Get Mystery Box with random crypto!

رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)

لوگوی کانال تلگرام mostafamehraeen — رخداد تازه(مصطفی مهرآیین) ر
لوگوی کانال تلگرام mostafamehraeen — رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)
آدرس کانال: @mostafamehraeen
دسته بندی ها: تلگرام
زبان: فارسی
مشترکین: 18.43K
توضیحات از کانال

ما فقیر شده ایم.ما از میراث انسانی یکی پس از دیگری دست
برداشته ایم.(والتر بنیامین)
@mostafamehraeen1975

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 10

2022-10-31 13:34:28 قدرت زمانی که به کشتن انسان ها می پردازد از خود یک "هیولا" می سازد.قطعه ای از درسگفتار میشل فوکو که چند سال پیش ارائه کرده ام.

http://t.me/mostafamehraeen
2.5K viewsMostafa Mehraeen, edited  10:34
باز کردن / نظر دهید
2022-10-29 13:55:11 فایل صوتی جلسه دوم درسگفتار "نقد نظریه کلاسیک جامعه شناسی" ، دوره دکتری جامعه شناسی.

http://t.me/mostafamehraeen
3.3K viewsMostafa Mehraeen, edited  10:55
باز کردن / نظر دهید
2022-10-29 13:54:07 فایل صوتی جلسه اول درسگفتار " نقد نظریه کلاسیک جامعه شناسی"،دوره دکتری جامعه شناسی.

http://t.me/mostafamehraeen
3.3K viewsMostafa Mehraeen, edited  10:54
باز کردن / نظر دهید
2022-10-25 13:16:06 چرا دستگاه سرکوب شرورانه آدم می کشد؛ آلوده ها را باید کشت

جفری الکساندر در مقاله "جامعه شناسی فرهنگی شرارت و تبهکاری" به طرح این پرسش می پردازد که تاکنون در فلسفه و جامعه شناسی در برخورد با این پرسش که چرا انسان ها شرارت میکنند با چه پاسخ هایی روبرو بوده ایم؟ او در پاسخ به این پرسش از نگاه فیلسوفان به سه فیلسوف بزرگ یعنی افلاطون، ارسطو و کانت اشاره می کند و معتقد است هر سه این فلاسفه به جای "شر" مفهوم "خیر" را در کانون اندیشه خود جای داده اند و اصولا "شر را فقدان خیر " می دانند.به باور الکساندر،این سه فیلسوف تعهد به اخلاق،فضیلت،انسجام اجتماعی،همبستگی،درونی کردن ارزشها و اخلاقی و انسانی زیستن را خیر می دانند و فقدان فضیلت و اخلاق و رفتن به سمت خودخواهی و جدایی از انسان های دیگر و بی توجهی به دیگر خواهی را شر می دانند.الکساندر همین دیدگاه فلسفی را در اندیشه جامعه شناسان نوکانتی همچون دورکیم و هابرماس و جامعه شناسان دیگری چون مارکس و آدورنو نیز دنبال می کند و معتقد است از نگاه همه این جامعه شناسان دوران مدرن بواسطه از بین بردن ارزش ها، آرمانها، اخلاق و نابود کردن انسجام و همبستگی انسانی و دگرخواهی و ایجاد میل به خودخواهی و عقلانیت ابزاری و بوروکراسی خشک و بی رمق و دستگاه های نظامی سرکوب به ایجاد شر می پردازد.اما الکساندر معتقد است تمامی این فلاسفه و جامعه شناسان گرفتار این خطا هستند که شر و شرارت را فقدان خیر می دانند.برعکس،شر در درون جامعه به لحاظ فرهنگی تولید می شود و به لحاظ اجتماعی نهادینه می گردد.ادبیات رومانتیک،فولکلورها،سنت های دینی مهمترین منبع تولید و تعریف شر و شرارت هستند.به باور الکساندر، مهمترین مفهوم فرهنگی که به تولید شر در جامعه می پردازد مفهوم "ناپاکی،آلودگی،یا کثافت" است که همه جوامع پس از تعریف مفهوم ناپاکی و نهادینه کردن آن در نهاد "مجازات و تنبیه" سعی در پاک کردن آن از جامعه دارند.هیتلر یهودیان را ناپاک و آلوده می دانست و به همین دلیل به مجازات آنها پرداخت و آنها را از جامعه پاک کرد.در جامعه ما نیز، مفهوم ناپاکی یا آلودگی یا کثافت دامنه وسیعی از موضوعات و مسائل را در بر می گیرد که حکومت دینی وظیفه خود را نابود کردن این ناپاک ها و آلوده ها در جامعه می داند.دختر بی حجاب آلوده ای است که باید او را کشت،پسر و دختر مدعی آزادی آلوده هایی هستند که به مثابه شر جامعه باید آن ها را حذف کرد،دانشجویانی که در پی مختلط کردن سلف های غذاخوری دانشگاه هستند آلوده ها و ناپاک هایی هستند که باید آن ها را حذف و نابود کرد.آنکه می کشد سرباز و دستگاه سرکوب نیست،بلکه مفهوم ناپاکی و آلودگی و دامنه و حدود و گستره آن است که انسان می کشد.به عبارت دیگر، این فرهنگ است که انسان ناپاک را تعریف می کند و دستور به قتل او می دهد.نهاد مجازات و دستگاه سرکوب تنها وجه نهادی فرهنگ و نظام نمادینی است که با تعیین پدیده های ناپاک و آلوده فرمان نابودی می دهد.آنجا که ناپاکی تعریف می شود،قتل و کشتن نیز زاده می شود.

