Get Mystery Box with random crypto!

رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)

لوگوی کانال تلگرام mostafamehraeen — رخداد تازه(مصطفی مهرآیین) ر
لوگوی کانال تلگرام mostafamehraeen — رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)
آدرس کانال: @mostafamehraeen
دسته بندی ها: تلگرام
زبان: فارسی
مشترکین: 22.83K
توضیحات از کانال

ما فقیر شده ایم.ما از میراث انسانی یکی پس از دیگری دست
برداشته ایم.(والتر بنیامین)
@mostafamehraeen1975

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 11

2022-10-02 00:22:01 درباره "فرم" تحلیل های اجتماعی ارائه شده از شرایط امروز ایران و ارتجاعی بودن آن ها

۱.بی شک،معاصر بودن و پیشرو یک اندیشه به همان میزان که به محتوای آن اندیشه باز می گردد،به "فرم" آن اندیشه نیز مربوط است.نمی توان در یک فرم محافظه کارانه،به بیان اندیشه ای پیشرو و معاصر که باید امروز ما را به پیش ببرد پرداخت.فرم محافظه کارانه قاتل وجه انتقادی،انقلابی و پیشرو یک اندیشه است.اصولا این سخن را می توان تا آنجا پیش برد که مدعی شد فرم محافظه کار اندیشه های به ظاهر انتقادی و اصلاحی، انتخابی است برای باقی ماندن در محدوده قدرت موجود و همراهی کردن با آن تا آنجا که یک بار دیگر قدرت موجود خود را در همان محدوده عمل سابق اش بازسازی و احیا کند.نمونه بارز این شیوه از اندیشه ورزی سیاسی را می توان در "شهریار" ماکیاولی یا اندیشه های نزدیک به آن یافت که در عین تلاش برای معاصر بودن فرم محافظه کار گفتگو با حاکم را در پیش می گیرند.

۲.ازاینرو،امروز می توان مدعی شد هر گونه اندیشه و شیوه تحلیلی که در پرداختن به وضعیت امروز ایران قدرت موجود را مخاطب قرار می دهد و با آن سخن می گوید و آن را دعوت به تغییر رفتار یا اسلوب سیاست ورزی خود می کند، به واسطه انتخاب فرم محافظه کار گفتگو با قدرت حاکم،اندیشه ای ارتجاعی است که از فهم ماهیت خواسته ها و آرمان های جامعه ناتوان است.

۳.اندیشه پیشرو و معاصر در وضعیت فعلی به جای گفتگو با قدرت حاکم و دعوت آن به اصلاح باید به روشن کردن و بسط و گسترش اندیشه ها و آرمان ها و مژده های طرح شده در جامعه بپردازد و اصولا بی اعتنا به شیوه عمل قدرت موجود به طرح اندیشه هایی جایگزین بپردازد تا قلمرو ذهنیت جامعه گسترده و گسترده تر گردد.هر گونه انقلاب اجتماعی پیش از هر چیز انقلابی در "جهانیت" یک جامعه است.روایت پیشرو و معاصر در وضعیت فعلی نه روایتی از شیوه عمل قدرت حاکم و نشان دادن شکاف ها و ترک های آن که باید روایتی از جهان دیگر باشد تا آنجا که قدرت حاکم نیز از این پس به عنوان بخشی از جامعه( و نه دیگر به عنوان قدرت حاکم بر جامعه) خود را در قالب این روایت جدید به تصویر بکشد و هویت بخشد. انقلابی و پیشرو بودن نیازمند خروج از حدود و محدوده هایی است که اندیشه ما را در درون خود زندانی ساخته است.انقلاب اجتماعی بیش از هر چیز انقلاب در واژه ها و عبارت ها و شکستن دامنه ها و محدوده های تعریف شده اندیشه است تا آنچه تاکنون به آن اندیشه نشده یا به عنوان اندیشه ناپذیر تعریف شده است به سخن در آید و جهان ذهن و عمل ما را فراخ سازد. باید کلمات کهنه،عبارات کهنه،شیوه های تفکر کهنه،و محدود بودن زبان به گفتگو با حاکمان را به کنار نهاد و بار دیگر آزاد و رها اندیشید و جهانیت تازه را ممکن ساخت.قدرت موجود نه با پند و نصیحت و نشان دادن بحران های آن که با روبرو گشتن با جهانیت جدید و مژده جدید جامعه به خود به تجربه ای دیگر از موجودیت خود دست خواهد یافت،تجربه ای که دیگر در هیچ وجه آن ردپا و نشانی از گذشته باقی نخواهد بود.

http://t.me/mostafamehraeen
3.9K viewsMostafa Mehraeen, 21:22
باز کردن / نظر دهید
2022-09-23 11:00:54
انقلاب "زن،زندگی،آزادی" بر شهیدان و مبارزان آن مبارک.

