Get Mystery Box with random crypto!

✍️ محسن جلال‌پور

لوگوی کانال تلگرام mohsenjalalpour — ✍️ محسن جلال‌پور
لوگوی کانال تلگرام mohsenjalalpour — ✍️ محسن جلال‌پور
آدرس کانال: @mohsenjalalpour
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 10.34K
توضیحات از کانال

فعال بخش خصوصی و تحلیل‌گر مسائل اقتصادی

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 3

2023-02-10 13:19:50 رفاه از دست رفته ناشی از تحریم

دهه 90 در ذهن جامعه ایران با تحریم‌های اقتصادی معنی و مفهوم پیدا می‌کند. ما این دهه را با تحریم‌های دشوار آغاز کردیم و با تحریم‌های دشوارتر به پایان رساندیم. در این میان جامعه ما به واسطه برجام و رفع تحریم‌ها دو یا سه سال فرصت تنفس پیدا کرد اما پس از آن دوباره فضای نفس کشیدن‌مان بسته شد تا امروز که دچار تنگی نفس شده‌ایم.

تحقیق جامع و کاملی درباره این‌که میزان رفاه از دست رفته جامعه ایران در اثر تحریم‌های اقتصادی در دهه 90 چقدر بوده وجود ندارد اما صحبت کردن درباره ناکامی‌های این دهه خیلی نیاز به ارقام و اعداد ندارد و واضح است که انزوای ایران به میزان بسیار زیادی هم درآمدمان را کاهش داده و هم سفره‌مان را کوچک کرده است.
اکنون که در محافل سیاسی و اقتصادی درباره دهه 90 زیاد سخن گفته می‌شود، به عنوان یک تاجر بخش خصوصی از تصمیم‌گیران سیاست خارجی سه پرسش مطرح می‌کنم:

1- شما روی صبر و تحمل جامعه ایران حساب باز کرده‌اید. یعنی آورده ما برای تحقق منافع، رؤیاها و آرمان‌های شما صبر و تحمل است اما شما برای ما چه کرده‌اید؟ آورده شما چیست؟ در این مسیر چه زیانی متحمل شده‌اید؟ مگر نه این است که بخشی از این ساختار، از انزوای ایران در جامعه بین‌الملل و تشدید تحریم‌های اقتصادی سود می‌برد؟

2- قطعا روزی می‌رسد که جامعه ایران به محاسبه رفاه از دست رفته ناشی از انزوای ایران می‌پردازد که آن روز قطعا برای گروه‌های سیاسی و سیاستمدارانی که از این میزان صبر و تحمل جامعه سوء استفاده کرده‌اند، روز خوبی نخواهد بود. سوال این است برای آن روز چقدر آمادگی دارید؟ چه پاسخی برای آن روز دارید؟ به نسل‌های آینده چه پاسخی می‌دهید؟

3- به نظر می‌رسد مهم‌ترین ابزاری که در دست دارید و همیشه به آن افتخار می‌کنید، صبر و تحمل جامعه و به زعم شما «ایستادگی» مردم در برابر فشار تحریم‌های اقتصادی است. فرض کنیم میان ما و شما هیچ شکافی وجود ندارد و به شما اعتماد کافی داریم، سوال این است که تا چه زمانی قرار است این بار روی دوش ما بماند؟


محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
3.8K views10:19
باز کردن / نظر دهید
2023-02-06 16:16:21 مرد توریبن‌ساز


«بیاض» که در 65 کیلومتری رفسنجان قرار دارد، روستای عجیبی است. هم ریشه در تاریخ دارد، هم صنعتی و کشاورزی است و هم از ظرفیت قابل توجهی برای گردشگری برخوردار است. این روستا از قدیم مسیر گذر کرمان به یزد بوده و به همین دلیل بناهای تاریخی زیادی در این منطقه ساخته شده است از جمله «قلعه بیاض»، آسیاب‌های این روستا و «قلعه دختر» که پیشینه‌اش به دوران اشکانیان بر می‌گردد. به اضافه این‌ها باید از «کارخانه‌ پنبه» این روستا هم یاد کنیم که دست کم یک قرن قدمت دارد.
روستای بیاض انسان‌های فرهیخته زیادی دارد که برخی را می‌شناسم و در کتاب «تلاشگران پیشرفت کرمان» درباره یک خانواده سرشناس این روستا و به خصوص سه بردار با نام‌های غلامرضا، محمد علی و نعمت‏الله رحیمی ریاض روایت‌هایی آورده شده است.
ابتدا درباره مهندس نعمت‏‌الله رحیمی بیاض می‌نویسم که زندگی‌اش می‌تواند سرمشق جوانان باشد.