http://t.me/mostafamehraeen
11.2K viewsMostafa Mehraeen, edited  10:16
باز کردن / نظر دهید
2022-10-19 14:19:17 البته همان زمان هم شعارها در راستای بیانیه‌ها و بیانیه‌ها هم به یک معنا بازگوکننده شعارهای مردم بود. اما در کل در انقلاب‌ها، دیوار نوشته‌ها و شعارهایی که به زبان مردم می‌آید، کاغذ نوشته‌ها، پیشانی‌نوشته‌ها، تابلونویسی در مدارس و حتی حرکات نمادینی مانند از بین بردن مجسمه و پاره کردن عکس اشخاص و آتش زدن آنها، مجموعه‌ای از کنش‌های نمادین یعنی یک زبان نمادین هستند. همین ترانه «برای...» شروین حاجی‌پور که از کودک کار تا رقص‌های نکرده، خنده‌های نیامده، برای کودک افغانستانی، پدر زیر فشار اقتصادی خم شده و ... می‌گوید، چیزی جز بیانیه نیست. تنها کاری که بیانیه سیاسی می‌کند، این است که اینها را در قالب ادبیات سیاسی می‌برد. بنابراین نباید دنبال بیانیه سیاسی بود. جنبش به وضوح بیانیه و شعار خود را می‌گوید. دیوارنوشت و پیشانی نوشت هم بازتاب همین‌هاست.
مهر آیین در بخش پایانی گفتگو توضیح می‌دهد که چگونه رنج فردی به رنجی جمعی تبدیل می‌شود.
او می‌گوید: طبیعتا در هر جامعه‌ای اتفاقات سیاسی و رخداد اتفاق می‌افتد. ممکن است برخورد خشنی صورت بگیرد اما اتفاقات، هرگز به خودی خود به رنج جمعی تبدیل نمی‌شوند بلکه پدیده‌ها زمانی به رنج جمعی تبدیل می‌شوند که جامعه احساس کند هویت، آگاهی و ذهنیتش لطمه خورده است. زمانی این لطمات را حس می‌کند که آن پدیده اجتماعی، سیاسی و اتفاقی که در جامعه رخ داده، از طریق زبان به یک تروما یا رنج فرهنگی تبدیل شود. به همین دلیل فاصله بین اتفاق و رنج فردی برای دختری مانند مهسا یا خانواده او زمانی به یک رنج جمعی تبدیل می‌شود که این پدیده به یک پدیده فرهنگی تبدیل شود. یعنی کسانی مانند شاعران، نویسندگان، روشنفکران، سلبریتی‌ها، رهبران سیاسی، گروه‌های معترض اجتماعی مانند دانش‌آموزان و دانشجویان وارد می‌شوند و آن ترومای فردی را به ترومای جمعی تبدیل می‌کنند. یعنی دیگر سئوال این نیست که چه کسی این کار را با من کرد بلکه پرسش این است که چه کسی این کار را با ما کرد. در اینجا پدیده از سطح من به سطح ما گذر می‌کند و هویت، آگاهی و ذهنیت جمعی آسیب می‌بیند. جامعه احساس می‌کند رنجی بر او وارد شده به همین دلیل حوادث سیاسی اصولا از جنس حوادث فرهنگی هستند . یعنی ترومای فرهنگی ایجاد شده که جامعه آنچنان ملتهب است که به سمت رادیکال شدن می‌رود. اینجاست که این شعارها و آنچه روشنفکران، دانشجویان، گروه‌های دانش‌آموزی، جوانان محلات، سلبریتی‌ها انجام می‌دهند، تبدیل یک رنج فردی به یک رنج جمعی است و همین کار، مهم‌ترین بیانیه‌ سیاسی است که این جنبش حرف‌های خود را از طریق آن بیان می‌کند.

