Get Mystery Box with random crypto!

جامعه شناسی در یک نگاه

لوگوی کانال تلگرام sociologyat1glance — جامعه شناسی در یک نگاه ج
لوگوی کانال تلگرام sociologyat1glance — جامعه شناسی در یک نگاه
آدرس کانال: @sociologyat1glance
دسته بندی ها: تلگرام
زبان: فارسی
مشترکین: 7.39K
توضیحات از کانال

در ابن کانال با نظریه های جامعه شناسی و اندیشه جامعه شناسان معاصر ایران آشنا می شوید.

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 21

2021-03-30 09:51:51 رنسانس شهری و آیینی شدن شهر

نعمت الله فاضلی

در دنیای امروز رنسانس شهری در حال شکل‌گیری است و این رنسانس شهری ابعاد وسیعی دارد. یکی از بحث‌هایی که در این دوران می‌تواند به کمک شهر بیاید و امنیت، آرامش، شادی و آسایش را به شهر بازگرداند فرهنگی کردن شهر و زنده کردن آیین‌هاست. 

شهری که آیین داشته باشد خاطره دارد و شهری که خاطره داشته باشد دچار آلزایمر نمی‌شود. تنها تجویزی که می‌توان برای تهران آلزایمر زده داشت زنده کردن آیین‌ها در شهر است. 

آیین شهر و شهر آیین‌دار نسخه شفابخشی است که می‌توان برای تهران و بسیاری از شهرها تجویز کرد. 

انسان‌ها برای زندگی در شهر نیاز به حافظه و خاطره دارند و کاری که آیین می‌کند ساختن حافظه‌ و خاطره‌ است.

جین جیکوبز که به خاطر تاثیرش بر مطالعات شهری شناخته شده است در سال  1960 در خصوص زندگی و مرگ شهرهای بزرگ آمریکایی می‌گفت، شهرها زمانی به شهرهای امن انسانی تبدیل می‌شوند که امکان زندگی کودکان، نوجوانان، زنان و معلولان و گروه های آسیب‌پذیر و همه شهروندان در فضای شهری فراهم باشد و این امکان را آیین فراهم می‌کند.

آیین های گوناگون که می‌توانند سیاسی، ملی، حکومتی، عمومی و تفریحی باشند.

آیین ها امروز مهمترین راهبرد مدیریت شهرها شده است و این راهبرد نه فقط برای هدف‌های تجاری و رونق دادن شهر، بلکه برای امنیت و کنترل شهر به کار می‌آید. 

آیین مفهوم مهمی برای توسعه شهری است چون آیین‌ها هستند که تبدیل سرمایه‌ها در بافت فضای شهری را به یکدیگر تسهیل می‌کنند.

آیین ها فقط باورهایی در ذهن نیستند بلکه آیین‌ها کنش‌ها و رفتارهایی هستند که در مکان‌هایی وقوع پیدا می‌کنند.

مکان ها محیط برگزاری آیین‌ها نیستند و عکس آن درست است.آیین ها مکان‌ها را می‌سازند ومکان می‌کنند. مکان به ساختمان گچ و آهنی نمی‌گویند بلکه مکان جایی است که آیین در آن اتفاق می افتد.

آیین کنش جمعی و آن معنای مشترکی است که در رفتار ما آدم‌ها به عنوان شهروند و در فضاهایی که ما می‌سازیم عینیت پیدا می‌کند. 

همیشه تاریخ این چنین بوده است و این بار در این رنسانس شهری که در ایران در حال اتفاق افتادن است آیین از حالت ناخودآگاه تا سازمان یافته به امری خودآگاه و سازمان یافته تبدیل می‌شود. 

ما در عصر سازمان های بزرگ زندگی می‌کنیم و سازمان‌ها هستند که زندگی و آدم‌ها را می‌سازند.

صدها جشنواره در شهرهای ایران و جهان برگزار می‌شوند که به معنای آیین‌دار بودن یک شهر است. 

آیین شهر و فرهنگی شدن شهر چندان شناخته شده نیست و آن را تجربه می‌کنیم اما تئوریزه نمی‌کنیم؛

آن را زیست می کنیم اما نسبت به آن خودآگاهی و اشراف نداریم.

بحث آیینی شدن شهر و نسبت شهر و آیین یکی از بحث هایی است که ما به کمک آن می‌توانیم هم شهر را بهتر بفهمیم و هم راهبردهای مدیریت و برنامه‌ریزی شهری را بویژه در سال های اخیر انسجام بخشیم.

برای فهم‌پذیر کردن تجربه‌ای که در تهران و بسیاری از شهرهای ایران اتفاق می افتد باید گفت چه نسبتی میان آیین و شهر، بویژه در شهرهایی که پایتخت هستند، وجود دارد. 

شهرها را امروزه نه ماشین های بزرگ و نه خودروهای غول پیکر، بلکه آیین‌ها و جشنواره‌های برگزار شده در آن معنا می‌بخشند. 

جشنواره گلاب‌گیری کاشان، آیین‌های زیارت در مشهد، آیین خاص عزاداری در تبریز مثال‌هایی از این دست است که نشان می‌دهد چطور شهرها به کمک آیین جان‌ بخشیده می‌شوند. 

برای توسعه شهر باید آیین را بفهیم. آیین‌ها تنها و تنها در صورتی می‌توانند شهر را انسانی و معنادار کنند که حس آزادی و مدنیت و عمل بر اساس اختیار و مشارکت شهروندان به معنای اصیل کلمه در ذات این آیین نهفته باشد.

