Get Mystery Box with random crypto!

شعر امروز

لوگوی کانال تلگرام shereemroz — شعر امروز ش
لوگوی کانال تلگرام shereemroz — شعر امروز
آدرس کانال: @shereemroz
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.18K
توضیحات از کانال

شعرِ خوبِ امروزی

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 6

2022-01-14 20:51:59 می برم توی خیابان غم سنگینم را
می کنم پارک ته ِ دنیا ماشینم را

خسته ام مثل در آغوش کسی جا نشدن
خسته ام مثل هماغوشی و ارضا نشدن

خسته ام مثل دو تا تختِ جدا افتاده
قرمه سبزی تو در یک شبِ جا افتاده

بی تفاوت وسط ِ گریه شدن یا خنده
می کشد سیگاری یک شبح بازنده...

سید مهدی موسوی
@shereemroz
220 views17:51
باز کردن / نظر دهید
2022-01-14 20:50:45 آمدی تا دقیقه ­هایت را، ساده امّا دقیق بفروشی
دست­های نمک ندارت را پای طیّ طریق بفروشی!

هرکجا را قدم زدی دیــدی،رگِ مردُم پُر از غم و درد است
با خودت فکر کردی و گفتی:می­توانی که تیغ بفروشی!

با خودت فکر کردی و گفتی:بهترین کار «دو به هم زدن» است
کوچه ­ها را پُر از نفاق کنی،دو سه تا منجنیق بفروشی

می­توانی دروغ پشتِ دروغ،قصّه و شایعه درست کنی
شعله بر جان مردم اندازی «رخت ضدّ حریق» بفروشی!

گرچه انگشتر طلا مُد نیست، روزگار طلای بعضی­هاستــ
می­توانی که حلقه­ی نُقره با نگینِ عقیق بفــروشی!

کـاش این سفره­های نان بیات،به تریج قَبا ت بر بخورد!
جای این بشکه­های نفت سیاه، چند چاه ِ عمیق بفروشی!

با خودت فکر کن؛ اگر این شعر باب میل جـنابعالی نیست
دستمال کتان گران نشده! می­توانی رفیق بفروشی!

امید صباغ نو
@shereemroz
233 views17:50
باز کردن / نظر دهید
2022-01-14 20:49:40 این شهر هم جنس غم ما را ندارد
اینجا پر است از دیگری از دیگری ها 

قرنی که آهن پاره ها را دوست دارد
رونق ندارد فوت و فن زرگری ها 

شبنم فرضی‌زاده
@shereemroz
190 views17:49
باز کردن / نظر دهید
2022-01-14 20:48:14 زندگی مثل روزنامه پُر از
صفحه های نیازمندی بود
عشق،نفرت،تعلّق خاطر
تیترهای بَدِ چرندی بود

صبح تکثیرمیشدم در شهر
ظهر یک آدمِ مچاله شده
شب دوباره خمیر میکردند
ذهن من را که جیره بندی بود-

جیره ی صبح یک کتاب بیات
ظهر باطوم و خون و استفراغ
تاسکوتم ادامه دار شود
جیره ی شب خروس قندی بود

چاره یی بود؟نه،نبود،فقط
ساکت و تلخ قهوه نوشیدم
بارهادر خودم سوال شدم:
«فرصتی که کمی بخندی بود؟!»

نه،نبودو نمیشد و نشود
غیر از آدم کسی نمیخندد
خنده از من رمیده بود انگار
زندگی بسکه گوسفندی بود

دلخوشیهای روزمرّه ی من
خبرِ انقلابِ موسیقی:
«که عَلـم کرده اند در گیلان
پرچمی را که دست سَندی بود!!!»

مثل یک سنگ در سقوط از کوه
با خودم هرچه بود را بُردم
شک به هرچیز که یقین می خواست
پَرِش از آخرین بلندی بود

متنفّر شدم از اعراب و
ریشه در هیچ های خود کردم
فارسی بودنم خلاصه شده
در درود و سپاسمندی بود!!!

سخت تخمیر شد جهان بینیم
بعد،تبخیرِ ملّی و دینیم
عرق شرم روی پیشانی
بدترین مارکِ این «بِرَندی»بود...

با وجودِ تمام خوبی هاش...!
گرچه این بحث،بحثِ شیرینیست...!
«گل و بلبل»نمی نویسم،چون
زندگی اتّفاقِ گندی بود...

