Get Mystery Box with random crypto!

✍️ محسن جلال‌پور

لوگوی کانال تلگرام mohsenjalalpour — ✍️ محسن جلال‌پور
لوگوی کانال تلگرام mohsenjalalpour — ✍️ محسن جلال‌پور
آدرس کانال: @mohsenjalalpour
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 10.34K
توضیحات از کانال

فعال بخش خصوصی و تحلیل‌گر مسائل اقتصادی

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 5

2022-07-03 19:01:11 شهر روایت‌های گفته نشده

کرمان شهر روایت‌های دفن شده و داستان‌های گفته نشده است. در شهر من هر کس داستانی بلد است و کنار هر کس که بنشینی روایتی شنیدنی دارد. خیلی از داستان‌های شهر من هرگز گفته نمی‌شوند، خیلی از داستان‌ها گفته می‌شوند اما گوشی برای شنیدن نیست و قلمی نیست که ثبت‌شان کند. کرمان شهر روایت‌های شنیدنی و خواندنی است؛ اگر گوشی برای شنیدن باشد و اگر مجالی برای نوشتن.

خیلی از مردم، کرمان را با تاریخ پر فراز و نشیبش می‌شناسند و برخی آن را به خاطر خرما و پسته و قالی‌های معروفش به خاطر می‌آورند اما نماد شهر من فقط این‌ها نیستند، نماد شهر من شاعران، نویسندگان، روزنامه‌نگاران، فیلم‌سازان و هنرمندانی هستند که شهرتشان از آسمان کرمان فراتر رفته و آوازه‌ بعضی‌هاشان جهانی شده است.

گاهی پیش خودم می‌گویم این شهر با این آفتاب سرسخت، با آن صحرای خشن و آن کوه‌های سر به فلک کشیده چرا این‌قدر دوست داشتنی است؟ و پاسخم این است؛ به خاطر این‌که کرمان دیار برخاستن است. سال‌ها پیش کرمان شهری فقیر بود و جامعه‌ای رنجور و بیمار داشت. در آن روزگاران، افراد زیادی گرفتار بیماری‏های تراخم، زرد‏زخم، آبله و سل و ده‌ها درد و بلای ناشناخته دیگر بودند. پدران‌مان تعریف می‌کردند که از هر گوشه شهر صدای سرفه و خس خس سینه به گوش می‏رسید و خبر از سینۀ سوخته و خراشیدۀ انبوه مسلولین می‌‏داد. مردمان زیادی عصا در دست داشتند؛یا چشمشان نمی‌دید، یا کمرشان خم بود یا زانوهای سست و معیوب داشتند.

کرمان آن روزها در بن‏ بست تاریخ قرار داشت و به دلیل موقعیت جغرافیایی‌اش در میانۀ کویرِ تفتیدۀ لوت، به تبعیدگاه فراموش شده‏ای تبدیل شده بود. هیچ راه ارتباطیِ امنی، کرمان را به دنیای پیرامونش مرتبط نمی‏کرد. امروز اما کرمان، به معنای واقعی یک «مکتب» است. مکتبی که در اقتصاد، سیاست، فرهنگ و تجارت حرف‌های نغز برای گفتن دارد. همه این‌ها را مدیون انسان‌های بزرگی هستیم که در طول چنددهه گذشته آستین همت بالا زدند و شهرشان را بدین سان غرورآفرین ساختند و پرداختند.

در جلد اول کتاب «رواق زبرجد» درباره انسان‌های پرتلاشی نوشتیم که بی‌وقفه تلاش کردند و کرمان را ساختند. هدف این بود که خاطرات آنها را گردآوری کنیم تا کمکی باشد برای این‌که مسیر پرافتخارشان را بهتر بشناسیم و بیشتر ارج نهیم.
اکنون خرسندم که جلد دوم از مجموعه کتاب‏های «رواق زبرجد» را تقدیم می‌کنم. در کتاب اول، سراغ کارآفرینان و تولیدکنندگان رفتیم اما در مجموعه دوم، از زعمای فرهنگی و هنری کرمان سراغ گرفته‌ایم که بیشترشان شهرت جهانی دارند.

تا کتاب‌ها آماده شوند، متأسفانه تعدادی از بزرگانی که با آنها گفت وگو کردیم از جمله «حسین بهزادی اندوهجردی»، «علي وثوقی»،«محمود روح الامينی»،«اكبر صوتی» ،«داریوش مجدزاده»، « محمد ابراهیم باستانی پاریزی»، «ولی الله وطن خواه»، «جلیل رشیدفرخی»، «اکبر نخعی» و «حمید سعید» دار فانی را وداع گفتند که برای همه آنها طلب آرامش ابدی و آمرزش الهی دارم.
مجموعه رواق زبرجد را انتشارات گویا منتشر کرده و همین‌روزها می‌توانید از بازار نشر تهیه کنید.