به همین دلیل باید دقت کرد این آیین‌ها را به گروه‌هایی که در شهرها زندگی می‌کنند همچون هنرمندان، دانشجویان و قومیت هایی که در تهران زندگی می‌کنند واگذار کنیم.

آیین امروزه واژه دیگری برای شهر است ومعنای مدیریت شهری تفاوت بنیانی پیدا کرده و در واقع شهر زمانی شهر است که فضایی برای خلق معناها ایجاد کند.

سازمانی مثل مدیریت شهری سازمان عظیمی است که زندگی از آن سازمان شکل می‌گیرد و ما نیاز داریم عملکرد این سازمان را بازاندیشی کنیم.

سازمان باید به فعالیت خود آشنایی پیدا کند و از شهر و از عملکرد خود به عنوان سازمان شهر آشنایی‌زدایی بکند .

امروزه مدیریت شهری و توسعه شهری معنای پنجاه سال پیش خود را نداشته  و به معنای مدیریت فنی و اقتصادی شهر نیست و عکس آن درست است؛ مدیریت فنی و اقتصادی شهر مدیریت آیینی و فرهنگی است.


ادامه یادداشت را در لینک زیر بخوانید
https://vrgl.ir/roKHi

منبع این مطلب:
http://farhangshenasi.ir/article/fs-167780/رنسانس-شهری-و-آیینی-شدن-شهر
2.4K viewsedited  06:51
باز کردن / نظر دهید
2021-03-26 09:00:03 ‍ ‍ ‍ #قسمت_دوم

درک آواز ادیب با نظری بر نظریه سرمایه فرهنگی بوردیو!

نسل پنجم پژوهش‌ پیرامون جامعه‌شناسی موسیقی را می‌توان شامل طرح مفاهیمی چون سبک زندگی و سرمایه فرهنگی از سوی بوردیو تلقی کرد. بوردیو معتقد است سرمایه فرهنگی به‌عنوان تمایلات زیباشناختی به استعداد و توانایی درک، رمزگشایی و نیز توانایی ارزش‌گذاری آثار هنری اطلاق می‌شود. وی معتقد است آثار هنری دارای کدهایی هستند که رمزگشایی این کدها به میزان سرمایه فرهنگی فرد باز‌می‌گردد. بوردیو معتقد است آثار هنری طبقات اجتماعی بالاتر دارای کدهای پیچیده‌تری نسبت به کدهای موسیقی عامه است؛ در واقع بوردیو بین سرمایه فرهنگی و ذهنیت اشخاص با نوع موسیقی انتخابی رابطه مستقیم ایجاد می‌کند.

از این منظر می‌توان مطابق نظریه بوردیو آواز ایرانی به خصوص مکتب آوازی اصفهان و به‌ویژه آواز ادیب را با توجه به خاستگاه دستگاهی و ردیفی آن از نوع موسیقی فاخر و دارای کدهای پیچیده توصیف کرد که رمزگشایی این پیچیدگی‌ها نیازمند سرمایه فرهنگی بالایی است.
حسین عمومی از مدرسان آواز، مکتب آوازی را مجموعه‌ای از اندیشه و مهارت‌ها می‌داند که مدلی منسجم ساخته و دارای پیروان و عاملانی باشد و به‌علاوه راه جذب اندیشه‌ها و مهارت‌ها را بر خود باز بگذارد. در بین مکاتب سه‌گانه آواز ایران (اصفهان، تبریز و تهران) مکتب اصفهان دارای جایگاه ممتازتری است که این امر را باید در ویژگی‌های آن جستجو کرد. توجه و تاکید بر ادای صحیح شعر و بیان درست آن، استفاده مناسب از تحریر و ادوات آن، تلفیق مناسب شعر و آواز و مناسب‌خوانی از جمله ویژگی‌های منحصر به فرد مکتب آواز اصفهان و به‌تبع آن آواز ادیب به‌عنوان یکی از قلل آن، به شمار می‌رود. مطابق آنچه بوردیو در نظریه سرمایه فرهنگی بیان می‌دارد رمزگشایی از این نوع موسیقی مستلزم سرمایه فرهنگی بالایی است. باری فهم آواز ادیب نیازمند شناخت دقیق شعر و اوزان شعر پارسی و نیز آشنایی با دستگاه‌ها و ردیف‌های موسیقی ایرانی است؛ گرچه صدای ادیب به‌طور خاص و آواز ایرانی به‌طور عام برآمده از پهنه‌ی تاریخ ایران زمین است و دستگاه‌های موسیقی ایرانی در تارو پود هر ایرانی نهادینه شده است.
تئودور آدورنو معتقد است شنوندگان موسیقی به ۷ دسته تقسیم می‌شوند. با نظری بر نظریه سرمایه فرهنگی بوردیو می‌توان مطابق تقسیم‌بندی آدورنو شنوندگان متخصص (دارای دانش و توجه به زوایای فنی) و شنونده خوب (موسیقی به مثابه زبان مادری اوست و اتفاقات درونی را دنبال می‌کند اما خاستگاه فنی آن را نمی‌داند) را با میزان سرمایه فرهنگی بالا توصیف کرد و شنوندگان دیگر نظیر: شنونده فرهنگی، احساساتی، متعصب و ... را در مراتب دیگر قرار داد. از این منظر شنوندگان متخصص و خوب به سبب سرمایه فرهنگی بالاتر توانایی بیشتری در رمزگشایی و فهم موسیقی فاخر دارند؛ از این‌روی آواز ادیب را می‌توان مناسب شنونده متخصص و شنونده خوب توصیف کرد؛ گرچه دسته‌های دیگر نیز به فراخور استعداد و سرمایه فرهنگی خود می‌توانند ره‌توشه‌ای از آن بردارند و احتمالا حظی ببرند و مصداقی بر بیت آب دریا گر نتوان کشید پس به قدر تشنگی باید چشید، شوند!

