Get Mystery Box with random crypto!

فلسفه

لوگوی کانال تلگرام philosophy3 — فلسفه ف
لوگوی کانال تلگرام philosophy3 — فلسفه
آدرس کانال: @philosophy3
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 45.76K
توضیحات از کانال

@Hichism0 برای تبلیغ به این آیدی پیام دهید
کانالهای پیشنهادی
@Ingmar_Bergman_7 سینما
@bookcity5 شهرکتاب
@Philosophers2 ادبیات و فلسفه
@audio_books4 کتاب صوتی
@Philosophicalthinking فلسفه خوانی
@TvOnline7 فیلم و سریال

Ratings & Reviews

5.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 49

2022-08-14 20:09:21
اتوپیا و سود‌ و زیان اندیشه اتوپیایی

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
7.0K views17:09
باز کردن / نظر دهید
2022-08-02 09:59:09
مصاحبه #جاناتان_میلر با #استیون_واینبرگ
بخش 2
join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
3.1K views06:59
باز کردن / نظر دهید
2022-08-02 09:58:29
مصاحبه #جاناتان_میلر با #استیون_واینبرگ، فیزیکدان آتئیست و دارنده جایزه نوبل

بخش 1
join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
3.1K views06:58
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 08:42:30 آنچه ما را بر آن می دارد که به فیلسوفان نیم نگاهی شکاکانه و هزل انگیز بیفکنیم، آن نیست که بارها و بارها به میزان بی گناهی آنان پی برده ایم و دریافته ایم که بارها و به سادگی مفاهیم را نفهمیده و گمراه شده اند، جان کلام اینکه، به سان کودکان و کودک وارگان بوده اند، بلکه آنان مسایل را به کفایت صادقانه مطرح نکرده اند و این در حالی است که با نزدیک شدن به مسأله ی حقیقت، حتی از دوردست ها همگی غوغای بزرگی و فضیلت مندی سر داده اند. همگی یکسره مدعی اند که آراء واقعی خویش را با تکامل خویشتن و دیالکتیک سرد، ناب و آسوده خیالی الهی کشف کردهاند و بر آن دست یافته اند(صوفیان در هر مرتبه ای از آنان صادقانه تر و ساده اندیش ترند، زیرا از «الهام» سخن میگویند)، در حالی که در اصل از قاعده ای مسلم بنابر دیدگاه خود، فکری آنی، «اندیشه ای بکر» و بیشتر آرزویی انتزاعی و پالوده در دل، با دلایلی که در پس آن می کاوند، دفاع میکنند، یعنی همگی وکیل مدافعانی اند که نمی خواهند کسی آنان را چنین بنامد و اغلب نيز حتی مدافعان نیرنگ باز پیش داوریهایی اند که نام «حقیقت» را بر آنها می نهند و از آن جسارت در وجدان که این نکته را اعتراف میکند، بس دور هستند و فاصله ای بسیار با آن سلیقه ی نیکی دارند که همین نکته را می خواهد به دیگران بفهماند، تفاوتی نمیکند به خصم یا دوستی هشدار دهند و یا از سر جسارت زیاده خویشتن را تمسخر کنند. آن دورویی خشک و محجوبانه ی كانت پیر که با آن، ما را به کوره راه های دیالکتیکی میکشاند و در نهایت به آن «امر مطلق» هدایت میکند یا صادقانه بگویم، گمراه میکند، نمایشی است که تبسم را بر لب ما نازپروردگان می نشاند، زیرا دقت در نیرنگ های ظريف این اخلاق گرایان و واعظان کهنسال اخلاق برای ما سرگرمی نیست. یا حتی آن شعبده های ریاضی گونه ای که اسپینوزا با آنها فلسفه اش را (اگر این واژه را درست و به سادگی تفسیر کنیم، در نهایت «عشق به حکمت خویشتن» می شود) جوشن پوش کرده و صورتکی بر آن زده است تا از همان ابتدا جسارت مهاجمی را از او بگیرد که دل به دریا زده است و می خواهد این باکره ی دست نیافتنی و پالاس آتنی را ببیند. زیرا بازی صورتکهای این بیمار تنها نشانگر شرمندگی و آسیب پذیری بسیار
اوست.

