Get Mystery Box with random crypto!

تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی

لوگوی کانال تلگرام tarikhandishi — تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی ت
لوگوی کانال تلگرام tarikhandishi — تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی
آدرس کانال: @tarikhandishi
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 86.81K
توضیحات از کانال

ایدئولوژی‌، اندیشه و تاریخ سیاسی
مهدی تدینی، مترجم، نویسنده و پژوهشگر
برخی کتاب‌ها:
عناصر و خاستگاه‌های حاکمیت توتالیتر (سه جلد)
فاشیسم و کاپیتالیسم
نظریه‌های فاشیسم
جنبشهای فاشیستی
لیبرالیسم
بوروکراسی
اینستاگرام
https://instagram.com/tarikhandishii

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 18

2022-12-24 21:30:43 «صعود دلار و زندگی سیزیف‌وار»


این هم از دلاری که ادعا می‌کردند به سادگی قابل مهار است و دیدیم که به سادگی قابل طغیان است! این بی‌ارزش شدن دائمیِ ریال ــ که خود را در تورم و صعود دلار نشان می‌دهد ــ زندگی بخش بزرگی از ایرانیان را به ماروپله‌ای فرساینده و نابودکننده تبدیل کرده است. محکوم شده‌ایم به سرنوشت سیزیف... در اساطیر یونان، سیزیف که بسیار ادعای هوشمندی داشت با زئوس، خدای خدایان، درافتاد. ابتدا چند باری از عقوبت گریخت، اما در نهایت محکوم شد به اینکه تا ابد سنگ بزرگی را بر دوش گیرد و به قله برد، اما تا به قله می‌رسید سنگ غلت‌زنان به قعر دره سقوط می‌کرد. هم‌اینک که این سطرها را می‌نویسم و هر زمان آن را بخوانید، سیزیف سنگ‌بردوش نفس‌زنان به سوی قله می‌رود و می‌داند تا پا بر قله بگذارد سنگ به دامنه سقوط خواهد کرد. این همان بلایی است که وضع اقتصادی سر ما آورده است. زندگی سیزیف‌وار.

قصه از دویدن و نرسیدن هم دردناک‌تر است و دیگر حکایت ما شده دویدن و دورتر شدن. فاصلۀ شهروندانِ زحمتکش با داشته‌های سادۀ زندگی کمتر که نمی‌شود هیچ، بیشتر و بیشتر هم می‌شود. چیزهایی تبدیل به حسرت می‌شود که دست‌یابی به آنها باید جزء مسائل پیش‌پاافتادۀ زندگی باشد. برنامه‌ریزی‌ها دائم بیهوده می‌شود ــ مانند همان سنگ که دوباره از قله سقوط می‌کند ــ و برداشتن هر گام پیش از رسیدن به هدف پوچ می‌شود.

اما مسئله فقط این نیست که کسی ماشین و خانه نمی‌تواند بخرد (یا تبدیل به احسن کند)، بلکه قضیه از کار افتادن موتور اقتصاد است. برای درآمدزایی هر کس باید تخصصی (یا حرفه‌ای) پیشه کند و بعد «ابزارهای لازم» را تهیه کند. روزبه‌روز شهروندان بیشتری دقیقاً از تهیۀ همین ابزارهای تولید عاجز می‌شوند؛ حال این ابزار دوربین و لپتاپ و سیستم خاصی باشد، یا مغازه و دستگاه و ادوات یا هزار ابزار تولیدِ قابل‌تصور دیگر. عمر، این ارزشمندترین سرمایۀ یک فرد، می‌گذرد و فرصت نمی‌کند در دهه‌های طلایی عمرش «انباشت سرمایه» داشته باشد تا بر مبنای آن بر میزان زایایی و درآمدزایی خود بیفزاید تا هم اولیات زندگی را تأمین کند و هم به یک عنصر اقتصادی پویا تبدیل شود. آن انباشت ضروری سرمایه در کاهش ارزش ریال (همان صعود دلار و تورم) می‌سوزد: همان زحمات، دویدن‌ها، چانه زدن‌ها، طرح‌ها، عرق ریختن‌ها... به همین سادگی دود می‌شود!

صعود دوبارۀ دلار یعنی پیش چشم ما سنگی که به قله برده بودیم به دره سقوط می‌کند. هر چه تقلا می‌کنیم بیشتر در باتلاق سیزیف‌شدگی فرو می‌رویم...‌‌ مگر چند بار می‌توان زندگی کرد که آن یک بار هم سیزیف‌وار باشد؟ حق مردم ما این نبود. ما شایستۀ زندگی بهتری بودیم. این زندگی نیست، جفاست.

