2023-03-26 21:14:04
(ادامه از پست پیشین)
باید فهمیده باشیم با چه کسی طرفیم و اگر چنین کسی رئیسجمهور شود چه چیزهای مناقشهبرانگیزی از آستین درمیآورد. مکرون در ۲۰۱۶ حزبی با عنوان «جمهوری به پیش!» (لا رِپولیک اَن مارش) تأسیس کرد ــ البته تأکید داشت این یک حزب نیست، بلکه جنبش است ــ و از این مسیر به کاخ ریاستجمهوری رسید. حالا وقت آن بود که برنامۀ اصلیاش را از آستین درآورد. خیز اول او در ۲۰۲۰ شکست خورد، به ویژه به این دلیل که به بحران کرونا برخورد کرد. اما در ۲۰۲۲ کمربند خود را محکم بست تا دوباره خیز بردارد. قانون مبسوطی برای اصلاح امور بازنشستگی آماده کرد. این قانون نمیتوانست در پارلمان رأی بیاورد. در اینجا او تصمیمی مناقشهبرانگیز گرفت که البته غیرقانونی نبود: در قانوناساسی فرانسه مادهای هست (مادۀ ۴۹.۳) که به رئیسجمهور اجازه میدهد قانونی را بدون دخالت دادن پارلمان تصویب کند، به شرطی که پارلمان نتواند دولت را استیضاح کند. در واقع، این ماده به دولت اختیار تقنینی میدهد.
وقتی مکرون در هفدهم مارس، اعلام کرد قانون اصلاح امور بازنشستگی را با اتکا به این ماده در هیئت دولت تصویب میکند، بیدرنگ فراکسیونهای مخالف دولت در پارلمان دو طرح استیضاح او را (به ویژه با حمایت راست و چپ رادیکال) ارائه کردند. اما نشد! استیضاح دولت ۹ رأی کم آورد. حالا فقط کافی بود رئیسجمهور این قانون را امضا کند. اعتراضاتی که از دی ماه ۱۴۰۱ در فرانسه شروع شده بود شدت گرفت. اعتصابات سراسری، اعتراضات خشونتآمیز و پاریسی که به زودی زیر بیش از ده هزار تن زبالۀ جمعنشده دفن میشود...
اگر این قانون به مرحلۀ اجرا درآید ــ اجرای آن تا آخر سال طول میکشد ــ سن بازنشستگی در فرانسه به صورت تدریجی دو سال بالا میرود. یعنی شهروندان دیرتر وارد سن بازنشستگی میشوند. رسیدیم به اصل دعوا... رسیدیم به آنچه در ابتدای این نوشته، به عنوان آسیبشناسیِ وضعیت سیاسی ما، به آن اشاره کردم. ما اینک با دو تفکر سیاسی روبروییم که حقِ فعالیت سیاسی دارند و اینک میکوشند از ابزارهای خود برای پیادهسازی ایدههای مدیریت خود بر جامعه استفاده کنند. این همان خرمایی است که بر نخیل است و دستِ ما از آن کوتاه است. اصلاً سیاست این است... نه دعوا سر پوشش و حق رأی! و به شما قول میدهم منازعات سیاسی آیندۀ ایران پیرامون همین امور اساسی خواهد بود. برگردیم به آقای مکرون.
اما استدلال او چیست؟ چرا میخواهد مردم فرانسه را در دردسر اندازد؟ مسئله این است که «دولت اجتماعی» و «دولت رفاه» (یعنی همان چیزی که سوسیالدموکراسی دنبال آن است) پول میخواهد. مسئله این است که منابع همیشه محدود است و نیازها نامحدود. سیاست همین است که منابع محدود را از کجا باید تهیه کرد و چگونه باید آنها را خرج کرد. مکرون میگوید وقتی من وارد کار حرفهای شدم فرانسه ده میلیون مستمریبگیر داشت، اما اینک هفده میلیون مستمری میگیرند و در دهۀ ۲۰۳۰ به بیست میلیون میرسد. وقتی بودجۀ کافی وجود ندارد، یعنی باید بیشتر کار کرد و کمتر پول دریافت کرد. اگر امروز کسانی زیر بار این واقعیت نروند، در واقع بدون اینکه صریح بیان کنند، منظورشان این است که هزینۀ کار نکردنشان را باید فرزندانشان حساب کنند. یعنی چه؟ یعنی چه کسی باید کسری بودجۀ ایجادشده را پرداخت کند؟ این کسری جمع میشود و باید نسل بعدی پرداخت کند. این مخارج میافتد بر دوش نسل بعد. شاید بگویید: خب دولت مالیاتها را افزایش دهد، منابع عمومی را بالا ببرد...
مالیات کِش نیست که هر چقدر بخواهید بتوانید آن را بکشید، پاره میشود؛ پیچ نیست که هر قدر بخواهید بپیچید، هرز میشود. وقتی مالیات سنگین میگیرید، در بلندمدت (یا حتی در کوتاهمدت) توان مالیاتدهی شهروند را تضعیف میکنید. اگر بخواهیم راهحل کمبود بودجه را دائم در دوشیدن بیشتر شهروندان و سرمایهداران بجوییم، آسیب آن از جای دیگری بیرون میزند؛ کاهش تولید ناخالص و بیکاری میتواند پیامدهای ناگزیر آن باشد. همین دوباره توان مالیاتدهی شهروندان را کاهش میدهد و منابع کمتر میشود.
اینچنین است که فرانسه در آتش اعتراضات میسوزد. بعید میدانم مکرون عقبنشینی کند. بر دامنۀ اعتراضات نیز افزوده شده است. البته دو راه مسالمیتآمیز دیگر هم برای برداشتن این قانون وجود دارد: یکی رفراندوم و دیگری ارجاع به دادگاه قانوناساسی. اما اینها راههای بلندمدت است. برای مثال رفراندوم را یک سال پس از تصویب قانون میتوان به اجرا درآورد. معترضان میترسند این آتش سرد شود و دیگر نتوان کاری کرد.
میبینید چه دوراهی غامضی است؟ برای ما که به دلیل وضعیتمان نمیتوانیم وارد این دست کنشهای سیاسی شویم، مشاهدۀ تجربیات دیگران کلاس درس است. اگر فکر میکنید «به ما چه؟»، یادآوری میکنم تجمع بازنشستگان پربسامدترین تجمعی بوده است که در سالهای اخیر داشتهایم.
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
18.9K viewsمهدی تدینی, 18:14