#فردریش_نیچه
#فراسوی_نیک_و_بد
بند 5
join us | کانال فلسفه
@Philosophy3.
3.7K views05:42
باز کردن / نظر دهید
2022-07-31 22:23:38 ‍ ویلهلم فریدریش نیچه مقاله‌ای دارد به نام «بصیرت دیونیزوسی به جهان» که این مقاله اکنون  بخشی از کتاب «زایش تراژدی» اوست. نیچه در این مقاله‌ی «بصیرت دیونیزوسی به جهان» از اسطوره‌شناسی هلنیسم که مربوط به یونان باستان است استفاده می‌کند و دو نگاه به زندگی یا دو چارچوب تفسیری و چارچوب رفتاری راجع به زندگی را بر مبنای اسطوره‌های آپولو و دیونیزوس بیان می‌کند. می‌دانید که آپولو در یونان باستان خدای نور، خورشید، روز و روشنایی بود و درنتیجه نگاه آپولونی به زندگی نگاهی است که بر مبنای فضیلت نظم، انضباط، قانون و چارچوب‌‌ قرار دارد و در مقابل آن دیونیزوس خدای شب، تاریکی، مستی و از خود بی خودی بود و بنابراین نگاه دیونیزوسی به زندگی می‌تواند به معنی سبک زندگی عاطفه‌مدار، احساس‌مدار،‌ پذیرش، تسلیم و رها بودن از چارچوب‌ها تفسیر‌ شود. کارل گوستاو یونگ، روانپزشک سوئیسی بر مبنای این دیدگاه نیچه و همین‌طور با الهام از فلسفه‌ی چینی «یانگ و یین» راجع به سبک نرینه روان و سبک مادینه روان در مواجهه با زندگی سخن گفته است. در انگاره ی یین و یانگ چینی، «یانگ» بخش نورانی و سفید آن دایره‌ی «تائو» است و از نظر چینی‌ها بخش نرینه‌ی جهان است که خیلی شبیه  آپولو در فلسفه‌ی یونان باستان است. کارل گوستاو یونگ اسم این بخش را «آنیموس» گذاشت که در واقع نگاه نرینه‌جانی به جهان است. از آن سو، «یین» در فلسفه‌ی چین خیلی با آن trend یا جریان یا کشش دیونیزوسی در فلسفه‌ی یونانی شباهت دارد. یونگ اسم آن بخش را «آنیما» یا مادینه‌جانی گذاشت چون آنیما و آنیموس هر دو در زبان لاتین به معنای جان هستند ولی یکی‌شان با پسوند مذکر (آنیموس) و یکی‌شان با پسوند مونث (آنیما) است. سبک زندگی و کیفیت زندگی ما آدم‌ها خیلی تحت‌تاثیر این است که ما آنیموسی یا نرینه‌جانی یا نرینه‌روانی زندگی بکنیم یا آنیمایی یا مادینه‌جانی یا مادینه‌روانی. انسانی که آپولونی زندگی می‌کند اولین ویژگی‌اش این است که خودش را از جهان جدا می‌کند: «من در برابر جهان». درحالی‌که کسی که آنیمایی زندگی می‌کند خودش را از جهان تفکیک نمی کند : «من درون جهان». انگاره ی «من در برابر جهان» منجر می‌شود به این که جهان برای ما عینیت و شیء‌یت  (objectivity) پیدا کند و درنتیجه ما می‌توانیم جهان را بشناسیم ، آنگاه ما می‌توانیم در جهان تغییر اعمال کنیم.  آنچه که در یونان باستان «امپدوکلوس» اسم آن را «لوگوس» یا شناخت یا منطق گذاشته بود، زمانی ایجاد می‌شود که ما در مقابل یک شیء قرار بگیریم، از آن شیء و از آن پدیده فاصله بگیریم، آن وقت می‌توانیم آن پدیده را بشناسیم و روی آن تاثیر بگذاریم. درحالی‌که وقتی ما درون یک پدیده هستیم و جزئی از آن پدیده هستیم نمی‌توانیم آن را بشناسیم و در آن تغییر اعمال کنیم. نتیجه‌ی این دو نگرش این است که انسانی که آنیموسی یا آپولونی یا لوگوسی به جهان نگاه می‌کند، جهان را با عینیات آن می‌شناسد درحالی‌که انسانی که آنیمایی یا اروسی یا دیونیزوسی با جهان ارتباط برقرار می‌کند ارتباطش با جهان یک ارتباط درونی، عاطفی،‌ ذهنی و subjective است. درنتیجه علم، تکنولوژی و فناوری محصول نگاه آنیموسی یا نگاه آپولونی و نرینه‌جانی به جهان است. چرا که ما جهان را متر، وزن و تجزیه می‌کنیم و اندازه می‌گیریم و می‌شناسیم و روی آن تاثیر می‌گذاریم و در آن دخالت می‌کنیم. درنتیجه تمام محصولات علمی و تمام دستاوردهای فناوری محصول این نگاه به جهان هستند که نگاه «انسان در برابر جهان است». در این نگاه است که ارتباط حقوقی انسان با انسان‌های دیگر هم خودش را نشان می‌دهد؛ یعنی پول من از پول شما جداست. این که «من و شما نداریم، فرقی نمی‌کند حالا این وری باشد یا آن وری» ، این یک جور نگاه آنیمایی و دیونیزوسی به جهان است زیرا در نگاه آنیمایی و دیونیزوسی خط مرزها شفّاف نیست و روش سنجش و تفکیک مسؤولیت‌ها، تکلیف‌ها و حقوق خیلی مشخص نیست. بنابراین در این رویکرد با یک سر در گمی نهادینه در زبان و تفکر و روابط مواجه هستیم، مثلاً با سخنانی همچون «یک جوری با هم کنار می‌آییم»، «حالا بگذار ببینیم چه می‌شود» و مثال‌های بی‌شماری که از این دست می‌توان بیان کرد. خلاصه این که حقوق و زندگی اجتماعی مبتنی‌ بر قانون و همچنین علم و فناوری محصول سبک زندگی آنیموسی هستند. زندگی عاطفی و عاشقانه، زندگی هنرمندانه و شاعرانه سبک زندگی های آنیمایی هستند.