محسن جلال پور

@mohsenjalalpour
3.8K views16:01
باز کردن / نظر دهید
2022-07-02 09:34:27 حذف سیاسیِ سرمایه انسانی


وریا غفوری یکی از محبوب‌ترین فوتبالیست‌های حال حاضر ایران به شمار می‌رود. عموم مردم او را به عنوان فوتبالیستی می‌شناسند که در سختی‌ها کنار مردم می‌ایستد و در اظهارنظرهای خود از حقوق مردم دفاع می‌کند. کاپیتان استقلال در نظر علاقه‌مندان به فوتبال بازیکنی حرفه‌ای است و به طور خاص، طرفداران تیم استقلال خاطرات خوبی با او دارند.

این روزها اختلاف نظر جدی میان مدیران سیاسی باشگاه استقلال و کاپیتان این تیم، هواداران را نگران کرده است. طرفداران متعصب استقلال از اینکه مدیران باشگاه در فصل نقل و انتقالات برای حفظ وریا غفوری تلاشی نمی‌کنند، نگران شده‌اند و در روزهای گذشته بارها مقابل ساختمان این باشگاه تجمع کرده‌اند. خواسته آنها مشخص است؛ «وریا را از دست ندهید».


من فوتبالی نیستم اما به واسطه شباهت زیاد این موضوع با حذف‌ سیاسیِ سرمایه انسانی که در کشور ما بسیار رایج است، سعی کردم به این موضوع نگاه کنم. موضوعی که می‌خواهم توضیح بدهم این است که در چند دهه گذشته برخورد نیروهای سیاسی با سرمایه انسانی هیچ‌گاه اصولی نبوده است.

سال‌های طولانی است درزمينه ورزش همچون ساير زمينه هاشاهد برخورد حذفیِ «نیروی سیاسی» با «نیروی انسانی» کشور هستیم. برخوردهای مشابهی با علی دایی و عادل فردوسی‌پور و دیگران صورت گرفته و جامعه را از حضور آنها محروم کرده است.
این برخوردها خطاست و چه تبعاتی دارد؟


در علم اقتصاد از «موجودی سرمایه» که لازمه رشد اقتصادی پایدار است، زیاد سخن گفته می‌شود. موجودی سرمایه را می‌توان مجموع ارزش ساختمان و تاسیسات و ماشین‌آلات و تجهیزاتی دانست که در فرآیند تولید نقش داشته و مورد استفاده قرار می‌گیرند.

در دنیای کسب‌وکار مدرن که محیطی پویا و رقابتی است، داشتن نیروی انسانی توانمند یکی از بزرگ‌ترین مزیت‏ها محسوب می‏شود. اگر این تعریف را مبنا قرار دهیم، متوجه می‌شویم در چند دهه گذشته در کشور ما برخورد نیروی سیاسی با نیروی انسانی هیچ‌گاه متناسب با این تعریف نبوده است.


برخورد نامناسب ساختار سیاسی با سرمایه انسانی یک بعد ماجراست اما تراژدی جایی اتفاق می‌افتد که سیاستمداران به جای نخبه‌گرایی به «نوچه‌پروری» رو می‌آورند و فرهنگ «چاپلوسی» را فراگیر می‌کنند.


جای دوری نرویم؛ در همین فوتبال که صنعتی پرحاشیه و پر از فساد و زد و بند است، افراد زیادی هم وجود دارند که بر خلاف وریا غفوری با چاپلوسی‌‌های سیاسی، مسیر پیشرفت خود را هموار می‌کنند اما آنها که در اظهارنظرهای عمومی به سیاستمداران ناکارآمد انتقاد می‌کنند و سمت مردم می‌ایستند از مزایایی نظیر به تعویق افتادن سربازی و عضویت در تیم ملی یا مربی‌گری تیم‌های حاضر در لیگ برتر محروم می‌شوند.


علی دایی یکی دیگر از سرمایه‌های ارزشمند انسانی در فوتبال کشور است که با وجود شایستگی‌هایی که دارد از مربی‌گری محروم شده و در حال حاضر هیچ نسبتی با فوتبال ایران ندارد. این ساختار حتی نتوانست عادل فردوسی‌پور را حفظ کند و به جای او فردی را مجری برنامه‌ فوتبال برتر کرد که در همه زمینه‌ها شایستگی فردوسی‌پور را نداشت.


