Get Mystery Box with random crypto!

تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی

لوگوی کانال تلگرام tarikhandishi — تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی ت
لوگوی کانال تلگرام tarikhandishi — تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی
آدرس کانال: @tarikhandishi
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 86.23K
توضیحات از کانال

ایدئولوژی‌، اندیشه و تاریخ سیاسی
مهدی تدینی، مترجم، نویسنده و پژوهشگر
برخی کتاب‌ها:
عناصر و خاستگاه‌های حاکمیت توتالیتر (سه جلد)
فاشیسم و کاپیتالیسم
نظریه‌های فاشیسم
جنبشهای فاشیستی
لیبرالیسم
بوروکراسی
اینستاگرام
https://instagram.com/tarikhandishii

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 24

2022-07-03 21:17:45 (ادامه از پست پیشین)

نه کاپیتالیست، نه شرکتدار و نه زارع هیچ یک تعیین نمی‌کند چه چیز باید تولید شود. این را مصرف‌کننده تعیین می‌کند. تولیدکنندگان برای مصرف شخصی خودشان تولید نمی‌کنند، بلکه برای بازار تولید می‌کنند. آن‌ها می‌خواهند محصولاتشان را بفروشند. وقتی مصرف‌کنندگان کالاهای عرضه شده به خود را نمی‌خرند، صاحب کسب‌وکار نمی‌تواند هزینه‌های خود را پوشش دهد. پولش را از دست می‌دهد. وقتی او نمی‌‌تواند نحوۀ کار خود را با خواسته‌های مصرف‌کنندگان سازگار کند، خیلی زود از آن جایگاه مهم خود در پشت سکان برداشته می‌شود. دیگرانی که به نحو بهتری موفق می‌شوند تقاضای مصرف‌کنندگان را تأمین کنند، جای او را می‌گیرند.

در نظام کاپیتالیستیِ اقتصاد بازار حاکمان واقعی مصرف‌کنندگانند. آن‌ها هستند که ــ وقتی می‌خرند یا از خریدی صرف نظر می‌کنند ــ تصمیم می‌گیرند چه کسی صاحب سرمایه باشد و چه کسی باید کارخانه‌ها را اداره کند. آن‌ها مشخص می‌کنند چه چیزی، چه مقدار و با چه کیفیت باید تولید شود. نگرش‌های مصرف‌کنندگان برد و باخت شرکتداران را تعیین می‌کند. آن‌ها فقیران را ثروتمند و ثروتمندان را فقیر می‌کنند. آن‌ها رئیسانی سهلگیر نیستند؛ لبریز از هوس‌ها و خیالات متفاوتند؛ متغیر و محاسبه‌ناپذیر. آن‌ها سرسوزنی به خدمات پیشین وقعی نمی‌نهند. به محض آن‌که چیزی به آن‌ها عرضه می‌شود که آن را بیش‌تر می‌پسندند یا ارزان‌تر درمی‌آید، تأمین‌کنندۀ قدیمی‌شان را رها می‌کنند. هیچ‌چیز برای آن‌ها مهم‌تر از رضایت خودشان نیست. آن‌ها نه به فکر منافع دیرینۀ سرمایه‌دارانند و نه به سرنوشت کارگرانی اهمیت می‌دهند که شغلشان را از دست می‌دهند، وقتی اینان به عنوان مصرف‌کننده از خرید آنچه پیش‌تر می‌خریده‌اند خودداری می‌کنند.

وقتی می‌گوییم تولید کالای الف دیگر نمی‌ارزد، به چه معناست؟ این نشان‌دهندۀ این واقعیت است که مصرف‌کنندگان تمایلی ندارند به تولیدکنندۀ کالای الف آن‌قدر پول بپردازند تا بهای لازم برای عوامل ضروری تولید را پوشش دهد، در حالی که در همان زمان درآمدهای گروهی دیگر از تولیدکنندگان از هزینه‌های تولیدشان فراتر می‌رود [و به عبارت دیگر، سود می‌کنند]. تقاضای مصرف‌کنندگان مبنای توزیع عوامل تولید مختلف در شاخه‌های مختلفِ تولید کالاهای مصرفی است. از این رو، این مصرف‌کنندگانند که تصمیم می‌گیرند چه مقدار مواد خام و نیروی کار برای تولید کالای الف و چه مقدار برای کالاهای دیگر باید مصرف شود. از این رو، متضاد انگاشتن تولید برای سود و تولید برای مصرف بی‌معناست. بر پایۀ انگیزۀ سود، تولیدکننده مجبور است کالاهایی را برای مصرف‌کنندگان تأمین کند که ضروری‌تر از هر کالای دیگری مورد نیاز آن‌هاست. اگر شرکتدار مجبور نباشد به انگیزۀ سود پایبند بماند، می‌تواند از کالای الف میزان بیش‌تری تولید کند، با آن‌که مصرف‌کننده ترجیح می‌دهد کالای دیگری را دریافت کند. انگیزۀ سود دقیقاً عاملی است که کاسب را به بهترین نحوِ تولیدِ کالاهایی وامی‌دارد که مصرف‌کنندگان می‌خواهند مصرف کنند.