#محمد_رضا_سرگلزایی

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
3.6K views19:23
باز کردن / نظر دهید
2022-07-31 19:56:02
سنت یعنی امتناع از تغییر؟

#پرگار
join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
3.5K views16:56
باز کردن / نظر دهید
2022-07-31 09:45:47 ‍ درباره هزار و یک غایت

زرتشت سرزمین های بسیار دید و ملتهاي بسیار: و این گونه «نیک و بد» ملت های بسیار را کشف کرد. زرتشت بر روی زمین قدرتي شگرف تر از «نیک و بد» نیافت.
هیچ ملّتي بی‌ارزیابی نتواند زیست. امّا اگر در پیِ پاییدنِ خویش باشد نباید آن‌گونه ارزیابی کند که همسایه‌اش می‌کند.
بسا چیزها که ملّتي نیک می‌نامید و ملّتي دیگر مایه‌یِ سرافکندگی و رسوایی می‌شمرد: من چنین یافتم. بسا چیزها یافتم که این‌جا بد خوانده می‌شدند و آن‌جا بر قامتِ‌شان جامه‌یِ تشریف می‌پوشاندند.
هیچ همسایه دیگري را درنیافته است و روان‌اش همواره از جنون و شرارتِ همسایه‌اش در شگفت بوده است.
بر فرازِ هر ملّت لوحي از نیکی‌ها آویخته است. هان! این لوحِ چیرگی‌هایِ او ست. هان! این بانگِ خواستِ قدرتِ اوست.