مهدی تدینی

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
19.2K viewsمهدی تدینی, edited  18:30
باز کردن / نظر دهید
2022-12-21 20:04:31 «یلدای سوگواران»


این تلخ‌ترین یلدایی است که به یاد دارم. اما تلخی چیزی از یلدا نمی‌کاهد، زیرا اتفاقاً سرشت یلدا شادی یا پایکوبی نیست ــ یلدا را به سوگ هم می‌توان نشست، زیرا سرشت یلدا در کنار هم بودن است؛ همبستگی برای گذر از سرما و تاریکی. در دوران کهن، جان انسان به خُلقِ طبیعت وابستگی مستقیم داشت: بدترین وضعیتِ وجودی انسان در عمق زمستان بود و در برابر کوران، بی‌برگ‌وباری طبیعت و انجماد زمین و آب تنها همبستگی می‌توانست گذاری ایمن از روزهای سخت یخبندان را ممکن کند ــ و نیز امید به اینکه این زمستان به سر خواهد آمد.

یلدا برای همدلی است و این یلدا شب همدلی میان رنج‌دیدگان و سوگواران است؛ شبی برای گرامیداشت نام‌هایی که حتی شنیدنشان بغضی در گلو و اشکی در چشم می‌رویاند. همۀ برادران و خواهرانم را که عزیزشان در این پاییز پرغصه پرپر شد گرم در آغوش می‌گیرم و می‌گریم. و همزمان عذرخواه و شرمنده‌ام که نمی‌توانم دردشان را التیام بخشم. احساس گناه می‌کنم از ناتوانی‌ام.

دعوت می‌کنم در این شب، سرشت یلدا را زنده نگاه داریم و شب را به همدلی و دلجویی با داغداران سپری کنیم. و هرگز گمان نکنید این «همدردی» فقط برای صاحب‌عزاست! هرگز! ما هر چه با قربانیان بیشتر همدردی و همذات‌پنداری کنیم، بهای «جان» را گرامی داشته‌ایم و گران کرده‌ایم. این مقاومتی در برابر «مرگ‌ارزانی» است ــ مقاومت در برابر بی‌بها شدن خون؛ خونی که در رگ ما نیز هست و ریختنش می‌تواند به همان اندازه آسان باشد. دست کشتارگر باید بداند، ما گنجیه‌دار یادِ جان‌باختگانیم و اصلاً هدفمان از زندگی گرامیداشت آن‌هاست.

از همۀ عزیزان داغدار همخون و هموطنم خواهش می‌کنم، مرا هم امشب بر سفرۀ ماتمشان جا دهند. ساکت کنارشان می‌نشینم و اندوهشان را در آغوش می‌گیرم.

مهدی تدینی

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
24.9K viewsمهدی تدینی, edited  17:04
باز کردن / نظر دهید
2022-12-10 22:13:24
«بولشویسم از موسی تا لنین»

سرانجام منتشر شد؛ کتابی که از سال‌ها پیش قولش را داده بودم. «بولشویسم از موسی تا لنین: گفتگویی میان من و آدولف هیتلر». این کتاب همپای کتاب «نبرد منِ» هیتلر مهم است. اگر هیتلر رازی در دل داشت، در این کتاب آن را فاش کرده.

تاکنون چندین کتاب دربارۀ هولوکاست و یهودی‌ستیزی منتشر کرده‌ام، اما در نهایت خوانندگان نمی‌فهمیدند این داستان دشمنی نازی‌ها با یهودیان چه بوده. این کتاب پاسخ به این پرسش‌هاست. البته خود کتاب «بولشویسم از موسی تا لنین» فقط یک‌سوم این نسخۀ فارسی است؛ دوسوم کتاب جستاری است که بنده دربارۀ مفهوم «بولشویسم یهودی» نوشته‌ام و در آن منابع یهودی‌ستیزی اروپا را از ابتدای قرن نوزدهم بررسی کرده‌ام. فایده‌اش این است که خوانندگان به منابعی دست می‌یابند که بعید است جای دیگری بیابند.

قرار است مجموعه‌ای با عنوان «ایدئولوژی‌پژوهی» را در نشر پارسه منتشر کنم که این نخستین مجلد آن است. خواندن این کتاب را به همۀ علاقه‌مندان به مباحث ایدئولوژیک و تاریخ سیاسی توصیه می‌کنم. راحت‌ترین راه برای تهیۀ کتاب سایت «بنوبوک» است. البته کتاب چند روز دیگر پخش می‌شود.