صفحات جاودانه ادیب خوانساری

دیسکوگرافی صفحات ادیب خوانساری شامل ۴ دوره است:
_ صفحات کمپانی هیز مستر ویس ۱۳۰۶؛
_ صفحات کمپانی هیز مستر ویس ۱۳۰۸؛
_ صفحات کمپانی بایدافون ۱۳۰۹؛
_ صفحات کمپانی هیز مستر ویس ۱۳۲۶.

البته از ادیب صفحاتی نیز با تار برازنده (۱۳۱۰)، صفحات کمپانی اودئون (۱۳۲۷)، صفحه ضبط شده با ارکستر طاطایی (۱۳۲۷) و نیز ردیف آوازی ضبط شده با تار ابراهیم سرخوش (۱۳۵۶) نیز به یادگار مانده است.

از آثار با ارزش به جا مانده از نوای نغز و دل‌انگیز ادیب می‌توان آثار زیر را بر صدر نشاند:

آواز مثنوی افشاری/ گر زحال دل خبر داری بگو (مولوی)؛
آواز چهارگاه/ چو تلخ عیشی من بشنوی به خنده درآی (سعدی)؛
آواز دشتی/ چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست (حافظ)؛
آواز بیات اصفهان/ تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد (سعدی)؛
آواز ماهور/ غلام همت رندان و پاکبازانم (سعدی)؛
آواز شور/ گر به میخانه روم بار دگر (حافظ)؛
آواز بیات ترک/ ندانم از من خسته جگر چه می‌خواهی (سعدی).

حسن مایلی

روحش شاد و نامش جاویدان باد!

به پیوست آواز ادیب خوانساری در ماهور را گوش جان بسپارید

...........
@sociologyat1glance
2.8K views06:00
باز کردن / نظر دهید
2021-03-25 18:30:02 یادی از استاد ادیب خوانساری؛ با نظری گذرا بر آراء آدورنو و بوردیو پیرامون موسیقی!

حسن مایلی

بگو ادیب زند نغمه شعر حافظ را/ گرت هوای سماع فرشتگان به سر است (جلال‌الدین همایی)

ششم فروردین ماه ۳۹ امین سالروز درگذشت استاد بی‌همتای آواز ایران اسماعیل ادیب خوانساری است. ادیب خوانساری را می‌توان یکی از برجسته‌ترین اساتید آواز مکتب اصفهان به شمار آورد؛ فروتنی بی‌تکلف و رادمردی مزین به اخلاق نیکو که قدر و منزلت هنرش را خوب می‌دانست و آنرا سر هر بازاری نفروخت! صدای رسا و با صلابت ادیب در کنار تسلط کامل او بر ردیف‌های آوازی از یک‌سو و تسلط او بر اوزان شعر پارسی از سوی دیگر صدای وی را از چنان پختگی برخوردار ساخته بود که تکنیک منحصر به فرد او در ساختار تحریرها و ادای صحیح و اصولی شعر را سبب شده بود. نام ادیب این نغمه‌سرای ادبِ ایرانی را در کنار بزرگان و پیشگامانی چون اقبال السلطان، طاهرزاده، قمرالملوک وزیری و تاج اصفهانی می‌توان بر تارک آواز ایرانی نشاند.

مختصری از زندگی ادیب خوانساری (۱۳۶۱_۱۲۸۰)

ادیب روحانی زاده‌ای بود که تا ۱۴ سالگی لباس طلبگی پوشید و پس از آنکه چهار سال به صورت مخفیانه نزد عندلیب گلپایگانی آموزش دید؛ در ۱۸ سالگی سر طغیان بر آورد و برخلاف خواست پدر به جهت تکمیل آواز خویش به اصفهان رفت. سفری که به گفته او سبب طرد وی از خانواده‌اش شد. باری درویشی ادیب نیز حریف رندیِ تحجر و جزم‌اندیشی زمانه نشد. در اصفهان نزد سید رحیم اصفهانی تلمذ کرد و سپس از محضر اساتیدی چون نایب اسدالله و میرزا حبیب بهره برد. سال ۱۳۰۳ به تهران کوچ کرد و در محضر حسین‌خان اسماعیل‌زاده به فراگیری آواز ادامه داد و در محضر وی با بزرگانی چون محجوبی، نی‌داوود و شهنازی آشنا شد. در سال ۱۳۰۵ به همراه اسماعیل مهرتاش جامعه باربد را تاسیس کرد و پس از آن در سال ۱۳۱۹ به رادیو ملی پیوست. آن‌گونه که خود ادیب می‌گوید بسیاری از آثار دوران پختگی آواز او در دهه ۲۰ و ۳۰ شمسی به دلیل کدورت مسئولان وقت از صفحات رادیو پاک شد و تشنگان ره شوق را از چشمه آواز او محروم گردانید. ادیب سابقه تدریس آواز در مدرسه عالی موسیقی مرحوم خالقی را در کارنامه دارد و به‌علاوه در دوران تصدی ابتهاج بر رادیو هنرجویان را از تجارب خود بی‌نصیب نگذاشت. ادیب پس از دوره طولانی بیماری سرانجام در فروردین ۱۳۶۱ دیده از جهان گشود و چهره در نقاب خاک کشید.