برگردیم به باشگاه استقلال و آنچه درباره سرمایه ‌انسانی شرح دادیم را در باره این باشگاه هم به کار گیریم. بدیهی است که ستون اصلی موفقیت یک تیم فوتبال، سرمایه انسانی آن تیم شامل مدیران، مربیان و بازیکنان است. مجموع مربیان و بازیکنان تیم استقلال هم موجودی سرمایه انسانی این تیم به شمار می‌روند. مسلم است؛ تیمی که قهرمان شده یکی از بهترین کیفیت‌های سرمایه انسانی را دارد و مدیران این تیم باید در حفظ این سرمایه جدیت داشته باشند. از یک سو ممکن است بازیکنان مسن‌تر نظیر وریا غفوری به عنوان موجودی سرمایه مستهلک شده به نظر برسند که طبیعی است باشگاه باید جایگزینی مناسب برای آنها پیدا کند اما این را هم بپذیریم که تعیین این موضوع در صلاحیت مدیران سیاسی باشگاه نیست و قطعا باید به تشخیص سرمربی باشد.

با این توضیحات، شخصا به طرفداران باشگاه استقلال حق می‌دهم که نگران از دست دادن سرمایه‌ انسانی تیم خود باشند چون احساس می‌کنند، سرعت خروج نیروی انسانی با کیفیت از سرعت ورود آن بیشتر است.در نتیجه قابل تصور است که اگر تمهیدات لازم اندیشیده نشود پس از یک فصل رؤیایی، کیفیت سرمایه انسانی باشگاه هم کاهش می‏یابد و در نهایت منجر به تنزل جایگاه تیم در جدول رده‌بندی می‌شود که برای هواداران متعصب استقلال غیرقابل تصور است.

متاسفانه رویه‌ای مشابه آن‌چه در فوتبال ایران می‌گذرد سال‌های طولانی است در نظام اداری کشور هم وجود دارد و آحاد جامعه چند دهه است که همچون هواداران استقلال شاهد افول نیروی انسانی و در نتیجه تنزل جایگاه کشور در همه حوزه‌ها هستند. این است خسارت سنگین حذف سیاسیِ سرمایه انسانی.

متن کامل را اینجا مطالعه کنید


محسن جلال پور

@mohsenjalalpour
5.8K viewsedited  06:34
باز کردن / نظر دهید
2022-06-18 12:13:43
میلیونرها به کدام کشور مهاجرت می‌کنند؟

پیش‌بینی می‌شود در سال 2022 بیش از 88 هزار میلیونر به کشور جدیدی نقل مکان کنند.

میلیونرها اغلب از کشورهای روسیه، چین به عنوان دو کانون تنش در حال و آینده، به کشورهای امارات متحده عربی، استرالیا و سنگاپور مهاجرت می‌کنند که نشان می‌دهد کارآفرینان چقدر نسبت به مقوله نااطمینانی و ناامنی حساس هستند.

منبع: visual capitalist

@mohsenjalalpour
2.5K viewsedited  09:13
باز کردن / نظر دهید
2022-06-09 19:15:13 ایران چقدر از بحران جهانی غذا آسیب می‌پذیرد؟

حتی پیش از وقوع جنگ میان روسیه و اوکراین، جهان نگران افزایش قیمت غذا بود. قیمت مواد غذایی به بالاترین حد خود در یک دهه گذشته رسیده و این نقطه هشداری برای همه کشورهای جهان است؛ به‌خصوص اینکه بیم ماندگاری و تعمیق این بحران وجود دارد.
برای آنهایی که در کشورهای توسعه‌یافته زندگی می‌کنند، افزایش بهای غذا صرفاً یک مساله نگران‌کننده است، اما برای مردم کشورهای فقیر، به نوعی مساله مرگ و زندگی به شمار می‌رود؛ به‌خصوص اینکه بر اساس آمارهای بین‌المللی، حدود دو میلیارد نفر در سراسر جهان دچار سوءتغذیه هستند. حتی شایعاتی درباره کمبود مواد غذایی کافی است که آتش شورش‌های مردمی در نقاط مختلف دنیا شعله‌ور شود.

ما صرفاً با شایعات و گمانه‌زنی‌ها روبه‌رو نیستیم، اتفاقات زیادی دقیقاً در برابر چشمان ما در حال رخ دادن هستند که می‌توانند نشانه‌هایی از وقوع بحران باشند. در این میان جنگ روسیه و اوکراین بر عمق و گستره مشکلات افزوده‌اند.

