2022-02-20 23:26:23
شاعر صنعتگر
قسمت دوم
در شهر «درود» دبیرستانی وجود دارد که ظرفیت تحصیلیاش تا کلاس دهم است؛ یعنی به دلیل کمبود معلم کلاس یازده و دوازده ندارد. آقا جلال از رئیس کارخانه اجازه میگیرد تا با جمعی از همکارانش در آن دبیرستان بهصورت رایگان درس بدهند؛ به این ترتیب مشکل کلاس یازده حل میشود.
داوطلبان تحصیل در کلاس دوازدهم یا به اراک میرفتند یا به قم. اینبار مشکل دبیرستان، هم مجوز است و هم کمبود جا. این است که آقا جلال مدیران شرکت را متقاعد میکند که کلاسی بسازند تا دانشآموزان به اراک یا قم نروند. از آن طرف، در جوار کارخانه سیمان هنرستانی تأسیس میشود تا برای کارگران و کارکنان کارخانه سیمان و دیگران کلاس برگزار کند؛ مهندسان تحصیلکرده آستین بالا میزنند و اینجا هم تدریس میکنند.
جلال صفارزاده هشت سال در «درود» میماند و تا معاونت بهرهبرداری کارخانه، ترقی میکند.
در سال 1353 «درود» را ترک میکند و راهی اصفهان میشود اما زیاد دوام نمیآورد و مدتی بعد از کارخانه سیمان تبریز سر در میآورد.
سه سال در تبریز میماند و زمانی که احساس میکند فضای کارخانه، سیاسی شده و چپیها در آنجا فعال شدهاند استعفا میدهد و بیرون میآید.
دوباره به اصفهان بر میگردد و مدت کوتاهی در «سیمان سپاهان» کار میکند اما مدتی بعد برای همیشه به زادگاهش کرمان باز میگردد و در «کارخانه سیمان کرمان» مشغول به کار میشود.
در مدت اقامتش در کرمان، انقلاب 57 به پیروزی میرسد و با جذب تعدادی از مدیران تحصیلکرده در آمریکا، بیکار و خانهنشین میشود. اما کارگران دوستش دارند و اصرار میکنند که بازگردد.
در سال 1358 محمدجواد حجتی کرمانی ضمن بازدید از کارخانه، مطلع میشود که بر جلال صفارزاده چه گذشته، به این ترتیب به خانهاش میرود و او را راضی میکند که به کارخانه بازگردد. او را قلمدوش به کارخانه برمیگردانند.
جلال صفار زاده در سال 1359 دوباره با تحریک دو عضو هیأت مدیره، از کارخانه اخراج میشود تا اینکه اینبار با دعوت حجتالاسلام جعفری -امامجمعه- و آقای فلاح -دادستان- به محل کار باز میگردد.
اینبار مدت زمان حضورش در سیمان کرمان طولانیتر میشود و
درست روزی که قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل پذیرفته میشود، کار او هم به پایان میرسد.
پس از آن، به تهران دعوت میشود و مدیریت «سیمان تهران» را بر عهده میگیرد . بعد از آن به انجمن سیمان میرود و به جای مهندس لیلآبادی ریاست انجمن سیمان را بر عهده میگیرد. ابتدا به دلیل اینکه کراوات میزند تاییدش نمیکنند اما چند روز بعد، تأییدیه صادر میشود.
در انجمن سیمان، از طریق تعامل با مجلس و دیگر سازمانها، سیمان را از سبد حمایتی خارج میکنند و به این ترتیب راه برای سرمایهگذاری بخش خصوصی در صنعت سیمان هموار میشود و امروز در نتیجه آن تصمیم، تولید سیمان از هفت میلیون تن قبل از انقلاب، به هفتاد میلیون تن رسیده است.
جلال صفار زاده چند کتاب به یادگار گذاشته است؛ کتاب اولش «مدیر کارخانه» نام دارد که درآن اشتباهات مدیریتی را به نقد کشیده است. کتاب دومش «فرزندخوانده» نام دارد که شرح زندگی اوست .کتابهای بعدی «کودکان کار»، «ایران خانۀ ما»، «تاریخ صنایع ایران»، «تاریخ صنعت سیمان» و «تاریخچۀ دانشگاههای ایران» است و کتابی هم در دست نگارش دارد.
جلال صفارزاده سه دختر دارد که هر سه تا مقطع دکترا تحصیل کردهاند و متأسفانه همسر ایشان هم دیروز دار فانی را وداع گفت.
در طول زندگیاش همیشه اهل کتاب و شعر بوده و در تاریخ و فرهنگ مطالعات زیادی دارد در کتابهایی که نوشته، کارآفرینان و پیشروان توسعه صنعتی ایران را معرفی کرده و کوشیده به جوانان یادآور شود که ایران همیشه مثل امروز نبوده، بلکه راه دشوار و سختی را تا رسیدن به این وضعیت طی کرده است.
به مهندس جلال صفار زاده به خاطر درگذشت یار دیرین و همسر گرامیاش تسلیت میگویم و امیدوارم خداوند روح آن بزرگوار را قرین رحمت فرماید.
محسن جلالپور
@mohsenjalalpour
5.1K viewsedited 20:26