ستودنی نزدِ او آن است که بر او دشوار می‌نماید. و آنچه را دشوار و ناگزیر می‌نماید، نیک می‌نامد. و آنچه را که از درونِ برترین نیاز برمی‌خیزد، آن کمیاب، آن دشوارترین را، مقدّس می‌نامد.
آنچه او را فرمان‌روا و پیروز و رخشان می‌کند و همسایه‌اش را بیمناک و رشک‌وَر، در نظر-اش بَرین و نُخُستین می‌نماید و سنجه و معنایِ همه‌چیز.

به راستی، برادر، با شناختن نیاز و سرزمین و آسمان و همسایه ی یک ملت است که به قانون چیرگی هایش پی توانی برد و به این که چرا ازین نردبام به سوي امیدهایش بر می شود.
همواره نخستین باش و گردن فراز ترین: جاني غيور-ات هیچکس را نباید
دوست بدارد، مگر دوست را»: این [كلام جان یونانی را می لرزاند. او بدین رهنمود راه بزرگی خویش می پیمود.
راستگویی و تیزچنگی در کمانگیری: این هر دو در چشم ملتي که نام من از ایشان است، گرامی بود و دشوار: نامی که مرا هم گرامی ست هم دشوار
پدر و مادر را پاس داشتن و به جان و دل پیرو خواست آنان بودن»: ملتي دیگر این لوح چیرگی را بر فراز خویش بسی آویخت و بدان قدرتمند و جاوید شد.
سر سپردن و در راه سرسپردگی خون و شرف را در راه هدف های بد و خطرناک نیز به خطر افکندن»: ملتی دیگر با چنین آموزشي به خویش بر خود چیره شد و با چنین چیرگی از امیدهای بزرگ بارور و گرانبار گشت.
همانا که آدمیان نیک و بدشان را همه، خود به خویشتن داده اند. همانا که آن را نستانده اند. آن را نیافته اند و چون ندايي آسماني بر ایشان فرود نیامده است.

ارزشها را نخست انسان در چیزها نهاد تا خویشتن را بپاید. نخست او بود که براي چيزها معنا آفرید، معنايي انسانی! ازین رو خود را «انسان» می نامد، یعنی: ارزياب
ارزیابی آفریدن است. بشنوید، ای آفرینندگان؛ ارزیابی خود گنج و گوهري ست پر بها براي هر چيز ارزیابی شده.
تنها با ارزیابی ست که ارزشی هست. بی ارزیابی گردوي هستي پوک است. بشنوید، ای آفرینندگان!
دگرگشت ارزشها، یعنی دگرگشت آفرینندگان آن که می باید آفریدگار باشد. همیشه نابودگر نیز هست.
نخست ملتها آفریدگار بودند و بسي پس از آن فردها. به راستی، فرد خود تازه ترین آفریده است.
روزگاري ملتها لوحی از نیکیها بر فراز خود می آویختند. عشقی که خواهان فرمانروایی بود و عشقی که خواهان فرمان بری، با هم این لوح ها را می آفریدند.
لذت رمگی کهن تر است از لذت «من» بودن. و تا زماني که آرامش وجدان را در ریگی بدانند، تنها وجدان ناآرام است که می گوید: «من». .
به راستی، آن من مکار فارغ از عشقی که سود خود را در سود بسیاران میجوید، نه پایه گذار رمه که پایان کار آن است
پایه گذاران «نیک» و «بد» همواره عاشقان و آفرینندگان بوده اند. آتش عشق و آتش خشم از نام های تمام فضیلت ها زبانه می کشد.
زرتشت سرزمین های بسیار دیده است و ملتهای بسیار. زرتشت بر روي زمین قدرتي شگرف تر از کارهاي عاشقان ندیده است، که «نیک» و «بد» نام گرفته اند.
به راستی، قدرت این ستایش و نکوهش هیولایی ست. برادران، بگویید، چه کس آن را لگام تواند زد؟ چه کس بر هزار گردن این هیولا بند تواند نهاد؟
تاکنون هزار غایت در میان بوده است، زیرا هزار ملت در میان بوده است. آن چه هنوز در میان نیست بندي ست برای این هزار گردن. آن چه در میان نیست یک غایت است. بشریت را هنوز غایتی نیست.
اما، برادران، بگویید. ام، آن جا که بشریت را هنوز غايتي نباشد، آیا جز آن است که «بشریت» خود هنوز در میان نیست؟
چنین گفت زرتشت.

