Get Mystery Box with random crypto!

تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی

لوگوی کانال تلگرام tarikhandishi — تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی ت
لوگوی کانال تلگرام tarikhandishi — تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی
آدرس کانال: @tarikhandishi
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 86.81K
توضیحات از کانال

ایدئولوژی‌، اندیشه و تاریخ سیاسی
مهدی تدینی، مترجم، نویسنده و پژوهشگر
برخی کتاب‌ها:
عناصر و خاستگاه‌های حاکمیت توتالیتر (سه جلد)
فاشیسم و کاپیتالیسم
نظریه‌های فاشیسم
جنبشهای فاشیستی
لیبرالیسم
بوروکراسی
اینستاگرام
https://instagram.com/tarikhandishii

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 11

2023-06-19 22:52:58 «شریعتی و دوزخ پاریس»


در بیست‌ونهم خرداد ۱۳۵۶ دکتر علی شریعتی در ساوتهمپتون چشم از جهان فروبست. شریعتی میهنی فکری‌ـ‌نظری برای خیل عظیمی از جوانان تحصیل‌کردۀ ایرانی ساخت؛ جوانانی که تا پیش از آمدن شریعتی میان جبهه‌های مختلف آواره بودند. جوانانی که اسلام سنتی جذبشان نمی‌کرد، اما مسلمان بودند؛ مارکسیسم را دوست داشتند، اما دین‌ستیزی و ماتریالیسم مارکسیسم را نمی‌پسندیدند. در اینجا به شعبده‌ای نظری نیاز بود؛ به واعظ سخنوری که بتواند چیزهای جمع‌ناشدنی را جمع کند؛ شور را جامه‌ای از منطق به تن کند و شراره‌ای صوفیگری در تنۀ خشکِ علم بدمد؛ سیاست را با دیانت درآمیزد و طریقت را به مشی سیاسی بدل کند. اما مگر می‌شود این‌همه اضداد را در هم آمیخت و در هم سرشت؟ آری می‌شود؛ به چاشنی آرایه‌های ادبی و به خنیاگریِ سحرکنندۀ کلام در خطابه‌های آتشین ــ و بعد تکثرِ هزار هزارِ آنها روی نوار کاست.

اما در این نوشتار می‌خواهم از مواجهۀ عینی و واقعی شریعتی با دنیای مدرن بگویم. شریعتی هم مانند خیل بزرگی از همنسلان خود طعم زندگی در اروپا را چشید ــ او هم فرزند زمانه‌ای بود که جوانان ایرانی کرور کرور به اروپا می‌رفتند تا تحصیل کنند؛ جوانانی که توانِ تشکیلاتی حیرت‌انگیزی داشتند و شاید منسجم‌ترین تشکیلات دانشجویی‌ـ‌سیاسیِ کل تاریخ جهان را پدید آوردند: کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی که مانند یک شبکۀ مویرگیِ پیچیده و دقیق در غرب پراکنده شده بود و اتفاقاً شریعتی نیز دستی بر آتش آن داشت.

شریعتی در ۲۶ سالگی با بورس دولتی برای تحصیل دکتری عازم پاریس شد. دقیقاً «مواجهۀ شریعتی با محیط عینی غرب» خود یک دادۀ اساسی برای فهم اندیشه و سرشت او بود. به همین دلیل در این نوشتار مروری می‌کنم بر مواجهۀ شریعتی با پاریس و زندگی در غربت از زبان خود او.

البته تا این حد می‌توان به شریعتی حق داد و او را درک کرد که هر کسی ممکن است در غربت دچار ملال، افسردگی و محیط‌بیزاری شود، اما این بیزاری شریعتی از پیرامونش نتیجۀ یک دلتنگی ساده نبود. آن بیزاری و بیگانگی عمیق و آشتی‌ناپذیر شریعتی نسبت به پاریس و روح آن نمی‌توانست دلتنگی صِرف باشد. شاید اوج این بیگانگی آن باشد که شریعتی در جایی می‌گوید تنها نقطه‌ای را که از پاریس دوست دارد «گورستان مونپارناس» است ــ یعنی تنها جای گرمِ پاریس سنگ‌های سرد گورستان است؟ بگذارید مرور دقیق‌تری بر مواجهۀ شریعتی با پاریس بکنیم...

