Get Mystery Box with random crypto!

رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)

لوگوی کانال تلگرام mostafamehraeen — رخداد تازه(مصطفی مهرآیین) ر
لوگوی کانال تلگرام mostafamehraeen — رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)
آدرس کانال: @mostafamehraeen
دسته بندی ها: تلگرام
زبان: فارسی
مشترکین: 18.43K
توضیحات از کانال

ما فقیر شده ایم.ما از میراث انسانی یکی پس از دیگری دست
برداشته ایم.(والتر بنیامین)
@mostafamehraeen1975

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 8

2022-12-04 16:24:03 ایدئولوژی،دوری از واقعیت و تجربه زندگی،و خلق جهان دروغ

۱.یکی از مهمترین ویژگیهای ایدئولوژی ها که عمده متفکران این حوزه بر آن تاکید نهاده اند جدایی ایدئولوژی از واقعیت زندگی و تجربه زیسته مردم و تبدیل شدن به یک فراواقعیت زبانی و فکری است که بدلیل گرفتار بودن در منطق درونی خود و گرفتار ساختن زندگی در دامنه احتجاجات ایدئولوژیک و وارونه ساختن رابطه ایده با زندگی،همواره مجبور به خلق دروغ و فریب و تولید گزاره های زبانی فهم ناپذیر است.ایدئولوژی که خود را از هر تجربه ای مستقل ساخته است،جهان و زندگی واقعی را در قالب های از پیش موجود خود جای می دهد و زندگی که در ذات خود در مسیر تکثر،تنوع،خودساختگی، و آزادی پیش می رود را تبدیل به یک نظام همرنگ،همسان،و منضبط می سازد و با تاکید بر این نکته که اقتضائات نظام سیاسی همان اقتضائات زندگی است،زندگی را آکنده از دروغ و ریا و دورویی می کند.ایدئولوژی به عنوان مفسر واقعیت چنان واقعیت را در خود گرفتار می سازد که همه مخاطبان انتقادی آن در مقایسه میان ادعاهای ایدئولوژی و واقعیت های موجود می دانند که ادعاهای ایدئولوژیک چیزی جز الفاظ توخالی نیستند.

۲.جامعه انتقادی امروز ایران که با رهایی خود از ایدئولوژی بار دیگر به زبان واتسلاو هاول به سپهر زندگی و حقیقت نهفته در آن بازگشته است اکنون با یک رنج بزرگ روبرو ست که چرا مسئولان نظام سیاسی و برخی حامیان آن ها به جای دیدن واقعیت های موجود در جامعه صرفا به تکرار گزاره ها و ادعاهای تکراری ایدئولوژیک خود می پردازند که چیزی جز الفاظ توخالی نیستند، اما می توانند در پیوند با فرآیند سرکوب جنبش اعتراضی مردم منجر به مرگ جوانان این سرزمین شوند.اصولا همین خروج از ایدئولوژی و بازگشت به سپهر زندگی است که تقاضا برای ایجاد یک نظام سیاسی جدید در جامعه را ممکن ساخته است.به زبان هاول،این زیستن در دائره حقیقت و بازگشت به اخلاق است که تحمل رنج تکرار ادعاهای ایدئولوژیک دروغین را برای مردم یک جامعه سخت می سازد.مردم در نظام های ایدئولوژیک از "خستگی خسته می شوند"؛ تکرار ادعاهای توخالی ایدئولوژیک چنان خستگی را بر روح و روان و تن یک جامعه عارض می سازد که جامعه بار دیگر مجبور به رجعت دوباره به زندگی و زیستن آزادانه می شود.جنبش اعتراضی مردم بیش از آنکه انقلابی سیاسی باشد،انقلابی اخلاقی ست که احیا دوباره زندگی را هدف خود می داند و به همین دلیل از هر انقلاب سیاسی دیگر رادیکال تر و بنیادین تر است.انقلاب علیه ایدئولوژی،به زبان آرنت، یعنی میل جامعه به آغاز دوباره،به زادن تازه ها،به خلق لحظه های غیر منتظره و به یک زبان خلق معجزه.