سایت بنوبوک

@tarikhandishi
10.6K viewsمهدی تدینی, 19:13
باز کردن / نظر دهید
2022-12-09 22:06:38 «امپرتور شی در ریاض»

چین شریک دزد است و رفیق قافله. چین در روابط خارجی دو اصل دارد: پول و پول. ــ ها! اصل سومی هم دارد: حمایت از نظام‌های ضددموکراتیک. از جزایر سلیمان وسط اقیانوس آرام ــ نه! از فلان جزیرۀ آدمخواران ــ تا آن سر دنیا، هر رژیم اقتدارگرا و ضددموکراتیکی می‌تواند روی خنده‌های ماسیدۀ امپراتور شی حساب کند. برای فهم سیاست خارجی چین باید به یک نکتۀ ساده اما مهم دقت کرد: چین در واقع «کشور چین» نیست، بلکه «حزب کمونیست حاکم بر چین» است. برای این حزب دو چیز مهم است: زدن هر تک‌دلاری روی هوا و تزریق به آن قفس طلایی که برای مردم چین ساخته و دوم زیر سوال بردن «دموکراسی» به عنوان یک الگوی حکمرانی. چین هست تا نشان دهد دموکراسی کار نمی‌کند، بلکه سعادت بشر در هر چیزی هست ــ هم در سکولاریسمِ بشار اسدی و هم در بنیادگرایی طالبانی ــ الا در دموکراسی.

در این میان، دولت چین فقط سبک‌ـ‌سنگین می‌کند کدام اصل اولویت دارد. برای مثال در همان روزهای اول جنگ اکراین که برخی منتظر جنگ جهانی سوم و حمایت تمام‌عیار چین از روسیه بودند، نوشتم: «چین زیرک‌تر از آن است که رشد اقتصادی‌اش را ـــ که منجنیق پرتابش به قلۀ جهان بوده ـــ فدای ناتوستیزیِ روسیه کند... به همین دلیل، چین اقتصادپرست جز قدری حمایت زبانی و پشتیبانی ناچیز اقتصادی لطف دیگری به روسیه نخواهد کرد.» چین اتفاقاً کوشید تا از جنگ اکراین ماهی‌های اقتصادی بگیرد، نه اینکه خود را فدای توسعه‌طلبی نسجیدۀ روسیه کند. اما در زمینۀ رابطه با عربستان منافع دوطرفۀ مهمی وجود دارد.


قطعاً یکی از آینده‌دارترین روابط رابطۀ شاه بن‌سلمانِ آتی و امپراتور شی است. بن‌سلمان اصلاحات درخورتوجهی کرده، اما همین اصلاحات به زودی دردسرهای بزرگی برایش ایجاد خواهد کرد. رفته‌رفته عربستان سعودی بزرگ‌ترین متحد اقتصادی و سیاسی چین در غرب آسیا خواهد شد.

اما بن‌سلمان چه می‌کند؟ بن‌سلمان از سیاست خارجی عربستان «آمریکازدایی» می‌کند. آمدن بایدن این روند را شتاب بخشید. بایدن با ژست ماتم برای قتل خاشقچی آمد و پس از بحران انرژی در پی جنگ اکراین یاد رفیق قدیمی آمریکا، عربستان سعودی، افتاد ــ که دیگر دیر بود. در این میان، ایرانِ جمهوری اسلامی بزرگ‌ترین درس برای عربستان بود: وقتی ایران با این‌همه تحریم، تنگنای اقتصادی و فقط با داشتن دو متحدِ خسیس و نیم‌بند مثل چین و روسیه می‌تواند این‌همه با آمریکا مبارزه کند، چه لزومی دارد یک کشور انقدر به آمریکا بچسبد و دست رد به سینۀ شرکای دیگر بزند؟ این درسی بود که همۀ دولت‌های خلیج فارس گرفتند. نتیجه اینکه امروز همگی با امپراتور شی سر یک میز نشسته بودند.

و البته بزرگ‌ترین تضمین امنیتی برای عربستان خریدن چین است. عربستان هم بزرگ‌ترین تأمین‌کنندۀ نفت چین است و هم می‌خواهد به یک شریک تجاری بزرگ تبدیل شود. شاید آمریکا نتواند پالایشگاه‌های عربستان را از پهپادها محافظت کند ــ اما امپراتور شی می‌تواند! لحن ضدایرانی بیانیۀ مشترک عربستان و چین در امروز چشمۀ اول آن است. امنیت فقط امنیت نظامی نیست و تجارت و شراکت اقتصادی امنیت می‌آورد. به همین سادگی می‌تواند هر ضربه‌ای به عربستان ضربه به چین باشد.

مهدی تدینی

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
16.9K viewsمهدی تدینی, edited  19:06
باز کردن / نظر دهید
2022-12-07 21:36:29 «ارابۀ ایزدبانو»


مجلۀ تایم زنان ایران را «قهرمانان سال» نامیده است. در آخرین پستی که در سال ۱۴۰۰ منتشر کردم، زنان ایران «برندگان قرن» نامیدم. در برابر مفهومِ «برندگان قرن» تعبیرِ «قهرمانان سال» ناچیز است. نمی‌خواهم دلایلم برای «برندگان قرن» نامیدن زنان را دوباره تکرار کنم. فقط بگویم برنده بودن یعنی خوداثباتی و چرخاندن توازن قوای مادی و معنوی جامعه به سوی خود. همۀ آن چیزهایی که معدود زنان کنشگر در اول قرن چهاردهم خورشیدی می‌گفتند و با ریشخند ــ و البته سرکوب ــ جامعه روبرو می‌شد، در آخر قرن به اموری بدیهی تبدیل شد، تا حدی که حتی تاریک‌اندیش‌ترین افراد اگر آنها را زیر سؤال برند، منزوی می‌شوند. سیاست‌های اجتماعی ایران در دوران پهلوی در واقع تحقق خواسته‌های همان زنانی بود که در فاصلۀ مشروطه تا سقوط قاجار (۱۲۸۵-۱۳۰۴) این‌سو آن‌سو، یکه و تنها، از حقوق زنان دم می‌زدند.