دست راست نعمت‏الله از همان ابتدا که به دنیا می‌آید در فرمان او نیست و این باعث می‌شود پدرش توجه ویژه‌ای به او داشته باشد. در آن سال‌ها کم پیش می‌آمد که پدران راضی به تحصیل فرزندان شوند اما پسران آقای رحیمی توفیق درس خواندن پیدا می‌کنند و نعمت‌الله در هنرستان فنی تهران دیپلم می‌گیرد و برای ادامه تحصیل به آلمان می‌رود.
تا این فرآیند تکمیل شود، پدرش دست به کارهای بزرگی می‌زند؛ از جمله با تعدادی از تاجران پنبه در یزد شریک می‌شود و کارخانه‌ای در این شهر دایر می‌کند. قدم بعدی، خرید«کارخانه اقتصاد رفسنجان» است که در سال 1323 تأسیس شده بود و در زمینه آرد و پنبه فعالیت می‌کرد. پدر که دست‌بردار نیست، کارخانه سوم را هم در «امین‏آباد کوشکوئیه» احداث می‌کند. در آن ایام هنوز از پسته در این منطقه خبر چندانی نبود. اما بازار پنبه رونق داشت. پنبه را عدل‏بندی می‏کردند و با شتر به هند می‏فرستادند که نخ می‌شد و دوباره به ایران برمی‏گشت و با آن پارچه کرباس می‏بافتند. کارگاه‏های کرباس‏بافی در خانه‏ها وجود داشت و بیشتر، زن‏ها به کار بافت کرباس مشغول بودند.

درآلمان سختی زیادی می‌کشد تا این‌که در نهایت در سال 1972 موفق می‌شود مدرک مهندسی مکانیک خود را در رشته طراحی ماشین‏آلات بگیرد.
تا انقلاب 57 در آلمان می‌ماند و در حالی‌که شرایط خوبی برای ماندن دارد، به کشور بازمی‌گردد و به خاطر تجربه‌ای که در ساخت انواع توربین دارد، به نهضت ساخت نیروگاه می‌پیوندد. این نهضت را «حسن عباس‌پور تهرانی‌فرد» مدیریت می‌کند که در کابینه محمد علی رجایی، وزیر نیرو است.
عباسپور با کمک جوانان تحصیلکرده‌ مانند نعمت‌الله رحیمی بیاض در سال 59 و با وجود مشکلات زیاد دوران جنگ موفق می‌شود نیروگاه‌های جدیدی احداث کند. این روند با شهادت عباسپور در جریان بمب‌گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی در تاریخ ۷ تیر ۱۳۶۰ شکل دیگری پیدا می‌کند.
مهندس رحیمی بیاض در وزارت نیرو همکار مستقیم شهید عباسپور است و او را مردی نیکو‏خصال و بسیار پرکار معرفی می‌کند. با این حال خودش از این‌که کار زیادی ندارد، می‌نالد. دکتر عباسپور در پاسخ می‌گوید: «شما قرار نیست کار فنی کنید. کار شما مدیریت است.»

اتفاقات دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت حسن عباس‌پور ضربه روحی شدیدی به نعمت‌الله رحیمی وارد می‌کند، در حدی که مدتی را در هرمزگان می‌گذراند و بعد به اصرار پدر به بیاض باز می‌گردد تا کارخانه پدر را اداره کند. و بعد از آن به سازمان انرژی اتمی می‌رود و در بخش انرژی‏های نو مشغول به کار می‌شود.
آدم‌ها در مقطعی از زندگی خود خیلی اثرگذار می‌شوند و شاید در بقیه زندگی خود آن‌قدر اثرگذار نباشند. مهندس رحیمی بیاض که بیش از 12 سال در آلمان تحصیل کرده و به کار مشغول بوده، پس از انقلاب به کشور باز می‌گردد تا در شکل‌گیری نظم جدید مشارکت داشته باشد. با شروع جنگ ایده‌های خوبی برای ساخت انواع توربین به وزرات نیرو می‌دهد تا کشور در زمینه تأمین برق دچار مشکل نشود. با وجود جنگ و تخریب خیلی از نیروگاه‌های کشور، همین جوانان موفق می‌شوند برق تولیدی کشور را در سال 1359 بیش از 10 درصد افزایش دهند.

مهندس رحیمی بیاض می‌گوید اگر جوانان تحصیلکرده و پرتلاش نبودند، تولید برق در کشور می‌توانست به میزان قابل توجهی کاهش پیدا کند که در این صورت ضربات غیر قابل جبرانی به کشور وارد می‌شد. اما اعتماد دولتمردان به چنین جوانانی باعث شد این فاجعه رخ ندهد.
افسوس که این روزها روند برعکس شده و جوانان تحصیلکرده با هزاران امید و آرزو برای ساخت وطن، مسیر مهاجرت در پیش می‌گیرند چون دولتمردان به آنها اعتمادی ندارند.


محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
692 views13:16
باز کردن / نظر دهید
2023-02-05 18:38:47 خوشه‌های انسانیت