http://t.me/mostafamehraeen
11.3K viewsMostafa Mehraeen, edited  11:19
باز کردن / نظر دهید
2022-10-19 14:19:17 مهرآیین با ابراز تاسف از تک‌صدا شدن حکومت از مقطعی به بعد می‌افزاید: وقتی حکومت را تک‌صدا می‌کنید، بخصوص بعد از دوره احمدی‌نژاد و بویژه پس از جنبش 88 که حکومت به سمت بستن فضای سیاسی و تک‌صدایی و تک‌گروهی کردن رفت که این حرکت در انتخابات آقای رییسی به اوج خود رسید و همه نامزدهای دیگر را رد صلاحیت و کاری کردند تا رییس جمهوری و نمایندگان مجلس هم از یک گروه خاص باشند. در چنین وضعیتی، وقتی قدرت حاکمه تک‌صدا می‌شود، طرف مقابلش هم تک‌صدا خواهد شد. و اینجاست که ادبیات طرف اول، تعیین‌کننده ادبیات و گفتار طرف دوم است. وقتی شما طرف مقابلت را خس و خاشاک، مگس، لجن، بی‌ارزش و ... خواندی او هم به تو فحاشی می‌کند و دیگر عجیب نیست که حتی دانشجو هم ناسزا می‌گوید. بنابراین جهت‌گیری‌های گفتمان‌های سیاسی در وضعیت‌های شورش یا انقلاب تحت تاثیر قدرت حاکم شکل می‌گیرد و اوست که دستورالعمل اینها را تعیین می‌کند. وقتی معترضان را ساکت کنیم و اغتشاش‌گر بنامیم، دیگر نباید توقع ادبیات فرهیخته‌ای از آن سو داشته باشیم. این دیالوگ از قدرت حاکم شروع می‌شود و در جامعه هم نمادها و نشانه‌های خود را پیدا می‌کند.
او یادآوری می‌کند: هر چقدر قدرت حاکمه در سرکوب رادیکال شود، این طرف هم در شورش رادیکال‌تر خواهد شد. هرچه قدرت حاکمه، کلمات رادیکال‌تری در بی‌اعتنایی به معترضان به کار ببرد، آنان هم در بی‌اعتنایی کردن به قدرت، رادیکال‌تر می‌شوند. پس این چیز عجیبی نیست و اتفاقی معمولی است.
او در پاسخ به این پرسش که ادبیات شعارهای این دوره در قیاس با دوره‌های گذشته غیرمنتظره می‌نمود، می‌گوید: اتفاقا غیرمنتظره نیست. یادمان باشد در جنبش دانشجویی سال 78 جامعه هنوز متکثر است و عمده کاری که حکومت می‌کند، بستن فضای مطبوعات، محدود کردن فضای سیاسی و از کار انداختن احزاب است. بنابراین آن زمان خواست جنبش دانشجویی، آزادی مطبوعات و تاکید بیشتر بر واژه آزادی است. در جنبش 88 هم هنوز کشور متکثر است چون در آن مقطع اجازه دادند امثال میرحسین موسوی و مهدی کروبی نامزد انتخابات شوند و حتی زمزمه‌هایی از نامزدی آقای خاتمی هم مطرح بود و اجازه دادند جریان تقابلی بین جریان اصولگرای افراطی و جبهه پایداری از یک طرف و از طرف دیگر جبهه اصلاح‌طلب شکل بگیرد. به همین دلیل وقتی بحث تخلف در انتخابات پیش آمد، شعارها به این سمت رفت که «رای من کو؟» یا « رای مرا پس بده» و ... البته بعد از درگیری، شعارها رادیکال‌تر شد.