#فردریش_نیچه
#چنین_گفت_زرتشت
گفتارهای زرتشت بخش یکم
درباره‌ی هزار و یک غایت
صفحه 70 _ 73
برگردان #داریوش_آشوری

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
4.1K views06:45
باز کردن / نظر دهید
2022-07-29 22:25:33 ‍ وقتی راجع به احساس تنهایی صحبت می کنیم باید بدانیم که دو نوع تنهایی منفی و مثبت وجود دارد.

منشا تنهایی منفی، ناتوانی است؛ بنابراین این نوع تنهایی نیاز به رسیدگی درمانی یا آموزش و مهارت‌پذیری دارد، درحالی‌که تنهایی مثبت، یک قدم در راه رشد و ارتقا روانی ماست. «کارل گوستاو یونگ»، روان‌پزشک سوئیسی، رشد انسان را دو مرحله «اجتماعی‌شدن» و «تفرد» می‌داند.

در مرحله اجتماعی‌شدن، ما یاد می‌گیریم که چگونه در اجتماع پذیرفته شویم؛ یعنی درواقع قاعده بازی اجتماعی را یاد می‌گیریم؛ چون ما انسان‌ها موجوداتی اجتماعی هستیم و نیاز داریم در جامعه پذیرفته شویم، عضو یک اجتماع باشیم، کار تیمی ‌کنیم، نوازش بدهیم و نوازش بگیریم.

بعضی آدم‌ها به دلایل مختلف در مرحله اجتماعی‌شدن، کم می‌آورند و نمی‌توانند در یک جامعه پذیرفته شوند و داد و ستدِ احترام، نوازش و دیده‌شدن داشته باشند؛ مثلا آدم‌هایی که در ابتدای زندگی‌شان در محیط بسیار ناامنی رشد کرده‌اند، یاد می‌گیرند که آدم‌ها خطرناک هستند، اجتماع ناامن است و آن‌ها همیشه در حال ترسیدن از دیگران هستند، بنابراین رفتارشان با دیگران یا اجتنابی است یا پرخاشگرانه؛ یعنی یا به دیگران حمله می‌کنند یا در سنگر می‌روند و از دیگران پنهان می‌شوند مثل شخصیت‌های پارانوئید که به همه بدگمان هستند، با همه سرجنگ دارند و همیشه فکر می‌کنند که دیگران دشمنانی هستند که هم‌وغمشان این است که به آن‌ها ضربه بزنند یا مثل شخصیت‌های اجتنابی که مدام فکر می‌کنند مورد انتقاد دیگران قرار خواهند گرفت و از ترس اینکه مورد حمله دیگران قرار نگیرند درون لاک تنهایی خودشان می‌خزند و از دیگران فاصله می‌گیرند. این نوع تنهایی، تنهایی بیمارگونه است و این آدم‌ها باید یاد بگیرند که عضو جامعه بودن را تجربه کنند و هزینه آن را هم بپردازند. طبیعتا وقتی ما عضو یک جامعه می‌شویم باید یکسری قواعد را رعایت کنیم، شخصیت‌های ضد اجتماعی، این مسئله را دارند که دوست دارند عضو جامعه باشند ولی قواعد جامعه را رعایت نکنند. این شخصیت‌ها هم برای اینکه بتوانند به مرحله اجتماعی‌شدن برسند دچار مشکل هستند و طرد می‌شوند.