به همین دلیل می‌گویم بزرگ‌ترین برنده در دادگاه تاریخ در نهایت زنانی بودند که پس از مشروطه برای تحقق حقوق زنان تلاش می‌کردند و بی‌تردید، به رغم گمنامی، جزء بزرگ‌ترین شخصیت‌های تاریخ ایرانند. غم‌انگیز اینکه برخی از آنها خودشان هم می‌دانستند صد سال زود به دنیا آمده‌اند. گرچه آنچه گفتند و کردند، چراغ راه آیندگان شد.

می‌دانم برخی با شنیدن تعبیر «برندگان قرن» دچار سوءتفاهم می‌شوند. منظور از «برنده» بودن این نیست که زنان امروز حقوقشان را گرفته‌اند. کیست که نداند تا برابری حقوقی فاصلۀ بسیاری داریم. هم مرجعیت قضایی‌ـ‌حکومتی و هم مراجع سنتی جامعه هنوز در مقابل برابری مقاومت می‌کنند. اما کیست که نداند درون جامعه چه می‌گذرد؟ چه می‌گذرد؟ می‌گویم. جامعه با چرخِ آسیابِ «عرف‌سازی» و «عرف‌زدایی» همۀ قوانین مکتوب را مانند موریانه می‌خورد و میان‌تهی می‌کند. این چرخ آسیاب با نیروی زنان می‌چرخد. هیچ سیاست و سیاست‌گذاری دستش به «عرف» نمی‌رسد. می‌تواند چند صباحی عرف را انکار کند و حتی برای آن جرم‌انگاری کرد و عده‌ای را هم دستبند زد، اما خود عرف مانند روح است؛ نمی‌توان آن را گرفت و دستبند زد.

کافی است سری به ایستگاه متروی میدان انقلاب تهران بزنیم تا بفهمیم فرایند عرف‌زدایی و عرف‌سازی چه کرده است. یادتان هست همین چند وقت پیش می‌خواستند دکمه را به مانتو برگردانند و دعوا سر جادکمه بود. دکمه که برنگشت، کل مانتو هم پرید. این مثال مهم است زیرا نمودی «عینی» برای رخدادی «ذهنی» است که الهه و الهام‌بخش جامعه است. مسیر جامعه را ارابۀ این الهه تعیین می‌کند و ساچمه‌های سیاست در نهایت سنگ‌ریزه‌هایی زیر چرخ آن است.

مهدی تدینی


@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی
20.3K viewsمهدی تدینی, edited  18:36
باز کردن / نظر دهید
2022-12-02 22:04:07 (ادامه از پست پیشین...)

اما آیا در آلمان در این دوره اقبال به جام جهانی فوتبال کمتر شده؟ بله، کمتر شده، اما نه به آن دلیلی که کارشناس صداوسیما از قول بغل‌دستی‌اش در مترو نقل کرده بود. از چندین ماه پیش یک موج گستردۀ «تحریم قطر ۲۰۲۲» (Boykott Katar 2022) در آلمان راه افتاد که از قضا بسیار پرطرفدار شد. جالب اینکه اتفاقاً برخی از مشروب‌فروشی‌ها که پاتوق فوتبال‌دوستان بودند، جزء تبلیغات‌کنندگان اصلی این بایکوت بودند. صدها مشروب‌فروشی اعلام کردند جام‌جهانی را تحریم می‌کنند و امسال خبری از فوتبال نیست. این پاتوق‌ها امسال موقع فوتبال تلویزیونشان را یا خاموش کردند یا برنامۀ دیگری پخش می‌کردند.

دلیل این بایکوت نارضایتی فوتبال‌دوستان آلمانی از فیفاست. به نظرِ اینان، فیفا غرق در فساد است و میزبانی قطر قطرۀ آخری بود که کاسۀ صبر این فوتبال‌دوستان را لبریز کرد. آنها می‌گویند قطر میزبانی را «خریده» و صلاحیت میزبانی نداشته است. علاوه بر این، به ویژه نقض حقوق بشر در قطر، وضعیت بد کارگرانی که تأسیسات جام جهانی را ساختند و نبود «سنت فوتبالی» در قطر فوتبال‌دوستان آلمانی را مشمئز کرده بود. بعد هم که در بازی نخست درگیری میان فدراسیون فوتبال آلمان با فیفا و قطر سر «بازوبند رنگین‌کمانی» پدید آمد و فدراسیون فوتبال آلمان مجبور شد عقب‌نشینی کند. این حادثه هم به عصبانیت آلمانی‌ها دامن زد و طبق یک نظرسنجی در آلمان ۷۲ درصد معتقد بودند آلمان باید جلوی فیفا و قطر ایستادگی می‌کرد.