پیرمرد فقیر وارد ساندویچی می‌شود و به فروشنده می‌گوید: اگر زحمتی نیست می‌خوام ازتون کمی نان بخرم. زن فروشنده پاسخ می‌دهد: اینجا نانوایی نیست، ما با نون‌هامون ساندویچ درست می‌کنیم. پیرمرد می‌گوید می‌دونم خانم؛ برای یک پیرزن می‌خوام که دندان نداره. گرسنه‌شه.
زن فروشنده می‌گوید: براش ساندویچ بخر،ساندویچ‌های خوبی داریم.
پیرمرد پاسخ می‌دهد: خیلی دلم می‌خواد اما راستش 10 سنت بیشتر پول ندارم.
زن دوباره می‌گوید: با 10 سنت حتی نمی‌تونی نان بخری، ما نان 15 سنتی داریم.
مالک ساندویچی خطاب به زن فروشنده می‌گوید: یه تکه نون بهش بده.
زن یک بسته نان روی میز می‌گذارد و به پیرمرد می‌گوید: قیمت این نان 15 سنت است.
پیرمرد خطاب به زن می‌گوید: حالا نمی‌شه به اندازه 10 سنت ازش ببُرید؟
زن فروشنده اختیاری ندارد و مالک ساندویچی می‌گوید: همه‌شو بده بهش.
پیرمرد به مالک ساندویچی می‌گوید: نه آقا؛ ما به اندازه 10 سنت نان می‌خواهیم.
مالک ساندویچی می‌گوید: اشکالی نداره، نون مال دیروز است و همان 10 سنت کافی است. دو نوه پیرمرد، با حسرت چشمشان به آب‌نبات‌های گوشه فروشگاه می‌افتد و هر کدام یکی برمی‌دارند. پیرمرد از زن فروشنده می‌پرسد: اون آبنبات‌ها یک سنت است؟
و زن فروشنده با شرمندگی می‌گوید: نه؛ دو تاشون یک سنت است.
پیرمرد یک سنت می‌دهد و به اتفاق نوه‌هایش خوشحال از فروشگاه خارج می‌شوند.
یک راننده کامیون به زن فروشنده می‌گوید: این آبنباتها که گرون‌ترند. تو که به من گفتی قیمت آبنبات‌ 5 سنت است پس چرا دو تاشو یک سنت فروختی؟
و فروشنده با تندی پاسخ می‌دهد به توچه مربوطه؟
همان راننده و دوستش که غذایشان را تمام کرده‌اند قصد دارند از ساندویچی خارج شوند و نفری پنج سنت روی میز می‌گذارند و خداحافظی می‌کنند.
زن فروشنده که می‌داند آنها پول غذایشان را داده‌اند می‌گوید: صبر کن ببینیم پس این پول‌های برای چیست؟
دو راننده در حالی که دارند خارج می‌شوند، می‌گویند به توچه مربوطه؟


بارها این صحنه از فیلم «خوشه‌های خشم» به کارگردانی جان فورد را دیده‌ام. صادقانه بگویم، هیچ وقت فرصت نکرده‌ام فیلم را به طور کامل ببینم اما سکانسی که اشاره کردم، همیشه اشکم را در می‌آورد.
این سکانس سرشار از انسانیت است. سرشار از نوع‌دوستی و خیرخواهی و محبت به افراد نیازمندی که غنی از کرامت و بزرگی‌اند. زنجیره‌ای از خوبی‌ها که از پیرمرد فقیر شروع می‌شود و با مالک ساندویچی و زن فروشنده ادامه پیدا می‌کند و دو راننده کامیون آن را به اوج می‌رسانند.


محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
1.5K views15:38
باز کردن / نظر دهید
2023-02-04 22:16:40 چرا سیاستمداران قول تأمین کالای خصوصی می دهند؟

دولت در تأمین مهم‌ترین کالاهای عمومی مثل امنیت، دیپلماسی، آموزش، سیاستگذاری اقتصادی و حتی ایمنی جاده‌ها ناتوان است اما تأمین کالای خصوصی مردم را هم گردن می‌گیرد.
اخیرا مقامات دولت سیزدهم به کرات گفته‌اند که برای مسکن، معیشت مردم، خودرو و سلامت آنها برنامه کوتاه مدت داریم و حتما وضعیت در آینده نزدیک بهبود خواهد یافت. این در حالی است که هیچ کدام از وعده‌های دولت مربوط به تأمین کالای عمومی نیست و ضروری است که دولت خودش را از مداخله در تولید و عرضه کالای خصوصی کنار بکشد.
مساله خیلی ساده است؛ دولت‌ها باید زمینه‌ لازم برای رونق‌ کسب و کار مردم را فراهم کنند که این کار نیاز به سیاست داخلی صحیح، سیاستگذاری درست اقتصادی، دیپلماسی فعال و امنیت فراگیر دارد و در این صورت چرخ اقتصاد می‌چرخد و مردم کالای خصوصی مورد نیاز خودشان را تهیه و تأمین می‌کنند. یعنی برای خود خانه می‌خرند، ماشین تهیه می‌کنند، سفر می‌روند، مراقب سلامت خود هستند و غذای کافی می‌خورند.

اما تعریف اقتصادی کالای عمومی چیست و چرا مداخله دولت در عرضه کالای خصوصی زیان‌بار است؟
از نظر اقتصاددانان، کالای عمومی کالایی است که همه از مصرف آن منتفع می‌شوند و نمی‌توان مصرف آن را به افرادی خاص محدود کرد. مهم‌ترین کالای عمومی امنیت و حقوق مالکیت است، اما می‌توان از زیرساخت‌ها، آموزش و پرورش، بهداشت، هوای پاک، صلح، دیپلماسی، سیاستگذاری صحیح اقتصادی و... به عنوان مصادیق کالای عمومی یاد کرد که به نوعی دولت وظیفه تهیه آنها را بر عهده دارد.
در مقابل، کالای خصوصی کالایی است که اگر به فردی تعلق گیرد دیگران از استفاده از آن محروم می‌شوند. مثلاً زیرساخت جاده و راه، کالای عمومی محسوب می‌شود و معمولاً عرضه آن بر عهده دولت است اما اتوبوس کالای خصوصی است.

