Get Mystery Box with random crypto!

شعر امروز

لوگوی کانال تلگرام shereemroz — شعر امروز ش
لوگوی کانال تلگرام shereemroz — شعر امروز
آدرس کانال: @shereemroz
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.18K
توضیحات از کانال

شعرِ خوبِ امروزی

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 7

2022-01-05 10:20:37 مثلِ سردردِ پس از طی شدنِ مستی ها

خسته ام، مثلِ تمامِ دهه‌ی شصتی ها...

محمدحسین حسینی
325 views07:20
باز کردن / نظر دهید
2022-01-05 10:19:52 جهان در نطفه ام کابوسِ اضمِحلال می بیند
زمین در گریه هایم انقلابی کال می بیند
خدا آیا پس از آدم زبانم لال می بیند؟
زنم در آخرین شعرم زنی تنهاست,می میرد

_سماور چای می نوشید و
صاحبخانه قل قل کرد_

"اَمیرآباد" و تابستان تو را تحقیر می کردند
و هجده قرن دانشگاهِ ما را تیر می کردند
همان شب خواب می دیدم تورا تعزیر می کردند...
هزاران مستِ لایعقل به جرم شرب مشروبات

_یکی دزدید ریش ات را
تراشید آن یکی مویت_

قسم بر گازِ اشک آور به شلاقی که می پوشی
قسم بر فصلِ کهریزک به تهدید آن وَرِ گوشی
ندارد شیر این مادر،گلم بیهوده می دوشی
زمستان شد "هوا بس ناجوانمردانه سرد است"

_خیابان را بغل کردی و...
تهران زیر وانت مُرد_

نمایش آخرش این شد:زنی سیگار را بلعید
کبوتر جَلد خفّاش ست و یکجا غار را بلعید
گوزنی،سینما رکسی،گلوئی دار را بلعید
کلاغی عاقبت قَهقَه به ریشِ قصّه می خندد

_تو رفتی پارکِت هم
زیر پایت جیرجیرک شد_

عزیزم ماه را در انحنای تار شب کشتند
عزیزم روبرو شب بود و با تیغ از عقب کشتند
عزیزم کاش می دیدی،خدا را بی سبب کشتند
فقیهی گفت:بسم الله الرحمن الرحیمت کو؟

_وکالت می دهی آیا؟
قَبِلتُ تیغ و پهلویت؟_

زنم در آخرین شعرم زنی تنهاست،می میرد
عزیزم آخرین شعرم تورا بیدار میخواهد...

علی محمدی

@shereemroz
339 views07:19
باز کردن / نظر دهید
2021-12-28 17:42:07 كفاره‌ی شعرى كه نخوانديم و قضا شد
با ركعـتى از وصف ِدو ابروت اَدا شد!

يک روز به بام آمدى و رَخت تِكاندى
اين كوچه پُر از رهگذر سر به هوا شد!

پوریا پریدار
@shereemroz
390 views14:42
باز کردن / نظر دهید
2021-12-28 17:41:37 گیـرم تمـام شهر پر از سرمه ریزها
خالی شده ست مصر دلم از عزیزها

داش آکل و سیاوش و رستم تمام شد
حالا شده ست نوبت ابرو تمیز ها

دیگر به کوه وتیشه و مجنون نیاز نیست
عشـاق قانعند به میـخ و پریـزها

دستی دراز نیست به عنوان دوستی
جز دستهای توطئه از زیـر میزها

دل نیست آنچه جز به هوای تو می تپد
مجموعه ایست از رگ و اینجور چیـزها

خانم بخند! که نمک خنده های تو
برعکس ؛ لازم است بـرای مریضها

چون عاشقم و عشق بسان گدازه داغ
پس دست می زنم به تمامی جیزها

حامد عسگری
@shereemroz
391 views14:41
باز کردن / نظر دهید
2021-12-28 17:40:29 بانو! چقدر ساده، چه گیرا نگاهتان!
می چرخد آسمان و زمین دور ماهتان

یکبار، اشتباه "عزیزم" صدا زدید
عمریست دلخوشم به همین اشتباهتان

سید مهدی موسوی
@shereemroz
348 views14:40
باز کردن / نظر دهید
2021-12-28 17:39:44 مبر پای قمارِ عشق ای دل-باز- هستت را
ندارم بیش از این تاب تماشای شکستت را

مشو مبهوت گیسویی که سر رفته است از ایوان
که ویران میکند این "نقش ایوان" "پای بست" ات را

همیشه گریه راه التیام زخمهایت نیست
کدامین آب خواهد شست داغ پشت دستت را؟!