http://t.me/mostafamehraeen
3.1K viewsMostafa Mehraeen, edited  13:24
باز کردن / نظر دهید
2022-11-30 16:34:57 فایل صوتی جلسه ششم درسگفتار "نقد نظریه کلاسیک" که در آن به شرح مفصل تر جایگاه نظریه های سوسور و باختین در نظریه فرهنگ پرداخته ام و نشان داده ام چگونه می توان از منظر این نظریه ها به قرائت جامعه امروز ایران پرداخت.

http://t.me/mostafamehraeen
2.9K viewsMostafa Mehraeen, edited  13:34
باز کردن / نظر دهید
2022-11-29 00:03:50 به عنوان یک پدر

۱. به عنوان یک پدر هر بار که با تصاویر مربوط به یکی از شهیدان خیزش انقلابی مردم روبرو می شوم از یک سو پر از خشم از نادانی و توحش حاکمان این سرزمین می شوم و از سوی دیگر در خودم می شکنم و آرام آرام شروع به گریستن می کنم تا آنجا که در نهایت تنها یاد راز عالم و امید به همدستی او با مظلومان باعث می شود خودم را تسلا دهم و اندکی آرام شوم.کسانی که فرزند دارند می دانند فرزند راز والدین است.فرزند پس از تولد، تبدیل به آن جایگاه استعلایی می شود که از آن پس والدین از آن جایگاه به کل وجود و زندگی خود نگاه می کنند و همه وجوه زندگی خود را بر مبنای وجود او معنادار می سازند. فرزند نور و خورشید زندگی والدین است.فرزند ادامه والدین یا رفع کننده نقصان های والدین نیست.فرزند زندگی نزیسته والدین را زندگی نمی کند.برعکس،این والدین هستند که همه زندگی خود را به گونه ای زندگی می کنند تا زندگی بیشتر فرزند ممکن شود.در این معناست که فرزند راز والدین است.همه زندگی پدر و مادر تلاشی است برای رمزگشایی از راز فرزند تا با کشف آن وجود خود را پر از شادی و هیجان زیستن کنند.پدر و مادر تنها در لحظه روبرو شدن با مرگ است که از وظیفه کمک به تحقق راز فرزند رهایی پیدا می کنند،اگر چه بنا به باورهای فرهنگی مردم ما والدین حتی پس از مرگ خود نیز دعاگوی فرزندان خود هستند.
۲.این دعا را بارها از دهان مادرم شنیده بودم که خدایا هیچ پدر و مادری را با عزای فرزند امتحان نکن.اینروزها که خود پدرم و تا حدودی می دانم یک پدر و مادر چگونه با رویاهای فرزندان خود زندگی می کنند دایم از خودم می پرسم پدران و مادران این نوجوانان و جوانان مظلوم چگونه با غم نبود فرزندان خود روبرو می شوند و درد قلب و روح آن ها از چه عظمتی برخوردار است.بی شک،این پدران و مادران چون زنده اند و چون مجبورند گرفتاری های زنده بودن را تحمل کنند در ظاهر به زندگی ادامه می دهند،اما زیستن پس از دست رفتن آن جایگاه و نظرگاه استعلایی که فرزند به پدر و مادر اعطا می کند مانند زیستن در تاریکی است. فقدان فرزند زخمی است که مانند خوره به جان یک پدر و مادر می افتد و وجود آن ها را تهی از انرژی زیستن می کند.پدر و مادر در نبود فرزند خود می شکنند،حتی اگر همه وجود آن ها فریاد اعتراض باشد.برای پدر و مادر زندگی پس از فقدان فرزند چیزی جز تجربه دائم یک رنج کشنده نیست.آنان نه آنقدر زنده اند که زندگی کنند و نه آنقدر از این جهان بیرونند که از تحمل رنج فقدان فرزند رها شوند.کاش رنج قلب این پدران و مادران قابل کاستن بود.راز عالم پناه قلب این پدران و مادران رنج دیده باشد.

http://t.me/mostafamehraeen
1.6K viewsMostafa Mehraeen, 21:03
باز کردن / نظر دهید
2022-11-26 22:18:55 مردم آگاه،فرهیخته، و وطن دوست ایران

