2021-03-11 15:51:00
سلفی نگری به جای صنفی نگری در عملکرد تشکل های استادی
بیت الله محمودی
یادداشت اخیرم" چرا کسی ما استادان را دوست ندارد"، نقد و نظرات زیاد و متفاوتی را به همراه داشت. برخی همکاران آن را غیر واقع بینانه و ایده آل گرایانه، برخی از تعابیری چون "گل به خودی" و "بازی در زمین مخالفان همسان سازی"، و برخی همکاران هیأت علمی و غیر هیأت علمی در دانشگاههای مختلف نیز تأیید و احساس مشترک به موارد طرح شده در یادداشت مذکور را داشتند. حجم واکنش ها نشان می دهد پرداختن به مسئله استادی و گفتگوی انتقادی درباره آن، موضوعی بسیار مهمی است و ذهنیت عمومی هم در بین قشر استادی و هم در خارج از آن بسیار مشتاق بحث و تبادل نظر در خصوص ابعاد مختلف این مسئله است.
بر خلاف عمومیت ذهنیت مورد اشاره، برخی تشکل های صنفی استادی از ورود نقد و نقادی به حوزه مسایل صنفی استادان به شدت واهمه دارند. آنها ترجیح می دهند در محیطی خودمانی، به دور از غریبه ها و دیگرانی که به پندار ارکان تشکل ها در راستای منافع اعضای هیأت علمی حرکت نمی کنند، پیگیر مطالبات صنفی از طریق مجاری ممکن باشند. در دستور کار قراردادن پاکسازی گروه های صنفی از همکاران غیرهیأت علمی، لزوم ارائه کارت شناسایی استادی و حتی گزینشی برخورد کردن با عضویت همکاران در گروههای مجازی از جمله اقدامات این تلقی است.
هر چند وجود انجمن ها و تشکل های صنفی استادی مفید و ضروری است اما پیش فرض عدم لزوم نقد و به چالش کشیدن مطالبات صنفی، رویکردی کاملا غلط و زمینه ای برای به بیراهه راندن این مطالبات است. چگونه ای است نهادی که عناوین پر طمطراقی چون فرهیختگی، دانشوری و وارستگی جامعه را به دوش می کشد، این چنین درمانده می شود که وقتی پای مباحث صنفی به میان می شود چنان دایره خودی را از طریق پالایش و سانسور تنگ و محدود می کند که مبادا بیان نقدهای همکاران، همبستگی صنفی شان را خدشه دار کند و از تعبیر "آب به آسیاب دشمن ریختن" استفاده کنند؟!
اما سوال اصلی اینجاست که براستی چرا چنین انجمن ها و تشکل هایی که به ظاهر دغدغه امورات اعضای هیأت علمی و آینده دانشگاه را یدک می کشند، یکبار این چنین که نگران همسان سازی هستند و شب روز در حال جمع آوری طومار و متقاعد کردن نمایندگان برای آن بودند، مطابق وظایف اساسنامه ای خود پیگیر امور و مسائل بنیادین دانشگاه چون: فساد دانشگاهی، افت شدید آموزش، نابودی انگیزش های تحصیلی دانشجویان، کلاس گریزی دانشجو، فارغ التحصیلان بی کیفیت، مدرک گرایی، ارتقاگرایی، بی تفاوتی دانشگاه به مسائل جامعه، پست دوستی و پست گرایی، سیطره قلدران آکادمیک و .... نیستند؟
برخی از این تشکل ها علنا امور صنفی استادان را بهانه ای برای مطامع سیاسی خویش قرار می دهند و نزدیک انتخابات آنهم انتخاباتی چون ریاست جمهوری که می شود به یاد امور صنفی می افتند و به طرز مضحکی از مطالبه امور صنفی همکاران دم می زنند!
بر خلاف تشکل های دانشجویی که طیف گسترده ای از انجمن های علمی، شورای صنفی، کانون های فرهنگی، تشکل های سیاسی و نشریات را شامل می شود، در بدنه جامعه استادی دانشگاهها تنها دو تشکل سیاسی و صنفی وجود دارد. تشکل هایی که صرفا آئینه ای برای رویت نمودن منافع سطحی برخی استادان در جلوه های سیاسی و صنفی است. علی رغم ظرفیت های قانونی موجود، ما استادان ضرورتی نمی بینیم تشکل هایی از جنس علمی- اجتماعی که فعالیت های آن معطوف به اجتماعی سازی علم و خدمات دهی مستقیم به جامعه باشد را راه اندازی و رونق ببخشیم زیرا این امور منافع مورد انتظاری برای ما ندارند.
به همین دلیل است که اساسا معاونت های فرهنگی اجتماعی دانشگاهها ارتباط فعالیتی چندانی با اعضای هیأت علمی ندارند. چنانچه این تصور حاکم است که این گونه فعالیت ها در شأن هیأت علمی نیست و صرفا دانشجویی است!. ورود اعضای هیأت علمی به طور گسترده در فعالیت های علمی- اجتماعی مرزها و شکاف های طبقاتی شکل گرفته در بدنه دانشگاه را که بین اعضای هیأت علمی با اعضای غیر هیأت علمی و دانشجویان پدید آورده است را خواهد کاست و در این فضای تعاملی، کارمند و دانشجو در چشم انداز استاد به "دیگری" تعبیر نمی شود.
اصلی ترین رویکرد تشکل های صنفی استادی باید دگرنگری باشد نه سلفی یا خویش نگری. در این راستا مطالبات صنفی پیگیری می شوند تا توانمندی استادان در دگرخواهی رشد و توسعه یابد. در اینصورت است که جامعه احساس می کند ظرفیت های نهاد استادی برای خدمت به دیگران نیازمند توسعه است و خود حامی چنین مطالبات صنفی خواهد بود.
@Beytollahmahmoudi
..........................................
@sociologyat1glance
2.4K viewsedited 12:51