Get Mystery Box with random crypto!

رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)

لوگوی کانال تلگرام mostafamehraeen — رخداد تازه(مصطفی مهرآیین) ر
لوگوی کانال تلگرام mostafamehraeen — رخداد تازه(مصطفی مهرآیین)
آدرس کانال: @mostafamehraeen
دسته بندی ها: تلگرام
زبان: فارسی
مشترکین: 22.83K
توضیحات از کانال

ما فقیر شده ایم.ما از میراث انسانی یکی پس از دیگری دست
برداشته ایم.(والتر بنیامین)
@mostafamehraeen1975

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 27

2021-06-13 14:51:31 ۶.هر کسی که در انتخابات پیش رو به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود یا باید پروژه نجات ایران را در پیوند با نظام جهانی و کمک آنها دنبال کند و یا با انتخاب هر گونه روش پوپولیستی دیگر فرآیند نابودی جامعه ایران را کامل خواهد ساخت.مهم نیست که چه کسی رای می آورد.مهم این است که فرد منتخب بداند واقعیت عینی ویران شده جامعه ایران قادر است هر نظم سیاسی بی اعتنا به واقعیت های خود را نابود سازد: یا باید با کمک گرفتن از عقلانیت بیرونی و درونی به نجات ایران پرداخت یا باید سوگوار نابودی جامعه ایران شد.

http://t.me/mostafamehraeen
2.0K viewsMostafa Mehraeen, 11:51
باز کردن / نظر دهید
2021-06-13 14:51:31 به بهانه انتخابات:وضعیت موجود حاصل جمع خاتمی و احمدی نژاد است

۱.انقلاب که شد جامعه در دنیای ذهنی خود با سه پرسش جدی روبرو شد:الف:هدف ما چیست و وسیله تحقق آن کدام است؟، ب: انسان موجود چیست و انسان مطلوب ما کدام هست؟ و ج: شرایط تا کجا در کنترل خداست و از کجا به بعد در کنترل عقل انقلابیون است.هدف شد تحقق حکومت ولایی،رسیدن به قدس از راه کربلا،...و وسیله تحقق آن شد تاسیس و تثبیت حکومت دینی انقلابی.انسان موجود انسان انقلابی توبه کرده از زندگی در نظام شاهی بود که می کوشید با تلاش در راه شهادت توبه خود را کامل کند و فدای انقلاب شود.حد دخالت خداوند در جامعه هم تا بی نهایت بود و عقل انقلابیون تابعی از خواست خداوند بود.

۲.با فوت آیت الله خمینی و پایان جنگ و بر سر کار آمدن دولت سازندگی هاشمی این سه پرسش پاسخ های دیگر یافتند: هدف شد توسعه اقتصادی و سازندگی.وسیله رسیدن به آن شد حل شدن در نظم جهانی،جذب سرمایه جهانی،بالابردن تولید نفت و دیگر مواد خام و خام فروشی،گسترش دانشگاه ها و تربیت نیروی علمی مورد نیاز برای توسعه کشور و..‌.کنش گر موجود انسان انقلابی از جبهه برگشته بود که حالا باید تبدیل میشد به بوروکرات سازندگی دارای پست مدیریتی و....دامنه دخالت خداوند در زندگی محدود شد و عقل بشری و علم ارزش بیشتر یافت تا کشور سازندگی را تجربه کند.

۳.سازندگی از بالا و توسعه دستوری در حال پیش رفتن بود که جامعه خواستار آزادی بیشتر در سطح فرهنگ و مشارکت سیاسی شد.از درون تحولات مثبت (در سطح اقتصاد) و منفی( در سطح سیاست و تا حدودی اجتماع و فرهنگ) دولت سازندگی بود که میل به اصلاحات و بردن جامعه به سمت زندگی مورد توقع طبقه متوسط شهری بیرون آمد و دولت اصلاحات شکل گرفت.اینبار هدف توسعه سیاسی بود و وسیله آن بها دادن به نیروهای سیاسی پیشرو،گسترش مطبوعات،میل به کاستن از قدرت سیاسی رهبر و...بود.کنش گر مطلوب نیز انسان متعلق به طبقه متوسط رو به بالا بود که روزنامه می خواند و بحث می کرد و در پی آن بود که قبض و بسط تئوریک دین و سیاست و اجتماع را ممکن سازد.امور در چارچوب عقل و اراده بشر تحلیل شدند و قدرت خداوند محدود به قلمرو خصوصی ایمان مردم شد.