۱.میگل ابنسور در کتاب برجسته "دموکراسی علیه دولت" می نویسد:"مردم با یک واقعیت جامعه شناختی متناظر نیستند و به هیچ وجه امری اجتماعی به شمار نمی روند،بلکه یکسره عبارت اند از اراده- به- بودن سیاسی شان.مردم وجود دارند،هویت مردم را کسب می کنند،تا آن جایی که خود این را به مثابه مردم بخواهند.بزرگی و عظمت مردم هستی سیاسی شان است".به عبارت دیگر،ابنسور به ما می گوید مردم همواره سیاست را در شکل سیاسی آن ممکن می کنند.سیاست همواره وجود دارد،اما نه به شکل سیاسی آن.این منفیت مردم است که همواره به میل بزرگان در بنده کردن مردم لگام می زند.ابنسور در تعریفی دیگر از مردم،مردم را خالق یوتوپیا می داند:"مردم این تصور را رد می کنند که امر خیر و عادلانه را می توان یکبار برای همیشه محقق ساخت...جستجوی رژیم سیاسی آزاد،جستجوی عدم سلطه،جستجویی است همواره بی پایان که توسط مردم محقق می شود".
۲.مردم ایران در تاریخ معاصر خود چه به هنگام انقلاب مشروطه،چه به هنگام ملی شدن نفت،چه به هنگام انقلاب پنجاه و هفت،چه به هنگام جنگ،چه به هنگام جنبش هشتاد و هشت و چه در چند سال اخیر و اکنون در جنبش انقلابی زن،زندگی، آزادی نشان داده اند که همواره در پی تحقق بودن سیاسی خود هستند و خیال ورزانه تحقق یوتوپیاهای انسان ایرانی را دنبال می کنند.برای انسان ایرانی،یوتوپیا و خیال ورزی سیاسی شکل بنیادینی از رابطه با زندگی و آزادی است؛انسان ایرانی آزادی خویش را همواره با ایجاد شکاف میان قدرت موجود و جستجوی راه تازه ممکن ساخته است.زیبایی قصه این روزهای این مردم فرهیخته آگاه وطن دوست آن است که بی هیچ ترسی رهبری خیال سیاسی تازه خویش را به زنان فرهیخته خود سپرده اند تا نشان دهند اینبار در پی تحقق آن گونه ای از دموکراسی هستند که هیچ سلطه ای در آن،از جمله سلطه مردان بر زنان، جای ندارد.این چنین مردمی شایسته هزاران هزار تحسین اند.راز عالم پناه این مردم باشد.

#دوست داشتید منتشر کنید تا به هم بگوییم مردم ایران حکمت عشق را می شناسند و عاشقانه و با هم خیال خود را دنبال خواهند کرد.

http://t.me/mostafamehraeen
4.6K viewsMostafa Mehraeen, edited  19:18
باز کردن / نظر دهید
2022-11-23 17:39:20 فایل صوتی جلسه پنجم درسگفتار "نقد نظریه کلاسیک" که در آن به بحث درباره " چرخش فرهنگی - زبانشناختی" و تاثیر آن بر جامعه شناسی پرداخته ام.

http://t.me/mostafamehraeen
1.7K viewsMostafa Mehraeen, edited  14:39
باز کردن / نظر دهید
2022-11-23 00:52:07
2.5K viewsMostafa Mehraeen, 21:52
باز کردن / نظر دهید
2022-11-23 00:15:33 اخلاق بی طرفی در وضعیت فاجعه