امین داوری
@shereemroz
226 views17:48
باز کردن / نظر دهید
2022-01-05 10:24:22 هزار تا سگِ وحشی توو چشمته
همه تَرسم اینه که هارت کُنن
یه جوری تویِ شهر قدم میزنی
یه ارتش می خواد تا مهارت کنن

جلو خنده هاتو با دستات بگیر
گوشِ مردمِ شهرو تیزش نکن
رو لبهات زبونت رو بازی نده
چِشِ مردایِ شهرو هیزش نکن

دیگه روسریتو نده دستِ باد
با این عشوه ها خودنمایی نکن
زمین خوردَت اینجا زیاده گُلَم
ما رو بیشتر از این هوایی نکن

ببین بچه هایِ هَفَش ساله هَم
دارَن پُش سَرِت شیطنت میکُنن
دیگه وای به حالِ جَوونایی که
هزارو یِ فکرِ غلط میکنن

میترسم با این ناز و اَطوارِ تو
حَتا پیرِ مَردا خرابت بِشن
بزارن زیرِ پا همه چی شونو
طرفدارِ کشفِ حجابت بشن

محسن رحیمی
@shereemroz
328 views07:24
باز کردن / نظر دهید
2022-01-05 10:23:35 شوقِ شکفتن در درختِ پیرِ من زنده ست

از شاخه امّا سرنوشتم...دار می سازد

از دستِ خوبی های دنیا هم دلم خون است

وقتی که موسی از عصایش مار می سازد!

امین داوری
@shereemroz
318 viewsedited  07:23
باز کردن / نظر دهید
2022-01-05 10:22:59 خام بودم که مرا سوختی از بس پختم!
پاره شد پیرهنـم... دیدم و دیدی: لختم

فحش دادم به تو از عقل، نه از بدمستی!
مست کردم به فراموشی ِ «بار ِ هستی»

از گذشته شب تـــــو تا بــــه هنوزم آمد
مست کردم که نفهمم چه به روزم آمد!

سید مهدی موسوی
@shereemroz
302 views07:22
باز کردن / نظر دهید
2022-01-05 10:22:23 @shereemroz

دیوانگی را رو نکردن تا چه حد خوب است؟
وقتی دلت با دیدنش درگیر آشوب است

گاهی چنان خواهد گذشت آب از سرت موسی!
حتی عصا در خلق یک اعجاز، مغلوب است

هر چرخ گردی را توان پیش رفتن نیست
این چرخ نفرینی از اول لای آن چوب است

چون کودتای خونی مرداد از اول
هر وعدهء دیدارمان محکوم سرکوب است

دریا ندارد شهرمان...اما هوا شرجی است
سهم من از هر بازدم، چشمان مرطوب است

وقتی شنا کردن نمی دانی، برای تو
یک حوض کوچک هم شبیه رود دانوب است

این را غلط گفتند مستی می برد غم را
تصویر تو وقتی درون ظرف مشروب است

گاهی مصایب آخرش راه عروجی نیست
هر جا مسیحی در مسیر عشق مصلوب است

خوب است گاهی می نشینی شعر می خوانی
خوب است من درد دلم، موزون و مکتوب است

مینا سراوانی
325 views07:22
باز کردن / نظر دهید
2022-01-05 10:21:38 کارم فقط شده ست همین,اقتباس تو
درمن نمانده هیچ,به جزانعکاس تو

ازمن نمانده جزبدنی ازتو,پیش تو
روحیکه خانه کرده میان لباس تو

بااینکه پنج حس من ازتو پر است,آه
داردکه پرت می شودازمن,حواس تو

کارت فقط شده ست,نبینی مرا ومن
کارم شده ست,پشت سرهم سپاس تو

من پای تونشسته ام وسرسپرده ام
چشم ودلم پرست!پرازالتماس تو

دربندگیسوان توهیچ انتظارنیست
جزچشمداشتی که به تیرخلاص تو

زیبا,خداکند....نه خداهم نمیکند!!
ازدست چشمهای خداناشناس تو!!

امین داوری
@shereemroz
291 views07:21
باز کردن / نظر دهید
2022-01-05 10:21:13 هیچ کس مانند من در عاشقی خودخواه نیست
انتخابم کن که هر راهی بجز این ، راه نیست!!

فکر تغییر من عاشق نباشی بهتر است
عاشق دیوانه هرگز قابل اصلاح نیست

حال من همراه تو از هر زمانی بهتر است
لایقِ اندازه اش حتی زمان شاه نیست !

می روم از صنف شیرینی شکایت می کنم
جعل لبخندت که کار "حاج عبدالله" نیست !

علی صفری
@shereemroz
280 views07:21
باز کردن / نظر دهید