۴.در چنین فضای نخبگی آنچه مورد بی اعتنایی قرار گرفت جمعیت وسیع توده های طبقه پایین جامعه یا همان جمعیت عوام بود که بواسطه بی اعتنایی دولت خاتمی به نیازهایش به دنبال یافتن رئیس جمهوری بود که همه چیز را در سطح عوام جامعه مطرح سازد و به جای سخن گفتن از کلمات شیک روشنفکری از درد و رنج ها و نیازها و خواست های طبقه پائین و طبقه متوسط رو به پائین سخن بگوید.احمدی نژاد در درون چنین شرایطی تبدیل به چهره دوست داشتنی طبقات پائین جامعه و نیروهای سیاسی ولایی شد که در سطح سیاسی در پیوند با احمدی نژاد بودند.انتخاب یک رئیس جمهور طبعا فقط دارای پیامدهای داخلی نیست.انتخاب رئیس جمهور هم در سطح فردی و هم در سطح گروهی و ملی و بین المللی تاثیر گذار است.چه بسا ما با انتخاب فردی در انتخابات خود زندگی سراسر دنیا را دچار مشکل سازیم.هدف دولت احمدی نژاد پوپولیسم گسترده یعنی بازتعریف همه چیز مبتنی بر ذهن عوام و توده های پایین دست جامعه شد.برای عملی ساختن این هدف احمدی نژاد در سطح گروهی و طبقاتی کمر به قتل طبقه متوسط و متوسط رو به بالا بست،طبقه پایین جامعه را دچار جابجایی سطحی در زندگی ساخت و آنان را متوجه فقر خود و ارزشمند بودن زندگی شیک شهری ساخت، و در سطح بوروکراسی کشور را دچار فساد گسترده ساخت که بوروکراسی بی نظارت شده بود و بودجه ها را میشد به راحتی برد و خورد.در سطح سیاسی طبقه مورد اقبال در دولت خاتمی را نابود ساخت.در سطح بین الملل ایران را تبدیل به یک شر بزرگ جهانی ساخت.کنش گر مطلوب این دولت ساده زیست بی اعتنا به نظم مدرن زندگی و عقلانیت بشر ی بود که می بایست خود را در قالب قربانی نظم بورژوا گونه سرمایه داری مورد توجه هاشمی و خاتمی فهم کند و هویت بخشد.سیاست های احمدی نژاد نهایتا کشور را تا ورطه افتادن در نابودی کامل پیش برد و مساله "نجات کشور" را تبدیل به مساله اصلی جامعه ایران ساخت.

۵.از درون پروژه "نجات ایران" بود که جنبش سبز و دولت اعتدال سر برآورد.جنبش سبز سرکوب شد اما جنبش بنفش اعتدال به دولت دست یافت تا جامعه را نجات دهد.اما فرآیند نجات ایران دیگر به آسانی ممکن نبود که اکنون کشور تبدیل به کشوری شده بود که در همه سطوح خرد و کلان خود با بحران روبرو بود و هست.اکنون پس از هشت سال تلاش برای نجات ایران وضعیت عینی ویران شده جامعه چنان قدرتمند گشته که دیگر هیچ کس در نظم موجود قادر به صورتبندی گفتمانی و فکری آن نیست.این وضعیت همچون امر واقع لاکان تمامی نظم نمادین موجود را دچار بحران ساخته و دیگر اصولا هیچ بازی زبانی قادر به فرموله کردن این وضعیت و طرح " چه باید کرد" مطلوب و مناسب نیست.
2.2K viewsMostafa Mehraeen, 11:51
باز کردن / نظر دهید
2021-06-09 20:26:47 فایل صوتی جلسه اول درسگفتار " تحلیل گفتمان: سوسور و باختین" که در آن به چرایی اهمیت داشتن نظریه گفتمان پرداخته ام.
http://t.me/mostafamehraeen
1.4K viewsMostafa Mehraeen, edited  17:26
باز کردن / نظر دهید
2021-06-03 14:16:55 وضعیت امروز ما

۱.جامعه امروز ما گرفتار در شرایطی است که در کوتاهترین بیان میشه اون را اینجور تعریف کرد: شرایطی که کمر به قتل زندگی و انرژی حیات و توان پویایی و شکوفایی و نشاط زندگی بسته اند.ما در این روزها گرفتار در چرخه افزونی مصیبت،افزونی فشار روانی،افزونی پریشانی ذهنی،افزونی فروپاشی جسمی،افزونی میل به مرگ و افزونی واقعیت مرگ هستیم.گویا همه نیروهای شر یکجا در مقابل ما ایستاده اند و ما را دعوت به معرفی خود جهت رفتن به جوخه مرگ می کنند.یا باید در سکوت و خلوت و سیاهی ماند یا هر گونه تلاش برای رفتن به سمت نور زمینه ساز نابودی و مرگ تو می شود.حتی اگر چنین نباشد دیگر ذهن ما انباشته از این تصویر سیاه است.