۱.جورجو آگامبن در "باقی مانده های آشویتس؛شاهد و بایگانی" از "اخلاق شهادت دادن" سخن می گوید.او می پرسد آیا کسانی که به هر دلیل از اردوگاه های کشتار نازی نجات یافته اند،قادرند به تجربه ای شهادت دهند که خود از سر نگذرانده اند؟آیا می توان زنده ماند و از تجربه کشته شدگان سخن گفت و به آن شهادت داد؟ آگامبن با استدلال های متفاوت پاسخ می دهد خیر.به باور آگامبن شهادت در کنه خودش شکافی ذاتی دارد؛به عبارت دیگر،بازماندگان به چیزی شهادت می دهند که شهادت دادن به آن ناممکن است.
۲.به سیاق آگامبن می توان از "اخلاق بیطرفی" در وضعیت فاجعه سخن گفت.می توان پرسید آیا کسانی که به هر دلیل در وضعیت فاجعه سکوت می کنند و خود را کنار می کشند قادرند به زندگی آسوده ادامه دهند و نشان دهند که هیچ چیز باارزشتر از بقا شخصی نیست.آیا باز به زبان آگامبن، بی طرفی از یک شکاف ذاتی رنج نمی برد و این بقا در درون خودش مرگ را با خود حمل نمی کند.آیا چنین بقایی چیزی جز زیستن در وضعیت "شرم کشنده" نیست.آیا آنکه خود را بی خیال می داند و آسوده همه را به سخره می گیرد و خود را دانا می داند، در خلوت خود از تهی بودن وجود خویش و ناتوانی در زیستن شرافتمندانه رنج نمی برد؟ آیا دروغ گفتن به خود آغازی بر افسردگی وجودی و نهایتا میل به خودکشی نیست؟ آیا آنکه نسبت به مرگ دیگران در مسیر وطن بی اعتنا است نهایتا به مرگی بی معنا نخواهد مرد؟آیا باقی مانده شاد خواهد زیست چون باقی مانده است؟
۳.بلانشو در عبارتی می نویسد " انسان آن ویران نشدنی است که می تواند تا بی نهایت نابود شود".معنای این جمله بلانشو آن است که انسان موجودی است که حتی بعد از نابود شدن وجه انسانی اش هم می تواند جان به در برد و باقی بماند، اما او دیگر یک "ناانسان" است و نه "انسان".انسان موجودی است که می تواند فاقد خودش شود.آنکه فکر می کند زرنگ است و خود را کنار می کشد تا ظاهرا آسیب نبیند، تا بی نهایت ویران شده است.انسان بی طرف آن هنگام که فاقد طرف می شود در واقع فاقد انسان بودنش می شود.

http://t.me/mostafamehraeen
6.6K viewsMostafa Mehraeen, edited  21:15
باز کردن / نظر دهید
2022-11-20 21:32:38
این کتاب را بخوانید.تحلیلی همه جانبه از آنچه در فرآیند انقلاب ایران بر مردم و نظام سیاسی موجود گذشت.
http://t.me/mostafamehraeen
2.6K viewsMostafa Mehraeen, edited  18:32
باز کردن / نظر دهید
2022-11-17 17:56:38 جمهوری اسلامی و خروج از حدود انسانیت

۱.آنچه اینروزها دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی انجام می دهد نه دفاع از یک نظم سیاسی مستقر و نه مقابله با یک جنبش انقلابی است.آنچه شاهد آن هستیم چیزی جز انسان کشی و ارتکاب جنایت و شرارت و رذالت نیست.به تعبیر قرآن، جان را خدا می دهد و خدا می گیرد.هیچ حقیقت یا موجودی نمی تواند به جای خداوند بنشیند و جان انسان های بیگناه را بگیرد.از اینرو،در مقابل اعمال این جنایت ها نمی توان و نباید ساکت بود:نه غم نان،نه غم شهرت،نه غم قدرت، و نه حتی غم وفاداری به نظام سیاسی موجود نباید مانع از حقیقت گویی ما و اعتراض ما به مجموعه اعمال و رفتارهای دستگاه سرکوب نظام سیاسی موجود شود.
۲.هیچ نظام سیاسی یک نظام سیاسی فراتاریخی یا فراطبیعی و مقدس نیست.تاریخ انسان تاریخ تجربه نظام های سیاسی بسیاری است که آمده و رفته اند.اگر مردم یک جامعه به هر دلیل یک نظام سیاسی را نخواهند و آن نظام سیاسی را مشروع ندانند،آن نظام سیاسی راهی جز ترک قدرت و کنار رفتن از حوزه مدیریت سیاسی جامعه ندارد.اگر مردم جامعه ایران خواهان کنار رفتن جمهوری اسلامی و پایان بخشیدن به این نظام سیاسی هستند تنها وظیفه همه مردم کمک به این گذار سیاسی و تاسیس یک نظام سیاسی جدید است که باز همه مردم می توانند در آن به ایفای نقش بپردازند.هر گونه مقاومت در مقابل این مسیر نتیجه ای جز نابودی این سرزمین ندارد.هیچ حقیقتی بالاتر از حیات اجتماعی این سرزمین نیست.جنایت دستگاه سرکوب در کشتن مردم بیگناه و بی دفاع ایران چیزی جز نابود کردن بخشی از حیات این سرزمین نیست که باید به هر شکل ممکن در مقابل آن ایستاد و نامشروع و غیر انسانی بودن آن را روایت کرد.