ادیب؛ پرچم‌دار موسیقی فاخر با نظری بر دوگانه آدورنو!

تئودور آدورنو اندیشمند مکتب فرانکفورت که پژوهش‌های او در خصوص موسیقی دارای جایگاه رفیعی است؛ موسیقی را به دو دسته عامه‌پسند و فاخر تقسیم می‌کند.
آدورنو موسیقی عامه‌پسند را محصول صنعت فرهنگ تحت دو فرایند استاندارد شدن و فردیت مجازی می‌داند و معتقد است موسیقی عامه‌پسند شنونده را از خودانگیختگی محروم می‌سازد. او این نوع موسیقی را غیربازتابی و دارای شخصیت بت واره‌شده توصیف می‌کند و در جمله‌ای طلایی معتقد است: در موسیقی عامه‌پسند قطعه موسیقی برای شنونده شنیده می‌شود!
در مقابل، موسیقی فاخر و کلاسیک را خوداندیش و سابژکتیو برشمرده آن را بازتابی و هنر واقعی توصیف می‌نماید.

گرچه تمامی خصایص موسیقی فاخرٍ مدنظر آدورنو را نمی‌توان در موسیقی اصیل ایرانی رؤیت کرد؛ اما با پذیرش این تقسیم‌بندی می‌توان آواز ایرانی و به‌ویژه آواز ادیب خوانساری را پرچم‌دار این نوع موسیقی دانست. باری محتوای آواز ایرانی به‌ویژه مکتب آواز اصفهان برآمده از اندیشه فرهیختگان ایران زمین در پیوند با شعر فاخر ایرانی پیام‌های متعالی خود را در پهنه‌ی تاریخ منتقل کرده است. با این وصف و با پذیرش دوگانه آدورنو، آواز اسماعیل ادیب خوانساری را می‌توان نمونه‌ای از موسیقی فاخر و اصیل برشمرد؛ آوازی که جلاء دهنده روح هر ایرانی است و در پرتو اشعار حافظ و سعدی و گاه عارف قزوینی پیام‌های خود را به جامعه‌ی ایرانی منتقل کرده است.

منبع این مطلب: ارسالی مخاطب گرامی کانال

https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA
2.6K views15:30
باز کردن / نظر دهید
2021-03-25 08:30:02 جامعه و موقعیت های دشوار

سجادبهزادی

در این موقعیت دشوار تاریخی و در آغاز سال ۱۴۰۰ ؛ کارکرد دولت و حاکمیت برای برون رفت از وضعیت پیش رو برای بسیاری ناامیدکننده است.برخی نیز نه احساس ناامیدی کامل می کنند و نه آنچنان امیدی به بهبود وضعیت در آینده نزدیک دارند.در این میان تکلیف جامعه با انبوهی از مشکلات چیست و چه نقشی در این موقعیت دشوار تاریخی بر دوش جامعه خواهد بود؟

این پرسش سخت را تنها از خودم و هم نوعانم می پرسم.از جامعه ی خسته ایران می پرسم ؛ در این موقعیت دشوار تاریخی که اکنون در آستانه قرن جدید و سال ۱۴۰۰ رسیده ایم برای خود چه وظیفه ای در نظر گرفته ایم؟

در موقعیتی که بخش بزرگی از جامعه در فقرغوطه و حال خوشی ندارد ؛ آیا اصلا می شود کاری کرد و وظیفه ای برای خود متصور بود؟

فقط میدانیم تا رسیدن به دعای تحویل سال ؛ "حول حالنا الی احسن الحال" فاصله زیادی داریم اما در این حالی که نیکو نیست آیا وظیفه ای داریم و یا در ناامیدی کامل ، خود را محکوم به غرق شدن می دانیم؟

سال ۱۴۰۰ رسیده است و سختی های زیادی پشت سرگذاشته ایم ؛ اما ملت های زیادی در همین وضعیت و حتی بدتر از آن ، راه نجات و امید را بر خود نبستند وسخت تلاش کردند.آیندگان یک روز ما را در این موقعیت تاریخی دشوار خواهند سنجید و از ما سوال خواهند پرسید که چه کردید و چه باید می کردید اما نکردید؟

"نرم نرمک میرسد اینک بهار خوش به حال روزگار..." خوش به حال افرادی در جامعه که با همه دردهای مشترک، اگر هم شکسته اند اما پا پس نکشیده اند، کنش گر هستند و در برابر تاریخ خود را پاسخگو می دانند.

"نرم نرمک میرسد اینک بهار خوش به حال روزگار..."خوش به حال کسانی که اگر چه به قول مرتون جامعه شناس آمریکایی "فرصت های مشروع در جامعه را برای رسیدن به هدف، نابرابر" می دانند اما همچنان از اندک روزنه ای که هست بهره می گیرند و موقعیت خلق می کنند.

میدانم که اغلب افراد جامعه در تنگنا هستنداما مگر می شود تسلیم شد.یک حقیقت را هم می دانیم که در نهایت تمام علوم با یک "واقعیت عینی" روبرو هستند و نمی توان مشکلات را "ذهنی و تخیل مآبانه" مدیریت کرد و باید همه یک روز تسلیم علم باشیم و حقیقت آنچه هست و آنچه باید باشد را به چشم خود ببینیم.تا آن لحظه فرا نرسد تنگناها کمتر نمی شود.مسلم هست عده ای نمی خواهند آن لحظه فرا رسد ؛ اما وظیفه جامعه چیست؟باور کنیم خمودی و رکود چاره کار نیست.