تولد یگانه (و نه سه گانه) "زن، زندگی، آزادی" در کنار دو گفتمان انقلاب مشروطه(با محوریت مساله قانون در نگاه یک جامعه عقب مانده خاقان محور) و جنبش هشتاد و هشت(با محوریت مساله دموکراسی در نگاه یک جامعه امیدوار به اصلاحات)، سومین تحول بزرگ گفتمانی در تاریخ ایران معاصر است که اینبار با تکیه بر دانش و امید و ایمان جوانان خود( و نه لزوما تحصیل کردگان و فیلسوفان و دانشگاهیان و سیاست پیشه گان) ،جامعه ایران را با پرسش های بنیادی در حوزه "اخلاق"، " سیاست"، "صلح و آزادی" و مهمتر از همه " شکاف انسانی جنسیت زده زن و مرد" روبرو خواهد ساخت.این گفتمان و جنبش همراه آن در زمانه ای که هر روز آن خود گستره یک تاریخ را دارد و ما در آن با یک تحول در فهم زمان روبروییم، حتی اگر تنها چند روز یا هفته یا ماه یا برای همیشه زندگی ما را تسخیر کند،جامعه ما را دستخوش یک انقلاب بزرگ ساخته است.این انقلاب بر شهیدان و مبارزان آن مبارک.

http://t.me/mostafamehraeen
9.8K viewsMostafa Mehraeen, edited  08:00
باز کردن / نظر دهید
2022-09-16 10:10:59 می کشید چون با "عشق" بیگانه اید..(مهسا امینی تبدیل به انسانی جاودانه شد)


۱.میدانم شما سنگدل تر از آن شده اید که از حکمت عشق چیزی بیاموزید،اما من برای آرامش خودم که شده است با شما سخن از حکمت عشق می گویم.می دانید چرا سنگدل شده اید و این گونه به آسانی دست به کشتن می زنید.چون به زبان مارکس هم از خود و هم از دیگران بیگانه اید،شما هم از وجود انسانی خود و انسان بودگی نخستین تان و هم از دیگران جدا افتاده اید.اگر از انسان بودگی خود دور نیفتاده بودید می فهمیدید که کشتن انسانی دیگر امری خطا و غیر اخلاقی است و اصولا کشتن انسان دیگر چیزی جز کشتن خویش نیست.وقتی دیگری به زمین می افتد،وقتی خون جاری می شود،این وجود انسانی ما،این شهود درونی ما از عشق به انسان دیگر است که در جامعه می میرد.از سوی دیگر شما آسان می کشید چون از انسان های دیگر بیگانه اید.کشتن دیگری یعنی فقدان "رابطه"،یعنی اینکه در عشق با هیچ انسانی نیستم.این یعنی آنکه شما حتی در عشق با همسر و فرزند خود نیز نیستید.نمی توان فرزند و همسر خود را دوست داشت و فرزند دیگری را کشت.شما نه تنها از خود که از هر امر انسانی دیگر بیگانه اید.وقتی می کشید یعنی هیچگاه عاشق نبوده اید،که لحظه ای عاشقی در زندگی باعث می شود شما همیشه دیگران را دوست بدارید که عشق چیزی جز گسترده شدن وجود یک انسان و یکی شدن وجود با دیگران نیست.عاشقی یعنی عاشق " تو" بودن.عشق چیزی جز اندیشه دایم به ضمیر "تو" نیست.

۲.باز هم می دانم که شما نسبت به این سخنان بی اعتنایید ولی برای آرامش خود می گویم شما از "خداوند" هم بیگانه اید اگر چه نام انسان دیندار بر خود می نهید و متولی حکومت دینی هستید.شما از خدا جدا افتاده اید که اینگونه به آسانی به جای عشق ورزیدن به دیگران و سخن گفتن با دیگران و ایجاد پیوند عاشقانه و همدلانه و دلسوزانه دست به کشتن دیگران می زنید و فرمان به قتل می دهید.خدا چیزی جز منبع بزرگ ایثار و از خودگذشتگی و بخشش نیست،خدا یعنی دستگیری از انسان،خدا یعنی رازی که نگران آفریده خود است،خدا یعنی دلسوزی به انسان دیگر.خداوند به جای گرفتن زندگی دیگران، زندگی می بخشد.به زبان لویناس وقتی خدا می گوید من رحمان و رحیم هستم این فقط یک خبر نیست بلکه یک دستور است: یعنی تو هم رحیم و رحمان باش.وقتی انسانی را می کشید یعنی تمام فرصت او برای تجربه عشق و شهود الهی را منتفی می سازید.کشتن هر انسان یعنی کشتن بخشی از خداوند بر زمین.شما نماینده خدا نیستید.شما از انسان هم کمتر شده اید.به حکمت عشق باز گردید و تمنای انسان بودن کنید.