دیتریش شولتسه‌ـ‌مارمِلینگ (Dietrich Schulze-Marmeling)، یکی از معروف‌ترین فوتبالی‌نویسان آلمان که حدود بیست کتاب تحلیلی و تاریخی دربارۀ فوتبال در آلمان و جهان نوشته است، یکی از سخنگویان اصلی این جنبش بایکوت جام‌جهانی قطر است. او نیز دلایلی را برای بایکوت برمی‌شمرد که به آنها اشاره کردیم. اما برای اینکه بفهمیم این بایکوت چقدر موفق بوده، نگاهی به اعداد و ارقام می‌تواند کمک کند. پیشتر گفتم بازی دوم و سوم آلمان را بیش از هفده میلیون، و بازی اول ــ با ژاپن ــ را حدود ده میلیون آلمانی از تلویزیون تماشا کرده‌اند. اینک نگاهی به میزان تماشای بازیِ اول آلمان در مرحلۀ گروهی در سه جام جهانی پیشین بیندازیم:

ــ سال ۲۰۱۰: بازی آلمان و استرالیا حدود ۲۸ میلیون
ــ سال ۲۰۱۴: بازی آلمان و پرتغال حدود ۲۳ میلیون
ــ سال ۲۰۱۸: بازی آلمان و مکزیک حدود ۲۶ میلیون

این یعنی واقعاً کاهشی چشمگیر در تماشای بازی آلمان رخ داده، به ویژه اگر بازی اول آلمان با ژاپن را در نظر بگیریم! پس بایکوت جام‌جهانی قطر واقعاً موفق بوده است (گرچه دلایل دیگری هم برای اقبال عمومی کمتر به این دوره می‌توان یافت). از این جا به بعد بحث تازه جذاب و شیرین می‌شود! اینکه فوتبال‌دوستان آلمانی نسبت به مباحثی مانند حقوق بشر، حقوق همجنس‌گرایان، مسائل کارگری، فساد فیفا و سرکوب آزادی بیان واکنش نشان دهند، بسیار نکتۀ درخور تأملی است. طبعاً قصد نداشتم دربارۀ کیفیت و محتوای بایکوت جام‌جهانی در آلمان صحبت کنم، اما جالب است که غیر از ایرانی‌ها، مردمان دیگر هم هستند که تمایل داشتند این جام‌جهانی را به دلایل اخلاقی تحریم کنند.

و در پایان، این واقعیات را بگذارید کنار تحلیل بی‌ربط تحلیلگر صداوسیما ــ پروپاگاندا ویروسی است که اشاعۀ آن فقط به دیگران آسیب نمی‌زند، بلکه قربانی اول آن، خود فرد است! گرچه دیگر امیدی ندارم آنها که باید، این را بپذیرند.

مهدی تدینی

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
12.9K viewsمهدی تدینی, edited  19:04
باز کردن / نظر دهید
2022-12-02 22:04:07 «تحریم اخلاقی فوتبال»


جایی بودم و تلویزیون متأسفانه روشن بود. در یک برنامۀ سیاسی شبکۀ سه، فردی با عنوان تحلیلگر دربارۀ ابعاد سیاسی فوتبال صحبت می‌کرد. می‌گفت: آلمانی‌ها امسال به دلیل مشکلات و بدبختی‌های زندگی فوتبال نمی‌بینند ــ یعنی دل و دماغش را ندارند ــ و همۀ فکرشان درگیر قطعی برق است و اصلاً برق ندارند تا اگر هم بخواهند بتوانند فوتبال ببینند. حضرت تحلیلگر در نهایت نتیجه‌گیری کرد که «ما باید در نظر بگیریم چنین ظرفیت‌هایی برای ما وجود دارد!» نفهمیدم چطور فوتبال ندیدن آلمانی‌ها ظرفیتی برای ماست، اما نکتۀ مهمتر این است که فکر می‌کنید «منبع» این آقای تحلیلگر برای این اطلاعات دقیق دربارۀ آلمان چه بود؟ کدام شبکه، روزنامه یا خبرگزاری؟ درست حدس زدید! هیچ‌کدام! حضرت تحلیلگر ما یک آلمانی را در مترو دیده بود و او این دانستنی‌های سترگ را در اختیارش گذاشته بود! فردی در مترو! این آلمانی همچنین گفته بود: «خوش به حال شما ایرانی‌ها که با برد و باخت تیم ملی‌تون خوشحال و ناراحت می‌شوید!» البته می‌دانم که سطح صداوسیما به بولتن‌های پروپاگاندایستی تنزل یافته و اصلاً نازل‌تر از آن است که لاطائلاتش ارزش نقد داشته باشد؛ حتی در حد نوعی پروپاگاندای وزین هم نیست که واکاوی آن دربردارندۀ لذت نظری باشد. اما بد نیست همراه من بیایید تا ببینیم به کجا می‌توان رسید...

