحویل دهد. باید دل به دریا بزنیم و برویم و خودمان همه چیز را در اختیار بگیریم. بعضی از همکاران واهمه داشتند که اقدام به بدین کار ممکن است ما را با پیش‌آمدهای نامطلوب و حتی شکست روبه‌رو کند. امیر علائی و من با نظر مکی موافق بودیم، اردلان هم استقبال کرد، دیگران تردید داشتند.
...سرانجام قرار شد طرح پیشنهادی آقای حسین مکی را اجرا کنیم. صبح روز ۲۹ خرداد ۱۳۳۰ در فرمانداری خرمشهر جمع شدیم و دسته جمعی به طرف دفتر مرکزی شرکت نفت راه افتادیم، به توصیه آقای غفاری، فرماندار خرمشهر، نیروی دریایی ایران یک دسته موزیک نظامی برای همراهی ما فرستاده بود، یک سینی با آینه و قرآن و پرچم ایران در پیشاپیش ما قرار داده شد. پشت سر آن دسته موزیک حرکت می‌کرد و به دنبال آن هیات خلع ید و مردم که پیوسته تعدادشان افزایش می‌یافت، به ما ملحق می‌شدند. از روخانه رد شدیم و به دفتر مرکزی شرکت رسیدیم. یک تابلوی برنزی قاب شده با عنوان «شرکت ملی نفت ایران؛ هیات خلع ید» را که با خود آورده بودیم، به دیوار ساختمان سه طبقه دفتر مرکزی شرکت سابق نصب کردیم. کارکنان انگلیسی شرکت از پشت پنجره‌ها، با حیرت جمعیت ناخوانده را نگاه می‌کردند. به محوطه و ساختمان دفتر مرکزی وارد شدیم، یکر است به طبقه بالا و اتاق «دریک» رفتیم.در ملاقات‌های پیشین که با وی داشتیم، از میزش بلند می‌شد و با ما، دور میز گرد وسط اتاق می‌نشست. این دفعه هم دریک همان کار را کرد و به طرف ما آمد. پیش از آنکه دور آن میز بنشینیم، مکی به من گفت: «برو، سرجایش بنشین» من هم معطل نکردم و پشت میزم نشستم. مستر دریک هاج‌و‌واج شده بود! چند لحظه بعد، بی‌آنکه حرف بزند، کلاهش را برداشت و رفت و ما دیگر او را ندیدیم!
به این ترتیب و به همین سادگی خلع ید از شرکت نفت انگلیس انجام شد...
به دستور دکتر مصدق، در اولین اعلامیه‌ای که منتشر کردیم یادآور شدیم که کلیه کارکنان ایرانی و انگلیسی براساس مقررات و مسوولیت‌هایی که در زمان تصدی «دریک» داشته‌اند، در جای خود باقی خواهند ماند، ولی باید خودشان را مستخدم و مامور ایران و شرکت ملی نفت بدانند.. برای اداره امور مهم شرکت، پس از رفتن انگلیسی‌ها، پیش‌بینی‌هایی کرده بودیم؛ سرتیپ تقی ریاحی که فارغ‌التحصیل پلی‌تکنیک پاریس و استاد حق‌التدریسی دانشکده فنی بود، خواستیم که جهت اداره پالایشگاه آبادان، با مستر راس(Ross) همکاری کند تا نسبت به مسائل مدیریت آنجا آشنا شود. از سرهنگ شیبانی، معلم دانشکده افسری و متخصص مخابرات،‌ برای سرپرستی دستگاه‌های تلگراف و بی‌سیم و تلفن شرکت دعوت شد.... برای تامین هزینه‌ها و دستمزد کارگران و کارمندان، به دستور دکتر مصدق عایدات گمرک خرمشهر که روزانه بالغ‌بر نیم میلیون تومان بود،‌ در اختیار هیات‌مدیره قرار گرفته بود. به کلیه وزارتخانه‌ها و سازمان‌های دولتی و سفارتخانه‌های ایران در خارج از کشور بخشنامه شد، با هیات‌مدیره موقت شرکت ملی ایران نهایت همکاری را به عمل آورند.
مصدق؛ سالهای مبارزه و مقاومت- سرهنگ غلامرضا نجاتی- جلد نخست- ص ۳۰۶-۳۰۸
@mohammadmosaddegh
1.1K views13:26
باز کردن / نظر دهید
2022-06-11 07:33:13
@mohammadmosaddegh
860 views04:33
باز کردن / نظر دهید
2022-06-11 07:32:55 #مطلب_روز ۱۹ خرداد ۱۳۳۱، سخنرانی دکتر مصدق دیوان دادگستری لاهه؛ در هنگام سخنرانی او قاضی انگلیسی سرش را پایین انداخته بود.