http://t.me/mostafamehraeen
21.9K viewsMostafa Mehraeen, edited  07:10
باز کردن / نظر دهید
2022-09-16 10:10:17
10.0K viewsMostafa Mehraeen, 07:10
باز کردن / نظر دهید
2022-09-06 22:35:53
Photo from Mostafamehraeen
672 viewsMostafa Mehraeen, 19:35
باز کردن / نظر دهید
2022-09-06 22:20:54 Emailing دعوت به یک جنبش مطالعاتی و فکری در حوزه فلسفه و اندیشه سیاسی.pdf
814 viewsMostafa Mehraeen, 19:20
باز کردن / نظر دهید
2022-09-06 22:20:33 3. در سال های پس انقلاب، نظام سیاسی حاکم خود و کنش ها و تصمیمات سیاسی و سیاستگذاری ها و شیوه برخوردش با مردم جامعه ایران، کشورهای منطقه و جهان را در چارچوب یک ایدئولوژی یا گفتمان تعریف نموده که می توان آن را «اسلام سیاسی مبارز برای تحقق وعده ظهور و خلق جامعه( و جهان) ناب اسلامی» نامید. تحقق دو هدف تعریف شده در این گفتمان دارای چنان هزینه های سهمگینی برای جامعه ایران و حتی جهان اسلام بوده است که تمامی ابعاد دیگر فعالیت یک حکومت نرمال را منتفی ساخته و اصولاً وظیفه اصلی حکومت یعنی «مدیریت جامعه» را برای این نظام سیاسی ناممکن ساخته است. بالطبع در چنین نظم سیاسی، جامعه و مسائل و مشکلات آن به حاشیه رانده می شوند و آنچنان نادیده انگاشته می شوند که تنها گاه تجلی فاجعه آمیز آن ها حکومت را در لحظاتی کوتاه و به شکلی نمایشی به خود درگیر می سازد: حکومت الهی نمی تواند و نباید خود را درگیر مسائل ناچیز دنیوی چون قیمت کالا یا بود و نبود یک کالا یا فقر اقتصادی و افسردگی روانی مردمانش سازد.
4. گفتمان سیاسی حاکم بر نظام سیاسی موجود صرفاً مجموعه ای از گزاره ها نیست: این گفتمان یک واقعیت عینی و تاریخی مشخص صاحب قدرت است که سرنوشت جامعه ایران و مردمانش را شکل داده است. برای روبرو شدن با این گفتمان و به مبارزه طلبیدن گزاره های آن نمی توان تنها به سوگواری، نالیدن، شعار دادن، سرودن پراکنده شعر، ساختن گاه به گاه یک فیلم، نوشتن و مطالعه کردن اتفاقی یک رمان انتقادی، ترجمه متون فلسفی و نظری، یادآوری عظمت تاریخی، ایراد یک سخنرانی انتقادی انقلابی، به خیابان آمدن گروه های محروم اجتماعی، و.....امیدوار بود. تنگ کردن فضای تنفس این گفتمان نیازمند ظهور یک قلمرو گفتمانی یا نظم فرهنگی جدید است که مشخص سازد: الف.هدف چیست،وسیله چیست؛ب. انسان موجود چیست،انسان مطلوب چیست؛ ج.حدود امور اجتناب ناپذیر(غیر عقلانی) تا کجاست، حدود امور اجتناب پذیر (عقلانی) کجاست(روبرت وسنو).طبعا بروز این قلمرو گفتمانی جدید در قالب خرده گفتمان های متفاوت و آیین ها و مناسک مختلف ممکن می شود و پس از آن خود را در قالب جزوه و کتاب و فیلم و رساله و کلاس درس و سخنرانی و.....عینیت می بخشد. بااینحال، مهمترین نکته در شکل گیری این نظم فرهنگی جدید، جهت گیری و سمت و سوی تاریخی آن است که خود توسط سه عامل الف. وقوع حوادث بزرگ تاریخی؛ ب. ماهیت گفتمان زمینه؛ و ج. نبوغ روشنفکران مشخص می شود. وقوع حادثه سیاسی بزرگ انقلاب ایران در سال پنجاه و هفت(همراه با سه اتفاق سیاسی بزرگ انقلاب مشروطه، نهضت ملی شدن نفت و کودتای بیست و هشت مرداد)، وقوع حادثه سیاسی- نظامی بزرگ جنگ ایران و عراق، متحقق شدن حکومت دینی مبتنی بر ایده ولایت فقیه و حاکم شدن گفتمان اسلام سیاسی مبارز، هر ناظر بیطرف را متقاعد می سازد که جامعه ایران برای گذر از بن بستی که گفتمان سیاسی حاکم جامعه ایران را در آن گرفتار ساخته است نیازمند یک «گفتمان سیاسی» جدید برآمده از فلسفه سیاسی عقلانی موجود و شکل دادن به یک نظریه و اندیشه سیاسی جدید است که بتواند با ساختن یک «فضا و ساختار نمادین» جدید، جامعه ایران را قادر به اندیشیدن به گونه ای دیگر درباره سرنوشت خود سازد و جهانی دیگر را در مقابل ذهن و چشم مردم جامعه ایران قرار دهد. اینرو، در چنین وضعیتی نبوغ جامعه روشنفکری ایران باید معطوف به خلق انقلابی زبانی – گفتمانی از طریق قرائت فلسفه و اندیشه سیاسی عقلانی موجود شود تا با طرح این مباحث و دامن زدن به آن ها (در حد یک انقلاب ایدئولوژیک و علمی)، اصولاً یکبار دیگر مسائل جامعه ایران و مشکلات و درد و رنج های مردمان آن را بازتعریف نماید و توان سیاسی- اجتماعی جامعه را معطوف به حل آن ها سازد. بی شک، شکل گیری این جنبش فکری نیازمند جهت دادن هر گونه فعالیت فرهنگی - اعم از نوشتن رمان وشعر ،ساختن فیلم، ترجمه کتاب و مقاله، نوشتن رساله و پایان نامه، ....- به سوی طرح مباحث فلسفه و اندیشه سیاسی با هدف ممکن ساختن یک جامعه و انسان و ذهنیت جدید است: جامعه ایران نیازمند همت اهالی فرهنگ آن در شکل دادن به یک انقلاب ایدئولوژیک در حوزه فلسفه و اندیشه سیاسی است تا به تبع آن بتواند مسائل بنیادی چون عدالت، آزادی، حقوق بشر، حق رفاه، حق آزادی بیان، حق شکوفایی استعداد فردی، حق خوب زیستن، حق لذت بردن، حق شادی، و....را تبدیل به پرسش های کلیدی این جامعه سازد.
787 viewsMostafa Mehraeen, 19:20
باز کردن / نظر دهید
2022-09-06 22:20:32 دعوت به یک جنبش مطالعاتی و فکری در حوزه فلسفه و اندیشه سیاسی

