Get Mystery Box with random crypto!

روضه

لوگوی کانال تلگرام rozeh_1 — روضه ر
لوگوی کانال تلگرام rozeh_1 — روضه
آدرس کانال: @rozeh_1
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 19.12K
توضیحات از کانال

❖﷽❖
کانال اشعار اوج روضه
کپی مطالب با ذکر منبع مجاز است
♦️ کانال مرثیه:
@marsiyeeh
🔹 ارتباط شاعران با ما:
@heydari_am_man
🔸 هماهنگی تبادل و تبلیغات:
@navay_roze

Ratings & Reviews

4.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 3

2023-06-29 20:21:43 #حضرت_مسلم

قدم به راه بیابان نزن، به کوفه نیا
بیا به کوفه ولی بی‌کفن به کوفه نیا

من از خیانت این شهر کوهِ تجربه‌ام
برای تجربه اندوختن به کوفه نیا

یتیم‌تر نکن این طفل را و حداقل
به اتفاق یتیمِ حسن به کوفه نیا

به خاطر دل زینب کمی تامل کن
برای حرمت و تکریم زن به کوفه نیا

من از جسارت و غارت زیاد می‌ترسم
که کوفه پر شده از راهزن، به کوفه نیا

به گوش می‌رسد آهنگ کودکی محزون
"بس است عمه‌ی من را نزن"، به کوفه نیا

نشسته‌اند به پای شُرِیح و بعد از آن
به فکر بردن سر از بدن، به کوفه نیا

تنت به کرب و بلا و سرت... خدا داند
خلاصه هر دو به دور از وطن، به کوفه نیا

هنوز در عجبم دست من چرا نشکست؟
نوشته‌ام که بیا جان من به کوفه نیا

مظاهر کثیری نژاد

@rozeh_1
2.4K views17:21
باز کردن / نظر دهید
2023-06-11 23:22:14 #حضرت_زینب
#اسارت

به روی نیزه دلواپس؛ میایی پا به پایِ من
فدایِ چشم های تو! نکن گریه برایِ من

برای اولین بار است بی تو میروم جایی
اگر منزل به منزل میشود غم آشنایِ من

نشسته بر دلم داغت، شده از آهِ پی در پی؛
شبیه خیمه های سوخته، حال و هوایِ من

به دستِ ساربان هر لحظه می بینم عقیقت را
همان که بارها با آن اجابت شد دعایِ من

نمی گوید کسی در قافله پیش ِ رباب از آب
ولیکن حرمله(لع) لاجرعه می نوشد! خدایِ من...

دلم خون است امّا خنجرش را شمر(لع) آورده
تمام ِ راه را با خنده، پیش چشم هایِ من

سپر بودم برای او، زمین خوردم! به جبرانش...
رقیه(س) آمد و با گریه فوراً شد عصایِ من

بیا دورم کن از اینجا، میان خیلِ نامحرم؛
سرِ بازار، در أنظار، هرگز نیست جایِ من

دعایم کن! بلایای جدیدی پیش ِ رو دارم
دعایم کن که این «شام» است؛ اصلِ کربلایِ من!

مرضیه عاطفی

@rozeh_1
861 views20:22
باز کردن / نظر دهید
2023-06-11 23:22:14 #حضرت_زینب
#اسارت

در گیر و دار قائله زینب اگر نبود
شلاق بود و سلسله زینب اگر نبود

میداد زجر٬ زجر دو چندان رقیه را
آن شب میان قافله زینب اگر نبود

ما بین کربلا و همین روضه های ما
تا حشر بود فاصله زینب اگر نبود

بین صبور های جهان در کتاب ها
یک واژه بود حوصله٬ زینب اگر نبود

ذخرالحسین بود برای مسیر شام
در قصه ی مباهله زینب اگر نبود

از شام تا به کوفه از این بیشتر یقین
پا می گرفت آبله زینب اگر نبود

قطعا پیام کرببلا جاودان نبود
یک پای این معادله زینب اگر نبود

صبر سکینه نیز به سر می رسید زود
در کوچه ها محصل زینب اگر نبود

کشتی شکست خورده ی طوفان طعنه بود
در شام و کوفه ساحل زینب اگر نبود

مهدی رحیمی

@rozeh_1
792 views20:22
باز کردن / نظر دهید
2023-06-11 23:22:14 #حضرت_زینب
#اسارت

پر می کشد دلم به تمنای نیزه ات
دنیای دیگری شده دنیای نیزه ات

جانی بده دوباره... به من نه به دخترت
تا جان نیامده به لبش پای نیزه ات

ترسانده است فاطمه کوچک تورا
خون های جاری از قدوبالای نیزه ات

یک بوسه بود سهم من از آن گلوی خشک
باقیش گشته قسمت لبهای نیزه ات

با دست‌خط نیزه و خون گلوی تو
افتاده است هرقدم امضای نیزه ات

لج کرده است تیزی سرنیزه با سرت
چیزی نمانده از تو و دعوای نیزه ات

چرخیده است دیده ناپاکشان به ما
این قوم پست بعد تماشای نیزه ات

محمدعلي بياباني

@rozeh_1
629 views20:22
باز کردن / نظر دهید
2023-06-11 23:22:14 #حضرت_زینب
#اسارت