اول با قضیۀ برق در آلمان شروع کنیم. از قضا آلمان یکی از مطمئن‌ترین شبکه‌های توزیع برق در اروپا را دارد. «مطمئن» یعنی کمترین قطعی ممکن را دارد. شاخصی در توزیع برق وجود دارد با عنوان «شاخص میانگین مدت قطعی برق» (System Average Interruption Duration Index). جایگاه آلمان در اروپا در رتبه‌بندی این شاخص بسیار بالاست؛ فقط فنلاند، لیختنشتاین و اسلوونی چند صدم درصد سیستم برق مطمئن‌تری دارند. طبق این شاخص هر آلمانی در سال ۲۰۲۱ فقط حدود ۱۲ دقیقه برق نداشته است.

اما کلاً «قطعی برق» یعنی چه؟ سه نوع قطعی برق تعریف شده است: نوع اول آن است که یک یا چند خانه یا محله‌ای به دلیل اختلال فنی دچار قطعی برق شوند (که آلمانی‌ها به آن می‌گویند: Stromausfall ــ اشتروم‌آوسفال). سایتی در آلمان وجود دارد که قطعی برق را می‌توان در آن اطلاع داد و اگر به آن مراجعه کنید روی نقشه همۀ موارد قطعی برق در همین لحظه در سراسر آلمان را نشانتان می‌دهد. نوع دوم این است که به دلیل حادثه‌ای بزرگ‌تر (مثل عملیات تروریستی، انفجار، سانحه) برقِ یک منطقۀ بزرگ قطع شود که این نیز دلیل فنی دارد و به آن بلک‌آوت (blackout) می‌گویند. و نوع سوم این است که «برق مصرفی» بیشتر از «برق توزیعی» باشد و در نتیجه برقی برای توزیع وجود نداشته باشد و ناگزیر قطع شود ــ همان چیزی که ما در ایران تابستان‌ها بسیار تجربه می‌کنیم (به این می‌گویند brownout).

در صورتی که برق مصرفی بیشتر از برق توزیعی باشد، ابتدا از منابع ذخیره استفاده می‌شود، در مرحلۀ بعد برق بخش تولید قطع می‌شود و اگر باز هم کمبود وجود داشت، طبق جدول مشخصی برق مناطق مسکونی قطع می‌شود. اما ــ قابل توجه کارشناس محترم صداوسیما ــ تاکنون هیچ یک از این دو نوع قطعی گسترده در آلمان وجود نداشته است. احتمالاً فردی که کارشناس ما در مترو دیده، اهل زیمباوه بوده و تظاهر به آلمانی بودن می‌کرده.

البته امسال شبکۀ برق آلمان به دلیل فقدان گاز روسیه در وضعیت هشدار است، به ویژه به این دلیل که چندین نیروگاه اتمی فرانسه درگیر تعمیر است و ممکن است فرانسه در زمستان نتواند به آلمان برق صادر کند. اما طبق گزارش‌های موجود تا این لحظه، هم ادارات نظارتی دولت و هم دو شرکت اصلی توزیع برق در آلمان، یعنی آمپریون (Amprion) و پنجاه‌هرتس (50Hertz) قطعی برق در آلمان بسیار نامحتمل خواهد بود. ممکن است در اوج زمستان کمبودی در توزیع پدید آید، اما دست‌کم هنوز این مشکل رخ نداده است.

اما برویم سراغ «اقبال عمومی» در آلمان نسبت به جام جهانی فوتبال. از قضا، این کارشناس صداوسیماییِ ما دست روی کشوری گذاشته که به شدت آماردوست است. آلمانی‌ها علاقۀ وافری به داده‌های آماری دارند، به همین دلیل به راحتی می‌توان اعداد و ارقام معتبری دربارۀ بسیاری موضوعات پیدا کرد؛ از جمله میزان تماشای فوتبال. پس بگذارید عدد دقیق بدهم: بازی دوم و سوم آلمان در مرحلۀ گروهی ــ یعنی با اسپانیا و کاستاریکا ــ را به ترتیب هفده و هفده‌ونیم میلیون آلمانی از تلویزیون دیدند؛ تعداد افرادی که از طریق اینترنت یا تلکام بازی را دیدند اعلام نشده. بازی اول با ژاپن بینندۀ کمتری داشت؛ حدود ده میلیون. در واقع این آمارِ مشترکانی است که از طریق تلویزیون بازی را دیده‌اند.

(ادامه در پست بعدی...)