تو خار چشم بودی قلعه ی یک عمر پا برجا
که حالا شهر دارد جشن میگیرد نشستت را

تو دل بستی به معشوقی که خود معشوقها دارد
رها کن ای دل غافل خدای بت پرستت را...

حسین زحمتکش
@shereemroz
354 views14:39
باز کردن / نظر دهید
2021-12-28 17:38:44
یک بسته قرصِ پانصدِ سردرد خواهشا

یک بطری آب هست اگر،سرد خواهشا

دیگر بس است هرچه نگفتم که درد چیست

یک سوندِدفعِ زندگیِ زرد خواهشا..

امین داوری
@shereemroz
334 views14:38
باز کردن / نظر دهید
2021-12-28 17:36:47 بر اهلِ کوچه خدمتِ ارزنده می کند
هر هفته، ده نفر به خودش بنده می کند

از ده نفر، چهار نفر _مثل من!_ به شعر
آلوده می شوند و خودش خنده می کند

هر روز صبح حضرت خورشید را به مهر
با تابش اش موذب و شرمنده می کند

دل/بسته می شوند همه مردمانِ شهر
اما دریغ؛ از همه دل/کنده می کند

دلدادگانِ زلفِ پریشانِ خویش را
هم با سلاحِ شانه! پراکنده می کند

قلب مرا به عشوه ی خود ریش می کند
روح مرا به غمزه ی خود رنده می کند

ظرفیت ام کم است که ظرفِ دو گوشه چشم
ظرفِ مرا از عشق خود آکنده می کند...


مهدی صادقی مود

@shereemroz
355 views14:36
باز کردن / نظر دهید
2021-12-28 17:36:17 لیس ﺯﺩ ﺑﺮ ﻟﺒﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺍﺑﻠﯿﺲ ، ﺩﺳﺘﭙﺨﺖ ﺑﺸﺮ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻮﺩ
ﻧﺎﻡ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺟﻨﺴﯽ ﺯﻧﻬﺎ ، ﻓﺤﺶ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﯼ ﻟﺬﯾﺬﯼ ﺑﻮﺩ

ﺑﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﯼ ﻓﺮﻫﻨﮓ ، ﮐﺮﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﺮ ﺗﻦ ﺗﺎﺭﯾﺦ
ﻧﺒﺶ ﻗﺒﺮ ﺗﻤﺪﻥ ﺁﺳﺎﻥ ﺍﺳﺖ ، ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﺎﮎ ﻣﺮﺩﻩ ﺧﯿﺰﯼ ﺑﻮﺩ

ﻭﺳﻮﺳﻪ ﻧﻄﻔﻪ ﺑﺴﺖ ﺍﺯ ﺍﺑﻠﯿﺲ ، ﺳﯿﺐ ﻭ ﮔﻨﺪﻡ ﻭﯾﺎﺭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺷﺪ
ﻧﯿﺘﺶ ﻧﯿﺘﯽ ﭘﻠﯿﺪ ﺍﻣﺎ ، ﻧﻘﺸﻪ ﺍﺵ ﻧﻘﺸﻪ ﯼ ﺗﻤﯿﺰﯼ ﺑﻮﺩ

ﻓﺼﻞ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﺜﻞ ﺩﺭﺩ ﺁﻣﺪ ، ﯾﺄﺱ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﺟﻔﺖ ﮔﯿﺮﯼ ﺷﺪ
ﻻﯼ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﯼ ﻣﺎ ﺗﺮﺩﯾﺪ ، ﺳﺨﺖ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺗﺨﻢ ﺭﯾﺰﯼ ﺑﻮﺩ