سر به دریای غم‌ها فرو می‌کنم
گوهر خویش را جستجو می‌کنم

من اسیر توام، نی اسیر عدو
من تو را جستجو کوبه‌کو می‌کنم

تا مگر بر مشامم رسد بوی تو
هر گلی را به یاد تو، بو می‌کنم

استخوانم شود آب از داغ تو
چون تماشای آب و سبو می‌کنم

صبر من آب چشم مرا سد کند
عقده‌ها را نهان در گلو می‌کنم

تا دعایت کنم در نماز شبم
نیمه‌شب با سرشکم وضو می‌کنم

هم‌کلامم تویی روز بر روی نی
با خیال تو شب گفتگو می‌کنم

جان عالم تو هستی و دور از منی
مرگ خود را دگر آرزو می‌کنم

حبیب الله چایچیان

@rozeh_1
611 views20:22
باز کردن / نظر دهید
2023-06-11 23:22:14 #حضرت_زینب
#اسارت

تا که اشکت ز دوچشم ترت افتاد زمین
کوفیان سنگ زدند و سرت افتاد زمین

مَلَأِ عام همه دورو برم خندیدند
تاکه از ضرب لگد خواهرت افتاد زمین

به روی ناقه نگاهش به عموجانش بود
که ز سیلیِ عدو دخترت افتاد زمین

کربلا نیزهٔ اغیار امانِ تو برید
یاد دارم که چطور پیکرت افتاد زمین

ته گودال به چَشم خودم آنجا دیدم
قاتلت تیغ کشید مادرت افتاد زمین

از همان لحظه اسارت نقشهٔ دشمن شد
که برِ علقمه آب آورت افتاد زمین

علی اصغر رفیعی

@rozeh_1
571 views20:22
باز کردن / نظر دهید
2023-06-11 23:22:13 #حضرت_زینب
#اسارت

مادر میان کوچه ها یکبار اگر رفت
دختر چهل منزل میان هر گذر رفت

مادر میان آتش در معجرش سوخت
دختر به زور آستین معجر به سر رفت

مادر میان‌ چهل نفر افتاد اما
دختر میان حلقۀ صدها نفر رفت

مادر اگر با درد پهلو رفت مسجد
دختر به کاخ شام با درد کمر رفت

مادر اگر باگوش پاره خانه برگشت
دختر به ویرانه ولی پاره جگر رفت

مادر به پیش دیدۀ انصار افتاد
دختر به پیش چشم قومی بدنظر رفت

سیدپوریا هاشمی


@rozeh_1
590 views20:22
باز کردن / نظر دهید
2023-06-11 23:22:13 #حضرت_زینب
#اسارت

نسبت به قبل بس که تو تغییر کرده‌ای
بالای نیزه دیده به تو دوختم حسین
یک روح در دو تن همه‌اش نقل ما دوتاست
تو در تنور رفتی و من سوختم حسین

من زینبم که طاقت کوچک‌ترین خراش
بر روی مصحف بدنت را نداشتم
با دیدنت به نیزه کنار آمدم ولی
دیگر توقع زدنت را نداشتم

جانا ز روی نیزه‌ی اعدا نگاه کن
مانند تو عزیز دلم دل‌شکسته‌ام
گر تو سرت به سنگ حرامی شکسته‌ای
من هم سرم به چوبه‌ی محمل شکسته‌ام

بر روی نیزه آمده‌ای پا به پای من
گاهی عقب می‌افتی و گاهی جلوتری
دشمن خیال کرده که من بی‌کسم حسین
بر روی نیزه هم تو مرا سایه‌ی سری

می‌خواستم ببوسمت اما دلم شکست
وقتی که دیدمت پُرِ خاکستر تنور
مبهوت مانده‌ام من و اما سه‌ساله‌ات
لحظه به لحظه بوسه به تو می‌دهد زدور

گر چه جریحه‌دار شد اینجا غرور من
اما به خاطر تو خودم را نباختم
در کوفه بیشتر دل من سوخت چون که من
یک در میان اهالی آن را شناختم

مهدی مقیمی

@rozeh_1
633 views20:22
باز کردن / نظر دهید
2023-06-11 23:22:13 #حضرت_زینب
#اسارت

آمده موسم تنهایی و حیران شده ام
دادم از دست تو را، سخت پریشان شده ام
رفتی و بعد تو من پاره گریبان شده ام
نظری کن چقدر بی سر و سامان شده ام

چشم بد بعد تو دنبال من افتاد حسین
خواهرت را نکند برده ای از یاد حسین؟!

چند مرکب پیِ من پشت سرم تاخته اند
عده ای چشم به سوی حرم انداخته اند
این طرف روی تنت کوه سنان ساخته اند
سنگ دل ها سرفرصت به تو پرداخته اند

یک نفر هستم و از چند طرف درگیرم
به خود فاطمه سوگند که بی تقصیرم

رکن من بودی و از رکن و اساس افتادم
کعب نی خوردم و عشق تو نرفت از یادم
" زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم"
گم شده بین شلوغی سخن و فریادم

شاهدی داد زدم... گریه کنان می گفتم
با صدایی که گرفته سویشان می گفتم:

جوشن مانده به روی بدنش را نبرید
سخت جا رفته... عقیق یمنش را نبرید
با سر نیزه توان سخنش را نبرید
هر چه بردید ولی پیرهنش را نبرید

بگذارید نگاهی به سویش بندازم
لااقل چادر خود را به رویش بندازم

محمد جواد شیرازی

@rozeh_1
1.0K views20:22
باز کردن / نظر دهید
2023-06-09 20:35:16 روضه خوانها و مادحین عزیز
این اپلیکیشن رو از دست ندید

#مورد_تایید
734 views17:35
باز کردن / نظر دهید