با این تعریف، جاده کالای عمومی است اما خودرو کالای خصوصی به شمار می‌رود. بهداشت عمومی را می‌توان کالای عمومی دانست اما سلامت کالای خصوصی است. ایجاد زمینه مساعد برای سرمایه‌گذاری و سیاستگذاری برای رشد اقتصاد،کالای عمومی به حساب می‌آید اما مسکن و خودرو کالای خصوصی است.
با این مرزبندی ما دو نوع زندگی داریم. زندگی عمومی و زندگی خصوصی. در زندگی عمومی از کالاهای عمومی مثل چراغ راهنما، بهداشت عمومی، علائم راهنمایی و رانندگی، آسفالت خیابان، روشنایی معابر و... استفاده می‌کنیم و برای زندگی خصوصی نیز کالای مورد نیاز خود را می‌خریم. مثلاً در حالی که دولت امنیت و روشنایی خیابان را تامین کرده، ما برای خرید کت و شلوار به «باب‌همایون» می‌رویم. اینجا امنیت و روشنایی مصداق کالای عمومی را دارند و کت و شلوار و کفش، مصداق کالای خصوصی است.

از آنجا که نهاد دولت در ایران مداخله‌گر است، خود را متولی تهیه و توزیع همه نوع کالا می‌داند و بنابراین از مسوولیت تامین روشنایی شب و احداث دستشویی بین‌راهی تا تهیه و توزیع گوجه و خیار را بر عهده می‌گیرد. طرفه آنکه در هیچ‌کدام توفیقی به دست نمی‌آورد. چون اصولاً تامین این همه کالا برای میلیون‌ها آدم ممکن نیست و هیچ دولتی جرأت نمی‌کند وعده تأمین آن را بدهد. دولت‌هایی هم که چنین وعده‌هایی داده‌اند، یا به تاریخ پیوسته‌اند یا در ناکارآمدی دست و پا می‌زنند.



محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
1.7K viewsedited  19:16
باز کردن / نظر دهید
2023-01-29 22:03:13 پسته و بازارهای آشفته

نرخ رشد سالانه نقدینگی، حدود 34 درصد اعلام شده و تورمی که دولت به صورت رسمی اعلام کرده، حدود 45 درصد است. نرخ بهره در بازار آزاد حدود 30 درصد و نرخ بهره اسمی حدود 25 درصد است که نشان می‌دهد نرخ سود بانک دست کم 20 درصد زیر تورم قرار دارد. در 9 ماه گذشته، ریال بیش از 60 درصدارزش خود را از دست داده و این احتمال وجود دارد که همین روند باز هم ادامه داشته باشد.


وضعیت متغیرهای اصلی اقتصاد کشور نشان‌دهنده بی‌اعتمادی نسبت به سیاست‌های اقتصادی کشور است که منجر به تشدید نگرانی مردم شده و به انتظارات تورمی دامن زده است.
در چنین شرایطی،این سوال در ذهن باغ‌داران پسته نقش بسته که «با ذخیره پسته خود چه کنیم؟»
همان‌طور که اشاره کردم، بازارها شرایط خوبی ندارند و هیچ‌کس قادر به برنامه‌ریزی درست نیست و کسی نمی‌داند آینده چگونه رقم می‌خورد. با این حال از سر تجربه نکاتی را مطرح می‌کنم.


در دهه 60 با وجودی‌که کشور درگیر جنگ بود و اقتصاد شرایط خوبی نداشت، انتظارات مثبت بود و بازارها به این درجه از تلاطم نرسیده بودند و زمانی‌که محصول پسته برداشت می‌شد، کسی ناچار به انبار کردن آن نبود و بهتر است بگویم انگیزه انبار کردن آن را نداشت. این روحیه هم ناشی از ثبات نسبی متغیرهای اقتصادکلان و البته شرايط وقت كشور و رواج نداشتن ارقام مختلف سود (بانكی و بازار آزاد) و هم به روحیه و اخلاق بازاریان آن دوره بر می‌گشت. به خاطر دارم هر زمان که محصول پسته باغ خودمان به 200 گونی می‌رسید، مرحوم پدرم بلافاصله کامیونی می‌گرفتند و محصول را در بازار عرضه می‌کردند.


همیشه برایم سوال بود که اگر محصول را بیشتر نگه داریم، می‌توانیم با قیمت بالاتر بفروشیم اما پدرم معتقد بودند محصول پسته روی درخت متعلق به خداست اما وقتی چیده شد، به بازار تعلق دارد. این بود که بخش عمده محصول ما روانه بازار می‌شد.
آن روزها باغداران ممکن بود از سه روش استفاده کنند، یا محصول را بلافاصله پس از چیدن در بازار عرضه می‌کردند، یا در انبار نگه می‌داشتند تا در آینده بفروشند یا این‌که محصول را در سه مرحله می‌فروختند. یعنی یک سوم محصول را همان ابتدا می‌فروختند، یک سوم را در اواسط زمستان و بقیه محصول را در اواسط فصل بهار عرضه می‌کردند. خوبی مرحله سوم این‌بود که باغداران تصویری نسبی از میزان محصول جدید هم داشتند و اگر به هر دلیلی محصول سال جدید کم بود، قیمت‌ها متناسب با این اتفاق کمی تغییر می‌کرد و باغدار زیان نمی‌دید. این روش برای همه بازیگران بازار، حکم برد را داشت و هیچ‌کس زیان نمی‌دید و بازار همیشه متعادل بود.