اما سوال این است که نگرانی‌های جهانی درباره تأمین غذا، چقدر ما را نگران می‌کند؟ و این‌که ایران چقدر از این وضعیت تاثیر می‌پذیرد؟

به گمانم مجموعه اتفاقاتی که رخ داده، دو نگرانی برای ما به وجود آورده است:
اولین نگرانی را مردم دارند که احتمال می‌دهند اقلام غذایی در آینده به اندازه کافی در دسترسشان قرار نگیرد. دومین نگرانی را دولت دارد که احتمال می‌دهد در آینده نتواند اقلام خوراکی و کشاورزی مورد نیاز کشور را تامین کند. هر دو نگرانی می‌تواند به شکل‌گیری دو رفتار اشتباه و تحمیل هزینه‌های سنگین به کشور منجر شود؛ احتمالاً اولین خطا را مردم مرتکب می‌شوند که ممکن است شروع به ذخیره مواد غذایی کنند که این کار می‌تواند تقاضا برای مواد غذاییِ قابل ذخیره را به‌شدت بالا ببرد و بر وخامت اوضاع بیفزاید. دومین خطا را دولت مرتکب می‌شود اگر فکر کند حفظ امنیت غذایی صرفاً از طریق دولتی کردن امور بازرگانی یا خودکفایی در محصولات کشاورزی امکان‌پذیر است.
وقتی ماموریت دولت، خودکفایی باشد، ناچار می‌شود برای ایجاد انگیزه در کشاورزان، مکانیسم خرید تضمینی را فعال کند. در سال‌های گذشته خرید تضمینی محصولات کشاورزی ضمن اینکه به افول بهره‌وری در بخش کشاورزی منجر شد، کاشت محصولات آب‌بر را تشویق کرد. این سیاست باعث تحمیل فشار مضاعف به منابع و ذخایر آبی در کشور شد و ابرچالش آب و محیط زیست را به وجود آورد. اما اثر مخرب دیگر خرید تضمینی، فشار به بودجه دولت و بانک مرکزی است که جدا از تحمیل بار مالی زیاد به بودجه عمومی کشور منشأ ایجاد بدهی انباشته به بانک مرکزی و افزایش پایه پولی شد و تورم را تشدید کرد.
این وضعیت همچنین می‌تواند دولت را وادار به سلسله تصمیم‌های اشتباه دیگری کند از جمله این‌که؛ فشار عمده تامین غذای کشور را صرفا روی دوش بخش کشاورزی بگذارد و بخش بازرگانی غیر دولتی را نیز از رده خارج کند.

اما راه حل چیست و شرایط را چگونه باید مدیریت کرد؟
به گمانم دولت نباید در هر شرایطی مسیر تجارت را ببندد. در سال‌هایی که کشور درگیر جنگ بود و خیلی از اقلام غذایی به آسانی در دسترس مردم قرار نداشت، شبکه گسترده‌ای در مرزهای کشور شکل گرفته بود که انواع کالا را وارد کشور می‌کرد. این شبکه اگرچه غیرقانونی بود، اما به هر شکل عملکرد آن در طول مدت جنگ اجازه نداد کشور در مضیقه قرار گیرد و کالا برای نیازهای بازار تامین می‌شد. ایران کشوری است که همسایگان متعددی دارد که هر کدام از این همسایگان در زمینه‌های مختلفی مزیت دارند. اگر مسیر تجارت باز باشد، تجار ما اجازه نمی‌دهند کشور در هیچ زمینه‌ای در مضیقه قرار گیرد.

مسأله دیگر این است که دولت نباید بخش خصوصی را از بازرگانیِ اقلام خوراکی کنار بگذارد. اگر دولت، بخش‌خصوصی را حذف نکند، این توانایی وجود دارد که بخش مهمی از اقلام مورد نیاز توسط تجار بخش خصوصی تامین شود. اما اگر بخش خصوصی به حاشیه رانده شود و دولت بخواهد رأساً اقدام به تهیه و تامین مواد غذایی اقدام کند، چند اتفاق ممکن است رخ دهد:
اول اینکه بخش‌خصوصی مثل دولت، یک نهاد یا یک سازمان نیست و از هزاران تاجر و فعال اقتصادی تشکیل شده است که شبکه مویرگی را تشکیل می‌دهند. تحریم دولت یا نهاد دولتی امکان‌پذیر است؛ اما تحریم هزاران تاجر به آسانی صورت نمی‌گیرد. دوم اینکه ممکن است دولت قادر به تامین کالای مورد نیاز کشور نباشد که در نتیجه سیاست کوپنی کردن اقتصاد را در پیش گیرد؛ اما اگر بخش‌خصوصی در کنار دولت باشد می‌تواند راحت‌تر کالاها را تامین کند.


