Get Mystery Box with random crypto!

شعر امروز

لوگوی کانال تلگرام shereemroz — شعر امروز ش
لوگوی کانال تلگرام shereemroz — شعر امروز
آدرس کانال: @shereemroz
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.18K
توضیحات از کانال

شعرِ خوبِ امروزی

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 5

2022-02-04 16:00:59 بیزارم از خود،مثل قابیلی که از هابیل...
اندازه ی فرعون،از موسی،عصا،از نیل...

آشفته ام...آشفته ام....آشفته....آشفته
مثل زمین بعد از صدای صور اسرافیل

یک غربِ وحشی سرب های در فضا پخشم
یک رُم که عاصی می شود از بودن سیسیل

اندازه ی یک قرن آشوبست افکارم
یک هندِ بیزار از سیاست بازیِ چرچیل

من نیچه یی هستم که هرشب ضرب می گیرد
در استخوانش درد را،سمفونی تحلیل

درحال انکار خودم هستم،شبیهم به
یک آسیا در حال حذف نام اسراییل

من دربه در بودم همیشه،روبرویم هم
یک در که می گردیده بر این پاشنه:آشیل

ایرانی ام،خسته ست روحم مثل یک ایران
از بوی خون...از کودتا....از جنگ...از تحمیل

تالار آزادیِّ در غارِ علی صدرم
آزادِ آزادم،ولی قندیل در قندیل

من کودکی هستم درونِ مُرده ی یک مرد
بیزار از درس و کلاسم،خسته از تحصیل

دیریست خنده رفته از من،مثل یک پسته
بی های و هو از عیدها،از کاسه ی آجیل

من گاو امروزم،سگ دیروز،اسبی که
تقویم را بی شوق دارد می دهد تحویل

من چاپ های قرمز تقویم ایرانم
تعطیل در تعطیل در تعطیل در تعطیل...

امین داوری
@shereemroz
268 views13:00
باز کردن / نظر دهید
2022-01-26 11:27:23 با زن اوّلیم خوشبختم
پای سفره، کنار ظرف غذا
در صف مرغ و قیمه ی نذری
موقع شام های جشن و عزا

با زن دوّمیم خوشبختم
وسط قهر کردنِ به دروغ
با صدای همیشه ی «فرهاد»
داخل کافه، بعدِ شعر «فروغ»

با زن اوّلیم خوشبختم
موقع پارک بردنِ پسرم
با صدای دویدنش با چای
تا که حس می کند که پشتِ درم

با زن دوّمیم خوشبختم
زیرِ بارانِ گیجِ فروردین
خیسی گونه و لب و موهاش
شیطنت هاش داخل ماشین

با زن اوّلیم خوشبختم
خوردنِ تخمه، دیدن سریال
سفر رشت، آخر هفته
طرح تعویض گاز یا یخچال

با زن دوّمیم خوشبختم
مثل سیگارهاش در آتش
بوی گنگ تنش میان تنم
اس ام اس دادنِ یواشکی اش

با زن اوّلیم خوشبختم
گره روسریش در تشویش
از سکوتش جلوی مهمان ها
خنده اش پشت چادر رنگیش

با زن دوّمیم خوشبختم
سبزیِ گریه اش تهِ خرداد
دیدن فیلم توی آغوشش
موی کوتاه قرمزش در باد

با زن اوّلیم خوشبختم
توی یک خوابِ رنگ و رو رفته
بحث یک بچّه یا دو تا بچّه
نصف شب های آخر هفته

با زن دوّمیم خوشبختم
موقع خواندنِ کتاب جدید
وقت خاموش کردنِ گوشیش
لحظه ی سرکشیدنِ تردید


سایه ی تکّه پاره ام هر شب
گریه می کرد داخل تختم
با زن اوّلیم خوشبختم؟
با زن دوّمیم خوشبختم؟...

سید مهدی موسوی
@shereemroz
356 views08:27
باز کردن / نظر دهید
2022-01-26 11:25:38 از سالهای سرد بی تحویل می آیم
از شعرهای تا ابد تعطیل می آیم

من اولین مرگ جهان را خواب می بینم
از - ترس مردن در تن هابیل - می آیم

گاهی تصور می کنم زهری پر از بغضم
یعنی به ضعف کهنه ی آشیل، می آیم!

روز تولد قدر من را آل می فهمد
هنگام رفتن، روی دست ایل می آیم

من پای حرفم مانده ام، با این همه تمساح
دارم کماکان از شکاف نیل می آیم

ابهام، شک، ایمان یقیناً نه... نمی دانم
با یک بغل تصویر بی تأویل می آیم

من، آدمم! با آرزوی زندگی کردن
مهلت بده! آقای عزرائیل! می آیم

محسن انشایی
@shereemroz
323 views08:25
باز کردن / نظر دهید
2022-01-26 11:22:16 نیمهء دیگر من بود و دلش را زده ام
عاشقش بودم و می گفت که من جا زده ام

مثل یک شاعر مردی که جنونش بزند
آن قدر غم به سرم زد که به دریا زده ام

خب بگویید به دریا زدنم اغراق است
قید این زندگی ام را که سراپا زده ام

قید این زندگی ام، زندگی ام، زندگی ام
قید این زندگی ام، زندگی ام را زده ام

"میله های قفسم را نشمارم چه کنم..."
من که عمری سر خود را به قفسها زده ام

چه بگویم که تو باور بکنی حرفم را؟
پای عشقت دو، سه باری رگ خود را زده ام

عمران میری
@shereemroz
325 views08:22
باز کردن / نظر دهید
2022-01-26 11:20:56 آمدم با غزلی ساده ولی تکراری

لطف داری تو اگر دل به دلم بسپاری

من همه درد خودم را به تو گفتم جانا!