شریعتی در خرداد ۱۳۳۸ با بورس دولتی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت ــ دقیقاً در روزهایی که محمدرضاشاه هم در فرانسه حضور داشت. در همین خرداد ۱۳۳۸ محمدرضاشاه در یک تور اروپایی پس از دیدار از انگلستان، دانمارک و هلند به فرانسه آمد و پنجم خرداد در دانشگاه سوربن برای ایرانیان سخنرانی کرد. جالب این است که شاه در این سخنرانی ذهنیت «سوسیال» خود را آشکارا بیان می‌کند و می‌گوید کشورهای اسکاندیناوی ملت‌هایی مترقی‌اند، اما برنامۀ عدالت اجتماعی ما مترقی‌تر است، زیرا «صنایع سنگین، صنعت نفت، آهن و فولاد در ایران ملی است. زغال‌سنگ و منابع زیرزمینی و تلفن و بنادر متعلق به عموم است، در حالی که در آن کشورها اغلب این صنایع ملی نیست و در اختیار بخش خصوصی است.» بگذریم...

در این روزهای نخست هم‌اتاقی شریعتی، کاظم رجوی بود؛ برادر مسعود رجوی؛ و جالب اینکه کاظم رجوی در این جلسه شعری در مدح شاه ‌خوانده و «مورد عنایت شاهانه» قرار گرفته بود. کاظم پانزده سال از مسعود بزرگ‌تر بود و در فرانسه حقوق خواند و طبعاً او نیز در سال‌های بعد در زمرۀ انقلابی‌ها بود. پس از انقلاب هم در آن شورای مثلاً ملی برادر کوچک فعال بود تا اینکه به قتل رسید.

برگردیم به شریعتیِ تازه از راه رسیده... در همان لحظۀ اول، پاریس حال شریعتی را خراب کرد. می‌گوید: «آغاز ورود به اروپا، عظمت این هیولای پولادی که بر روی طلا و سکس خوابیده است و نامش تمدن جهانگیر غرب است... مرا به خود لرزاند.» او در نامه‌ای دیگر می‌نویسد: «اینجا فقط برای یک عده ولنگ‌واز شهوتران و ولخرج جای خوبی است، و اِلا تنهایی و غربت چنان به آدم فشار می‌آورد که حد ندارد.» و به همسرش در نامه‌ای سراسر دلتنگی می‌نویسد از محیطی که در آن هستم «بیزارم».

(ادامه در پست بعدی)

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی
35.7K viewsمهدی تدینی, edited  19:52
باز کردن / نظر دهید
2023-06-16 13:36:35 نشست ایدئولوژی‌پژوهی در شیراز

جلسۀ اول: توتالیتاریسم ــ سخنران: مهدی تدینی

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی
31.9K viewsمهدی تدینی, 10:36
باز کردن / نظر دهید
2023-06-16 13:36:20
نشست ایدئولوژی‌پژوهی؛ جلسۀ سوم: لیبرالیسم

در جلسۀ سوم نشست ایدئولوژی‌پژوهی در شیراز، به بهانۀ انتشار دو کتاب از لودویک فون میزِس («لیبرالیسم» و «بوروکراسی») به لیبرالیسم پرداختم. در این نشست آقای دکتر محمدعلی توانا، استاد علوم سیاسی، نیز سخنرانی داشتند که با توجه به رویکرد انتقادی و غنای نظری بالای آن، توصیه می‌کنم حتماً فایل صوتی آن را گوش دهید.