روز ۱۹ خرداد، دیوان دادگستری بین المللی، برای رسیدگی به عرض حال دولت انگلیس علیه ایران تشکیل جلسه داد. تعداد تماشاچیان به حدی بود که عده‌ای به علت نبودن صندلی برای نشستن، ایستاده بودند. سیزده تن قضات دادگاه، با لباس رسمی درجایگاه خود که تریبون وسیعی بود، قرارگرفتند.
دکتر مصدق چنین گفت: «بشریت مدتی است به فکر افتاده که به جای توسل به زور و فشار، اختلافات خود را از طریق حق و عدالت و به وسیله دادگاه‌های دادگستری بین‌المللی حل و تصفیه نماید... در نزد ما ایرانیان، تشویش جلوگیری از هرگونه علمی که در حکم مداخله در صلاحیت ملی باشد، شدیدتر از سایر ملل است و علت هم این است که ما ملل شرق، سالیان دراز مزه تلخ موسسات اختصاصی و استثنایی را که صرفا به منظور تامین بیگانگان به وجود آمده بوده، چشیده و به چشم خود دیده‌ایم...
ملت ایران از این وضع به ستوه آمده بود، در یک جنبش مردانه، با ملی ساختن صنایع نفت و قبول پرداخت غرامت، یک باره به سلطه‌ی بیگانگان خاتمه داد. در آن موقع، دولت انگلیس به یک سلسله عملیات تهدید و ارعاب متوسل شد. چتربازان خود را به مجاورت سر حدات ایران و ناوهای جنگی را به نزدیکی آب های ساحلی ما فرستاد. سپس دست به کار محاصره اقتصادی شد. در داخله‌ی ایران، به کمک عمّال و ایادی خود، دسایسی علیه دولت و نهضت ملی برپا نمود... در خارج تبلیغاتی به راه انداخت تا در کشورهای دیگر و محافل بین المللی، موجبات بد نامی ما را فراهم سازد. در پایان، چون از این فعالیت های شوم نتیجه ای به دست نیاورد، قیافه مظلومانه به خود گرفت و به دستگاه های ملل متحد از قبیل دیوان بین المللی دادگستری و شورای امنیت شکایت نمود.
در قرن نوزدهم، ایران میدان رقابت دو سیاست امپریالیستی روس و انگلیس بود. چندی بعد دو حریف با هم کنار آمدند ودر ۱۹۰۷ کشور ما را به دو منطقه نفوذ تقسیم نمودند. سپس هنگامی که امپراتوری تزاری واژگون گردید بریتانیای در خاورمیانه بلامنازع و بی رقیب بود...[تلاش کرد] بالانحصار نفت کشور ما را تصاحب نماید....میزان این استفاده ها را نمی توان به طور تحقیق معلوم ساخت، چه ایران هیچ وقت نتوانست به اقلامی که در ترازنامه شرکت منظور شده بود، بررسی کند و نه از میزان و قیمت نفتی که به ثمن بخس و یا حتی به رایگان به بحریه ی انگلیس فروخته می شد، اطلاع حاصل نماید.
علاوه بر خسارات مزبور کارگران و مستخدمین ایرانی همیشه در مقابل کارمندان خارجی در وضع نا مساعدی بودند. دهها هزار کارگر ایرانی را در مساکنی که بیشتر به آغل حیوانات شبیه بود جا میدادند و ایرانیان را همواره از ترس آنکه مبادا روزی برای اداره ی آن دستگاه آماده شوند از کلیه کارهای فنی برکنار نگاه میداشتند . از طرف دیگر شرکت به بهانه حفظ امنیت پلیس مخفی به وجود آورده بود. شرکت نفت ایران و انگلیس که در حقیقت دولتی در داخل دولت تشکیل داده بود، مقدرات مملکت را در دست داشت و مدت سی سال کشور ما را گرفتار رقیت و فساد نمود...
لذا جز ملی ساختن صنعت نفت چاره ای دیگر نمانده بود. اصل ملی کردن از حقوق مسلمه ی هر ملتی ست که تاکنون بسیاری از دول شرق و غرب از آن استفاده نموده اند.»
درجریان این سخنرانی، عده ای ازتماشاچیان به گریه افتادند، مک نیر قاضی انگلیسی که طبق سنت معمول دردادگاههای انگلستان، کلاه گیس بلندی داشت، سرش را پایین انداخته بود وبه دقت به سخنان ناطق گوش می کرد.
در کنار پدرم مصدق- غلامحسین مصدق، تنظیم :غلامرضا نجاتی، ص ۱۰۷-۱۰۸
@mohammadmosaddegh
950 views04:32
باز کردن / نظر دهید
2022-06-07 15:17:38
رونمایی و جشن امضای کتاب دکتر محمد مصدق در دوران سلطنت قاجار