بیایید در این سال و قرن جدید ، جدا از دولت ها و سیستم ها که هزار و یک نقد بر آنها هست و هزار ویک کار نکرده دارند ، به تشریح وضعیت خودمان برآییم. نقصان های کارکردهای حاکمیتی کم نیستند اما ما نمی توانیم تا ابد در غم و اندوه بمانیم و نگاهی تلخ بار به آنچه می گذرد داشته باشیم.باید هر یک از ما در جامعه کنونی ایران از خود بپرسیم دقیقا کجای این وضعیت از هم گسسته قرار داریم.

یقین بدانیم دستی از غیب برای حل مشکلات از راه نخواهد رسید.تنها میل و انگیزه و اراده کنشگری و مطالبه گری ماست که نجات بخش خواهد بود.حتی اگر ذات قدرت به سختی تغییری را بر تابد ، نباید ابتر و عاجز باشیم و تا همیشه در پیله ی انقیاد بمانیم.

در آغاز سال ۱۴۰۰ شرایط بر ما سخت تر از همیشه می گذرد اما هیچ برهان اخلاقی نمی گوید که از تعهد خود به آنچه می توانیم انجام دهیم بگریزیم ، حتی اگر توان مان ذره ای در برابر کوه مشکلات باشد.هیچ استدلال اخلاقی نمی گوید حالا که "اعتماد عمومی" بعنوان مهم‌ترین مؤلفه سرمایه اجتماعی مدام در معرض آسیب های گوناگون قرار دارد، این امر بهانه مناسبی برای دست کشیدن از مسئولیت ها باشد.

از جامعه در این موقعیت دشوار تاریخی نمی توان انتظار داشت که برای اتوپیای مدینه فاضله مدام از خود هزینه کند؛اما می توانیم پله پله و آرام آرام امیدوار باشیم و به رشد نهادهای مدنی کمک کنیم ، در جامعه تاثیرگذار باشیم و بارقه های امیدکه به صورت اندک، اینجا و آنجا زائیده می شود را ارج بگذاریم. آیا شما راهی جزء این می شناسید؟!

منبع این مطلب: ارسالی مخاطب گرامی کانال

https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA
2.3K views05:30
باز کردن / نظر دهید
2021-03-21 14:15:22 سال نود و نه فراموش نشود

نعمت الله فاضلی

سال هزار و سیصد و نود و نه برای جهانیان و ایرانیان بسیار متفاوت و متمایز بود. در این سال هم هنگامی دو چیز همه چیز را تغییر داد: تحریم های بین المللی علیه ایران و پاندمی کووید نوزده. بیماری های فراگیر و عالمگیر مُهرشان را بر تاریخ ها و حافظه ها حَک می کنند. با شیوع عالَمگیر ها و واگیرها، سال ها می شوند سال وبا، سال تیفوس و سال طاعون. کرونا هم همه چیز را متاثر ساخت، از جسم و جان گرفته تا زندگی و زیست جهان؛ از شیوه های کسب و کار تا همه راه و رسم های روزگار. این گونه بود که هزار و سیصد و نود و نه، «سال کرونایی» شد. وصف کامل این سال در دفتر و کلام نمی گنجد. اما به قدر توان می شود چند جمله و گفتار، روایتی از آن ارائه کرد.

خلاصه سخنم این است که سال نود و نه سال تأمل و بازاندیشی بود برای نظام حکمرانی و شهروندان، بازاندیشی که از درون تغییرات این سال بیرون آمد و باید منتظر بود و دید پیامد این موقعیت چه خواهد شد. در سال نود و نه از فرهنگ و شیوه زندگی آشنایی زدایی شد. روزنامه نگاران و دانشگاهیان و هنرمندان درگیر این آشنایی زدایی شدند تا یادآوری کنند و به این سال و روزگار پر درد و دغدغه زبان ببخشند و حافظه زمان را فعال و خلاق سازند.

سال نود و نه نباید و نمی تواند فراموش شود. باید از آن گفت و نوشت تا درس هایی واقعی از آن برای نسل های دیگر بماند، درس هایی که زندگی را انسانی تر نماید و انسان ها را انسانی تر سازد. از یادآوری این سال نباید غافل ماند یا خسته شد، چرا که این غفلت و خستگی موجب تکرار فاجعه ها خواهد شد. باید بارزترین جلوه ها و پنهان ترین رخدادهایش را نوشت تا ما و همه آن ها که می آیند آگاه تر به طبیعت، انسان و جامعه نگاه کنند و بینایی و روشنایی را پاس بدارند.

سال نود و نه نشان داد که از فاجعه های گذشته درس نگرفته بودیم و فراموش مان شده بود که طبیعت منابعش نامحدود نیست، مصرف هم باید حدی پیدا کند، انسان هم آسیب پذیر است، و نیاز ما به مهربانی و مراقبت بیش از این هاست.

سال نود و نه یادآوری کرد که مسئولیت، ضروری ترین واژه ای است که باید همواره آن را یادآور شد. سال نود و نه نشان داد که چقدر محتاج پرستاران و پزشکان و نیازمند دانستن های بیش تر و بیش تر هستیم.