فایل صوتی صحبت‌های بنده و آقای دکتر توانا را در این لینک‌ها می‌توانید بشنوید: «دکتر محمدعلی توانا ــ لیبرالیسم» | «مهدی تدینی ــ لیبرالیسم»


با سپاس از دوستان گرامی در حزب اتحاد فارس که این جلسات را ترتیب دادند.
@Sedanet
@goftar_andisheh

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی
24.8K viewsمهدی تدینی, edited  10:36
باز کردن / نظر دهید
2023-06-16 13:36:08
نشست ایدئولوژی‌پژوهی؛ جلسۀ دوم: فاشیسم

در جلسۀ دوم نشست ایدئولوژی‌پژوهی در شیراز، به بهانۀ دو کتابی که به تازگی دربارۀ فاشیسم منتشر کرده‌ام («گفتگو با موسولینی» و «بولشویسم از موسی تا لنین؛ گفتگو میان من و آدولف هیتلر»)، به فاشیسم پرداختم.

فایل صوتی صحبت‌های بنده را در این لینک می‌توانید بشنوید: «مهدی تدینی ــ فاشیسم»

با سپاس از دوستان حزب اتحاد فارس که این نشست‌ها را ترتیب دادند.
@Sedanet
@goftar_andisheh

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی
22.7K viewsمهدی تدینی, edited  10:36
باز کردن / نظر دهید
2023-06-16 13:35:55
نشست ایدئولوژی‌پژوهی؛ جلسۀ اول: توتالیتاریسم

در جلسۀ اول نشست ایدئولوژی‌پژوهی در شیراز، به بهانۀ انتشار کتاب سه‌جلدیِ «عناصر و خاستگاه‌های حاکمیت توتالیتر»، اثر آرنت با ترجمۀ بنده، به توتالیتاریسم پرداختم. در این نشست آقای دکتر مسعود سپهر، استاد علوم سیاسی، نیز سخنرانی داشتند.

فایل صوتی صحبت‌های بنده و آقای دکتر سپهر در این لینک‌ها می‌توانید بشنوید: «دکتر مسهود سپهر ــ توتالیتاریسم» | «مهدی تدینی ــ توتالیتاریسم»

با سپاس از دوستان گرامی حزب اتحاد فارس که این نشست‌ها را ترتیب دادند.

@Sedanet
@goftar_andisheh

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی
21.9K viewsمهدی تدینی, edited  10:35
باز کردن / نظر دهید
2023-06-10 22:55:09
نظام سرمایه‌داری لیبرال در جامعه به نفع کیست؟ کل جامعه یا پولداران؟

در این ویدئو بخشی از جلسۀ درس «لیبرالیسم کلاسیک» را می‌بینید. در این بخش به رابطۀ «سرمایه(داران) با مصرف(کنندگان)» می‌پردازم. و یک سوءتفاهم همیشگی دربارۀ نظم اقتصادی لیبرال را واکاوی می‌کنم.

این کلاس در آکادمی لوگوس برگزار شده بود. آدرس کانال آکادمی:
@logos_philocademy

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی
3.7K viewsمهدی تدینی, 19:55
باز کردن / نظر دهید
2023-06-09 15:15:24
ایران ــ ۱۳۱۸

در این پست یکی از بهترین مستندهایی را می‌بینید که از دوران پهلوی اول می‌توان یافت. این مستند که عنوان آن «ایران؛ پارس جدید» نام دارد، محصول سال ۱۳۱۸ (۱۹۳۹) و کار مشترک چند دانمارکی است که در خدمت شرکت مهندسی کمپساکس (Kampsax) به ایران آمده‌اند و از مراحل ساخت راه‌آهن فیلمبرداری کرده‌اند. این شرکت مهندسی در احداث راه‌آهن ایران فعال بوده است.

فیلم در واقع دو بخش دارد: نخست اینکه نگاهی عمومی به اوضاع کلی ایران می‌اندازد؛ از وضعیت شهری و روستایی تا وضعیت صنایع سنتی و مدرن و همچنین اوضاع سیاسی و نظامی و آموزشی. در بخش دوم، دوربین به نقاط صعب‌العبور می‌رود تا مراحل ساخت راه‌آهن را نشان دهد. بی‌اغراق می‌توان گفت همۀ قاب‌های این فیلم ۴۶ دقیقه‌ای جذاب و دیدنی است. فیلم صدادار است؛ موسیقی برای آن ساخته شده و گوینده به زبان دانمارکی صحبت می‌کند.