1.بنا به نظریه های جدید ایدئولوژی که توسط کسانی چون آن سوئیدلر،روبرت وسنو،کلیفورد گیرتز، جفری الکساندر، منصور معدل، رزالیند کوارد، الکساندر تاد،ویکتورترنر و...مطرح شده است، ایدئولوژی صرفاً مجموعه ای از ارزش ها و باورهای درونی شده(دورکیم)، نظام های معنایی کلان(وبر)، ایدئولوژی کاذب(مارکس)،آگاهی انقلابی راهنمای حزب(لنین)، آگاهی مقاومت گر جامعه مدنی(گرامشی)، گونه ای پراکسیس اجتماعی/مادی(آلتوسر، تربورن)، استراتژی برگزیده دارای بنیاد مادی(پرزورسکی، بوراووی)، ...نیست. به باور سوئیدلر، ایدئولوژیِ صرفاً مجموعه ای از اندیشه های موجود در درون اذهان مردم یا در درون یک متن به اتمام رسیده نیست. ایدئولوژی «ظرفی است که استراتژی های کنش از درون آن بیرون می آیند و بر مبنای قابلیت های آن ساخته می شوند» ( منصور معدل) ایدئولوژی را می توان در تلاش های مردم برای پی ریزی کردن و مشخص کردن استراتژی های کنش هایشان و در فعالیت ها و مصنوعات فکری تولیدکنندگان ایدئولوژی مشاهده کرد (وسنو، معدل). ایدئولوژی از طریق مجموعه ای از اعمال و کردارهای گفتمانی ]همچون وعظ، سخنرانی، متن، نمادها، مناسک و شعائر و....[ و محصور در درون چارچوبی از اعمال و کردارهای غیر گفتمانی ]همچون تأیید یا مجازات[ عمل می کند. از اینرو، ایدئولوژی به مثابة «گفتمان» مفهوم سازی می شود. گفتمان شامل مجموعه ای از اصول عام، مفاهیم، نمادها و شعائری است که کنش انسانی را در یک دورة خاص تاریخی شکل می دهند و کنشگران اجتماعی در برخورد با مسائلی که در یک دورة خاص تاریخی با آن ها روبرو هستند از آن ها استفاده می کنند. گفتمان، اسلوب، شیوه یا روشی است که افراد بر مبنای آن استراتژی های کنش خود را تعریف می کنند. گفتمان تعیین می کند که چه مسائل و موضوعاتی مطرح شوند و چه مسائل و موضوعاتی نادیده انگاشته شوند. گفتمان در تعیین اینکه چه ائتلاف هایی مجاز هستند و چه ائتلاف هایی مجاز نمی باشند، مؤثر است. گفتمان حد و حدود ظرفیت ها و فرصت های موجود برای پردازش توجیهات فکری در خصوص کنش های ]اجتماعی[ را مشخص می سازد. گفتمان امور اجباری، الزام آور و محدود کننده را به اموری مطلوب و خواستنی تبدیل می کنند: «آزاردهندگی و رنجش آور بودن محدودیت اخلاقی به عشق به تقوا و پرهیزگاری تغییر می یابد»(ترنر). در وضعیت های انقلابی نیز این گفتمان ها هستند که مشخص می سازند کنش انقلابی چیست و چگونه باید آن را عملی ساخت. اصولاً، شرایط انقلابی صرفاً وضعیت حاکمیت دوگانه نیست؛ بلکه حاکمیت دوگانه ای است که در نتیجة وجود دو دنیای ایدئولوژیک متضاد – ایدئولوژی دولت و ایدئولوژی مخالفان – بوجود می آید. گفتمان انقلابی به مخالفت با