مهر آیین می‌افزاید: جنبش‌های سال‌های 96 و 98 هم بیشتر در پی گرانی بنزین و برآمده از بی‌اعتنایی به وضعیت اقتصادی و رفاهی و فقر مردم بود، به همین دلیل شعارهایی هم نسبت به این وضعیت سر داده شد. آن زمان هم بی‌اعتنایی‌هایی صورت گرفت و فضا به سمت رادیکال شدن رفت به طوری که مردم آرزوی بازگشت رضا شاه را کردند. با این توصیف‌ها، تئوری گفتمان همه این اتفاقات را توضیح می‌دهد.
او با تشریح وضعیت اجتماعی فعلی خاطرنشان می‌کند: الان جامعه به جایی رسیده که گفتمان حکومت را به گونه‌ای می‌بیند که هیچ اصلاحی در آن ممکن نیست. یعنی در این فضا دیگر نمی‌توان از اصلاحات و دعوت حکومت به اصلاحات سخن گفت. زیرا حکومت نشان داده یکدست و یکپارچه است و کوتاه هم نمی‌آید. با این وصف، الان هر گونه شعار، زبان، سخنرانی، دیالوگ یا ایده‌ای که بخواهد به حکومت توصیه، تجویز یا نصیحتی کند، از نگاه جامعه ارتجاعی و غیرقابل قبول است چون حکومت نشان داده اصلاح‌پذیر نیست. بنابراین اصولا شعارها به سمت و سوی انقلاب و برچیدگی رژیم رفته چون خود رژیم در گفتگوها، سخرانی‌ها و خطبه‌های نماز جمعه‌اش نشان داده اصلاح‌پذیر نیست. امثال علم‌الهدی، جنتی، طائب و ... همه نشان دادند ما اصلاح‌پذیر نیسیتم و جامعه هم می‌گوید در این صورت ما هم از تو گذر می‌کنیم. وقتی فضا رادیکال می‌شود، شعارهای مخالفان هم رادیکال می‌شود و وضعیت، انقلابی‌تر خواهد شد. از یک سو کار قدرت حاکمه به جایی رسیده که دانش‌آموز می‌کشد و در مقابل، معترضان هم رادیکال‌تر می‌شوند. بنابراین در روزهای آینده درگیری‌ها شدیدتر خواهد شد و خطر جنگ داخلی وجود دارد.
او در پاسخ به این پرسش که چرا در این دوره برخلاف دوره‌های گذشته که منویات معترضان در بیانیه‌هایی مکتوب اعلام می‌شد، چرا هنوز به متن مکتوبی نرسیده‌ایم و عمده اعتراضات در قالب شعار مطرح می‌شود آن هم شعارهایی که مدام رادیکال‌تر می‌شود و رفته رفته به رفتارهای رادیکال‌تر تبدیل می‌شود، تصریح می‌کند: همین شعارها یعنی بیانیه. الان هم به شکلی بیانیه داریم که توسط برخی گروه‌های ناشناخته به نگارش در می‌آیند. فراموش نکنیم در جنبش 88 بیانیه، زمانی مطرح می‌َشد که دو رهبر وجود داشت به نام مهدی کروبی و میرحسین موسوی و آنان با همراهی گروهی از مشاوران و احزاب سیاسی، بیانیه می‌دادند.
8.5K viewsMostafa Mehraeen, edited  11:19
باز کردن / نظر دهید
2022-10-19 14:19:17 گفتگوی ایسنا با مصطفی مهرآیین درباره ماهیت شعارهای انقلاب "زن،زندگی،آزادی" و چرایی رادیکال بودن این شعارها