به این نحو، نظام تولید کاپیتالیستی نوعی دموکراسی اقتصادی است که در آن هر پنی حق رأی می‌دهد. مصرف‌کنندگان مردم حاکمند. سرمایه‌داران، شرکتداران و زارعان وکلای شهروندانند. اگر آن‌ها [از خواست مردمِ حاکم] تبعیت نکنند، وقتی نتوانند به پایین‌ترین هزینه‌های ممکن آنچه را مورد تقاضای مصرف‌کنندگان است، تولید کنند، منصبشان را از دست می‌دهند. وظیفۀ آن‌ها این است که خادم مصرف‌کنندگان باشند. سود و زیان ابزارهایی است که مصرف‌کنندگان از طریق آن‌ها عنان فعالیت‌های اقتصادی را محکم در دست می‌گیرند.


مهدی تدینی

همچنین پیشنهاد می‌کنم مجموعه گفتارهای بنده دربارۀ لیبرالیسم را در این فایل بشنوید: «لیبرالیسم»

#لیبرالیسم #کاپیتالیسم #بازار_آزاد #مصرف_کننده
@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
20.9K viewsمهدی تدینی, 18:17
باز کردن / نظر دهید
2022-07-03 21:17:45 «مصرف‌کننده‌ستیزی فرجام ناگزیرِ کاپیتالیسم‌ستیزی»


چند وقت پیش متن کوتاهی را استوری کردم با این مضمون که «ضدیت با کاپیتالیسم» یا نظم اقتصادی لیبرال در نهایت به «ضدیت با مصرف‌کننده» تمام می‌شود. در واقع نوشته بودم: کاپیتالیسم در واقع به معنای «مصرف‌کننده‌سالاری» است و «کاپیتالیسم‌ستیزی» در نهایت به «مصرف‌کننده‌ستیزی» منجر می‌شود و گفته بودم ذلیل شدن مصرف‌کنندۀ ایرانی نیز نتیجۀ دهه‌های متمادی نفرت از کاپیتالیسم است.

آن زمان دوستان زیادی پرسیده بودند منطق این ادعا چیست و خواستار توضیحی شده بودند. دلیل این ادعا این است که در منطق اقتصادیِ لیبرال، حاکم بازار نه سرمایه‌داران، بلکه مصرف‌کنندگانند. هر چه سیاست‌گذاری اقتصادی ضدکاپیتالیستی‌تر باشد، در نهایت حاکم اصلی اقتصاد، یعنی مصرف‌کننده، ذلیل‌تر می‌شود. در ادامه چند پاراگراف از لودویگ فون میزِس، اقتصاددان لیبرال، برای توضیح این قضیه می‌آورم. این چند پاراگراف از کتاب «بوروکراسی» است که به زودی نسخۀ فارسی آن را در نشر پارسه، منتشر می‌کنم.

اما پیش‌تر در چند سطر جان کلام را بگویم: نظم کاپیتالیستی مدیریتی سودمدار دارد. این سود از طریق تولید و فروش حاصل می‌شود. تولیدکننده دائم ــ دقیقاً دائم! ــ باید مصرف‌کننده را از بابت کیفیت و قیمت مناسب کالای خود مطمئن کند ــ آن هم مصرف‌کننده‌ای که پر از هوس است و بسیار بی‌وفاست! تولید کاپیتالیستی یک فرایند دائمی مجاب کردن است. تولیدکننده دائم باید مصرف‌کننده را مجاب کند بالاترین کیفیت را با بهترین قیمت عرضه می‌کند. از دیگر سو، تولیدکننده رقیبان بی‌رحمی دارد که آن‌ها نیز برای بقای خود دنبال سود هستند و آن‌ها نیز در رقابتی بی‌رحمانه باید روی آب بمانند. بنابراین، جدالی میان تولیدکنندگان سر جذب مصرف‌کننده درمی‌گیرد. تولیدکننده بابت گران‌تر بودن محصول خود باید دلیل و توجیه قانع‌کننده و معقولی داشته باشد، وگرنه برچسب گرانفروش می‌خورد و با کاهش فروش روبرو می‌شود.