سخنرانان:
دکتر ناصر تکمیل همایون
دکتر غلامحسین زرگری نژاد
استاد محمد ترکمان

چهارشنبه 18 خرداد 1401 ساعت 17

سالن حافظ

برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.

ورود برای عموم آزاد و رایگان است.

خانه اندیشمندان علوم انسانی

@iranianhht
1.2K views12:17
باز کردن / نظر دهید
2022-06-02 19:17:24
@mohammadmosaddegh
814 views16:17
باز کردن / نظر دهید
2022-06-02 19:17:07 #مطلب_روز دکتر مصدق در لاهه هلند بی خواب و نگران بود زیرا...
به یادم است پس از ورود به دادگاه لاهه، چون اوراق و اسناد مربوط به مدافعه را به پرفسور رولن (وکیل بلژیکی‌ مدافع ایران که شادروان حسین نواب سفیر ایران در هلند او را یافته بود. نواب از مردان وطن پرست بود که در آنجا صادقانه به پدرم کمک می‌کرد) سپرد در یک نگرانی عمیق فرو رفت. زیرا همه اوراق و اسناد از دست او به دررفته بود و به دست مردی افتاده بود اجنبی و آن شخص برای تنظیم لایحه آنها را با خود از کشور هلند به محل سکنای خود (بروکسل) برده بود تا پس از دو سه روز بازگرداند. شب هنگام پدرم به خواب نمی‌رفت. چون هر دو در یک اطاق خوابیده بودیم پرسیدم: پاپا چرا نمی‌خوابید؟ گفت اگر حریف به وسایلی که دارد اسناد ما را از چنگ رولن درآورد و ما را بی‌اسلحه کند تکلیف چه خواهد بود؟ من به او دل می‌دادم و می‌گفتم به دل خود بد میاورید. چنین اتفاقی نمی‌افتد و این شخص مورد اطمینان است. اما آرام نمی‌گرفت.
در همین سفر بود که به من می گفت«اگر خدای ناکرده رو سیاه به ایران بازگردم خودم را از میان می‌برم! من در زندگی از این گونه نظرها و سخنها ازو بسیار شنیده ام و از تمام حرکات و افکار او همیشه روح وطن پرستی و خدمتگذاری احساس کرده ام .»
خاطرات و تالمات مصدق،به کوشش ایرج افشار، مقدمه به قلم غلامحسین مصدق، انتشارات ص۱۰- ۹
@mohammadmosaddegh
1.1K views16:17
باز کردن / نظر دهید
2022-05-13 07:10:32
@mohammadmosaddegh
978 views04:10
باز کردن / نظر دهید
2022-05-13 07:10:16 #مطلب_روز محکومیت دکتر مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی؛ ۲۲ اردیبهشت ۱۳۳۳ و آنچه او در زیر حکم دادگاه نوشت.
دادگاه تجدید نظر از جهات بسیاری مانند دادگاه بدوی بود، یعنی دادستان ارتش [سرتیپ امیرحسین آزموده] همه کاره بود و رئیس دادگاه سعی می‌کرد خجلت و شرمساری خود را از این موضوع پنهان نگاه دارد. مصدق بار دیگر در این دادگاه ابتدا به صلاحیت آن اعتراض کرد و گفت دادگاه صلاحیت رسیدگی به دعوی را ندارد، اما دادگاه نیز طبق معمول نظر مصدق را نپذیرفت. مصدق در مقایسه با دادگاه قبلی آمادگی بیشتری داشت تا با استناد به شواهد رسیده از داخل و خارج اثبات کند که دولتش قانونی بوده و در پی یک کودتا ساقط شده است. دکتر مصدق در واپسین دفاع خود چنین گفت: «آری، من در تمام مدت