محسن جلال پور

@mohsenjalalpour
1.8K viewsedited  16:15
باز کردن / نظر دهید
2022-06-05 21:16:56 به یاد روحانی متواضع


سیدمحمود دعایی درگذشت.

او یکی از خاص‌ترین روحانیونی بود که تا امروز ملاقات کرده‌ام. وصف اخلاق و رفتار این روحانی خاک‌باز را زیاد شنیده‌اید اما باید او را از نزدیک می‌دیدید. سابقه دیدار ما به دورانی بر می‌گردد که او بزرگ بود و سرشناس و من خردسال و کنجکاو. هفت ساله بودم که برای نخستین بار در دالان خانه قدیمی‌مان با ایشان دست دادم. دستان کوچک من و دستان بزرگ ایشان و بعد شوخی و خنده و گرفتن لپ های من. از همان ابتدا فهمیدم این روحانی خنده‌رو، با خیلی از آدم‌های اطرافم تفاوت دارد.
وقتی آقای دعایی رفتند، مرحوم پدرم گفتند: این سید، طلاست.


از آن زمان هربار که ایشان را دیدم، یاد هفت سالگی‌ام می‌افتادم که در دالان خانه قدیمی‌مان،لپم را گرفتند و نامم را پرسیدند. بعد هم خم شدند و صورتم را بوسیدند. همیشه فکر می‌کردم پیش بزرگی‌های ایشان، همان کودک هفت ساله‌ام در دالان خاطرات. در آخرین دیدارمان هم مثل قدیم نوازش کردند و احوال پرسیدند. از احمد و محمود. از تقی و نقی و خوب یادشان مانده بود چه کسانی در تیررس احساس من حضور دارند.

یکی از دیدارهایمان بی‌نهایت خاطره انگیز شد. همراه با عده‌ای از سیاستمداران به کرمان آمده بودند. پس از یک روز کاری طولانی، دست من را گرفتند و همین طور دست دکتر نهاوندیان را. گفتند: موافقید به دیدن پهلوان برویم؟ منظورشان، آقای عطا احمدی بود. آموزگار بزرگ دیار کریمان که او هم گران‌بها و بی‌نظیر است.

وقتی به خانه استاد احمدی رفتیم،خم شدند و دست ایشان را بوسیدند. اگر آقای دعایی را نشناسید، پیش خودتان می گویید روحانی و بوسیدن دست دیگران؟ اما این آدم فرق می‌کرد؛ خاک‌باز بود و افتادگی را تمام و کمال داشت.

کنارش که بودی، ناگهان نصف سیبی را از روی محبت می‌کرد توی دهانت. شانه ات را می‌بوسید. دستت را به گرمی فشار می‌داد.خاک لباس‌هایت را پاک می‌کرد و صندلی برایت می‌گذاشت.باید او را می‌دیدید...

روانش شاد و یادش گرامی.


محسن جلال پور

@mohsenjalalpour
2.5K viewsedited  18:16
باز کردن / نظر دهید
2022-05-29 22:36:14 ریشه‌های تعلل

یک هفته پس از تراژدی متروپل، سرانجام عزای عمومی اعلام شد. به نظر می‌رسد اگر فشار شبکه‌های اجتماعی و ابراز همدردی مردم در خیابان‌ها با قربانیان آن واقعه دردناک نبود، ساختار سیاسی حاضر به این واکنش نمی‌شد. اما چرا ساختار سیاسی در ایران به این درجه از تعلل نسبت مسائل معتنابه «مردم» رسیده در حالی‌که نسبت به مسائل حائز اهمیت خود بلافاصله واکنش تند و انقلابی نشان می‌دهد؟

آیا آن‌چه در آبادان رخ داد ویژگی‌های اعلام عزای عمومی را نداشت؟ اگر داشت چرا همان روز اول عزای عمومی اعلام نشد و اگر نداشت چرا اکنون و با تأخیر عزای عمومی اعلام شده است؟
مسأله دیگر، شیوه طرح و حل مسأله در کشور ماست. دولت‌ها نشان داده‌اند «حق گرفتنی است» یعنی دولت‌ها حق کسی را نمی‌دهند مگر این که او اقدام به گرفتن آن کند. این موضوع چرخه خطرناکی ایجاد کرده که عواقب بدی برای کشور دارد. این چرخه چگونه کار می‌کند؟

ساختار معیوب و بسیار ناکارآمدی به نام دولت وجود دارد که به شدت از کمیت و کیفیت خدماتش کاسته شده و به دلیل ناکارآمدی، فساد و کسری منابع به «خط تولید ناراضی» تبدیل شده است. ضعیف‌ترین و کم‌توان‌ترین بخش‌های حکومتی در ایران متولیان تامین امنیت عمومی، تامین سلامت عمومی، تأمین آموزش عمومی، نهادهای نظارتی، متولیان حفظ ثبات اقتصاد کلان، حفظ محیط زیست و منابع طبیعی و حفظ ارزش پول ملی هستند.بیشتر نارضایتی‌ها در کشور ما در همین حوزه‌ها شکل گرفته است.