اما هرچه تورم افزایش یافت، این روش‌های اصولی کنار گذاشته شد تا جایی که در حال حاضر همه بازیگران اقتصادی کشور مقهور روندهای تورم شده‌اند و هر تصمیمی که می‌گیرند با در نظر گرفتن شرایط این متغیر است.
تورم بازارها را به هم ریخته، انتظارات را آشفته کرده، اعتماد را از بین برده، تعادل را به هم زده و حجره‌ها را به قمارخانه تبدیل کرده است.


در چنین شرایطی خیلی‌ها از من می‌پرسند، بهترین استراتژی برای پسته چیست؟ بفروشیم یا نگه داریم؟
درجواب اين سوال بايد اول دانست كه برنامه آتی هر فرد براي اينده كاری‌اش چيست.
اگر به صورت خلاصه نگاهی به شرايط ماه‌های اخير داشته باشيم مي‌بینیم پسته از ابتدای سال محصولي جديد حدود 40 درصد افزایش قیمت داشته اما در این مدت برخی کالا تا 100 درصد و بعضی کالاها تا 300درصد و حتی بیشتر افزایش قیمت داشته‌اند. میزان افزایش قیمت سکه و ارز حدود ٥٠درصد بوده و در این مدت بازار سهام به طور متوسط نیز 35 تا 40 درصد عایدی داشته است. قطعا اگر باغداری محصول خود را فروخته تا در بانک سپرده‌گذاری کند، زیان دیده است اما اگر بخشی از نقدینگی خود را صرف خرید انواع دارایی‌ها کرده، حداقل زیان زیادی را متحمل نشده و ممکن است عایدی هم برده باشد.

بنابراین از نظر من، باغداران بهتر است به همان روشی که شرح دادم، ذخیره پسته خود را در سه مرحله به بازار عرضه و با توجه به شرايط مالی چنانچه مازاد ريالی دارند دربكي از بازارهاي ديگر، سرمايه گذاری کنند. درواقع سبد سرمايه گذاری خود را متنوع کنند.

محسن جلال‌پور

@mohsenjalalpour
3.7K viewsedited  19:03
باز کردن / نظر دهید
2022-12-19 08:30:50
مراسم‌تشییع و خاکسپاری:

روز سه شنبه ۲۹ آذر ساعت 10 صبح در بهشت زهرا و ساعت ۱۱ روبروی قطعه ۷۵ در مقبره خانوادگی شماره ۴۴۶ برگزار می‌شود.

مراسم ترحیم:
روز جمعه ۲دی ماه ساعت ۱۲ لغایت ۱۳:۳۰ در مسجد جامع شهرک غرب برگزار می‌شود.

@mohsenjalalpour
2.1K viewsedited  05:30
باز کردن / نظر دهید
2022-12-17 19:58:43
خداحافظ رفیق

دوست و همکار عزیزم «حافظ کمال هدایت» پس از تحمل یک دوره بیماری، جان به جان‌آفرین تسلیم کرد و حال آشفته این روزهایم را بدتر کرد. دکتر هدایت را سال‌های سال است که می‌شناسم. بزرگی از «خاندان بزرگ هدایت» که رفیقی دوست داشتنی بود و همکاری با اخلاق.

مردی بود بی‌نهایت قابل احترام و خیرخواه که لحظه‌ای دست از تلاش و کوشش برنداشت و با وجودی که به خاندانی سرشناس تعلق داشت، گمنام زیست و به دور از هیاهو جهان را ترک کرد.
بعد از درگذشت استاد گرانقدرم آقای مهدی آگاه، فقدان دوست عزیزم حافظ خان هدایت ضربه‌ای سنگین به روح و روان من است اما نمی‌دانم این مصیبت بزرگ را چگونه به خاندان معظم و معزز هدایت به خصوص همسر و فرزندان ایشان تسلیت بگویم.

روحش شاد و یادش گرامی


محسن جلال‌پور


@mohsenjalalpour
1.6K viewsedited  16:58
باز کردن / نظر دهید
2022-10-22 08:43:39 سرگذشت یک محموله صادراتی

قصد دارید یک کانتینر مغز پسته برای صادرات به اروپا آماده کنید. ابتدا نیاز به منابع مالی دارید و در حالی‌که نرخ بهره در كشورهای رقيب كمتر از پنج درصد است، شما باید نرخ 20 درصد را در نظر بگیرید.
حال باید پسته مورد نیاز را از بازار بخرید اما خرید برای شما سه بزنگاه سخت دارد.
بزنگاه اول؛ قیمت خرید محصول است که باید رقابتی باشد و شما این امکان را داشته باشید که با محصول کشورهای ترکیه و آمریکا و دیگر کشورها در بازار رقابت کنید.
بزنگاه دوم کیفیت محصول است که باید مورد تایید کامل نهادهای بهداشتی و نظارتی اروپایی باشد. در اروپا سه مؤلفه برای مغز پسته اهمیت دارد؛

مؤلفه اول به شکل ظاهری و فیزیکی محصول برمی‌گردد، دومی به میزان سموم نهفته در محصول مربوط می‌شود و سومی با میزان آلودگی به میکروب‌ها در ارتباط است.