عمر یک هدف بیشتر نداشته‌ام و آن این بوده و هست که ملت ایران بتواند مستقل و سرافراز زندگی کند و جز اراده اکثریت هیچکس بر او حکومت نکند. مبارزه درخشان مردم برعلیه شرکت سابق نفت، که من یکی از رهبران آن بوده‌ام و اکنون هم به عنایت پروردگاردر گوشه زندان اظهار عقیده می‌کنم، حلقه زنجیر استعمار خاورمیانه را گسسته و خواهد گسست. قطع نظر از جنبه اقتصادی که ثروت ما را به یغما می‌برد، نهضت ملی ایران از این نظریه وجود آمده بود که این سرطان مهلک را از بیخ و بن برکند و مردم کشور از آزادی و استقلال سیاسی به معنای حقیقی خود استفاده کنند. کیست که نداند که دولت‌های قبل از من اسیر و زبون اراده عمال سیاسی شرکت سابق نفت بوده‌اند.
... خدا را شاکرم که در خلال این سرنوشت تیره و تار که برایم مقدر فرموده است، این محاکمه وسیله‌ای شد که پس از پنجاه سال مشروطیت، در افکارعمومی مساله مهم مطرح شود که در رژیم مشروطه و دموکراسی عزل و نصب رئیس دولت که عالی‌ترین مظهر اقتدارات حکومت است، به اراده یک نفر است یا به اراده اکثریت ملت؟»
در بیست و پنجمین جلسه دادگاه(چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت) مقارن ساعت هشت، رای دادگاه اعلام گردید. در این رای دکتر مصدق به سه سال حبس مجرد (انفرادی) و سرتیپ ریاحی به سه سال حبس با کار محکوم شده بودند. (تخفیف مجازات مصدق از اعدام به سه سال زندان مجرد هم صرفا به خاطر سالخوردگی متهم بود) دکتر مصدق در اعتراض به حکم صادره در ذیل آن نوشت: «از این حکم که در یک دادگاه غیرقانونی و بر خلاف قانون و انصاف صادر شده است در خواست فرجام می‌کنم و از دادرسان تمنا دارم دستور فرمایند وکلای اینجانب: آقایان بهرام مجدزاده، حسن صدر و آقای علی شهید زاده هر چه زودتر با اینجانب تماس بگیرد تا با مشورت آنان، درخواست فرجامی تهیه شده و تقدیم دادگاه شود. ۲۲ اردیبهشت ۱۳۳۳، دکتر محمد مصدق.»
مصدق؛ سالهای مبارزه و مقاومت- سرهنگ غلامرضا نجاتی- جلد نخست، ص۲۸۷
مصدق و نبرد قدرت- همایون کاتوزیان، ص ۳۶۹
@mohammadmosaddegh
1.2K views04:10
باز کردن / نظر دهید
2022-05-02 11:15:11 نهضت ملی ایران کوششی بود که به شکست انجامید، ولی نفس عمل از نظر اعتبار تاريخ ايران ارزش داشت زیرا نشان داد که نیروی مرموز ایرانی هرچندگاه یک بار می تواند از نو به بروز آید. روزنامه «لوموند» نوشت: «مصدق، ایرانی ای که غرب را به لرزه آورد.» (شماره ۲ دسامبر ۱۹۵۳). پس از قضیه ایران بود که جریان کانال سوئز و کنفرانس باندونگ پیش آمد و از همان تاریخ، با همه پیروزی در کودتای ایران، امپراطوری انگلیس رو به نشیب نهاد. اتهام هایی که از جانب دادستانی به مصدق بسته شد و برای او تقاضای اعدام گردید، درست همان هایی بود که می بایست به ملت ایران بسته شود: سرپیچی از فرمان، قیام بر علیه نظام مشروطه سلطنتی...