در چنین ساختاری فرد یا گروه ناراضی هرچه تلاش می‌کند مشکل خود را با نظام اداری مطرح کند، به نتیجه نمی‌رسد. وقتی این افراد راهی برای طرح مشکل خود نمی‌بینند در شبکه‌های اجتماعی، گرفتاری خود را مطرح می‌کنند و اتفاقا از این راه نتیجه می‌گیرند. در نتیجه روز به روز بر تعداد این افراد افزوده می‌شود. مثل فشار مضاعفی که از ناحیه جامعه معترض در روزهای گذشته در جریان واقعه متروپل به سیاستمداران وارد شد و آنها ناچار شدند به خاطر ابراز همدردی با خانواده قربانیان واقعه، عزای عمومی اعلام کنند.

وقتی تعداد افراد ناراضی که منافع یا مضار مشترک دارند زیاد می‌شود، چون مسیر حل و فصل مشکلات خود را بسته می‌بینند، تصمیم به طرح دسته جمعی مشکل می‌گیرند که می‌شود اعتصاب یا تحصن یا اعتراض دسته جمعی.
اینجاست که شاخک‌های سیستم به کار می‌افتد و با ناراضیان مذاکره می‌کند و قول می‌دهد مشکلشان را حل کند. در نتیجه این چرخه برای دیگران هم به کار می‌افتد و افراد به این نتیجه می‌رسند که برای فهماندن مشکلشان به سیاستمداران تنها راه، اعتصاب و اعلام دسته جمعی نارضایتی است و این گونه است که هر روز بر شمار اعتصاب‌ها افزوده می‌شود.

این چرخه تا زمانی که دولت دست به اصلاح سیاست‌ها و امور نزند و بر کیفیت خدمات خود نیفزاید ادامه پیدا می‌کند و انتهایش مشخص نیست به کجا ختم می‌شود. در نهایت این‌که به گمانم ساختار سیاسی در کشور ما حاضر است عقب نشینی کند و هزینه‌های گزاف را بپردازد اما تن به اصلاح امور ندهد و این بسیار نگران‌کننده است و مایه تأسف.

محسن جلال پور

@mohsenjalalpour
4.1K viewsedited  19:36
باز کردن / نظر دهید
2022-05-27 07:10:37 دولت خدمتگزار ماست یا ما خدمتگزار دولت؟

اخیراً رئیس‌جمهور محترم گفته: «برای دولت، مهم مردم هستند. البته گاهی اوقات با سختی‌هایی مواجه هستیم و حتی عده‌ای خاص هم از ما ناراحت می‌شوند اما فقط مردم برای ما اهمیت دارند. دولت مردمی توجه‌اش به مردم خواهد بود. برای ما رضایت خدا و عموم مردم مهم است.»

جا دارد از رئیس‌جمهور محترم به خاطر این موضع‌گیری تشکر کنیم اما موضوع این است؛ همه سیاستمدارانی که در چند دهه گذشته وارد قدرت شده‌اند و همه دولت‌هایی که با رأی مردم سکان‌دار کشور شده‌اند، خود را خدمتگذار مردم اعلام کرده‌اند و همواره این ادعا را داشته‌اند که هدفشان هموار کردن مسیر سعادت مردم است اما برخلاف این ادعا راه‌های سعادت مردم را مسدود کرده‌اند.

در طول سال‌های گذشته همه آنها که سکان دولت یا دیگر نهادهای سیاستگذاری را در دست گرفته‌اند، چنین شعارهایی مطرح کرده‌اند و هیچ دولت یا مجلسی را سراغ نداریم که خلاف این مسائل را مطرح کرده باشد اما وقتی عمر آن دولت یا مجلس به پایان می‌رسد متوجه می‌شویم بیشتر از اسلاف خود برای مردم گرفتاری ایجاد کرده است.