بنابراین خیلی وقت‌ها تنهاماندن و طرد‌شدن ناشی از این است که ما توانایی مدیریت‌کردن تعاملات پیچیده اجتماعی را نداریم. گاهی این ناتوانی یک ناتوانی زیست‌شناختی و ناشی از بیماری است؛ مثل کسانی که اختلالات اوتیستیک دارند یا کسانی که مبتلا به اسکیزوفرنیا هستند، ولی خیلی وقت‌ها این ناتوانی، تربیتی است؛ مثل کسانی که دچار اختلالات شخصیتی هستند و درواقع نیاز دارند درطی درمان یک مرحله جامعه‌پذیری را طی کنند و ترس‌هایشان نسبت به مردم تعدیل شود و مهارت‌های برقراری ارتباط را بیاموزند و بتوانند قواعد اجتماع را رعایت کنند. اگر به تماشای فیلم علاقه دارید، «گود ویل‌هانتینگ» فیلم خوبی است که درمورد شخصیتی به نام ویل است که «مت دیمون» نقش او را بازی می کند. «ویل» هوش زیادی دارد، ولی چون در کودکی در محیط ناامنی پرورش یافته، نمی‌تواند با دیگران صمیمی باشد و درمانگری که «رابین ویلیامز» نقش او را بازی می‌کند، موفق می‌شود این جوان منزوی را که به‌خاطر ترسش در کودکی نسبت به دیگران پرخاشگر و سرد شده است، درمان کند تا بتواند وارد رابطه صمیمانه شود. اما همان‌طور که در بالا هم در ابتدای سخن هم گفته شد، ‌در رشد روانی ما مرحله دیگری به نام «تفرد» وجود دارد. در این مرحله ما بعد از اینکه در جامعه به‌عنوان یک عضو پذیرفته شدیم و دادوستد نوازش کردیم، وقتش می رسد که از خلاقیت خود استفاده ‌کنیم تا چیزی را به جامعه بشریت بیفزاییم؛ مثلا یک رسالت شخصی، یک محصول یا یک آفرینش منحصربه‌فرد. انسان، تنها موجود خلاقی است که می‌تواند الگو یا سازه‌هایی را بدون سابقه قبلی ایجاد کند. خلاقیت، امری بالقوه است و همه در کودکی انباشته از این سرمایه هستیم ولی در مرحله اجتماعی‌شدن یاد می‌گیریم بخش زیادی از تخیل، خلاقیت، خیالبافی و افسانه‌سازی خودمان را سرکوب کنیم، تا بتوانیم قواعد اجتماعی را بپذیریم. ماموریت رشدی مرحله دوم زندگی این است که بتوانیم خلاقیت8 خود را بازیابی کرده و خویشتن خویش را خلق کنیم. ما خیال می‌کنیم انسان تنها موجودی است که قادر است در خلق خویشتن، مشارکت کند و صرفا محصول غریزه یا قواعد اجتماعی نباشد.

#محمد_رضا_سرگلزایی

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
5.2K views19:25
باز کردن / نظر دهید
2022-07-29 20:55:20
درک ابعاد بالاتر جهان؟

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
4.8K views17:55
باز کردن / نظر دهید
2022-07-28 09:37:26
سایه

یونگ می‌گوید سایه از ما می‌خواهد ضعف‌هایمان را نادیده بگیریم و آن را به‌سمت دیگران فرافکنی کنیم. برای اجتناب از اینکه احساس کنیم به اندازهٔ کافی خوب نیستیم، دیگرانی را که اطرافمان هستند، خوب نمی‌بینیم.

هر کس از انداختن گناه خود به گردن دیگران به‌عنوانِ وسیله‌ای دفاعی برای اجتناب از نگریستن به درون خود استفاده می‌کند.

وقتی با خودتان مشکلی ندارید، دیگر دلیلی ندارد که به دیگران برچسب بد بودن بزنید.

#اثر_سایه
#دبی_فورد

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
6.5K views06:37
باز کردن / نظر دهید