مصطفی مهر آیین معتقد است که حوادث سیاسی اصولا از جنس حوادث فرهنگی هستند و آنچه در ماجرای مهسا امینی رخ داد، تبدیل یک رنج فردی به یک رنج یا ترومای جمعی بود.
این استاد دانشگاه و تئوریسین سیاسی و فرهنگی در گفتگو با ایسنا توضیح می‌دهد که چگونه گفتمان قدرت، دستورالعمل گروه‌های مخالف را تعیین می‌کند و چطور مساله‌ای مانند ماجرای مهسا امینی از یک مساله فردی به یک رنج جمعی تبدیل می‌شود.
او در پاسخ به این پرسشی درباره تفاوت ادبیات شعارهای مطرح شده در اتفاقات اخیر در قیاس با شعارهایی که در دهه‌های گذشته سر داده می‌شد، می‌گوید: اگر بخواهم پرسش شما را به زبان جامعه شناختی مطرح سازم پرسش شما این است که محتوا و جهت‌گیری سیاسی و ایدئولوژیک شعارها در این جنبش یا اصولا هر نظم زبانی از کجا می‌آید. به بیان دیگر وقتی یک نظم زبانی شکل می‌گیرد، محتوا و جهت‌گیری سیاسی و ایدئولوژیک آن از کجا می‌آید. این یک سئوال کلیدی در جامعه‌شناسی معرفت است که در جامعه‌شناسی فرهنگ هم مطرح شده.
برای این پرسش، چند پاسخ کلاسیک وجود دارد که چندان به کار نمی‌آیند.بااینحال یک پاسخ جدید نیز در مقابل این پرسش وجود دارد.
او در تشریح پاسخ‌های کلاسیک به این پرسش کلیدی می‌گوید: پاسخ کلاسیک این است که محتوا و جهت‌گیری این دنیای زبانی که در اتفاقات اخیر، به طور خاص «شعار» است، از جامعه می‌آید. در واقع این شعارها بازگو کننده و آیینه جامعه‌اند. به این معنا که اتفاقاتی در جامعه رخ می‌دهد و این شعارها را از جامعه می‌گیرند و در قالب زبان طرح می‌کنند و این زبان چیزی نیست جز آینه جامعه. اما درباره این موضوع که این جامعه چیست، دو یا سه دیدگاه متفاوت وجود دارد؛ یکی دیدگاه کلاسیک‌های معتقد به انقلاب‌ مانند جانسون و امثالهم است که می‌گویند شعارها تبلور نابسامانی‌های اجتماعی مانند فقر، بیکاری، تنگدستی، فشار اجتماعی، بحران آب، آلودگی هوا، اعتیاد، بحران سیاسی و ... و نبود آزادی بیان و آزادی سیاسی و ... است که وارد زبان می‌شوند. به بیان دیگر این شعارها برآمده از وضعیت اجتماعی است.
این استاد دانشگاه در توضیح تئوری بعدی چنین می‌گوید: تئوری بعدی، تئوری مارکسیست‌هاست. اصولا گروه‌های مارکسیستی، چپ یا انتقادی معتقدند شعارها یا زبان برآمده از ویژگی‌های طبقاتی است. یعنی در اینجا منافع طبقاتی وجود دارد . به عنوان نمونه در اتفاقات اخیر چون عمده‌ترین جنبش اعتراضی ما در طبقه متوسط رخ می‌دهد، احتمالا طبعا نیازهای طبقه متوسط بیان خواهد شد. همان گونه که در انقلاب 57 چون روحانیت، گروه یا طبقه و قشر مسلط شد، شعارها احتمالا بیشتر منافع آن طبقه را نمایندگی می‌کرد. البته آن زمان هم این قشر و این شعارها در پیوند با طبقه متوسط بود.
مهرآیین می‌افزاید: تحلیل سوم، تحلیل سازمانی است. یعنی کسانی که شعار می‌دهند، گروه یا سازمانی هستند و منافع خاص گروهی یا سازمانی دارند. مثلا دانشجو، دانش‌آموز، معلم یا بازنشسته‌ یا قوم خاصی هستند و شعارهای مبتنی بر دغدغه‌های خود را می‌دهند. اما باید بگویم که هیچ یک از این تحلیل‌ها جوابگو نیست.
او در عین حال خاطرنشان می‌کند: هرچند شکی نیست که شعارهای یک جنبش سیاسی اجتماعی برآمده از جامعه و تا حدودی تحت تاثیر اجتماع است. شکی نیست که در جامعه ما بیکاری، فقر، فشار اقتصادی، سانسور وجود دارد، بحران‌های اجتماعی مانند طلاق و اعتیاد زیاد است و از سوی دیگر آزادی بیان وجود ندارد اما پرسش این است که چرا در شعارهایی که سر داده می‌شود، این کلمات انتخاب شده‌اند؟ در این بحث، پرسش، درباره انتخاب واژگان در شعارهاست و اینجاست که دیگر بررسی نیازهای جامعه، جواب نمی‌دهد و باید به سمت تئوری بعدی برویم که تئوری گفتمان است.
این تئوریسین و پژوهشگر در توضیح تئوری گفتمان می‌گوید: این تئوری می‌گوید محتوا و جهت‌گیری سیاسی ایدئولوژیک دنیاهای زبانی، حاصل گفتمان رقیب آنان است. در واقع گفتمان رقیب، دستورالعمل انقلابیون و مخالفان را تعیین می‌کند. اگر گفتمان رقیب در جامعه، متکثر و میانه‌رو بود، اصلا گفتمان شورشی و انقلابی شکل نمی‌گرفت ولی با تک‌صدا شدن گفتمان حاکم و قدرت مسلط، نیروی مقابل او هم تک‌صدا می‌شود. یعنی اگر قدرت حاکمه متکثر بود، جامعه هم متکثر می‌شد مانند اتفاقاتی که در دهه 70 افتاد که کسانی مانند عبدالکریم سروش، مجتهد شبستری و ... حضور دارند. آنان در آن مقطع بحث و گفتگو می‌کردند چون در حکومت هم چند صدایی وجود داشت و عده‌ای اصول‌گرا، میانه‌رو و حتی کسانی با ایده‌های سکولار، در حکومت حضور داشتند. بنابراین چون حکومت متکثر و چند صدایی بود، صداهای متعددی هم در جامعه وجود داشت و کسانی مانند حسین بشیریه سروش، مصطفی ملکیان، مجتهد شبستری و ... حضور داشتند.
8.3K viewsMostafa Mehraeen, edited  11:19
باز کردن / نظر دهید
2022-10-16 12:31:15 قتل مهسا و مهساها،"مردم" را ممکن می کند.