پاسخ مصدق این بود:

"در طی تاریخ مشروطیت ایران، این اولین بار است که یک نخست وزیر قانونی را به حبس می اندازند و روی میز اتهام می نشانند. برای من خیلی روشن است، ولی میخواهم افراد جوان مملکت نیز علت این سختگیری و شدت عمل را بدانند و از راهی که برای طرد نفوذ بیگانگان پیش گرفته اند، منحرف نشوند و از مشكلات نهراسند و از راه حق و حقیقت بازنمانند،
به من گناهان زیادی نسبت داده اند ولی من خود می دانم که یک گناه بیشتر ندارم و آن اینکه تسلیم تمایل خارجیان نشده و دست آنان را از ثروت ملی کوتاه کرده ام و در تمام مدت زمامداری از لحاظ سیاست داخلی و خارجی فقط یک هدف داشته ام و آن این بود که ملت ایران بر مقدرات خود مسلط شده و هیچ عاملی جز اراده ملت بر مملکت حکومت نکند و پس از پنجاه سال سابقه و تجربه به این نتیجه رسیدم که جز با تأمین آزادی و استقلال کامل، ممکن نیست ملت ایران در راه سعادت خود بر موانع و مشکلات غلبه کند و برای نیل به این منظور تا آنجا که توانستم کوشیدم، درست است که می خواهند سرنوشت من و خانواده ام را درس عبرت دیگران کنند، ولی من مطمئنم که نهضت ملی ایران خاموش نشدنی است..." (اطلاعات، ۲۲ آبان ۷۲)

و جای دیگر:
"نظر بنده این بود که تا ملت ایران به پای خود نایستد، هیچ وقت آزادی و استقلال پیدا نمی کند. ما نباید به امید عواید نفت زندگی کنیم. مگر عواید نفت چند سال نبود، چه به مملکت ما رسیده؟"

و جای دیگر:
"این جانب نمی خواهم عرض کنم که عواید نفت خدمت بزرگی به اوضاع اقتصادی مملکت و بالا بردن سطح زندگی مردم نمی کند، بلکه می خواهم این عرض را بکنم که عواید نفت وقتی برای ما مفید است که آزادی و استقلال ما از بین نرود، یعنی مملکت را با عواید نفت معامله نکنیم."

و نيز:
"... از نظر صلاح مملکت نخواستم که دست از کار بکشم و می خواستم قصة نفت را که بسیار تشنه حل آن بودم، حل کنم و به فرض اینکه نمی خواستند قرارداد شرافتمندانه ای با دولت این جانب معقد کنند، وضعيات اقتصادی مملکت طوری شود که بدون عواید نفت مملکت بتواند روی پای خود بایستد و آزادی و استقلال که برای هر فرد مملکت یک قضيه حیاتی است از بین نرود..."

"تنها گناه من و گناه بزرگ و بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کردم و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیم ترین امپراطوری جهان را از این مملکت برچیده ام."

"عمر من و شما و هر کس چند صباحی دیر یا زود به پایان می رسد، ولی آنچه می ماند حیات و سرافرازی بک ملت مظلوم و ستمدیده است و بس..."

"چون از مقدمات و طرز تغییر و جریان دادرسی معلوم است که در گوشه زندان خواهم مرد و این صدا و این حرارت را که همیشه در خیر مردم به کار برده ام خاموش خواهند کرد و چون دیگر جز در این لحظه نمی توانم لحظه ای دیگر با هموطنان عزیز صحبت کنم، بدین وسیله از مردم رشید و غیور ایران، مرد و زن، توقع و تاکید و تابید می کنم که در راه پرافتخاری که قدم برداشته اند، از هیچ حادثه ای نهراسند."(اطلاعات، ۷ دی ۷۲)

مصدق همانگونه که گفته بود و شاید هم خواسته بود دیگر روی آزادی ندید و در زندان احمد آباد جان سپرد اما زندانبانان او و کودتاگران نیز سرانجام دیدند آنچه می بایست ببینند، زمانی که به این پیرمرد توهین می کردند و به ملت ایران نیز، آنقدر سر مست بودند که نمی توانستند این اصل هزار بار امتحان داده را در نظر آورند که: هر کس باد می کارد، طوفان درو می کند، دیرتر یا زودتر.