۲.اما با وجود همه این سیاهی و تباهی،بزرگترین سیاهی و بزرگترین خطای ذهنی که نباید در دام آن گرفتار شد از دست دادن خود زندگی است.از دست دادن زندگی همه آن چیزی است که سیاهی و مرگ از آن تغذیه می کنند و فربه تر و فربه تر می شوند.آنچه نباید از دست داد خود زندگی و موقعیت های زندگی است.باید موقعیت های متعالی زندگی یا به زبان دقیق تر موقعیت هایی که انسان را انسان می کنند را در هر شرایطی زنده نگه داشت و تجربه کرد:به دیدار هم بروید،به هم تلفن کنید،با هم صحبت کنید،به هم کمک مالی کنید،به هم روحیه بدهید،از عشق سخن بگین،کتاب بخوانین،فیلم ببینین،به دیدار طبیعت بروید،پنجره باز کنید،هوا بخورید،کار کنید،به کمک یتیمان بروید،عمل خیر انجام بدهید،موسیقی های عاشقانه بشنویدو..‌....و مهم تر از همه بیندیشید و اندیشه های خود را با دیگران به گفتگو بگذارید.شکست ما شکست از سیاهی و شکست از وضعیت های نازل جهان نیست.شکست واقعی شکست در تجربه زندگی است.در این سیاهی باید دو دستورالعمل داشت:کشف خود و ساختن خود.زندگی چیزی جز تجربه همزمان کشف و ساختن نیست.در این تجربه باید کمک یکدیگر بود.

http://t.me/mostafamehraeen
4.8K viewsMostafa Mehraeen, edited  11:16
باز کردن / نظر دهید
2021-05-30 17:00:25 فرم زبان و ذهن جامعه فعلی ایران استبداد را نمی پذیرد

۱.فرم یا شکل از آن کلمات مهجور در فضای تفکر و عمل جامعه ما است. فرم زبان یا فرهنگ یا فرم اندیشه هر جامعه نشان می دهد که حدود تفکر یک جامعه تا کجاست و این جامعه چگونه با خود،با طبیعت و با جهان در رابطه است.

۲.یکی از مهمترین پرسش های ژولیا کریستوا این بود که "فرم" طبیعی ذهن و زبان انسان چگونه است و چگونه عمل می کند و چه تاثیری بر فضای فرهنگی یک جامعه دارد.کریستوا معتقد بود در یک ذهن و زبان طبیعی دو نیرو جاری است:نیروی ناعقل(امر نشانه ای)، نیروی عقلانیت(امر نمادین).ذهن طبیعی یا زبان طبیعی یک ذهن و زبان پارادوکسیکال است.در چنین جامعه ای روان همه مردم انباشته از معانی متناقض است که به طور دایم از یکدیگر سرپیچی می کنند.به عنوان مثال،وقتی که می گوییم "زن"،این کلمه با خود مجموعه ای از مفاهیم متفاوت را در ذهن ما زنده می کند: از ضعیفه و منزل و متعلقه گرفته تا مادام و زن انقلابی و فاطمه و زینب و مادر رزمنده و زن فمنیست و زن ونوسی و داف.اگر ذهنی انباشته از معانی متفاوت باشد آن ذهن تک صدایی را هرگز نخواهد پذیرفت.ذهن و زبان ما محل چالش معانی متفاوتی است که در آن جای گرفته اند یا از آن گذر می کنند.