موضوع این است که شرایط بسیار پیچیده و دشوار شده و شکاف میان جامعه و قدرت به مرحله نگران‌کننده رسیده است. مردم می‌گویند درحالی‌که هیچ نهادی در ساختار سیاسی پاسخگوی نابسامانی‌های موجود در سیاستگذاری اقتصادی و شرایط زندگی مردم نیست، زندگی خصوصی و کسب‌وکارشان مدعیان بی‌شماری دارد.
مداخله گسترده در اقتصاد و تمایل به تشدید نظام چند‌قیمتی از یک‌سو دولت‌ها را از انجام وظایف اصلی‌شان یعنی تولید و عرضه کالای عمومی باز داشته و از سوی دیگر به سرکوب انگیزه‌بخش خصوصی برای تولید کالاهای خصوصی منجر شده است. خروجی این وضعیت، تشدید فقر و بیکاری مردم بوده است.

مداخله بی‌حدومرز در علایق اجتماعی و سیاسی و دخالت وسیع و عمیق در زندگی و کسب‌وکار مردم در حالی صورت می‌گیرد که دولت از عهده کوچک‌ترین مسائل روزمره خود هم بر‌نمی‌آید و توان تامین کالاهای مهم عمومی نظیر سلامت، آموزش، امنیت، دیپلماسی و سیاستگذاری عاری از خطا را هم ندارد. حالا آقای رئیس‌جمهور بگویند از کدام مردم و از کدام حق سخن می‌گویند؟

آخرین باری که یک نفر از میان نزدیک به 90 میلیون نفر جمعیت حال حاضر ایران یادش مانده که یکی از دولت‌ها یا یکی از مجالس، کار مثبتی به سود مردم انجام داده بی‌آنکه هزینه‌اش را از جیب خودمان برداشت کند، لطفا به من یادآوری کند.


محسن جلال پور

@mohsenjalalpour
2.5K viewsedited  04:10
باز کردن / نظر دهید
2022-04-26 21:44:49 به بهانه درگذشت استاد مهدی آگاه


استاد بزرگوارم مهدی آگاه در گذشت.
مردی که همواره نام ایران را با بغض بر زبان می‌آورد و دلباخته توسعه کشورش بود. مردی بی‌نهایت باهوش و محاسبه‌گر و بسیار خاص و آینده‌نگر که قلبی مهربان داشت و عقلانیتی وسیع.

سال‌های طولانی در بخش‌های مختلف، افتخار شاگردی ایشان را داشتم و در کنارشان تجارت و کسب و کار را آموختم. آقای آگاه یکی از گنج‌های زندگی و زمانه من بود و خدا می‌داند فقدان ایشان به اندازه درگذشت پدرم برایم دشوار است. آقای آگاه حق بزرگی گردن همه ما داشتند و شخصا از ایشان بسیار آموخته‌ام.

مهدی آگاه فرد ناشناسی نبود اما مثل خیلی از آدم‌های آگاه زمانه،گوشه‌ای را انتخاب كرده بود اما هموراه برای ايران و كرمان مطالعه می‌كرد و می‌گفت و می‌نوشت .

دلی پر درد از نامهربانی‌های روزگار داشت و همواره از تهاجم سیاسی به منابع و آب و خاک این سرزمين می‌نالید. اعتقاد داشت اين نسل بزرگترين صدمه را به ايران زده‌اند و همواره از دست‌درزای نسل فعلی به سهم نسل آینده در عذاب بود. همیشه می‌گفت؛ مغولان آن گونه که ما منابع کشور را غارت می‌کنیم، منابع ایران را به یغما نبرده‌اند

آقای آگاه بدون شک انسانی آزادی‌خواه و بسیار آزاداندیش بود. همیشه او را در قامت معلمی مهربان و صبور می‌دیدم که مهم‌ترین مأموریت خویش را آموزش می‌دانست. شاگردان بسياری تربيت كرد و دست‌های بسیاری را گرفت.

مهدی آگاه تاریخ را خوب می‌دانست و اقتصاد را خوب فهمیده بود، در کشاورزی استاد بود و در تجارت، قهار.

فکر و زبانم یاری نمی‌کند که پیش از نام مهدی آگاه، «مرحوم» اضافه کنم. او در قلب و یاد من همواره زنده است.

محسن جلال پور

@mohsenjalalpour
5.5K views18:44
باز کردن / نظر دهید
2022-04-26 21:41:16
خبر درگذشت آقای مهدی آگاه جان‌سوز و غیر قابل باور است.
فکر و زبانم یاری نمی‌کند که پیش از نام مهدی آگاه، «مرحوم» اضافه کنم.
او در قلب و یاد من زنده است.

@mohsenjalalpour
2.5K viewsedited  18:41
باز کردن / نظر دهید
2022-04-05 07:33:24 آخرالزمان پسته

در هواپیما، مردی کنارم نشسته بود که بی‌تفاوت نسبت به اطرافش، جدول حل می‌کرد. نه او من را می‌شناخت و نه من او را.
غرق در خود بودم که پرسید: «مهم‌ترین کالای غيرنفتی صادراتی ایران که چهار حرف دارد چیست؟» از روی عادت گفتم: پسته.
ظاهرا پاسخ صحیح بود که گفت: آفرین درست گفتی.