در یک کلام، سرمایه‌داران وکلای مصرف‌کنندگانند. باید بگردند، ارزان‌ترین فرایند تولید را همزمان با کارآمدترین نیروی انسانی و فناوری فراهم آورند. برندۀ نهایی این جدال سخت مصرف‌کننده است که بالاترین کیفیت ممکن را به معقول‌ترین بهای ممکن به دست می‌آورد. این رقابت نفسگیر باعث می‌شود بسیار از سرمایه‌داران خود به شدت ضدکاپیتالیست می‌شوند و دائم دنبال اینند تا با ابزارهای سیاسی، نظام اقتصاد آزادِ لیبرال‌ــ‌کاپیتالیستی را از بین ببرند و بازار را بدون رقیب قبضه کنند. به همین دلیل، پولدارها یا سرمایه‌داران بیش‌تر از سایر مردم با نظم کاپیتالیستی مخالفند، زیرا آن‌ها را شبانه‌روز در مضیقه می‌گذارد و هر آن هم ممکن است در رقابت عقب بیفتند. جامعۀ هوشمند، باید برای نفع خودش و تحقق مصرف‌کننده‌سالاری، از نظم کاپیتالیستی دفاع کند و اجازه ندهد سرمایه‌داران پرنفوذ ــ و سایر نیروهای ضدلیبرال ــ اقتصاد آزاد را نابود کنند. نابودی اقتصاد آزاد و نظم کاپیتالیستی در نهایت به ذلیل شدن مصرف‌کننده و بُرد شرکتداران ضدلیبرال منجر می‌شود.

در ادامه دعوت می‌کنم چند پاراگراف فون میزس بخوانیم. اما پیش از خواندن باید یک نکته بگویم:

مانند همۀ مباحث دیگرم دربارۀ لیبرالیسم، قصدم اثبات ادعایم نیست. بلکه برایم مهم این است به «منطق لیبرال» پی ببریم. قرار نیست در این نوشتار کوتاه من چیزی را به شما اثبات کنم. فرایند اثبات و اقناع طولانی‌تر و دامنه‌دارتر از یک پست اینستاگرامی/تلگرامی است. اما اصرار دارم به «منطق لیبرال» پی ببریم. اول درک منطق، بعد هر کس تا پایان عمر وقت دارد آن منطق را نقد کند.


کاپیتالیسم یا اقتصاد بازار نوعی نظام همکاری و تقسیم کار اجتماعی است که بر مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید استوار است. عوامل تولید مادی در مالکیت هر یک از شهروندان ــ سرمایه‌داران و زمینداران ــ قرار دارد. کارخانه‌ها و مزارع را شرکتداران و کشاورزان اداره می‌کنند؛ یعنی افراد و اتحادیه‌هایی متشکل از افراد که سرمایه و زمین یا متعلق به خود آن‌هاست یا مالکان آن را به آن‌ها قرض یا اجاره داده‌اند. شرکتداری آزاد ویژگی شاخص کاپیتالیسم است. هدف هر یک از شرکتداران ــ چه کاسب چه زارع ــ کسب سود است.
سرمایه‌داران، یعنی شرکتداران و زارعان، ابزار ادارۀ امور اقتصادی‌اند. آن‌ها سکاندارند و کشتی را هدایت می‌کنند. اما جهت را آن‌ها تعیین نمی‌کنند. آن‌ها جایگاه بالادست را در اختیار ندارند، آن‌ها فقط سکاندارانی‌اند که فرمان‌های کاپیتان را بی‌قیدوشرط اطاعت می‌کنند. کاپیتان کیست؟ مصرف‌کننده.

(ادامه در پست بعدی...)