۳.ذهن و زبان جامعه امروز ایران بواسطه قرار گرفتن در منطقه مرزی سه پارادایم فکری- زبانی ایران و اسلام و غرب انباشته از معانی متفاوت در مورد هر پدیده است.این جامعه به تکثر،چند صدایی و چالش درونی معانی خو کرده است.چنین جامعه ای جامعه ای پارادوکسیکال و البته شاد است.این تکثر معانی اولا همه مردم را تبدیل به مردم اجتماعی ساخته که نمی توانند تبدیل به افرادی خودخواه و فرد محور شوند و در مرتبه دوم آنها را تبدیل به مردمی شاد ساخته است که در مرز این معانی قادر به خندیدن به وجوه دیگر معانی هستند.این مردم مردمانی هستند که در هر بستر مقدس معنایی دو کنش سکولار ایرانی و غربی را ممکن می کنند و بواسطه تجربه این موقعیت دیگر قادر به وفاداری به هیچ آرمانی نیستند.تنها آرمان مورد قبول حفظ تکثر و بالاتر از آن " تنوع" است.بنابراین هر عاملی که بخواهد این وضعیت را از مردم ایران بگیرد به سختی شکست خواهد خورد.
http://t.me/mostafamehraeen
2.1K viewsMostafa Mehraeen, edited  14:00
باز کردن / نظر دهید
2021-05-30 15:20:23 جلسه نخست این کارگاه فردا(دوشنبه از ساعت چهار تا شش) خواهد بود.در این دوره چهار جلسه ای به طور خاص به ریشه های زبانشناختی نظریه و روش تحلیل گفتمان خواهم پرداخت و نشان خواهم داد چگونه می توان از دو نظریه زبانشناختی سوسور و باختین در تحلیل مسائل اجتماعی استفاده کرد و از آن ها یک داستان نظری قوی برای شناخت خود،دیگران و جامعه فراهم آورد.
1.5K viewsMostafa Mehraeen, edited  12:20
باز کردن / نظر دهید
2021-05-30 15:18:01
1.5K viewsMostafa Mehraeen, 12:18
باز کردن / نظر دهید
2021-05-27 07:50:43 گفتگو درباره امید که در نشریه "چشم انداز ایران" (شماره صد و بیست و هفت)منتشر شده است.

http://t.me/mostafamehraeen
945 viewsMostafa Mehraeen, edited  04:50
باز کردن / نظر دهید
2021-05-23 20:30:42 مرگ تفکر،مرگ سیاست و افسردگی ملی

۱.بیش از یک سال است که همه جا سخن از تحریم سیاست در ایران می رود و همه تحلیل گران از قهر مردم با سیاست سخن می گویند و شعار مردم در خصوص تمام شدن دوگانه اصلاح طلب و اصول گرا را نشانی از پایان سیاست در ایران می دانند. در عین پذیرش نارضایتی های اقتصادی و حتی سیاسی مردم از نظام جمهوری اسلامی معتقدم ریشه این ماجرا را باید اندکی عقب تر به "بحران فرهنگ" از دهه دوم جمهوری اسلامی تاکنون برگرداند و در کنار معضلات اقتصادی و سیاسی متغیر مرگ اندیشه و تفکر را نیز باید به مجموع متغیرهای تاثیر گذار بر کنش سیاسی جامعه افزود.
۲.دیوید کیشیک در شرح عالی خود بر اندیشه های آگامبن معتقد است آگامبن تحت تاثیر هانا آرنت باور دارد " هر جا فکری خودش را نمایان می کند در آنجا سیاست دوباره زاده می شود".به تعبیری دیگر،از نگاه آگامبن و آرنت، فکر کردن و خرد ورزیدن قوه هایی نه تنها معرفت شناسانه بلکه اخلاقی و سیاسی هستند.بنا به این دیدگاه،آنچه ما را کنار هم گرد می آورد نه یک مکان،یا یک قانون،یا یک رهبر،"بلکه کوشش مشترک ما برای فهمیدن است".ما زمانی همبودگی را تجربه می کنیم که در تلاشی مشترک به موضوعاتی مشترک بیندیشیم و راه خود را در آن میان مشخص سازیم.تفکر همان سیاست است،تفکر صرفا در خود فرو رفتن دکارتی نیست،تفکر یعنی امید و خلق جهان تازه.
۳.جمهوری اسلامی از آغاز خود کوشید این ادعا را به اثبات برساند که اندیشه نزد ما حاضر است و ما در حوزه اندیشه نیازی به شرق یا غرب نداریم.این ادعا تا آنجا که از ته مانده های فکری انقلاب پنجاه و هفت تغذیه می کرد تا حدودی درست بود.اما با محو ساختن و از بین بردن رگه های باقی مانده از اندیشه های نوگرایان دینی و لیبرال ها و جریان های چپ و خاموش کردن نوگرایان دینی از دهه هفتاد به بعد،جامعه کل توان خود در حوزه تفکر و اندیشه را از دست داد.اگر ساده سخن بگویم،آنچه در این سالها بیش از هر کالایی در جامعه ما نایاب شده است، "مفهوم و واژه تازه" است.ما سالهاست دیگر هیچ مفهوم تازه ای که خود آن را آفریده باشیم و با آفریدن آن به فکر ایجاد پیوند میان آن با سیاست باشیم را از دست داده ایم.آنچه اکنون باعث مرگ سیاست شده است نه ناتوانی این گروه و آن گروه ،بلکه سر شدن و منجمد شدن توانمندی تفکر این جامعه است که دیگر هیچ قصه تازه ای خلق نمی کند و هیچ روایت تازه ای از زندگی در برابر چشمان ما قرار نمی دهد.
۴.آنچه بیش از هر چیز ما را زنده نگه می داشت تلاش های فکری حسین بشیریه،یوسف اباذری،مراد فرهادپور،عبدالکریم سروش،سعید حجاریان،عزت الله فولادوند،جواد طباطبایی،بابک احمدی،موسی غنی نژاد،باقر پرهام،علی شریعتی تفسیر شده،مجتهد شبستری،مصطفی ملکیان،امید مهرگان،هاله لاجوردی،حسن مرتضوی و.....بود.سیاست مرده است چون ما جریان تفکر این عزیزان اهل فرهنگ را نابود کردیم و پیوند میان جامعه و حیاتی که این بزرگان به جامعه ایران می بخشیدند را نابود ساختیم.تراز یک جامعه همان توان آن جامعه در مفهوم سازی و قصه سازی است.قصه ها که گفته نشوند جامعه نشان می دهد که مرده است.ما قصه گویان خود را گم کرده ایم یا آنان را آواره ساخته ایم.جامعه ای که رمان و شعر نخواند هرگز نمی تواند سیاست بورزد.آنچه می بینیم سیاست نیست که بازی زشت انسان های لال در یک جهان بسته است.
http://t.me/mostafamehraeen
1.4K viewsMostafa Mehraeen, edited  17:30
باز کردن / نظر دهید
2021-05-19 20:50:24 به بهانه قتل فرزندان توسط یک پدر و مادر:پدر منحرف،مادر عصبی،فرزندان تربیت نشده،فرزندان مجرد

