2022-12-31 22:23:54
«گلادیاتورهای روزمره»
ــ یا روایت سیاسیشدن زنان ــ
هر شهروندی فارغ از جنسیتش میتواند به دلیلی سیاسی شود؛ یعنی دغدغه، اهداف و مطالبات سیاسی پیدا کند و در نتیجه با سیاست درگیر شود. یک کارگر ممکن است از رهگذر مسائل معیشتی، یک روزنامهنگار از رهگذر سانسور، یک نویسنده از رهگذر آرمانهایش، یک اقلیت از رهگذر تبعیض، یک کارفرما از رهگذر قوانین ضدسرمایه، یک بازرگان از رهگذر قوانین ضدتجاری و هر کس دیگری از یک مسیری ممکن است سیاسی شود. البته ممکن است گاه سیاست آنقدر فضول، سمج و مداخلهگر باشد که شهروند به انواع دلایل خود را ناگزیر ببیند سیاسی شود. هر چه مداخلۀ سیاست در زندگی شهروندان بیشتر باشد، شهروندان نیز بیشتر ترغیب میشوند با سیاست درگیر شوند.
اما مسئلۀ ما در این نوشتار این است که خاصه زنان چرا سیاسی شدهاند؟ یعنی انگیزههای ویژۀ زنانه چه بوده است؟ اگر بخواهم حرف آخر را اول بزنم و بعد شرحش دهم، باید بگویم کانونیترین مسئله زنان برای سیاسی شدن در ایران این بوده است که «اصل لذت از زندگی» برای زنان به رسمیت شناخته نمیشده است. البته در زبان رایج سیاسی و اجتماعی معمولاً کسی به این صراحت این حرف را نمیزند و به جای آن به «معلولهای این محرومیت» اشاره میکند. اتفاقاً همین نشان میدهد «لذت» همچنان یک تابوست که صحبت صریح دربارۀ آن امتیاز منفی به بار میآورد و گوینده را در معذوریت و در موضعی پیشاپیش باخته قرار میدهد.
البته در فرهنگ حاکم در ایران لذت همیشه با ریا، تعارف و شرم فروپوشانده شده است و انسانها از اینکه به صراحت بخواهند اعتراف کنند پی لذتند، خودداری میکنند (همانطور که «سود» بار منفی دارد و آدمها از اینکه دنبال سودند، باید کمی شرمنده باشند ــ در حالی که «سودطلبی» یکی از ارکان یک نظم اجتماعیِ سالم است). اما این لذتپوشی و عدم به رسمیت شناختن لذت دربارۀ زنها به مراتب بیشتر تابو بوده است.
بگذارید مثالی ساده بزنم: زنان متولد دهه پنجاه و شصت معمولاً سیگار کشیدنشان را از والدینشان پنهان میکردند (حتی وقتی بزرگسال بودند و خود بچه داشتند)، در حالی که برادران یا شوهران همان زنان به سادگی پیش والدینشان سیگار میکشیدند. سیگار لذتی بود که برای زن زشت بود. تا همین چند سال پیش به ندرت میدیدید زنی علنی در خیابان سیگار بکشد. این یک نمود خفیف تحریم لذت برای زنان است تا برسد به موارد بسیار شنیع و کمیابتر (و البته خوشبختانه رو به انقراض) مانند ختنه دختران. ریشۀ سنتِ شنیع ناموسکشی نیز به همین ممنوعیت لذت برای زن میرسد. اگر زن بر بدنش مالکیت ندارد، به این دلیل است که نتواند خودش دربارۀ «لذت از زندگی» (به معنای عام) تصمیم بگیرد. یعنی حتی آن مسئلۀ مالکیت بر تن که بزرگترین نقطۀ مناقشۀ زنان است نیز خود معلولِ تحریم لذت است.
این مبارزۀ زنان که امروز به سطح و ساحت سیاسی رسیده است، اول از بطن جامعه و خانواده سر همین مسئله آغاز شد. پیش از جبهۀ سیاسی، این مبارزه در سطح خانوادگی و اجتماعی جریان داشت. در مرحله قبل کار هنوز به مبارزه با سیاست نرسیده بود، بلکه اول باید خاکریزهای خانوادگی و اجتماعی فتح میشد. حکومت هم آسودهخاطر میدانست که جامعه خندقی میان سیاست و زنان معترض کشیده است و زنان در نهایت در آن خندقها آنقدر درگیر میشدند که به دیوارهای قلعۀ سیاست نمیرسیدند. اما اینک آن فاصله اجتماعی میان زنان و سیاست از میان برداشته شده. جامعه تصرف شده (به حدی نسبی، اما معنادار). این را وقتی میفهمیم که برای مثال در ویدئویی زنی که خود را آمر به معروف معرفی میکند، مستأصل از یک نمایندۀ مجلس میخواهد که دولت از همۀ ابزارهای حکومتی برای مهار بیحجابی استفاده کند، زیرا کنترل این وضع دیگر از توان آمران به معروف خارج است.
اما برگردیم به جامعه و محدودیتِ اصلِ لذت برای زنان. نهایت امتیازی که جامعه حاضر بود به زن بدهد این بود که نه لذت، اما «نیاز» او را به رسمت بشناسد. جامعه زمانی «لذت» را برای زن میپذیرفت که در جامۀ «نیاز» تعریف شده باشد. مثلاً جامعه نهایتاً حاضر بود رابطه با مرد را «نیاز» زن بداند. اینک بیایید به پشتِ واژۀ «نیاز» برویم تا بفهمیم ذهن پیچیدۀ جامعه چطور از پذیرش اصلِ لذت برای زن امتناع میکرد! خود مفهوم «نیاز» مفهومی کاملاً سازشکارانه و اصلاً فریبکارانه است. تعبیر «نیاز جنسی» در نگاه نخست تعبیر دقیق و درستی به نظر میرسد و تصور میشود نگاه انسانیِ درست و غیرمردسالارانهای پشت آن نهفته است، اما این برداشت کاملا غلط است. تعبیر نیاز جنسی یک کلک اجتماعی بزرگ است! بگذارید شرح دهم...
(ادامه در پست بعدی...)
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
7.9K viewsمهدی تدینی, edited 19:23