گفتمان دولت می پردازد و شیوة بدیلی از نگریستن به جامعه و حل کردن مشکلات زندگی اجتماعی را مطرح می سازد؛ جهان تازه ای که تحقق آن تنها از طریق کنش های انقلابی مستقیم و بی واسطه توده ها امکانپذیر است. گفتمان انقلابی در بافت تعامل دولت و مخالفانش و همچنین نبرد تبلیغاتی میان ایندو بوجود می آید - گفتمان هر یک از دو سوی این منازعه گفتمان دیگری را شکل می دهد. بسیج ایدئولوژیک صرفاً با درونی کردن نظام ارزشی جایگزین توسط مردم یا از طریق کارآیی سازمانی جنبش انقلابی انجام نمی گیرد؛ بسیج ایدئولوژیک از طریق «قلمرو گفتمانی» یعنی «فضا یا ساختار نمادین درون خود ایدئولوژی» (وسنو، معدل) صورت می گیرد. اگر بخواهیم با زبان اصطلاحات مارکسیست – لنینیستی سخن بگوئیم، این »فضای تنفس» است که با تعیین نوع استدلال های معنادار، موضوعات مربوط و اینکه چه کسی می تواند سخن بگوید، گفتمان را ساخت می دهد. قلمرو گفتمانی انقلابی به طور نظام مند باعث انقباض و کوچک شدن قلمرو گفتمانی دولت می شود و فضای تنفس آن را تنگ و محدود می کند. در شرایط انقلابی، ایدئولوژی با مهار کنش انسانی در قلمرو منطق و پویایی درونی خاص خود بر وجود انقلابیون حاکم می شود. ایدئولوژی ذهنیت معتقدانش را دگرگون می سازد و درد و رنج و مرگ احتمالی آنها را تابع دریافت خود از معنای زندگی قرار می دهد(وسنو، معدل).
2. اگر ایدئولوژی ها یا گفتمان های موجود در هر دوره تاریخی خاص از چنان اهمیتی برخوردارند که استراتژی کنش یک جامعه در برخورد با مسائلش را تعیین می کنند و حد و حدود توجیهات فکری آن جامعه در برخورد با مسائل و مشکلات و کنش های اجتماعی اش را شکل می دهند، می توان مدعی شد که گفتمان یا ایدئولوژی حاکم بر مردمان یک جامعه، بویژه نیروهای فعال آن جامعه، مهمترین عامل تعیین کننده سرنوشت آن ها در مقابل سیاست های نظام سیاسی حاکم است: لزوم پذیرفتن این سیاست ها، خنثی کردن آن هاوارونه کردن آن ها، شکست دادن آن ها، اصلاح کردن آن ها و... توسط گفتمان تعیین می شود.
796 viewsMostafa Mehraeen, 19:20
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 17:38:32
این تصویر، تصویر ابراز قدرت یک نظام سیاسی یا تصویر تحقیر یک انسان شجاع نیست،این تصویر، برساخت واقعیت یک "هیچ" است،واقعیت ساختار سیاسی-اجتماعی که محصول فعالیت چهل و اندی ساله آن "هیچ" است.در این تصویر و تصاویر مشابه، آنچه خود را به ما نشان می دهد یک قدرت نیست، بلکه یک " هیچ" است که البته مهمترین وجه دردناکش چیزی جز این نیست که: این "هیچ" زندگی ماست.سپیده با شجاعتش خود را گزینه ای کرد که به ما بگوید زندگی تان چیزی نیست جز یک " هیچ توخالی".
*بازنشر