با سوال بی‌مقدمه آن مرد به فکر فرو رفتم؛ آیا پسته همچنان مهم‌ترین کالای غيرنفتی صادراتی ایران است؟
صنعت پسته ایران بیش از پنج دهه قدمت دارد و از اواخر دهه پنجاه تا امروز همیشه پیشتاز صادرات بخش کشاورزی بوده اما این واقعیت را نباید از نظر دور داشت که این صنعت، به دلایل مختلف روز به روز در حال از دست دادن جایگاه خود است.
شکی نیست که ساختار خرده مالکی و مناسبات سنتی در کاشت، برداشت و تجارت پسته مسبب اصلی وضعیت فعلی است اما بهره‌وری پایین، استفاده نابهینه از انرژی، سرمایه، آب، خاک و نیروی انسانی در حال نابود کردن این صنعت است.

تا همين چند سال پیش پسته ایران در تولید و صادرات حرف اول را در دنیا می‌زد اما در سال‌های اخیر این جایگاه را به صنعت پسته آمریکا داده است. سال گذشته در آمریکا حدود 450 هزار تن پسته استحصال شده اما باغداران ایرانی در بهترین شرایط حدود 140 تا 150 هزار تن پسته برداشت کرده‌اند.
این وضعیت نتیجه همان عواملی است که اشاره کردم و متأسفانه نشانه‌ای مبنی بر بهبود مشاهده نمی‌شود.
در کنار این عوامل، تغییر اقلیم و تحولات دور از انتظار آب و هوا نیز مزید بر علت شده تا صنعت پسته ایران با سرعت زیاد به سمت زوال حرکت کند. همین چند شب پیش، درختان پسته با تازیانه دردناک سرمای شدید مواجه شدند و در بسیاری از نقاط کشور باغات پسته از بین رفت.

مسأله ساده است؛ تغییر اقلیم باعث شده در زمستان که درختان به خواب رفته‌اند، سرمایی وجود نداشته باشد اما در بهار که درختان از خواب بر می‌خیزند، سرمای شدید باعث یخ زدن درختان می‌شود و محصولات را از بین می‌برد. در گذشته، این پدیده هر چند سال یک بار اتفاق می‌افتاد اما در پنج سال گذشته تقريبا هر سال با آن مواجه بوده‌ایم.
احتمالا خیلی از افراد ویدئوی روشن کردن آتش زیر درختان سرما دیده پسته را مشاهده‌کرده‌اند اما فقط سرما نیست که باعث ناباروری و آسیب زدن به درختان پسته می‌شود؛ گرمای خارج از عرف در روزهاي اول بهار نیز به همان اندازه برای درختان پسته زیان‌بار است.

كمتر ازيك هفته پس از شبی که دمای سرما در شهر بابک کرمان به ۶ درجه زیر صفر رسید، درجه گرما از ۳۵ درجه گذشته و این به طور قطع به درختان پسته آسیب جدی می‌زند.
خیلی از دوستان از من سوال می‌کنند که آیا آتش روشن کردن زیر درختان سرما زده می‌تواند مانع از یخ زدن درختان شود؟
راستش هنوز پاسخی مستند و علمی برای این پرسش پیدا نشده اما افرادی هستند که بر اساس تجربه معتقدند این روش اثر مثبت دارد و بعضا باعث نجات باغ‌های پسته از سرمای سوزناک سال‌های گذشته شده است.
به هرحال هرکس که باغ پسته دارد، همواره از این‌که سرما و گرما به باغش آسیب بزنند هراس دارد؛ بنابراین اگر احتمال بدهد که آتش روشن کردن زیر درختان درصد موفقیت اندکی هم داشته باشد، قطعا تلاش خود را خواهد کرد.
بعد از این فکرها، خواستم به مردی که کنارم نشسته بود بگویم جدولی که حل می‌کند ایراد دارد و پسته دیگر مهم‌ترین كالای غيرنفتی صادراتی ایران نیست اما دیدم خوابش برده؛ مثل همه افرادی که در این صنعت حضور دارند اما هنوز زوال این صنعت را باور نکرده‌اند. مثل سیاستمدارانی که با سیاست‌های غلط، حکم اعدام این صنعت را امضا کردند. مثل دولت‌ها، مثل تشكل‌ها، مثل همه ما كه خوابمان می‌آید.


محسن جلال پور

@mohsenjalalpour
7.8K views04:33
باز کردن / نظر دهید