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
14.2K viewsمهدی تدینی, 18:17
باز کردن / نظر دهید
2022-07-02 20:39:53 «لیبرالیسم ــ جلسۀ بیست‌وششم (آخر)»

فایل شنیداری جلسۀ بیست‌وششم خوانش و شرح کتاب «لیبرالیسم»، اثر لودویگ فون میزس. با این جلسه بررسی لیبرالیسم بر اساس کتاب میزس به پایان می‌رسد.

فایل جلسات پیشین: جلسهٔ اول | جلسۀ دوم | جلسۀ سوم | جلسۀ چهارم | جلسۀ پنجم | جلسۀ ششم | جلسۀ هفتم | جلسۀ هشتم | جلسۀ نهم | جلسۀ دهم | جلسۀ یازهم | جلسۀ دوازدهم | جلسۀ سیزدهم | جلسۀ چهاردهم | جلسۀ پانزدهم | جلسۀ شانزدهم | جلسۀ هفدهم | جلسۀ هجدهم | جلسۀ نوزدهم | جلسۀ بیستم | جلسۀ بیست‌ویکم | جلسۀ بیست‌ودوم | جلسۀ بیست‌وسوم | جلسۀ بیست‌وچهارم | جلسۀ بیست‌وپنجم

برای پیگیری این گفتارها به صورت زنده، صفحۀ اینستاگرام بنده را دنبال کنید: آدرس صفحۀ اینستاگرام

#گفتار_لایو #لیبرالیسم
@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
14.1K viewsمهدی تدینی, edited  17:39
باز کردن / نظر دهید
2022-07-01 12:42:51 «چرا لیبرالیسم؟»

با آقای دکتر موسی غنی‌نژاد عزیز، اقتصاددان لیبرال، گفتگویی زنده در اینستاگرام داشتم که فایل صوتی آن را در این پست می‌توانید ببینید.

فایل تصویری گفتگو را هم در این لینک می‌تونید ببینید: چرا لیبرالیسم؟

همچنین برای پیگیری گفتارهای لایو صفحۀ اینستاگرام بنده را پیگیری کنید: «آدرس صفحۀ اینستاگرام»

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
15.3K viewsمهدی تدینی, edited  09:42
باز کردن / نظر دهید
2022-07-01 12:42:39
«چرا لیبرالیسم؟»

با آقای دکتر موسی غنی‌نژاد عزیز، اقتصاددان لیبرال، گفتگویی زنده در اینستاگرام داشتم که فایل تصویری آن را در این پست می‌توانید ببینید.

فایل صوتی این گفتگو را هم در این پست می‌توانید بشنوید: «فایل صوتی گفتگو با دکتر غنی‌نژاد»

همچنین برای پیگیری گفتارهای لایو صفحۀ اینستاگرام بنده را پیگیری کنید: «آدرس صفحۀ اینستاگرام»

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
21.0K viewsمهدی تدینی, edited  09:42
باز کردن / نظر دهید
2022-06-29 20:37:53 (ادامه از پست پیشین...)

به این ترتیب، برای آن نسل جوانی که با تربیت دینی بزرگ شده بود، از خانواده‌های سنتی و دینی برآمده بود، اما در برابر مدرنیتۀ نیرومند روزگار سکولار شده بود، سوسیالیسم مانند جزیره‌ای امن بود؛ قلعه‌ای استوار و امیدبخش. سوسیالیسم هم سکولار بود و هم ایده‌هایی داشت که می‌توانست به خوبی جایگزین آن ایده‌های دینی شود که در وجود این قشر همچنان شعله‌ور بود. حالا هم می‌شد با دنیای جدید کنار آمد و هم می‌شد از این قلعه به بخشِ کاپیتالیستی‌ــ‌لیبرالیستی آن تاخت. در واقع، می‌شد با بخشی از دنیای مدرن علیه بخش دیگری از دنیای مدرن متحد شد. و البته بی‌تردید سوسیالیسم در نظر یک شیعۀ سکولار بسیار جذاب‌تر می‌نمود تا در نظر یک مسلمان سنی سکولارشده. اصلاً تصادفی نیست که گلسرخی در اوج دفاعیات خود در دادگاه «مولا علی را اولین سوسیالیست عالم» می‌نامد. و اصلاً عجیب نیست که شریعتی آن‌همه به وجه ظلم‌ستیزی تشیع تأکید می‌کرد (و واقعاً امثال مطهری حق داشتند از این بازتفسیرهای سکولار برآشفته باشند! حق با مطهری بود، زیرا می‌فهمید نگاه شریعتی سکولاریستی است و برای بازتفسیر اسلام عناصری غیردینی را وام گرفته است).

