2022-04-19 11:11:47
گرسنگي ديگران براي ما كه نان نشد
هزار سال روزه ايم و نوبت اذان نشد
چقدر رد پاي كد خدا و دزد بي پدر-
و مادري كه گريه هاي او حريف خان نشد
درخت ها به ريشه ام شبي تبر گذاشتند
كنار هر قسم نشاني از دم خروس بود
كه سگ شدم به حال و روز گربه اي كه لوس بود
و اسم دخترانه اي كه عقد پير مرد شد
و ساقدوش محترم كه عاشق عروس بود
كلاه بوقي تو را سر پدر گذاشتند
كنار سفره از رژيم بي رويه چاق شد
و توبه كرد و پشت دست عده اي كه داغ شد
كه رفته رفته هر كجاي ادمك دراز شد
دروغ گفت انقدر كه اخرش الاغ شد
و بعد نام كوچك تو را كه خر گذاشتند
شبيه دلقكي كه گريه باورم نميكند
كه گوسفند بودم و كسي خرم نميكند
ميان تيترهاي روز/ ناله باورم شده
كه هيچكس نگاه چپ به كشورم نميكند
به خنده بر مناسبات جنگ اثر گذاشتند
به منطق نهفته در ميان حرف مفت ها
از ارتباط حق تو به گردنِ/كلفت ها
از انجماد يك نفر ميان سردِ/خانه ها
كسي به دست هاي سردِ مه گرفته گفت" هاااا"
و روي شانه هاي خالي از تو سر گذاشتند
كه سرنوشت حتمي گرسنه، انتظار شد
به احترام هر كسي كه خم شدم، سوار شد
سرم به نان-پنير-عشق و شعر هام گرم بود
كه نور انقلاب ما دچار انفجار شد
و خواستم كه زندگي كنم، اگر گذاشتند..
محمد بهروزی
@shereemroz
1.0K views08:11