🎀سوژه های خانوم خونه😍🤩

2021-04-25 09:47:46 توی یکی از دفعه هایی که خواستگار اومده بود خونمون،
چایی بردم موقع تعارف کردن جلوی مامانم و مامان اون پسره رسیدم دیدم دوتا استکان مونده یکیشونو یادم رفته آبجوش بریزم

ماتم برد

مامانم فورا گفت من دندونم درد میکنه بخاطر من نصفه ریخته

مامانممممممممممم خییییلی سادست

یعنی شاخ درآوردم او لحظه اون زرنگی رو از کجا آورد

#سوژه_های_خانوم_خونه
┄┅┄ ❥ ❥ ┄┅┄
••●❥JOiN @zanoone2020
باز کردن / نظر دهید

2021-04-25 08:24:01 جشن المپیاد بود وقرار بود سر صف صبگاهی گروهی با دوستامون سرود بخونیم

منم چون از اداره اومده بودن و حس میکردم 200 نفر بهم زل زدن کلی استرس داشتم

بعد از اینکه سرود تموم شد من هول شدم و با صدای بلند گفتم صدق الله علی عظیم

دیدم همه از خنده دارن ریسه میرن کلی خجالت زده شدم

همه دوستام و مدیر مدرسه هم بعد برنامه کلی بهم سرکوفت زدن و من نتیجه گرفتم هیچ وقت سرود نخونم

#سوژه_های_خانوم_خونه
┄┅┄ ❥ ❥ ┄┅┄
••●❥JOiN @zanoone2020
باز کردن / نظر دهید

2021-04-25 08:23:28 واااای این ترفندهاش خیلی جالب بود
مخصوصا برای خستگی چشم که خیلی بهش دچار میشیم

Join➣ @banooye20 ☜
◦•◉✿ ✿◉•◦ باز کردن / نظر دهید

2021-04-25 08:22:09 دیشب بچه ها زود خوابشون برد شوهرمم سرکار بود..

من زود چراغا خاموش کردم خوابیدم یهو گوشی خونه زنگ خورد

گیج خواب گوشی را برداشتم طرف سلام احوال پرسی کرد من تجزیه تحلیل که کیه تا کم کم فهمیدم مادر جاری هستش


صدام گرفته بود گفت خواب بودی منم گیج گفتم بله

یهو گفت ببخش از خواب بیدارت کردم منم گفتم نیابت اشکال نداره شما ببخش مزاحم شدی

بعدم گفتم شب بخیر اونم گفت شب خیر قطع کرد الان دو ساعته با خودم فک میکنم چیکار داشت حالا

#سوژه_های_خانوم_خونه
┄┅┄ ❥ ❥ ┄┅┄
••●❥JOiN @zanoone2020
باز کردن / نظر دهید

2021-04-24 20:47:29 می‌دونم دعوا ناراحت کننده ست اما بعضی وقتا یه اتفاق هایی تو دعوا میوفته که خنده داره

خودم تعریف میکنم اول ، یه سری مامان و بابام دعواشون شده بود ، بابام تازه از بیرون اومده بود تو دستشم پر خرید بود

هرررکاری میکردم وسط بحث شون این پلاستیک خریدارو نمیزاشت زمین

هی پلاستیک هارو از عصبانیت چرخ میداد

از شانس یکی از پلاستیک ها مرغ بود ،

هر تیکه ی مرغ یه طرف قالی میوفتاد
یه طرف سیب زمینی اصلا یه داستانی بود 

#سوژه_های_خانوم_خونه
┄┅┄ ❥ ❥ ┄┅┄
••●❥JOiN @zanoone2020
باز کردن / نظر دهید

2021-04-24 11:08:02 من رفته بودم محل کار دختر داییم،

بعد داشتیم باهم برگشتیم خونه

تو راه سر یک۴راه وایسادیم ک تاکسی بیاد،
اقا ما هرچی منتظر موندیم هیچ تاکسی رد نشد تصمیم گرفتیم پیاده برگردیم،

وقتی داشتیم برمیگشتیم داییم رد شد دختر داییم گفت عههه باباممممم

شب داییم اومد خونه
داشت میگفت:
مثه سگ میدوئیم اخرشم هیچی به هیچی امروز رفتم فلان جا و پول ندادن و...

دختر داییمم گفت عه اره دیدمت داشتی میدوئیدی

داییم
دختر داییم
من

#سوژه_های_خانوم_خونه
┄┅┄ ❥ ❥ ┄┅┄
••●❥JOiN @zanoone2020
باز کردن / نظر دهید

2021-04-24 11:02:38 سالاد رژیمی


┄┅┄ ❥ ❥ ┄┅┄
••●❥JOiN @zanoone2020
باز کردن / نظر دهید

2021-04-24 09:32:32 موقعی که مادربزرگم فوت شده بود مامانم و خالم و دوتا دایی هام رفته بودن که بشورنش

موقع برگشت مامان خیلی گریه میکرده
خالم درمیاد به مامانم میگه خواهر اینقدر گریه نکن بذار الان می‌رسیم جلو مردم اشک نداری ها

میگفت اینقدر زدم تو سرش گفتم چی میگی تو

#سوژه_های_خانوم_خونه
┄┅┄ ❥ ❥ ┄┅┄
••●❥JOiN @zanoone2020
باز کردن / نظر دهید

2021-04-24 09:32:02 دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان

اللهمّ حَبّبْ الیّ فیهِ الإحْسانَ وكَرّهْ الیّ فیهِ الفُسوقَ والعِصْیانَ وحَرّمْ علیّ فیهِ السّخَطَ والنّیرانَ بِعَوْنِكَ یا غیاثَ المُسْتغیثین.

خدایا در این روز احسان و نیکویی را محبوب من و فسق ‌و معاصی را ناپسند من قرار ده و در این روز خشم و آتش قهرت را بر من حرام گردان به یاری خود ای فریادرس فریاد خواهان

┄┅┄ ❥ ❥ ┄┅┄
••●❥JOiN @zanoone2020
باز کردن / نظر دهید

2021-04-24 08:11:33 چند سال پیش که هنوز با خانواده شوهرم زندگی می کردیم
خونشونم بزرگ بود...

شب بود یهو برقا رفت همه جا هم تاریک ،،دختر جاریم پاش خورد به لیوان ولیوان شکست ،

جاریم یه شمع آورد وشروع کرد به جمع کردن خرده شیشه ها

گفت بیا کمک من درست نمی بینم

منم گفتم اینطوری نمیشه بازم شیشه ریز می مونه ️

بهتره با جارو برقی جمعش کنیم

همه هم موافقت کردن

فکر کن تو اون تاریکی دوساعت دنبال جارو برقی بودیم اصلامتوجه نبودیم

بعد ک پیداش کردیم فهمیدیم چی سوتی ای دادیم

#سوژه_های_خانوم_خونه
┄┅┄ ❥ ❥ ┄┅┄
••●❥JOiN @zanoone2020
باز کردن / نظر دهید