تعارف ندارند، محصول صادر شده هر کدام از این مؤلفه‌ها را نداشته باشد، یا معدوم می‌شود یا مرجوع. اگر معدوم شود که سرمایه‌ات از بین رفته و اگر مرجوع شود باید هزینه مضاعفی بپردازی که محموله را برگردانی يا اگر امكان پذير بود به بازارهای دیگری ارسال کنی.
حال فرض کنیم به هر ترتیبی موفق شده‌ایم پسته مورد نیاز را تهیه کنیم، حدود 45 تا 60 روز طول می‌کشد تا مقدمات صادرات آن فراهم شود.

بزنگاه سوم فرآیند صادرات است. فرض کنیم این مرحله را هم به سلامت پشت سر گذاشته‌ایم و محموله صادراتی موفق شده از آزمایش‌های داخلی سربلند بیرون بیاید و آماده ارسال است، باور می‌کنید کامیونی وجود ندارد که بار صادراتی را به اروپا ببرد؟
در ماه‌های گذشته اغلب رانندگان ترانزیتی موفق به دریافت مدارک مورد نیاز برای عبور از مرزها و جاده‌های اروپایی نشده‌اند و تقریبا حمل و نقل زمینی ما از کار افتاده است.

به این ترتیب دو راه پیش روی شما قرار دارد؛ یا باید محموله خود را از مسیرهای دریایی ترکیه ارسال کنید یا از طریق بندرعباس که در این صورت ارسال محموله به خاطر تحریم و موانع موجود، ممکن است دست کم سه ماه طول بکشد و اگر بخواهی آن را از طريق دو یا سه مسير ارسال کنی، باید هزینه مضاعف حمل را بپردازی و قطعا هم از نظر مالی زیان می‌بینی و هم محموله به موقع نمی‌رسد.
حال فرض کنیم با همه مشکلات موجود، این مرحله را هم طی کرده‌ایم و محموله به کشور مقصد رسیده است. خطر بسیار بزرگ این است که محصولات کشاورزی ما به خاطر کیفیت پایین سموم وارداتی ( به دليل تحريم) یا به خاطر استفاده بی‌رویه از سموم (به دليل نبود دانش كافی در زمينه چگونگی استفاده)به شدت ریسک آلودگی دارند و صادر کننده هر اندازه دقت کند ممکن است در یک محموله 25 تنی، مقداری محصول آلوده به سم یا میکروب وجود داشته باشد که به خاطر آن کل محموله به خطر می‌افتد و خطر مرجوعی یا معدومی آن وجود دارد.

بیایید فرض کنیم این مرحله هم به سلامت به پایان رسیده و محموله صادراتی از این آزمون هم به سلامت عبور کرده و به دست خریدار رسیده است. خریدار حداقل یک ماه و نیم تا دو ماه زمان می‌خواهد تا پول محموله را واریز کند و این زمان ممکن تا یک سال هم طول بکشد.
در این مدت چه اتفاقاتی در داخل و بیرون کشور رخ می‌دهد؟ برابری ريال و دلار و یورو چه می‌شود، سیاست‌های داخلی چه وضعی پیدا می‌کنند؟
تازه پول را که بدون مشکل دریافت کنی، شرایط انتقالش را نداری. حالا باید صراف پیدا کنی و هزینه مضاعف بپردازی تا پول انتقال پیدا کند. ارز آن، باید به قیمت نیمایی عرضه شود. ممکمن است تفاوت ارز نیمایی و بازار آزاد در هر يورو تا حدود 6 هزار تومان ياحتی بيشتر باشد، فرض کنید هر کیلو مغز پسته ١٧ يورو باشد آن را در 6 هزار تومان ضرب کنید می‌شود حدود صد هزار تومان یعنی در یک کیلو مغز پسته که هر کیلوی آن حدود ٥٥٠هزار تومان قیمت دارد، 20 درصد اختلاف ارز نیمایی دیده می‌شود که چطور می‌توانید پوشش دهید؟

بنابراین اگر بخواهی در بازارهای جهانی رقابت کنی ناچار زیان می‌ببینی یا باید کنار بنشینی و اگر بخواهی ارز ناشی از صادرات را در بازار آزاد بفروشی به نوعی مرتکب تخلف شده‌ای که دولت یقه‌ات را می‌گیرد یا این‌که باید به تقلب رو بیاوری و از کارت بازرگانی دیگران استفاده کنی.
هنوز مشکل به پایان نرسیده و اداره مالیات سراغت می‌آید و بابت تسعیر ارز مالیات مضاعفی درخواست می‌کند. نتیجه این‌که بعد از یک سال یا بیشتر به پول صادرات می‌رسی و خوب که حساب کنی، می‌بینی صادرات بيشتر شبیه بندبازی پر دردسر و پر خطر است تا يك تجارت .
به همین دلیل جا دارد روز ملی صادرات را به همه سیاستمدارانی که موفق شدند صادرات قانونی را از قاچاق مواد مخدر دشوارتر کنند تبریک بگوييم.