سال نود و نه ما را متواضع کرد و نشان داد چقدر محتاج یکدیگریم. باری، باید این سال را نوشت و خواند و شنید و دید. مباد که رفتگان این سال، رنج هایش، فقرها و فلاکت هایش عادی شوند و طبیعی. مباد که فردای این سال باز درها روی همان پاشنه ها بچرخند و دردها و تبیعض ها، سرکوب ها، فقرها، نابخردی ها، نامردمی ها و ناداری ها و نادانی ها همچنان تولید و بازتولید شوند.

سال نود و نه، منتها الیه نود و نه سال و بل نود و نه قرن بود و هست و باید از این سال و روزها و لحظه هایش سخن ها گفت و رمزگشایی ها کرد تا سال های بعد از آن بتوان زندگی بهتر و انسانی تری ساخت.

https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA
2.9K views11:15
باز کردن / نظر دهید
2021-03-19 06:05:21 سال 1399، سال فلاکت و فرهنگ

نعمت الله فاضلی

سال 1399 به پایان رسید، اما دفتر کرونا همچنان باز است. در این سال هزاران نفر جانشان را از دست دادند، هزاران نفر در بیماری روزهای سختی را گذراندند، هزاران هزار نفر با فقر و نداری دست و پنجه نرم کردند و همچنان اسیر فقرند. کرونا بحران جهانی بود. ما علاوه بر آن، درگیر تحریم های سخت بین المللی بودیم و همچنان هستیم. فقری که تحریم ها بر مردم ما تحمیل کرده، بیش از کرونا زندگی را بر میلیون ها نفر تلخ کرده است. سال 1399 این گونه بود که «سال فلاکت» شد.

اما در این سال ناگزیر شدیم تا بیش از همیشه به انسان بیندیشیم و به رنج ها و سلامت او توجه کنیم. کرونا ما را به قرنطینه برد و مفهوم جدیدی به نام «فاصله اجتماعی» را رواج داد. در این سال بود که دریافتیم روابط اجتماعی، آیین ها و مناسک و تشریفات برای زندگی ما چه کارکردهایی دارند.

خانه در سال 1399 برای ما اهمیتی تازه پیدا کرد. اهمیت علم مجددا برای مان برجسته شد و ناگزیر شدیم برای نجات به سراغ علم برویم. همچنین بازار با بحران روبرو شد و ناگزیر شدیم مصرف را گونه ای دیگر ببینیم و درباره اش بیندیشیم.

شاید مهم ترین تجدید نظرها مربوط به شیوه سلطه و بهره کشی ما از طبیعت باشد. کرونا محصول بر هم خوردن تعادل انسان و طبیعت است. بحران های زیست محیطی و شیوع کرونا موجب شدند تا ما در ایران به پایداری محیط زیست و توسعه پایدار بیش از گذشته توجه کنیم. این ها و بسیاری نکات دیگر بازاندیشی هایی بوده اند که لاجرم ما را به خلق و گسترش فرهنگی دیگر وادار و دعوت می کند.

من نیز در مقام معلم انسان شناسی (مانند بسیاری معلمان و محققان دیگر) تمام سال 99 را درگیر توسعه این توجه به فرهنگ و ضرورت بازاندیشی بودم. اسفند سال 1398 که کرونا آمد و به کرونانگاری مشغول شدم از همان ابتدا از بحران فراگیر و ضرورت تأمل و بازاندیشی در تمام ساختارها و سیاست ها و حتی سوژه ها صحبت کردم. تمام سال را صرف نوشتن، اندیشیدن و سخن گفتن درباره کرونا و بازاندیشی های ممکن و ضروری کردم. نمی دانم حاصل این تلاش ها چه بود اما باورم این بود که ره بادیه رفتن به از نشستن باطل است.

اکنون سال 1399 ،سال فلاکت و فرهنگ، خاتمه یافت و سال 1400 را آغاز می کنیم. گمانم این است که این سال نیز درگیر فلاکت و فرهنگ خواهیم بود. اگر خواهان آینده ای بهتر هستیم ناگزیر باید اراده ای جمعی برای تجدید نظرهای واقعی و عملی هم در نظام حکمرانی و گفتمان حاکم و هم در شیوه و سبک زندگی شهروندان صورت گیرد.

راه عملی برای تحقق چنین تجدید نظرهایی این است که هر کس در هر جایی با هر نقش و مسئولیتی، تصمیم بگیرد «آغازی تازه» در فعالیت ها و زندگی اش تجربه کند. البته این توصیه و راهبردی کلی و فاقد هرگونه دستور العمل اجرایی است.

در مقامی نیستم که دستورالعمل اجرایی برای تحقق چیزی تدوین کنم. تنها کاری که از دست من بر می آید این است که به فرایند بازاندیشی و گسترش آن از طریق گفت و گوهای عمومی کمک کنم. ما نیازمند تقاضای اجتماعی برای گسترش بازاندیشی هستیم. امیدوارم 1400 سال تعمیق بازاندیشی و تحقق آن باشد. در غیر این صورت شاهد گسترده شدن و عمق یافتن فلاکت و شاید فروپاشی خواهیم بود. در این صورت فرهنگ هم دیگر نمی تواند کاری برای جامعه کند.