ﺁﺏ ﺩﺭ ﺁﺳﯿﺎﺏ ﺩﺷﻤﻦ ﺭﯾﺨﺖ ، ﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﺭﻓﯿﻖ ﺧﯿﺴﺎﻧﺪﯾﻢ
ﮔﻠﻪ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮔﺮﮔﻬﺎ ﺩﺍﺩﯾﻢ ، ﮔﺮﺑﻪ ﻫﻢ ﭘﺎﺳﺒﺎﻥ ﺩﯾﺰﯼ ﺑﻮﺩ

ﻓﺼﻞ ﺳﺮﺩ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﻟﻐﺰﯾﺪ ، ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻫﯽ ﺳﺮﯼ ﺑﻪ ﺳﻨﮕﺶ ﺧﻮﺭﺩ
ﺑﺎﺯ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻋﺼﺮ ﯾﺨﺒﻨﺪﺍﻥ ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﻄﺢ ﺳﺮﺩ ﻭ ﻟﯿﺰﯼ ﺑﻮﺩ

ﻋﺸﻖ ﻋﻤﺮﺵ ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ ، ﻗﺼﻪ ﯼ ﺁﻥ ﺳﺮ ﺩﺭﺍﺯﯼ ﺩﺍﺷﺖ
ﻗﺼﻪ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ، ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﻣﺎﻥ ﻭﻟﯽ ﻏﺮﯾﺰﯼ ﺑﻮﺩ

ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺟﻨﮕﯿﺪﯾﻢ ، ﻣﺬﻫﺐ ﻭ ﺟﻨﺲ ﻭ ﺭﻧﮓ ﻭ ﻣﻠﯿﺖ
ﮐﺸﺘﻦ ﺍﻣﺮ ﻣﻘﺪﺳﯽ ﻣﯿﺸﺪ ، ﻗﯿﻤﺖ ﺟﺎﻥ ﻓﻘﻂ ﭘﺸﯿﺰﯼ ﺑﻮﺩ

ﻧﺎﺑﺮﺍﺩﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩﯾﻢ ، ﺗﻮﯼ ﭼﺎﻩ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﺭﻭﺡ ﻣﺎ
ﯾﻮﺳﻔﯽ ﺷﺪ ﮐﻪ ﭼﺸﻢ ﺑﺮ ﺭﺍﻩ ِ ، ﻧﺎﺟﯽ ِ ﻋﺎﺩﻝ ﻭ ﻋﺰﯾﺰﯼ ﺑﻮﺩ

ﺟﻤﻌﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ ، ﺩﺭﺩ ﻣﺎ ﺩﺭﺩ ﻣﻀﺤﮏ ِ "ﺑﻮﺩﻥ"
ﻣﺮﮒ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺩﺭﺩﻫﺎﯼ ﻣﺎﺳﺖ ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻭﺭﻩ ﯼ ﻣﺮﯾﻀﯽ ﺑﻮﺩ

‏ﺍﻋﻈﻢ دﺍﻭﺭﻳﺎﻥ
@shereemroz
334 views14:36
باز کردن / نظر دهید
2021-12-19 11:25:58 برگی شده افتاده ام از شاخه به کویی
چون باد مرا می بَری امّا به چه سویی؟

این چیست که جذبش شده ام موی تو؟ هرگز!
دلبستگی آن نیست که بسته ست به مویی!

ای غنچه که در عمق دلم ریشه دواندی
عشقی و عجب نیست که از سنگ برویی!

من با تو چه باید بکنم عشق گریزان
با صید چه باید بکند ببر ِ پتویی ...

میخواهی ام اما به چه عنوان؟ به چه منطق؟
میخواهم ات اما به چه قیمت؟ به چه رویی؟

من بغض تو هستم چه بباری چه نباری
من راز تو هستم چه بگویی چه نگویی

یاسر قنبرلو
@shereemroz
508 views08:25
باز کردن / نظر دهید