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
13.5K viewsمهدی تدینی, edited  19:04
باز کردن / نظر دهید
2022-12-02 18:14:53
«قفس طلایی»

نمونه‌ای از روش‌های خشن سبک حاکمیت چین: مأموران بهداشت به زور از زن تست کرونا می‌گیرند که گویا تست مقعدی است.

جرقۀ خشم مردم چین و اعتراضاتی که در روزهای اخیر پدید آمده، همین سیاست‌های چکشی و بسیار سختگیرانۀ حکومت چین است. چینی‌ها وقتی باید کرونا را مهار می‌کردند، آن را لاپوشانی کردند و جهان را با بدترین بحران ممکن روبرو کردند. ۶/۶ میلیون انسان در جهان جان باختند و حتی در سطح جهان کسی اجازه نداشت چین را نقد کند.

وقتی مردم چین پذیرفتند از مواهب پیشرفت اقتصادی در سایۀ دیکتاتوری حزبی لذت ببرند و در عوض کاری به سیاست نداشته باشند، باید فکر اینجا را هم می‌کردند. مردمی که تطمیع شوند، برده می‌شوند. همۀ لذت‌ها و ارزش‌های این دنیا منهای آزادی زودگذر است. در بهترین حالت، قفسی طلایی است. زندگی پشت میله‌های زرین...

منبع ویدئو: جنگاوران

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
40.2K viewsمهدی تدینی, edited  15:14
باز کردن / نظر دهید
2022-11-25 15:59:44
«وریا»

چرا وریا بزرگ و عزیز است؟ به دلیل همین یک دقیقه. مانیفست روشن یک ورزشکار که زندگی حرفه‌ای خود را از زندگی اجتماعی جدا نمی‌کند. روشن‌تر از این نمی‌توان صورت‌بندی کرد: وقتی دردی دامان مردم را می‌گیرد، ورزش دیگر اولویت نیست.

ما در دل آدم‌ها نیستیم و نمی‌دانیم آنچه بر زبان می‌آورند چقدر راستین است و چقدر به آن پایبندند. اما نفس «صورت‌بندیِ» این اولویت‌بندی درسی برای همۀ ماست. اجرای اصول اخلاقی دشوار است. در متن زندگی، آدمی دائم در درون درگیر است. پایبندی اصول اخلاقی هزینه دارد. گاه کسی جز خود فرد از این هزینه مطلع نمی‌شود. گذشتن از سود، گذشتن از جایگاه، گذشتن از پول، رفاه، زندگی راحت... این جدالی برای همۀ ماست.

آری، وریا بزرگ و محترم است، زیرا این صورت‌بندی را واضح و شفاف بیان می‌کند. این پسر نیک کردستان درسش را به ما داده است. برای او و برای مردم عزیز کردستان آرزوی تندرستی می‌کنم. از کردستان سپاسگزارم که دامانی وریاپرور دارد.

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی
9.2K viewsمهدی تدینی, edited  12:59
باز کردن / نظر دهید
2022-11-06 21:48:33 «مرزهای آزادی»


بین آزادی‌های فردی و اختیارات دولت/حکومت نسبتی معکوس وجود دارد. یعنی هر چه دامنۀ اختیارات دولت بیشتر شود، آزادی‌های فردی محدودتر می‌شود. بنابراین، کسب آزادی‌های فردی یعنی محدود شدن اختیارات دولت. اساساً «آزادی» به معنای «آزادی در برابر حاکمیت» است.

بنابراین آزادی یعنی محدود کردن دولت/حکومت؛ یعنی شهروندان اجازه ندهند دولت از راه‌های دموکراتیک و غیردموکراتیکِ مختلف بر دامنۀ اختیارات خود بیفزاید و نیز بکوشند اختیاراتی که پیشتر به دولت داده شده، از دولت سلب شود. این معنای آزادی است. از این منظر که به مفهوم آزادی بنگریم، تازه متوجه می‌شویم بسیاری از مردم خیلی زود از آزادی رویگردان می‌شوند، چون معتقدند دولت/حکومت باید اختیارات گسترده باشد تا در زندگی مردم دخالت کند. طبعاً منظور همه از این مداخله «خیر» است؛ می‌خواهند دولت اختیارات داشته باشد تا برای مقاصد نیک در زندگی مردم دخالت کند. اما «شر» دقیقاً از همینجا شروع می‌شود.