*منبع:
بازتاب ها/محمدعلی اسلامی ندوشن/انتشارات آرمان/چاپ اول/بهار ۱۳۸۳/ص ۲۵۹-۲۵۵

[۳]
2.5K views08:15
باز کردن / نظر دهید
2022-05-02 11:14:48 سرنوشت مصدق تا حدی یادآور محاکمه و محکومیت حسنک وزیر می شود که بیهقی در کتاب خود شرحش را آورده، با همان مشارکت عناصری که لبيبي شاعر آنان را "کاروان زدگان" می خواند. در آنجا رجاله هایی فرستاده شده بودند تا پیکر حسنک را سنگسار کنند؛ این جا نیز در دادگاه، تماشاگرانی بودند که مأمور بودند تا خطاب به مصدق میان جمعت فریاد بزنند: «خفه شو، مزخرف نگو، چرند نگو......(اطلاعات ۸ آذر) در آنجا یک بوسهل زوزنی بود. عنودترین فردی است که در تاریخ بیهقی ذکرشان آمده، و در اینجا سرتیپ آزموده، دادستان ارتش است که در تاریخ نظامی و قضائی ایران گستاخ تر از او شناخته نگردیده، و مرحوم نورالدين الموتی، وزیر دادگستری پیشین، او را "آیشمن ایران" خواند و او با کلمات و اهانت ها و تهمت هایی که نسبت به مصدق ادا کرد نشان داد که در آن موقعت، بهترین کسی است که برای این مأموریت انتخاب شده است. او یکبار تهدید کرد که نخست وزیر برگزیده مردم ایران را با دستبند و زنجبر به دادگاه خواهد کشاند.

در آنجا، پشت قضيه، القادر بالله، خلیفه عباسی بغداد بود و در این جا دالس، ایدن و استثمار جهانی و آنگاه خود شاه، او نیز مانند مسعود غزنوی نشسته بود و نظاره می کرد و خوشحال بود که پس از آن فرار افتخارآمیز، از نو فائق شده است، و دشمن در بند و عجیب است که سرنوشت نهایی این دو نیز به هم شبیه شد. مسعود، پس از شکست "دندانقان" در برابر ترکان سلجوقی به دربدری افتاد و با آن وضع فضاحت بار نابود شد و شاه ایران روزگاری بدتر از او یافت. اهانت هایی که بر سرش فروریخت، جواب اهانت هایی بود که نسبت به مصدق روا داشت. بدیهی است که اگر هزار سال از زمان مسعود غزنوی دور نشده بودیم، مصدق را نیز بر دار می کشیدند.

درسی که در این محاکمه به مصدق داده شد، درس به ملت ایران و به طور کلی ملت های جهان سوم بود که کسی در برابر استثمار جهانی از جای خود نجنبد. درباره مصدق اظهار نظرهای گوناگون شده است و هر گروه برحسب مصالح خود موضوع را به استدلال یا احتجاج کشاند. بدیهی است که این مرد نیز خالی از اشتباه نبوده است همانگونه که هیچ بشری مصون از خطا نیست، مصدق کرد آنچه را که مردم ایران می خواستند بشود و آن رهایی از تحقیر و عجز و تحميل بود.

یکی از خیزش هایی بود که ملت ایران چندین بار نظیرش را در تاریخ داشته و ولو به شکست انجامیده باشد، نشان داده است که تحمل پذير ابدی نیست. معامله ای بود که باختش بهتر از بردش شناخته شد. آیا آنگونه که بعضی استدلال می کنند، حق می بود که مصدق قدری سازش میکرد و آنگاه از کودتا پرهیز می شد و عواقب آن از جانب ملت ایران تحمل نمی گشت؟

این نظر در صورتی می توانست شنیدنی باشد که توقع قدرت های خارجی و دستیاران داخلی آنان در نقطه ای متوقف می شد و ایران را به حال خود می گذاشت ولی تجریه ممتد جهان در این دویست سال اخیر و تجربه ایران نشان داده است که چنین تصوری به عمل نمی پیوست. پس از آنکه توافق سازش را می گرفتند، دیری نمی گذشت که حکومت ملی ساقط می شد، و کار به دست همان کسانی می افتاد که بعد از کودتا افتاد، و در این صورت هم ایران تسلیم شده و زانوزده شناخته می شد، و هم باز می گشت به خانه اول.

[۲]
1.6K views08:14
باز کردن / نظر دهید