@DrNematallahFazeli
.........................................
https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA
2.4K viewsedited  03:05
باز کردن / نظر دهید
2021-03-15 22:47:28 ترقه چهارشنبه سوری: تصویر یک زندگی

سردار فتوحی/ دکتری جامعه شناسی

در خیابان قدم می زدم غرق در فکر و خیال بودم، به طور غیر قابل پیش بینی صدای مهیبی در کنارم شنیدم که صدای انفجار یک ترقه بود. تپش قلب گرفتم چون ناگهانی و لحظه ای بود و من که در وادی کارم سیر میکردم و ناگهان صدای ترقه من را وارد وادی دیگری کرد، گویی یک انقلاب بود. بعد از چند دقیقه، فکر می کردم این اتفاق برای من چقدر آشناست، نه انفجار ترقه، بلکه ترقه ای شدن زندگی یک انسان ایرانی است. در زندگی ترقه ای همه چیز در لحظه اتفاق می افتد، پیش بینی نمی شود و غافلگیرت می کند... هرلحظه امکان پرت آن وجود دارد، نمی توانی جایی متمرکز شوید و یا تمرکز ذهنی کنید زیرا یک ترقه کافی است حواس تو را پرت کند. چنانچه فرانتس نویمان در کتاب بهیموت می گوید چنین انسانی به هیچ چیز و هیچ مکانی متعلق نیست و خود را متعلق نمیداند بلکه همواره ناآرام و سیال است.

اگر به زندگی ما توجه کنید خواهید دید که سراسر زندگی ما ترقه است:

گاهی به جای انفجار ترقه، انفجار قیمت را می شنوید. زمانی سرمایه را در بورس میگذارید، یا ماشین، خانه ، زمین و ...را خریده اید و یا به دلایلی نخریده اید و بعد از چند روز(چند ماه) با قیمتی مواجهه می شوید که همانند ترقه شما را دچار شوک و تپش قلب میکند، با شنیدن قیمتها شما از یک وادی وارد وادی دیگری میشوید.

گاهی به جای انفجار ترقه، انفجار صدایی را می شنوید که شما را دچار شوک می کند. این مورد را میتوان به مصاحبه ها، سخنرانی ها و گفتگوهای برخی از مدیران و مسئولینی اشاره داشت که در خصوص زندگی و شیوه اخلاقی مردم سخن میگویند که نه تنها هیچ ارتباطی با زندگی مردم ندارد بلکه به هیچ زمان و مکانی ارتباط ندارد، و همانند ترقه گفتن چنین سخنی، غافلگیرت میکند.

گاهی به جای انفجار ترقه، با انفجار یک شایعه، کلیپ، سلبریتی و... مواجه می شوید. مثلاً به طور ناگهانی شبکه های مجازی مملو از کلیپ یک نفر می شود که یا قسمتی از بدنش را عریان کرده است، حرف رکیکی زده است، یا فحش و زورگیری کرده است. این کلیپ و شایعه و ... همانند ترقه برای چند روزی قلب جامعه را به تپش می اندازد و حواس جامعه را پرت میکند و همه را به آن مشغول میکند.

منبع این مطلب: ارسالی مخاطب گرامی کانال

https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA
2.5K views19:47
باز کردن / نظر دهید
2021-03-15 11:16:12 چگونه فلسفۀ علوم اجتماعی بخوانیم؟

سیدمحسن ملاباشی

«چگونه فلسفۀ علوم اجتماعی بخوانیم؟» طبیعی است پاسخ‌دادن به این پرسش، مانند پاسخ‌دادن به پرسش‌های مطالعاتی دیگر، به مخاطب بستگی دارد. به این معنا که از خواندن فلسفۀ علوم اجتماعی چه هدفی را دنبال می‌کند، با این عرصه تا چه اندازه آشناست، چقدر با علوم اجتماعی و با چه حوزه‌هایی از آن آشنایی دارد و آشنایی‌اش با فلسفه در چه حدی است و... .

اما ضمن نادیده‌نگرفتن همۀ این نکته‌ها و ویژگی‌ها همواره تلاش کرده‌ام دست‌کم پاسخی روشن و تا حدی منظم با مخاطبان در میان بگذارم و بازخوردهای مثبتی هم از آن‌ها گرفته‌ام و به همین دلیل، این پاسخ را در اینجا به اشتراک می‌گذارم؛ اما پیش از آن، برای اینکه بتوانم منطق پیشنهادم را بهتر و بیشتر آشکار سازم، کتاب‌های فلسفۀ علوم اجتماعی را دسته‌بندی می‌کنم.

کتاب‌های فلسفۀ علوم اجتماعی را از نظر پارادایم می‌توان به دو دستۀ اصلی تقسیم کرد. دستۀ اول، کتاب‌هایی هستند که نویسنده از موضع و منظر پارادایمی مشخص به برخی پرسش‌های فلسفۀ علوم اجتماعی پاسخ داده است؛ برای مثال، کتاب ایدۀ علم اجتماعی اثر پیتر وینچ به‌طور مشخص، ذیل پارادایم تفسیری جای می‌گیرد و به تعدادی از پرسش‌های فلسفۀ علوم اجتماعی از منظر این پارادایم پاسخ می‌دهد و پارادایم‌ اثباتی را به‌شدت به نقد می‌کشد. کتاب فلسفۀ علوم اجتماعی؛ به‌سوی پراگماتیسم اثر پاتریک برت هم در همین دسته جای می‌گیرد که نویسنده ‌می‌کوشد افزون بر طرح پیشنهادی پراگماتیستی برای فلسفۀ علوم اجتماعی، تا حدی از منظر پراگماتیسم آرای اندیشمندان برجسته را نیز بازخوانی کند.