http://t.me/mostafamehraeen
8.4K viewsMostafa Mehraeen, edited  14:38
باز کردن / نظر دهید
2022-07-30 11:26:08 تعرض جامعه به خودش

۱.واتسلاو هاول در کتاب "قدرت بی قدرتان" که خواندن آن را به همه توصیه میکنم در وصف حکومت های توتالیتر( او با مفهوم پسا توتالیتر از آن حرف می زند)معتقد است این حکومتها چون در همان آغاز همه نیروهای سیاسی مخالف را از بین می برند مجبورند در مرحله بعد به زندگی روزمره مردم تجاوز کنند و با در اختیار گرفتن ابعاد متفاوت زندگی روزمره مردم(همانند حجاب) بر آنها اعمال قدرت کنند.هاول معتقد است در اینجا سیاست تبدیل به منازعه میان دو برداشت مختلف از زندگی می شود:زندگی در دایره حقیقت یا زندگی در دایره ریا و دروغ و سکوت.به باور هاول رژیم های توتالیتر زندگی روزمره مردم را تبدیل به زندگی در ریا و دروغ و سکوت می کنند.
۲.ازاینرو،هاول معتقد است قدرت اصلی یک نظام توتالیتر سربازان و اسلحه ها و باتوم های آن رژیم نیستند.برعکس،قدرت اصلی این نظام های سیاسی مردمی هستند که به زندگی در دایره ریا و دروغ ادامه می دهند.به باور هاول قدرت واقعی یک نظام سیاسی توتالیتر ریشه در جامعه ای دارد که از اخلاق دل بریده است.او از سبزی فروشی حرف می زند که بی هیچ اعتقادی به نظام سیاسی همه آنچه از او می خواهند را انجام می دهد تا به دیگران بگوید "من سبزی فروش که اینجا زندگی می کنم می دانم چه باید کرد.رفتارم طبق انتظاری است که از من دارید.قابل اعتماد هستم و مو لای درز کارهایم نمی رود.هر چه گفته اند کرده ام و حق دارم در صلح و صفا زندگی کنم".هاول اخلاق این سبزی فروش را اخلاق جامعه و مردمانی می داند که در دایره ریا و دروغ زندگی می کنند و به جامعه خود تعرض و تجاوز می کنند.
۳.به باور هاول،در این وضعیت مهمترین خطری که نظام توتالیتر از آن می ترسد مردمانی هستند که به دفاع از حقیقت می پردازند و با صداقت و شجاعت از دروغ فاصله می گیرند.از اینرو،هاول معتقد است یگانه نقطه شروع برای رسیدن به یک سرنوشت محترمانه تر خود انسان ها هستند.انسانهای صادق هستند که نشان می دهند پادشاه لخت است.او در جمله ای بی نظیر می نویسد:"تلاش برای اصلاح سیاسی علت بیداری جامعه نیست،بلکه به عکس،اصلاح سیاسی نتیجه نهایی آن بیداری است".
*بازنشر.
http://t.me/mostafamehraeen
9.3K viewsMostafa Mehraeen, edited  08:26
باز کردن / نظر دهید