@mohsenjalalpour
62.8K viewsedited  05:43
باز کردن / نظر دهید
2022-10-07 23:04:20 بهانه‌های اعتراض


تقلیل اعتراض‌های اخیر به وضعیت اقتصادی بد جامعه به واقعیت نزدیک نیست اما قطعاً وضعیت بد اقتصاد در اعتراض عمومی اخیر اثر دارد اما همه آن نیست چون آن‌چه مشاهده می‌کنیم اعتراض فرهنگی و سیاسی به نظر می‌رسد که در بستر فقر شکل گرفته‌است.

از سوی دیگر جامعه ایران در سال‌های گذشته همه نوع فشارهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و اجتماعی را تحمل کرده و پس از این همه کشمکش با نهادهای انحصاری، تبدیل به جامعه‌ای خسته و ناامید از اصلاح و تغییر شده است.
این‌گونه نیست که این وضعیت فقط یک قشر و طبقه را تحت‌تاثیر قرار دهد، تقریباً همه اقشار زیر این فشارها قرار دارند. شواهد نشان می‌دهد در سال‌های گذشته خیلی از افرادی که از نظر درآمدی در میانه و دهک‌های بالای جمعیت ایران قرار داشتند، اکنون برای تامین معاش خود در مضیقه هستند. تحریم‌ها به‌شدت به زندگی ما فشار می‌آورند، تورم سفره همه اقشار جامعه را کوچک کرده است، نااطمینانی باعث شده هیچ تصویری از آینده نداشته باشیم.

مردم قادر به تامین کالای موردنیاز خود نیستند و ضعف دولت در تامین کالای عمومی هم مشهود است. دولت در داخل با بحران اعتبار مواجه است و روابط بیرونی ما هم به حداقل رسیده و تهدیدهای بیرونی از سوی گروه‌ها و دولت‌های سخیف افزایش یافته است. در چنین شرایطی دولت به جای اینکه روی مسائل کشور تمرکز کند، بیشتر از همه دوران‌ها در زندگی و کسب‌وکار مردم دخالت می‌کند. یک روز سیاست مالیاتی را تغییر می‌دهد، روز بعد قواعد کسب‌وکار را عوض می‌کند و روز بعد سنگی دیگر مقابل کسب‌وکارها می‌اندازد. افراد که از یافتن شغل و درآمدی که سیاستمداران وعده داده‌اند ناامید شده‌اند، برای خود کسب‌وکار کوچکی راه ‌انداخته‌اند و از طریق فضای مجازی تولیدات خود را می‌فروشند. در این میان دولت با انواع روش‌ها دنبال پیدا کردن آنهاست تا مالیات خود را بگیرد و از آن طرف در مجلس دنبال این هستند که اینترنت‌شان را محدود کنند. تورم رو به افزایش است و معلوم نیست تحریم چه خواهد شد. برای هیچ مساله‌ای تصویری از حل مساله پیش‌روی ما نیست. نمی‌دانیم مذاکرات به نتیجه می‌رسد یا نمی‌رسد، هفته آینده مسابقه فوتبال برگزار می‌شود یا نمی‌شود، اصلاً فردا که بیدار می‌شویم، اینترنت داریم یا نداریم. همه اینها و ده‌ها مشکل دیگر باعث شده جامعه در شرایط حساس روحی و روانی قرار داشته باشد.

این شرایط برای جوانان خیلی بدتر است که اتفاقاً موتور پیشران وقایع اخیر به ‌شمار می‌روند. دقت کنید؛ جوان‌ترین کنشگران در برابر یک ساختار سالخورده به اعتراض برخاسته‌اند. این ساختار اصلاً حل مساله بلد نیست و به جای پرداختن به مشکلات و چالش‌های اصلی، تمرکزش روی مسائل فرعی است. به گمانم آنچه در روزهای گذشته مشاهده کردیم، ترکیبی از اعتراض‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بوده و شخصاً این اعتراض‌ها را منحصر به طبقه متوسط نمی‌دانم. در همه جای دنیا، رکود اقتصاد، فقر، نابرابری و نااطمینانی جزو مهم‌ترین دلایل اعتراض‌های خیابانی بوده است.

در خیلی از کشورها وضعیت بد اقتصاد موتور محرک اعتراض‌ها بوده است و در ایران نیز ریشه برخی اعتراض‌ها از جمله آبان 98 اقتصادی بوده است. اعتراض‌های اخیر بیشتر ریشه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دارد اما وضعیت بد اقتصادی هم آستانه تحمل مردم را به شدت پایین آورده است.