مسئلۀ بسیاری این نیست که چرا دولت در زندگی مردم مداخله می‌کند، بلکه منظورشان این است که چرا دولت در «فلان مسئله» دخالت می‌کند؟! به جای آن بیاید در یک مسئلۀ دیگر دخالت کند. حتی مسئله بسی پیچیده‌تر است. مثالی می‌زنم تا ببینید چگونه شهروندان مشتاق گسترش بوروکراسی دولتی‌اند: بزرگ شدن دولت به معنای افزایش مشاغل دولتی است و همیشه قشری از جامعه مشتاق مشاغل دولتی است و از اینکه حقوق‌بگیرِ دولت باشد راضی است. شغل دولتی سنگر خوبی برای فرار از رقابت سخت اجتماعی در جامعه‌ای آزاد است. بعید نیست کسی که نمی‌تواند نویسنده شود، ترجیح ‌دهد در یک اداره بنشیند و بر نویسندگان امرونهی کند. یا کسی که توان تولید ندارد، شاید ترجیح دهد به یک بوروکرات تبدیل شود تا از فشارهای تولیدکننده بودن فارغ باشد. سوءتفاهم نشود. نمی‌گویم همۀ کارمندان دولت عافیت‌‌طلبند. به هر حال همیشه به یک بوروکراسی دولتی نیاز است، اما همیشه کسانی هستند که بین شغل آزاد و شغل دولتی، دومی را ترجیح می‌دهند. طبعاً اینان از گنده‌شدن بوروکراسی دولتی استقبال می‌کنند. وقتی گنده‌شدن دولت یعنی محدود شدن آزادی، یعنی اینان برای زندگی بی‌دردسر حاضرند شعاع آزادی شهروندان کاهش یابد.

اگر پای استدلال چپ‌ها بنشینید، بی‌درنگ می‌گویند آزادی باعث می‌شود یک قشر در جامعه قدرت اقتصادی بالایی بگیرند و در نتیجه آزادی دیگران محدود شود. نفس این استدلال قبول! اما اگر یک قشرِ پراکنده با انواع رقابت‌های درونی میانشان به صرفِ توان اقتصادی می‌تواند به چنین هیولایی تبدیل شود، یک دولت که علاوه بر توان اقتصادی، انواع ابزارهای نیرومندِ سیاسی، قانونی، نظامی، تقنینی و قضایی را هم در کف دارد و نیروی انسانی عظیم و منسجمی هم در اختیار دارد، به مراتب می‌تواند خطرناک‌تر و هیولاتر شود! قدرت اقتصادیِ محض هیولا می‌سازد، اما جمع قدرت اقتصادی، سیاسی، اجرایی، قضایی و تقنینی هیولا نمی‌سازد؟

نه! مرز میان شهروند و حکومت مانند مرز میان دو کشور است. هر جا حکومت پیشروی کند، قلمروی شهروند کوچک می‌شود. این امکان وجود ندارد که بدون کوچک شدن دامنۀ آزادی شهروند، اختیارات دولت زیاد شود. ناممکن است!

به همین دلیل دولت همیشه تهدیدی برای آزادی است. به گمانم جدی‌ترین مشکل عصر جدید هم همین بوده که بخش بزرگی از مردم شیفتهٔ دولت بزرگ‌اند ــ که غایت آن «توتالیتاریسم» است؛ یک اَبَردولت ــ و مانند گربه‌ای که هر جور آن را رها کنی دوباره روی چهاردست‌وپا فرود می‌آید، هر نوع دولتی شکل گیرد، این دولت‌گُنده‌دوستان اختیارات آن دولت را بسط می‌دهند و آزادی را از بین می‌برند.

به ویژه در جوامعی مانند ایران که «پدرسالاری» یک الگوی زیست اجتماعی دیرینه است، بسیاری ناخودآگاه تمایل دارند «دولت» جایگزین «پدر» شود. از دولت انتظار دارند، شغل ایجاد کند، امر و نهی کند، بر همه چیز نظارت کند، صاحب‌ اقتصاد باشد، منابع عمومی را تصاحب و بین مردم تقسیم کند، کتاب‌های درسی را بنویسد، رسانه‌ها را اداره کند، اخلاق عمومی را تعریف کند، بر هنر و ادبیات نظارت کند و هزاران اختیار دیگر. دولت پدری متکی به نیروی پلیس است و طبعاً در مجازات کردن هم ید طولا دارد!

آزادی هزینه دارد! هزینۀ آن چیست؟ هر چه آزادی‌های فردی بیشتر باشد، مداخلات دولتی کمتر است و در نتیجه پشتوانه‌های دولتی کمتری برای شهروندان وجود دارد و فرد خود باید زندگی‌اش را بسازد. البته تازه اینها به شرطی است که آن دولت مداخله‌گر واقعاً خدمات بدهد و پشتیبان باشد، نه اینکه هم دخالت کند و هم با دخالت خود فقط آشفتگی، تورم و بدبختی بیشتر ایجاد کند (مانند دولت علّیۀ ما).

اینجاست که درک شهروند از آزادی مهم می‌شود؛ اینکه بدانند آزادی چیست. وگرنه شهروندان به سادگی به سیاهی‌لشگرِ جان‌برکفِ حاکمیتی آزادی‌ستیز تبدیل می‌شوند.

مهدی تدینی

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
3.2K viewsمهدی تدینی, edited  18:48
باز کردن / نظر دهید