دیگر مستندی که از دوران پهلوی اول پیش‌تر در کانال داشته‌ایم، مستند «سرزمین شیر و خورشید» بود؛ آن مستند برای شش سال پیش از این مستند است. برای دیدن آن بنگرید به این لینک: «سرزمین شیر و خورشید»

#مستند

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی
23.1K viewsمهدی تدینی, 12:15
باز کردن / نظر دهید
2023-06-06 22:17:40 نامه سرگشاده به سفیر آلمان در تهران


جناب آقای هانس-اودو موتسل، سفیر محترم دولت جمهوری فدرال آلمان در تهران

پیشاپیش بابت زبان گزنده نامه‌ام عذرخواهی می‌کنم، اما گزیدگان را چاره‌ای مگر کلام گزنده نیست. پیشنهاد می‌کنم در نشان سفارت آلمان در تهران، به جای آن عقاب تیزچنگ، کرکسی گردن‌دراز و لاشه‌خوار بگذارید. مگر می‌شود تاکنون پرواز کرکسان را بر فراز دفتر کار خویش ندیده باشید. مگر می‌شود ندیده باشید چه لاشخورهایی گرداگرد ساختمان محل کار شما چرخ می‌زنند تا از اضطرار و اضطراب جوانان درمانده ایرانی پولی به جیب بزنند! شرم نیابتی شنیده‌اید؟ من جای شما احساس شرم می‌کنم که در حیطه کاری نماینده ملت بزرگ آلمان فسادی چنین آشکار و مشمئزکننده جریان دارد.

هموطنان من — که جانم فدایشان — برای گرفتن یک نوبت ساده در دفتر کذایی ویزامتریک به صلابه کشیده می‌شوند و وقتی از انجام ساده‌ترین و پیش‌پاافتاده‌ترین کار ممکن، یعنی گرفتن نوبت اینترنتی، ناامید می‌شوند، دریچه بازار سیاه به رویشان باز می‌شود و پس از مدت‌ها حرص و جوش و تحقیر و خودخوری، ناگزیر حاضر می‌شوند "نوبت بخرند". مدیر شمایید و مقصر اول شمایید.

بعید است حتی در دورافتاده‌ترین دره نامتمدن دنیا، در میان قبایل بدوی، راه‌حل آسانی برای این معضل یافت نشود، اما گویا ماشین فرامدرن قدرت اول صنعتی اروپا به ما که می‌رسد، به گاری گاوکِشِ قرون‌وسطایی تبدیل می‌شود.

سرور گرامی، نمی‌پذیرم عوامل دخیلِ ایرانی مقصر این نابسامانی باشند، زیرا همه‌جا در ایران نوبت‌گیری مجازی است و نشنیده‌ام در جایی چنین گندابی شکل گرفته باشد و اگر هم پدید آید، جامعه ایرانی با قدرتی که در فضای مجازی دارد دکمه‌های شلوار آن مقام را از جا می‌کَند.

آقای سفیر، اگر آزار هموطنانم ادامه یابد، شما را پاسخگو خواهیم کرد. ما فقط از اسب افتاده‌ایم، نه از اصل! هر چیزی در این دنیا تصادفی است، مگر پایداریِ تاریخیِ هزاران‌ساله یک ملت. هر مردمی فراز و فرودی دارند. فرود ما گذراست و نشانه‌های اوج‌گیری دوباره در افق پیداست. هیچ‌گونه تحقیر و اذیتی را درباره احدی از مردم ایران نمی‌پذیریم. در اسرع وقت، آنچه شایسته نام آلمان است در دامنه مسئولیت خود برقرار کنید.