اما برویم به انگیزه‌های «سلبیِ» لیبرالیسم‌ستیزی...

در این مورد، همان بلایی سر مفهوم لیبرالیسم و کاپیتالیسم آمد که سر مفهوم «ایران باستان» آمد. از آنجا که شاه از ایران باستان سخن می‌گفت و از این طریق طبعاً پشتوانه‌ای دیرینه برای جایگاه او فراهم می‌شد، مخالفان شاه نیز به شکل خودکار مخالف «ایران باستان» هم می‌شدند. البته استناد شاه به ایران باستان عجیب نبود. هر کس در ایران تاج بر سر می‌نهاد، خود را در امتداد جمشید و کوروش و کیخسرو می‌دانست؛ یعنی در امتداد اسطوره و تاریخ (کافی است سری به چشمه‌علی در جنوب تهران بزنید و نقش برجستۀ فتحعلی‌شاه را در آنجا ببینید که تقلیدی آشکار از طاق بستان است).

بگذارید یک مثال بزرگ تاریخی بزنم. یهودیان در اروپا در دستگاه شهریاران خدمت می‌کردند؛ معمولاً خدمات مالی انجام می‌دادند. یهودیان یک شبکۀ گستردۀ مالی در سرتاسر اروپا داشتند و از این طریق می‌توانستند برای شهریاران اروپا وام‌های کلان جور کنند (روتشیلد این‌چنین به بانکدار اسطوره‌ای و راز‌آلود اروپا تبدیل شد). به هر روی، میان یهودیان و شهریاران اتحادی وجود داشت که نفع آن به دو طرف می‌رسید. شهریاران نیز مدافعان اقلیت‌های یهودی در برابر تعدی جوامع مسیحی بودند. حال هر گروهی از جامعه با شاه درگیر می‌شد و به مخالفت با حکومت برمی‌خاست، بی‌درنگ و به شکل خودکار ضدیهود هم می‌شد، زیرا یهودیان را همدست شاه می‌دید. شاهان وقتی اوج می‌گیرند متحدان خود را بالا می‌برند و وقتی سقوط می‌کنند متحدان خود را هم نابود می‌کنند ــ حال این متحد چه انسان باشد و چه یک امر مفهومی.

دنیای لیبرال و نظم کاپیتالیست با شاه متحد بود. خود شاه نیز با آن‌که در سیاست یکه‌سالار شده بود، اما در اقتصاد و فرهنگ ارزش‌های لیبرال‌ـ‌کاپیتالیستی را ترویج می‌داد. بنابراین، این ایده‌ها نیز فارغ از این‌که چقدر درست یا غلط بود، منفور می‌شد؛ مانند همان ایدۀ «بخواب کوروش ما بیداریم» (یعنی همان ایدۀ تداوم تاریخی سلطنت از ایران باستان تا امروز) که فارغ از درست و غلط بودن آن، نفی می‌شد؛ فردوسی و کوروش فحش می‌خوردند و ایران باستان یک کلک ایدئولوژیک نامیده می‌شد.

اگر شاه ــ به فرض ــ دشمن غرب می‌شد و دائم از ارزش‌های کمونیستی‌ـ‌مارکسیستی دفاع می‌کرد و شوروی را می‌ستود، مطمئن باشید بخشی از این روشنفکرانی که چپ شدند، برعکسِ این، لیبرال‌منش و مدافع ارزش‌های کاپیتالیستی می‌شدند و از سوسیالیسم متنفر می‌شدند. (البته ماهیت پادشاهی طبعاً با مارکسیسم جور درنمی‌آید، چنین فرضی حتی روی کاغذ هم محال است.)

و واپسین نکته هم این‌که این دو عاملِ سلبی و ایجابی دائم همدیگر را تقویت می‌کردند. این دو انگیزۀ سلبی و ایجابی، پیوسته همدیگر را تأیید می‌کردند و به همدیگر دامن می‌زدند و محل تبلور و تجمع آن نیز ایدئولوژی‌های ضدلیبرال بود.

مهدی تدینی

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
21.1K viewsمهدی تدینی, 17:37
باز کردن / نظر دهید