محسن جلال‌پور


@mohsenjalalpour
1.6K viewsedited  20:04
باز کردن / نظر دهید
2022-09-18 20:56:43 مالیات می‌دهم با من محترمانه برخورد کنید


زمان زیادی از اوج‌گیری قیمت نفت و افزایش کم سابقه درآمدهای نفتی در دولت محمود احمدی‌نژاد نمی‌گذرد اما زمانه طوری تغییر کرده است که انگار درباره عهد عتیق صحبت می‌کنیم. پس از آن موج کم‌سابقه از درآمدهای نفتی، هیچ دولتی روزگار خوش ندیده و هرچه زمان گذشته، دولت‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که باید کشور را بدون نفت و درآمدهای نفتی اداره کنند. این خبر خوبی است اما باید از دولت پرسید؛ حالا که کشور با پول ما اداره می‌شود؛ چرا با ما محترمانه‌تر برخورد نمی‌کنید؟
از زمانی که آمریکا از برجام خارج شد،دولت حسن روحانی تصمیم گرفت کسری بودجه را به انحاء مختلف از جامعه تأمین کند. دولت ابراهیم رئیسی نیز برای اجتناب از اصلاحات اقتصادی که حاشیه‌ساز و دردآور است، هم‌چون دولت حسن روحانی به سیاست‌هایی رو آورده که بارزترین آن دریافت مالیات است.

قاعدتا دولت اگر می‌خواست کار اصولی انجام دهد، باید هزینه‌ها را کاهش می‌داد و انضباط مالی و پولی بر کشور حاکم می‌کرد. به طور مثال باید هزینه‌های هنگفت سازمان‌ها و ارگان‌ها را کاهش می‌داد اما دولتمردان ما به دلایل زیاد از جمله رو در رو شدن با شرکای سیاسی، چندان اهمیتی به این روش نمی‌دهند که کسری بودجه را از طریق کاهش هزینه‌ها جبران کنند، در نتیجه به سمت افزایش مالیات و تشدید فشار به مردم از طریق افزایش تعرفه‌ آب و برق و گاز می‌روند.
این سیاست که البته سیاست صحیحی است و از پنج دهه پیش باید به صورت اصولی اعمال می‌شد، یک سیگنال مشخص به همراه دارد؛ این‌که دوران رفاه مصنوعی از طریق مصرف مسرفانه گذشته و دولت‌ها حتی اگر بخواهند، قادر نیستند مثل گذشته به جامعه رشوه پرداخت کنند. دولت‌ها در ایران سوای اینکه به کدام جریان سیاسی نزدیک باشند ، دیر یا زود متوجه می‌شوند که اگر می‌خواهند دوام بیاورند و چند صباحی با دردسر کمتر در قدرت بمانند، باید جامعه شهرنشین را راضی نگه دارند. سردمدار چنین روشی امیرعباس هویدا بود و پس از انقلاب نیز در دولت‌های مختلف به اجرا درآمد.

اما به نظر می‌رسد با تحریم‌های نفتی و شرایطی که بر بازارهای جهانی نفت حاکم است، این دوران به سر آمده و دولت‌ها دیگر مثل گذشته کیکی برای تقسیم ندارند و حتی اگر تحریم نباشیم و بتوانیم به آسانی در بازارهای جهانی نفت بفروشیم، دولت مثل گذشته قادر به ایجاد رفاه مصنوعی چند دهه گذشته نیست و به اصطلاح، کف‌گیر به ته دیگ خورده است.

تناقض در رفتار
همان‌طور که اشاره شد، درآمدهای نفتی به دلیل تداوم تحریم‌های اقتصادی کاهش پیدا کرده و دولت مثل گذشته قادر نیست کشور را با درآمد نفت اداره کند. در نتیجه فشار را به مردم افزایش داده است. از جمله این‌که مالیات بیشتری می‌گیرد، قبض آب و برق و گاز را با تعرفه‌های سخت‌گیرانه محاسبه می‌کند و برای دریافت آن صبر نمی‌کند و «شرخر» به خانه‌های مردم اعزام می‌کند. یارانه خیلی از کالاها را حذف کرده و دیگر مثل گذشته داعیه تحقق عدالت اجتماعی و توزیع ارزان منابع را ندارد. پس می‌توانیم بگوییم به پایان عصر رفاه مصنوعی نزدیک شده‌ایم و اکنون خودمان داریم با پول خودمان کشور را اداره می‌‌کنیم. حال که با پول خودمان کشور را اداره می‌کنیم، وقت آن رسیده که از دولت بخواهیم رفتارهای ارباب-رعیتی را کنار بگذارد و با صاحبان واقعی‌اش رفتار بهتری داشته باشد. در زندگی و کسب و کار مردم دخالت نکند و به وظایف اصلی خودش بپردازد.

قبلا دولت با پول نفت کشور را اداره می‌کرد و به مطالبه‌ طبقه متوسط برای آزادی و احترام بیشتر، وقعی نمی‌نهاد چون به این طبقه برای اداره کشور نیاز نداشت اما امروز کشور با مالیات طبقه متوسط جامعه اداره می‌شود و دولت باید در رفتارهایش با این طبقه و کل جامعه بازنگری اساسی کند.
چون این طبقه است که هزینه سرسام‌آور نظام دیوان‌سالاری را می‌پردازد. به عبارتی پول حقوق کارکنان دولت را ما می‌پردازیم و انتظار داریم دولت که با پول ما اداره می‌شود با ما و فرزندان ما رفتار بهتری داشته‌ باشند.


محسن جلال‌پور


@mohsenjalalpour
7.5K viewsedited  17:56
باز کردن / نظر دهید