۱.میشل فوکو در توضیح "نظم یا سامانه سکسوالیته" در جامعه بر این باور بود که سکسوالیته صرفا مربوط به روابط جنسی نیست؛سکسوالیته گذرگاهی است که در آن روابط قدرت میان زن و مرد،پیر و جوان،پدر و مادر و فرزند،و...شکل می گیرد و خود را تثبیت می کند.به باور فوکو در عصر مدرن چهار اتفاق این نظم را شکل داده اند:پیدایش زن عصبی،تربیتی شدن سکس کودک،اجتماعی کردن تولید مثل و در آخر شکل گیری لذت منحرف،بویژه لذت منحرف والدین

۲.در فرآیند قتل بابک خرمدین و خواهر و داماد خانواده همه این چهار عنصری که نظم سکسوالیته را شکل می دهند وجود دارد:پدر منحرف است و گرفتار در لذت منحرف به دختران خود تجاوز کرده است،مادر عصبی و هیستریک رفتار می کند،بنا به اعترافات والدین فرزندان تربیت سکسی اخلاقی نداشته اند و در آخر فرزند پسر مجرد بوده و کارکرد تولید مثل را برای خانواده ممکن نساخته و از لذت منحرف بهره گرفته است.

۳.این وضعیت،وضعیت طبیعی خانواده یا به زبان فوکو رابطه میان "نظم سکسوالیته" و "نظم وصلت" یا خانواده درعصر مدرن است.به زبان دیگر،نظم سکسوالیته یا در بستر نظم وصلت تبدیل به یک نظم اجتماعی و اخلاقی می شود یا می تواند فاجعه بیافریند.این نظم وصلت است که با تعریف قواعد مربوط به امر مجاز و ممنوع،نظم سکسوالیته را مدیریت می کند.در این ماجرا پدر مهمترین نقش در خارج کردن نظم سکسوالیته از نظم خانواده بر عهده دارد.

۴.آنچه در خانواده خرمدین اتفاق افتاده خارج شدن نظم سکسوالیته از بستر یک خانواده معمولی یا نظم وصلت توسط پدر خانواده است.در چنین بستری قطعا فاجعه رخ خواهد داد.سکسوالیته یا نظم قانونی و حقوقی خانواده را می پذیرد یا تبدیل به فاجعه می شود.البته قتل تنها یک شکل ویرانی خانواده است.در ایران سالهاست که اتفاق مهمی به نام "انقلاب جنسی" رخ داده و نظم سکسوالیته را از بستر نظم قانونی و حقوقی خانواده خارج کرده است.این موضوع را باید در جایی دیگر در بحث از پیامدهای توسعه برای روابط جنسی و عاطفی در خانواده مورد بررسی قرار داد.

http://t.me/mostafamehraeen
4.5K viewsMostafa Mehraeen, edited  17:50
باز کردن / نظر دهید