با درود و احترام
مهدی تدینی، شهروند ایرانی

پی‌نوشت:
یک: من هیچ گونه برنامه یا تمایلی برای هر نوع سفر به آلمان در آینده نزدیک یا دور ندارم.
دو: هموطنان ایرانیِ شاغل در سفارت آلمان تا امروز که گویا اعتنا یا برش لازم برای رفع این مشکل را نداشته‌اند، بد نیست لطفی کنند و این نامه را ترجمه کنند و روی میز آقای سفیر بگذارند.

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی
40.5K viewsمهدی تدینی, 19:17
باز کردن / نظر دهید
2023-06-02 19:37:13
ایدئولوژی‌پژوهی

دوستان عزیز، چند روز در خدمت سرورانم در شیراز خواهم بود. سه جلسه برای بررسی مجموعه "ایدئولوژی‌پژوهی" خواهم داشت.

جلسه اول  شنبه ۱۳ خرداد:
 
عناصر و خاستگاه‌های حاکمیت توتالیتر
یهودی‌ستیزی، امپریالیسم، توتالیتاریسم
 (مروری بر آثار هانا آرنت)
با حضور استاد گرانقدر، آقای دکتر مسعود سپهر

جلسه دوم  یکشنبه ۱۴ خرداد:
 گفت‌وگو با رهبران فاشیسم
بولشویسم، گفت‌وگو با موسولینی

جلسه سوم  دوشنبه ۱۵ خرداد:
لیبرالیسم، بوروکراسی
(مروری بر آثار فون میزس)
با حضور استاد گرانقدر، آقای دکتر محمدعلی توانا

از ساعت ۱۸ تا ۲۰:۳۰
مکان: شیراز، خیابان قصردشت، کوچه ۳۹، پلاک ۵۰
حزب اتحاد ملت ایران اسلامی | شعبه فارس

@goftar_andisheh


@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی
14.8K viewsمهدی تدینی, 16:37
باز کردن / نظر دهید
2023-06-02 19:29:43 ادامه از پست پیشین...


بنیاد استبدادستیزی بر مهار دولت ــ یعنی جلوگیری از بزرگ شدن حجم حاکمیت ــ استوار است. و این دقیقاً دغدغۀ اصلی لیبرالیسم است. لیبرالیسم نمی‌ایستد تا دولت همه‌جا را بگیرد و بعد وقتی تمام زندگی در چمبرۀ دولت خفه شد، فریاد استبدادستیزی سر دهد! بلکه از بدو امر، دائم هشدار می‌دهد که گام اول و اساسی، مهار «نفس دولت» است؛ اینکه آیا این دولت دموکراتیک یا دیکتاتوری است، مهم است، اما فقط یک وجه استبدادستیزی است. زیرا برخلاف تصور عمومی، دموکرات‌ترین دولت‌ها نیز اگر قرار باشد بر زندگی مردم خیمه بزنند فرقی با دیکتاتوری ندارند! مگر در نظم سوسیالیستی لازم است استالینی وجود داشته باشد؟ وقتی در دولت سوسیالیستی همۀ شئون زندگی از بالا مهار می‌شود، چگونه می‌توان نام این را دیکتاتوری نگذاشت؟! مگر دیکتاتوری را فقط یک مقام «مادام‌العمر» باید اِعمال کند؟ حتی رئیس‌جمهورِ دموکرات ــ نه این رئیس‌جمهورهای قلابی خاورمیانه ــ در کشوری کاملاً دموکراتیک وقتی صاحب دولتی عظیم باشد، اشکال خفیف‌تری از دیکتاتوری را اِعمال می‌کند. یا اصلاً «حزب حاکم». لازم نیست حزب حاکم کمونیستی یا فاشیستی باشد و با خفه کردن دیگران حکومت کند؛ هر حزب حاکمی، اگر سکاندار دولتی عظیم باشد، سرمنشأ «استبداد دموکراتیک» خواهد بود.