اما دستۀ دوم، آثاری هستند که نویسنده بیشتر در جایگاه مفسر و تحلیلگر تلاش می‌کند همۀ پاسخ‌های موجود یا دست‌کم، برجسته‌ترین و مهم‌ترین پاسخ‌های موجود به پرسش‌های فلسفۀ علوم اجتماعی را گرد آورد و با مخاطب در میان بگذارد. البته این گردآوری به‌معنای سکوت نویسنده در قبال کاستی‌ها و برتری‌های هرکدام از این پاسخ‌ها نیست و به‌فراخور بحث، هرکدام را کم‌وبیش به نقد هم می‌کشد. کتاب پارادایم‌های تحقیق در علوم انسانی اثر نورمن بلیکی و فلسفۀ علوم اجتماعی؛ بنیادهای فلسفی تفکر اجتماعی اثر تد بنتون و یان کرایب در این دسته جای می‌گیرند.

البته در اینجا نمی‌توان از آنچه لاورنس نیومن در ابتدای جلد اول کتاب شیوه‌های پژوهش اجتماعی: رویکردهای کیفی و کمی می‌گوید هم چشم پوشید. آشکار است که منابع دیگری هم هستند که در هر دو دسته جای می‌گیرند.

ادامه یادداشت را در لینک زیر بخوانید
https://virgool.io/@sociologyat1glance/cb3gpcc0syyg

منبع این مطلب:
@philosophyofss
.........................................
@sociologyat1glance
2.1K views08:16
باز کردن / نظر دهید
2021-03-14 16:30:14 هرمنوتیک شلایرماخر؛ روشی برای بازتولید فهم و تفسیر

سحر گرمابدشتی

در تاریخ مباحث تفسیری غرب، نخستین بار شلایرماخر هرمنوتیک را "علم" و یا "فن" تفهم دانسته است. در صورت های قبلی هرمنوتیک، هم در مبانی نظری و هم در روش شناسی عمومی، هرمنوتیک مجموعه ای از قواعد و اصول است که بکار بستن آنها برای رسیدن به تفسیر یک متن لازم است. شلایرماخر بر آن بوده که از این مجموعه قوانین و اصول گذر کرده، به فراسوی آن رفته و هرمنوتیک را به دانش منسجمی که مبنای تفهم را در همه دیالوگ ها روشن می کند، مبدل سازد.

هرمنوتیک شلایرماخر ویژگی های خاصی دارد که آن را از دیگران متمایز می سازد. وی بنیانگذار هرمنوتیک مدرن می باشد. یکی از نوآوری های شلایرماخر آن است که مساله ماهیت فهم و تفسیر متن را در زمره مباحث هرمنوتیک درآورد. پیش از وی، هرمنوتیک را تنها تکنیک و منطق کمکی برای حصول فهم، تفسیر و رفع ابهام از متن می شناختند و هیچگاه از ماهیت فهم و موانع آن بحث نمی کردند.

شلایرماخر فهم و تفسیر را "بازسازی" و "بازتولید" می دانست. زمانی که یک هنرشناس به فهم اثر هنری روی می آورد، در واقع به بازسازی تاریخی آن پرداخته و بر آن است که به دنیای ذهنی آفریننده اثر، نفوذ و معانی آن را درک کند. یعنی برای فهم اثر باید ذهنیت آفریننده آن را بشناسد.

شلایرماخر به لحاظ کمی نیز قلمرو هرمنوتیک را گسترش داد. از نظر او، هرمنوتیک محدود به متون دینی نیست و هرگونه متنی را شامل می شود؛ حتی متن های بیگانه و ترجمه شده را نیز پوشش می دهد. همچنین، هرمنوتیک از مرز نوشتار گذشته، شامل گفتار نیز می شود.

هرمنوتیک شلایرماخر، هم نشان از فلسفه انتقادی دارد و هم نشان از فلسفه رمانتیک. نشان از فلسفه انتقادی دارد، زیرا او در آرزوی وضع قانون ها و دستورهای همگانی و فراگیری برای فهم بود. حکایت از فلسفه رمانتیک دارد، زیرا فهم یک نویسنده و تصویربرداری او از یک متن پیچیده، رمانتیک خوانده می شود.

منبع این مطلب: ارسالی مخاطب گرامی کانال

https://t.me/joinchat/AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA
2.2K viewsedited  13:30
باز کردن / نظر دهید
2021-03-14 10:42:05  چرخش تکنولوژیک و جهش پارادیمی آموزش؛  یک مسأله و درهمان حال  یک راه حل

مقصود فراستخواه

همدستی کووید 19 با 5جی؛ دوئل اینترنت و آموزش در ایران

هشتمین کنفرانس ملی آموزش و توسعه سرمایه انسانی

لینک دسترسی به فایل این سخنرانی
https://www.instagram.com/p/CMXXW8ahE_L/
https://farasatkhah.blogsky.com/1399/12/23/post-720/%d9%87%d9%85%d8%af%d8%b3%d8%aa%db%8c-%da%a9%d9%88%d9%88%db%8c%d8%af-19-%d8%a8%d8%a7-5%d8%ac%db%8c%d8%9b-%d8%af%d9%88%d8%a6%d9%84-%d8%a7%db%8c%d9%86%d8%aa%d8%b1%d9%86%d8%aa-%d9%88-%d8%a2%d9%85%d9%88%d8%b2%d8%b4-%d8%af%d8%b1-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86
.................................
@mfarasatkhah
.........................................
@sociologyat1glance
1.9K viewsedited  07:42
باز کردن / نظر دهید