جفری الکساندر در دو مقاله "تروما(رنج) فرهنگی: یک نظریه اجتماعی" و " درباره رنج اجتماعی و برساخت فرهنگی آن" می کوشد نشان دهد که یک جامعه چگونه از پرسش "چه کسی این کار را با من کرد؟" (پرسشی مربوط به رنج فردی) به پرسش " چه گروهی این کار را با ما کرد؟(پرسشی مربوط به رنج جمعی) گذر می کند.به باور الکساندر رنج فرهنگی یا رنج جمعی یعنی روبرو شدن یک جامعه با حادثه وحشتناک یا فجیعی که تاثیرات ماندگار بر آگاهی گروهی و هویت و خاطرات یک جامعه می گذارد و هویت آینده آنها را به شکل بنیادی تغییر می دهد.الکساندر در ادامه می نویسد این گونه است که رنج دیگران رنج ما می شود و دامنه "مردم" و "ما" گسترش می یابد.الکساندر اما معتقد است قدرت رنج یا تروما از خود حادثه نمی آید.یک حادثه وحشتناک به میانجی "زبان" و "فرهنگ" است که تروماتیزه می شود و رنج جمعی می آفریند:بحران های فردی یا اجتماعی باید تبدیل به بحران های فرهنگی شوند تا یک رنج تبدیل به جزیی از هویت جمعی و ذهنیت مشترک ما شود.شکاف میان حادثه و برساخت فرهنگی حادثه توسط روشنفکران،شاعران،نویسندگان،روزنامه نگاران،...‌را می توان "فرآیند ترومای اجتماعی" نامید:اهل فرهنگ هستند که نشان می دهند جامعه با چه "زخمی" روبروست،ریشه آن چیست و قربانیان آن کدامند.مردمان یک جامعه از رنج فیزیکی آزرده نمی شوند؛آنچه مردم یک جامعه را می آزارد آن است که احساس کنند موجودات باارزشی نیستند و اصولا وجود ندارند.بنابراین،روایت سازی از رنج است که باعث می شود رنج مردم مرئی شود و مردم احساس کنند "مردم" اند:مفهوم "مردم رنج دیده" مفهوم و واقعیتی است که در زبان خلق می شود.انقلاب چیزی جز تبدیل رنج فردی به رنج اجتماعی از طریق زبان و تلاش برای خشکاندن این رنج توسط مردم نیست.این روایت و برساخت فرهنگی قتل مهسا و مهساها در شعارها، دیوار نوشته ها و سخنان مردم بود که ما را بار دیگر "مردم" کرد:انقلاب بیش از هر چیز تحولی در فرهنگ و زبان مردم یک جامعه به هنگام روبرو شدن با حوادث و بحران های وحشتناک اجتماعی است.
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی

http://t.me/mostafamehraeen
10.9K viewsMostafa Mehraeen, edited  09:31
باز کردن / نظر دهید
2022-10-05 13:14:04 نهیلیست های حکومتی؛بیماران جنسی که سیاستمدار شده اند

۱.در سلامت اخلاقی و ایمانی بخش زیادی از نیروهای مسلمان انقلابی و کسانی که بعدها به جنگ رفتند و در جبهه جنگیدند و با عنوان حزب اللهی یا نیروی ارزشی شناخته می شوند هیچ تردیدی وجود ندارد.نمونه این گونه انسان ها را می توان در جای جای این جامعه و در درون خانواده ها و مردم عادی یافت.

۲.در کنار این گروه از نیروهای حزب اللهی یا ارزشی، اما، بخش دیگری وجود دارند که بواسطه دستیابی به ثروت و قدرت بیکران بادآورده و بواسطه احساس آزادی بی نهایت در انجام هر عملی و گفتن هر سخنی مبتلا به نوعی بیماری ذهنی هستند که می توان نام آن را " نهیلیسم اخلاقی- ایمانی" یا " تهی بودن از هر نوع معنا و جهان معنایی" دانست.این افراد که عموما ظاهری موجه از نگاه حکومت دارند در زندگی خود گرفتار انواع رفتارهای فاسد هستند تا آنجا که فاقد هر گونه حس اخلاقی و انسانی شده اند. بنا به شواهد بسیار،این گروه از نیروهای قدرت که عمیقا گرفتار در لایه های تو در توی فساد هستند در لحظات فردی خود انسان هایی به شدت غمگین،ناتوان،ضعیف،وامانده،سرخورده،تهی،پوچ،دچار انواع بیماری های ذهنی- روانی و عمیقا تنها هستند که برای تحمل وضعیت رقت بار خود راهی جز فرو رفتن بیشتر در فساد ندارند.مبتلا بودن به بیماری بد دهنی و فحاشی و توهین کردن به مردم جامعه تحت لوای ارزشی و انقلابی بودن مکانیسم دفاعی این افراد برای تحمل وجود منحوس و زشت خود است که قادر به تحمل آن در درون خود نیستند.

۳.ازاینرو،شاید بتوان یکی از مهمترین علل گرفتار شدن جامعه امروز ایران به وضعیتی که بر آن میگذرد،وجود این نهیلیست های حکومتی یا "ارزشی های تهی از ارزش" دانست که در مسابقه فساد حاکم بر زندگی شخصی و اجتماعی خود، با اتخاذ ژست انقلابی و ولایی به لجن مال کردن جامعه ایران و همه ارزش ها و آرمان های اخلاقی و انسانی آن می پردازند.توهین این افراد به زنان این جامعه ریشه در تمنای آنان برای "عشق" ی دارد که همواره به واسطه کراهت وجودشان از آن محروم بوده اند؛ چه این عشق از جنس لطف خداوند باشد،چه از جنس عشق مادر،چه از جنس عشق همسر، چه از جنس عشق یک دوست، و چه از جنس عشق یک انسان به درون خودش.

http://t.me/mostafamehraeen
6.3K viewsMostafa Mehraeen, edited  10:14
باز کردن / نظر دهید
2022-10-05 13:14:00
3.0K viewsMostafa Mehraeen, edited  10:14
باز کردن / نظر دهید