اینکه درمان بکنی یا نکنی؛...مختاری!

محمدعلی بهمنی
@shereemroz
336 views08:20
باز کردن / نظر دهید
2022-01-26 11:19:53 @shereemroz

دیوانگی را رو نکردن تا چه حد خوب است؟
وقتی دلت با دیدنش درگیر آشوب است

گاهی چنان خواهد گذشت آب از سرت موسی!
حتی عصا در خلق یک اعجاز، مغلوب است

هر چرخ گردی را توان پیش رفتن نیست
این چرخ نفرینی از اول لای آن چوب است

چون کودتای خونی مرداد از اول
هر وعدهء دیدارمان محکوم سرکوب است

دریا ندارد شهرمان...اما هوا شرجی است
سهم من از هر بازدم، چشمان مرطوب است

وقتی شنا کردن نمی دانی، برای تو
یک حوض کوچک هم شبیه رود دانوب است

این را غلط گفتند مستی می برد غم را
تصویر تو وقتی درون ظرف مشروب است

گاهی مصایب آخرش راه عروجی نیست
هر جا مسیحی در مسیر عشق مصلوب است

خوب است گاهی می نشینی شعر می خوانی
خوب است من درد دلم، موزون و مکتوب است

مینا سراوانی
324 views08:19
باز کردن / نظر دهید
2022-01-26 11:18:37 غسلِ تعمیدِ در خیابانها
میکنندم به نا کجا تبعید
شاعری سر به رنگِ سبزش بود
شیشه نوشابه را به ''ته'' بلعید

سال هشتاد و سبزِ من هشت است.

''روحَکم'' مثلِ جمعه بعد از ظهر
میکشد نعره بی پدر مادر
ظهر نحسم ، غروب ناپیدا
خاکِ این هیچشنبه خاکستر

سالِ پنجاه و زجر من در هفت.

واژه در بی کسی معرّب بود
اعتراض از ترانه نالان شد
مترو تاکسی،کرایه ها شهوت
دختری در سه نقطه گریان شد

جیرجیرک برهنه در رقص است.

آسمان کینه بر زمین دارد
گریه ام گریه در طنین دارد
یک نفر در تمام گفتن ها
دائماً دشمنی ظنین دارد

آن معظم ، مقامِ بس دانا !

روی دوشم جنازه ام میگفت:
''خاوران'',خانه ام نشد اما
خود کشی میشوم در این دخمه
''قبرَکَم'' را ببر از این دنیا

جمعه ، فرهاد و خون و بارانها.

روزِ برزخ نکیر و منکرها
از کجا نا کجای من گفتند
تا که اعمال و نامه را دیدند
لای گورم کنار من خفتند

یوسفم،سمفونی،مردگان تنها

بعد ازین با خودم به کل قهرم
از شقاوت نگاه من سر رفت
پشت این سالهای بعداز او
''قلبَکَم'' بی هوا خودش در رفت

زخم سر نیزه روی قلبم ماند.

علی محمدی ع شوپی
@shereemroz
335 views08:18
باز کردن / نظر دهید
2022-01-14 21:01:48 قسمتش در جیبِ یک کیف قدیمی مردن است 
کهنه عکسی که برایش سهمی از یک قاب نیست

عرصه را باید برای دیگران خالی کنم
چوب هست و گوی هست و قدرت پرتاب نیست

سونیا نوری
@shereemroz
252 views18:01
باز کردن / نظر دهید
2022-01-14 20:58:29
ای کاش که تا وقت شکستش برسد
تا ریختن حصار پستش برسد

این شعر مرا بخوان ؛ ولی بعد از آن
هی دست به دست کن ؛ به دستش برسد

#حامد_احمدزاده_پنهان

@shereemroz
249 views17:58
باز کردن / نظر دهید
2022-01-14 20:52:58 مثل یک شعلۀ مصنوعی مادام العمر
روزهایم همه پاسوختۀ تکرار است
شده ام آبنمایی که بدور از دریا
درد جاری شدنش از سر یک اجبار است

زندگی دشت وسیعی ست که از هر سمتش
گرگ فرصت طلبی زل زده بر چشمانم
آه.... دلداده ترین حالت چوپانم که
از سگ گله به سر حد جنون بیزار است

حیف، معمار بنای دل من ناشی بود
اشک ماند و من و این ساختمان ویران
تیشه ای منتظر ریزش آوارم و آه...
دست من وقف تلنگر به تن دیوار است

مثل ناخوانده ترین بارشِ بدموقع سال
هیچکس منتظر لحظۀ آغازم نیست
بعدِ تنها شدن و خودخوریِ هرلحظه
چه غمی بدتر از این بودنِ خفت بار است؟!!

می روم در پیِ دنیای جدیدی شاید
یک نفر منتظر حرکت دستم باشد
به تهی بودن لیوان و به سم شک نکنید
سینه ام از نفسی حبس شده سرشار است

اعظم حسن زاده
@shereemroz
232 views17:52
باز کردن / نظر دهید