هر چه فریاد برمی‌آوریم که دعوا سر فُرم را کنار بگذارید یا دست‌کم دعوا سر فُرم را صرفاً بخشی از استبدادستیزی بدانید، به جای فهم مسئله دنبال کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه می‌گردند. آنچه می‌گویم برآمده از آزادی‌خواهانه‌ترین و دیکتاتوری‌ستیزترین سنت سیاسی تاریخ است. مسئلۀ ما پیش از هر چیز حجم حاکمیت است. وقتی حجم حاکمیت مهار شود، قدرت جامعه همیشه به حاکمیت می‌چربد. جامعه همیشه حریف حاکمیت می‌شود. وقتی حجم حاکمیت مهار شود، اکثر اموری که در دولت‌های بزرگ به حکومت واگذار می‎شود، از حکومت پس گرفته می‎شود و در نتیجه: تأثیرگذاری سیاست را بر زندگی شهروندان به حداقل ممکن می‌رسد. حاکمیت از یک مسئلۀ بغرنج به مسئله‌ای بسیار کم‌اهمیت‌تر تبدیل می‌شود و سرچشمه‌های فساد حکومتی تا حد زیادی می‌خشکد، زیرا ثروت و قدرت از حکومت گرفته می‌شود و به جامعه واگذار می‌شود. افراد قدرت‌طلبی که دنبال قدرت و ثروتند، در حکومت به این دو معشوق خود نمی‌رسند (یا دست‌کم به اندازۀ بسیار کمتری می‌رسند). قدرت جذابیتش را برای فاسدان از دست می‌دهد. قدرت سیاسی به قدرت اجتماعی تبدیل می‎شود و ثروت حکومتی به ثروت اجتماعی بدل می‌شود.

حال در این میان، اگر هم حکومت در پی کودتا، انقلاب، فساد یا هر عامل دیگری به ورطۀ استبداد افتاد، جامعه با یک «استبداد کوچک» طرف است که تأثیر آن بر زندگی شهروندان به مراتب کمتر از تأثیر یک حکومت توتالیتر و همه‌چیزخوار است. و البته در چنین شرایطی، بخت جامعه هم برای اینکه سیاست را به مسیر درست برگرداند به مراتب بیشتر است.

و واپسین نکته اینکه شاید بپرسید: خب قدرت‌ها و اختیاراتی که با کوچک کردن حجم دولت از حکومت گرفتیم، کجا می‌رود؟ نابود می‌شود؟ نه! این قدرت در جامعه پخش می‌شود. اموری که دولت انجام می‌داده است تا حد امکان به خود جامعه واگذار می‎شود. وقتی رقابت آزاد و سالم وجود داشته باشد، کسانی این اختیارات را بر عهده می‌گیرند که شایستگی خود را اثبات کرده‌اند. خب! این شایستگی چگونه اثبات می‌شود؟ از کجا معلوم مشتی آدم فاسد و کلاهبردار برای خود درون جامعه امپراتوری نمی‌سازند؟ جواب روشن است! یک جامعه یا آزاد است یا نیست. اگر آزاد نباشد که قدرت دست حکومت می‌ماند، اما اگر آزاد باشد، امکان رقابت در همۀ زمینه‌ها وجود دارد و افراد توانایی‌های خود را در «بازار» (بازار به عام‌ترین معنای آن؛ حتی دانشگاه در اینجا درون بازار قرار می‌گیرد) ارائه می‌دهند. اینک کل مردم با عقل سلیم، با ذائقه، فهم و خرد جمعی خود سره را از ناسره تشخیص می‌دهند. امکان اینکه خرد جمعی هم اشتباه کند وجود دارد، اما این خردِ ده‌ها میلیونی مطمئن‌ترین و کم‌خطاترین مرجع است و از هر مرجع دیگری به مراتب کم‌خطاتر خواهد بود. به این ترتیب، جامعه به قلعه‌ای رسوخ‌ناپذیر در برابر هر نوع حاکمیت سیاسی بدل می‌شود و امکان استبداد از اساس از میان می‌رود. اما ما چه می‌کنیم؟ ما چه دغدغه‌ای داریم؟ هر دغدغه‌ای مگر «حجم حاکمیت»!

مهدی تدینی

@tarikhandishi  |  تاریخ‌اندیشی
18.3K viewsمهدی تدینی, 16:29
باز کردن / نظر دهید