2022-09-28 23:49:59
«افسانۀ زن شرقی»
افسانهای دربارۀ «زن شرقی» از دیرباز در ذهن عموم ایرانیها وجود داشته است؛ تصور زنی باعفاف که هزار سال پیش از اسلام هم چنین فرهنگ و پوششی داشته است. و لابد در برابر زن شرقی نیز زن غربی است که از اول برهنه بوده. این هم از آن دوگانههای پوچ و عوامانهای است که در ذهن خاص و عام وجود داشته است.
این گفته را دربارۀ زن و جایگاهش بخوانید و حدس بزنید متعلق به کیست:
«شوهر ارباب زنش است و زن باید از او اطاعت کند. این اطاعت باید آزادانه باشد، نه از روی بندگی. از نظر یک زن حقیقی، اطاعت نوعی آزادی و افتخار به حساب میآید و میداند اطاعت از شوهرش باعث میشود که او ایمن و آزاد باشد... هر گاه زنی به دلیل گستاخی یا بیبندوباری یا هر دلیل دیگری قدرت و اختیارات شوهرش را نادیده بگیرد، روح و روانش در آرامش نخواهد بود تا زمانی که دوباره از او اطاعت کند.»
این جملات شبیه گفتههای یکی از رهبران طالبان نیست؟ اما این جملات متعلق به جان وینتروپ است؛ یکی از بنیانگذاران آمریکا در ماساچوست!
در غرب پیشامدرن مسئلۀ دوشیزگی (بکارت) زنان مسئلهای مهم و عنصری فرهنگی بود. فروید در سال ۱۹۰۸ ــ دقت بفرمایید در اوایل قرن بیستم که جهان مدتها بود وارد عصر مدرن شده بود ــ در مقالۀ «تابوی بکارت» مینویسد: «در نظر ما ارزش بکارت [زن] برای مرد خواستگار چنان مسلم و بدیهی است که وقتی قرار میشود این قضاوت را مستدل کنیم، دستپاچه میشویم.» انگار این جمله در توصیف جامعۀ ما گفته شده است... اینطور نیست؟
در اروپا تا قرن بیستم مسئلۀ باکرگی زن تا پیش از ازدواج از جهت حقوقی نیز تضمین شده بود. برای مثال در آلمان اگر مردی بکارت نامزد خود را پیش از ازدواج از بین میبرد و بعد قرار نامزدی را بر هم میزد، طبق مادۀ ۱۳۰۰ در قانون مدنی محکوم به پرداخت نوعی دیه (Kranzgeld) میشد. دلیل این جریمه این بود که در واقع با از میان رفتن بکارت، بخت زن برای ازدواج کاهش مییافت و در واقع این نوعی غرامت برای خسارت اجتماعی و تنزل جایگاه اجتماعی زن بود (این قانون رفتهرفته رنگ باخت و بیاهمیت شد تا اینکه در نهایت در سال ۱۹۹۸ به طور کلی از قوانین مدنی آلمان خط خورد).
زن غربی تا دو سدۀ پیش هیچ حقی نداشت، کتک خوردن از شوهر عادی بود و لباسهای زنان به پوشیدگی محجبهترین زنان امروز ما بود. «لباس شنای زنان در عصر ویکتوریایی در بریتانیا» بهترین مثال است. لباس شنای زنان در اواخر قرن نوزدهم اروپا ــ همین حدود ۱۳۰ سال پیش ــ چندان تفاوتی با لباس محجبۀ ما نداشت. سه چهار لایه کل اندام زن را از فرق سر تا نوک پا میپوشاند؛ فقط آرنج به پایین و صورت و گردن باز بود ــ و امکان تخطی هم وجود نداشت. به طور کلی پوشش زنان در جایی که «غرب» خوانده میشود، رفتهرفته باز و بازتر شد. قوانین برای محدودیت پوشش وجود داشت، اما «عُرف» قانون را رفتهرفته عوض میکرد. در نتیجه زنِ به اصطلاح «غربی» از طریق تغییر عرف، اندامش را سانتیمتر به سانتیمتر دوباره تصاحب کرد. (به عنوان یک نمونۀ مطالعاتیِ دیگر در این باره در این پست بنگرید به ماجرای «ممنوعیت الکل در آمریکا».)
دوگانۀ زن شرقی و زن غربی مانند کلِ دوگانۀ غرب و شرق پوچ است. آنچه امروز در غرب وجود دارد، انسانِ غربیِ صد سال پیش را در حد سکته شوکه میکند. دوگانۀ غربیــشرقی ساختۀ ذهن ماست و واقعیت ندارد. تنها دوگانۀ راستین «مدرن و نامدرن» است و این «مدرنیته» نیز امری نسبی است. به همین دلیل مفهوم «غربزدگی» از اساس پوچ است و در واقع ساختهای ایدئولوژیک برای مقاومت در برابر «مدرنیته» است. آن چیزی که برخی از آن بیزارند غرب نیست، مدرنیته است.
فرهنگ امری ثابث و لایتغیر نیست، بلکه «وابسته به صناعت و تمدن» است. وقتی تمدن پیش میرود، فرهنگ هم تغییر میکند. یکی از چیزهایی که مدرنیته، به عنوان واپسین مرحلۀ تمدنِ عمومی بشر، برای انسان به همراه آورد آزادیهای فردی بود ــ از جمله تملک بر اندام و جسمانیتباوری. مدرنیته جسم را محور عالم کرد. قبول این آزادیها در غرب و شرق به یک اندازه سخت و پرهزینه بود و مقاومت برانگیخت.
اینکه ایرانیان باستان چه پوششی داشتند، جالب و محترم است، اما در ارتباط با زندگی امروز همانقدر بیاهمیت است که آنها چه طب، آموزش یا حملونقلی داشتند. در عهد باستان وقتی پای کسی میشکست و عفونت میکرد، پا را بدون بیهوشی و بیحسی قِرِچقرچ میبریدند و برای شکستن استخوانش هم احتمالاً از ساتور استفاده میکردند. اگر امروز به جای گذاشتن پلاتین و درمان عفونت، پا را قطع میکنید، میتوانید پوشش ایرانیان عهد باستان را نیز مبنای ادعاها و استدلالهای خود قرار دهید.
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
4.9K viewsمهدی تدینی, edited 20:49