http://t.me/mostafamehraeen
8.7K viewsMostafa Mehraeen, 14:56
باز کردن / نظر دهید
2022-11-16 22:44:47 معنای یک انقلاب چیست؟

۱.در برخورد با انقلاب ها و جنبش های انقلابی معمولا با سئوال "چرا و چگونه" روبرو هستیم.در این نگاه، مهمترین علل شکل دهنده به یک انقلاب و فرآیند شکل گیری آن مورد توجه و بررسی قرار می گیرند.بااینحال، در کنار این رویکرد با رویکرد دیگری روبرو هستیم که به جای پرسش از چرایی و چگونگی جنبش های انقلابی،از "معنا" ی جنبش انقلابی نزد انقلابیون می پرسد و در پی آن است که نشان دهد انقلابیون در چارچوب کدام نظام معنایی به مجموعه کنش های انقلابی خود معنا می بخشند تا آنجا که آماده می شوند جان خود را در مسیر تحقق آن معنا قربانی کنند.
۲.این نوع نگاه را به بهترین شکل می توان در تحلیل های ماکس وبری و دورکیمی از انقلاب ها مشاهده کرد.وجه مشترک هر دوی این تحلیل ها آن است که به فرآیند انقلاب به عنوان منازعه میان دو نیروی "مقدس" و " نامقدس" نگاه می کنند.وبر سخن از رویارویی رهبر کاریزماتیک مقدس در مقابل نظام اقتدار نامقدس موجود می گوید؛دورکیم اما سخن از رویارویی امر مقدس "ملت" در برابر امر نامقدس "دولت" می گوید.برتری نظریه دورکیم در آن است که منازعه امر مقدس ملت و امر نامقدس دولت نیازمند رهبری سیاسی خاصی نیست،بلکه این فرآیندی است که همواره به هنگام به خطر افتادن انسجام ملی و روح یک ملت ممکن می شود،اگر چه نهادهای مدنی نقش عمده ای در تحقق آن دارند.
۳.بهرحال وجه مشترک نظریه وبر و دورکیم آن است که فرآیند انقلاب را فرآیندی می دانند که در آن نظام سیاسی موجود به عنوان یک امر نامقدس شر آفرین در ذهنیت یک جامعه و نظام معنایی حاکم بر جامعه انقلابی برساخت می شود و اصولا جامعه انقلابی به طور دائم نظام سیاسی موجود را به مثابه "شر" یا "امر نامقدس" در درون نظام معنایی خود بازآفرینی می کند و از آن روایت های شر آفرین می سازد.در این معنا،انقلاب زمانی ممکن می شود که نظام سیاسی موجود در ذهنیت جامعه تبدیل به "شر" می شود؛شری که باید از آن خلاصی یافت.به زبان دیگر، معنای انقلاب چیزی جز این نیست: از دست شر باید رها گردید.
۴.معنای جنبش انقلابی "زن،زندگی،آزادی" نیز چیزی جز "شر" و " نامقدس" دیدن نظام سیاسی موجود نیست.این معنا و برساخت دائم آن را می توان در تمامی شعارها و نمادها و سمبل های این جنبش یافت:برساخت نظام سیاسی موجود به مثابه ضحاک یا دزدی که وطن را دزدیده است یا موجودی که خون جوانان وطن را می ریزد یا خوراک آن خون جوانان وطن است چیزی جز برساخت این نظام به مثابه یک "شر" نیست.بنابراین،پرسش کلیدی هر وضعیت انقلابی از جمله وضعیت امروز ما چیزی جز آن نیست که "چگونه یک نظام سیاسی در ذهنیت مردم جامعه اش تبدیل به شر و امر نامقدسی می شود که باید از آن رهایی و خلاصی یافت؟"

http://t.me/mostafamehraeen
6.7K viewsMostafa Mehraeen, 19:44
باز کردن / نظر دهید