Get Mystery Box with random crypto!

خانواده صمیمی عباس منش

لوگوی کانال تلگرام abasmanesh — خانواده صمیمی عباس منش خ
لوگوی کانال تلگرام abasmanesh — خانواده صمیمی عباس منش
آدرس کانال: @abasmanesh
دسته بندی ها: تحصیلات
زبان: فارسی
مشترکین: 29.42K
توضیحات از کانال

در این کانال پاسخ های تاثیرگزار به سوالاتی ارائه می شود که اعضای سایت از گروه تحقیقاتی عباس منش در ایمیل سایت پرسیده اند.
مطالعه این مطالب می تواند به شما شیوه حل مسائل را آموخته و موجب تحول زندگی تان در تمام جنبه ها شود.
ارتباط با ما
sales@abasmanesh.com

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 6

2023-04-27 16:55:05 تجربیات حامد عزیز از عمل به آگاهی ها و تمرینات دوره شیوه حل مسائل زندگی

این دور دومی هست که از اول، گوش دادن به جلسات و انجام تمرینات دوره شیوه حل مسئله رو شروع کردم و یقین دارم که دوره شیوه حل مسائل میتونه تحولی در ایران و هر فارسی زبان دیگری که در هر کجای دنیا باشه ایجاد کنه. البته به این قانون هم ایمان دارم که افراد باید در مدار این آگاهی‌ها باشند و درخواست کنند تا بهشون پاسخ داده بشه.
حالا میخوام در مورد یکی دیگه از مسائلی که حل کردم، تجربه خودم رو بگم.
یکی از ترس‌های بزرگی که در شروع کسب و کارم داشتم این بود که چطور مشتری جذب کنم؟ و اگه من شروع کنم مشتری از کجا میخواد به سمت من هدایت بشه؟
خلاصه ترس‌های دیگری همینجوری در ادامه می‌امدن که نکنه شروع کنی و مشتری به سمت تو نیاد؟
نکنه در همون شروع کار شکست بخوری؟
البته با دو مشتری کارم رو شروع کرده بودم، ولی این ترس هر روز با من بود. که نکنه همین دو مشتری رو هم از دست بدی و بدون ورودی مالی بمونی و دوباره مجبور باشی بری کارمند بشی و توی نقطه امنت بمونی؟ به خاطر همین من اینو یه مسئله میدونستم که باید حل بشه.
برای حل این مسئله، هر جور شد خودم رو بمباران کردم با آموزش های استاد عباس منش تا این باور رو در خودم تقویت کنم که: من میتونم و باید حرکت کنم و کارم رو هر جور شده استارت بزنم. هر طوری که می تونستم، ورودی‌های ذهنم رو شب و روز به رگبار بستم برای تقویت باور فراوانی.
طبق راهنمایی های استاد، منطق‌های زیادی برای خودم میاوردم که مثلا: تو مگه برای همین دو تا مشتری ‌هایی که به سمت تو هدایت شدن ایده‌ای داشتی؟ انها از کجا اومدن؟ آیا تو تبلیغی کردی؟ دیدم من حتی یک ریال و یک دلار تبلیغ نکردم برای اینکه همین مشتری‌های فعلی را جذب کنم و همش به واسطه کار و تمرکز روی خودم و سرمایه گذاری روی خودم بود. همچنان در حال حل کردن این مسئله بودم. بالاخره با دو مشتری کارم رو استارت زدم و با توکل به خدا حرکت کردم. چه اتفاقی افتاد؟
دقیقا روز بعد از استعفا، مشتری‌ها به سمت من روانه شدند، از کجا؟ از جایی که فکرش رو نمیتونستم بکنم. مسئله داشت حل میشد. و ترس من از کمبود مشتری محو شد. قانونش رو فهمیدم و با یک تمرکزی لیزری و با تمام وجود روی خودم سرمایه گذاریم رو ادامه دادم و ادامه دادم.
به خاطر این ادامه دادن، بدون اینکه تبلیغ بکنم آدم‌ها به سمت من هدایت میشدن. حتی رسیدم به یه جایی که وقت نداشتم مشتری جدید بگیرم و هر کس بهم پیشنهاد همکاری میداد بهش میگفتم فلانی شما باید یک ماه دیگه به من مراجعه بکنی. به این شکل مسئله من حل شد و نگرانی‌ها و ترس‌های من از نبود مشتری محو شدند.
شاید بزرگترین ترس و نگرانی برای هر کس دیگه‌ای که میخواد کسب و کارش رو استارت بزنه همین باشه، و حتی کسایی که کسب و کار دارن باز هم این ترس رو داشته باشن که مشتری جدید میخواد از کجا بیاد.
الان من به جای نگرانی از کمبود مشتری، آرامش باور فراوانی دارم. البته که من کامل نیستم و دارم همینجوری بهبودها را یکی پس از دیگری ایجاد میکنم و اهدافی که برای بیزینسم در نظر گرفتم فراتر از این‌ها هست. اما قانون تکامل و "بهبودگرایی های جزئی اما مستمر" رو با تمام وجودم دارم درک میکنم و اجرا می کنم و پیش میرم.
یعنی من هر چقدر فکر میکنم میبینم تمام راه‌حل‌ها درباره تمام مسائل، در دسترس هستند. یعنی اگه اینجوری به این قضیه نگاه کنیم که کل زندگی همینه و نگرشمون رو به مسائل تغییر بدیم دیگه هیچ نگرانی باقی نمونه.
مثلا خیلی واضحه که مسئله "ترس از کمبود مشتری" راه حلش "باور فراوانیه" و ما باید روی این موضوع کار کنیم روی این راه حل تمرکز کنیم. فقط ما باید بدونیم که چطور باید اصلی‌ترین و مهم‌ترین سرمایه زندگی ما یعنی تمرکز رو در مسیر و در کل زندگیمون به گردش در بیاریم و نحوه به گردش درآوردن این سرمایه رو هم توی جلسه دوم شیوه حل مسئله، مفصلا شرح داده شده و این خود هدایت خداونده که شما الان به این آگاهی دسترسی داری فقط کافیه یه تعهدی بی قید و شرط به خودت بدی و بارها و بارها و صدها بار جلسه دوم رو گوش کنی و بارها و بارها تمرینش رو پاسخ بدی تا عصاره تمرکز رو از کل روند زندگیت بکشی بیرون و پر سودترین استفاده رو ازش کنی اونوقت دیگه زندگیت کن فیکون خواهد شد.
حالا من طبق تمرین جلسه چهارم این دوره، باید از کلی گویی پرهیز کنم یعنی طبق این تمرین بیام راه حل رو به مراحل کوچک‌تر تقسیم کنم و به همین شکل بقیه روند تمرین رو برم.
5.6K viewsMaryam Shayesteh, 13:55
باز کردن / نظر دهید
2023-04-27 05:43:12 بخشی از نتایج سارا عزیز از عمل به آگاهی های دوره شیوه حل مسائل زندگی

سلام دوستان ، قبل از نوشتن تمرین جلسه سوم، میخوام باز هم از نتایج دوره بی نظیر شیوه حل مسائل بگم
توی این چند روز کارکردن با آگاهی های این دوره، واقعا زندگی من عوض شده، باورم نمیشد بشه تو زمان کوتاهی انقدر نتیجه گرفت، وقتی 2 سال روی خودم کار کردم و هیچی اون جور که میخواستم رشد نکرد ( هرچند پیشرفت هایی داشتم)
واقعا دوره شیوه حل مسئله، مکمل دوره های دیگه ست.
توی تمرینات خودشناسی در جلسه دوم، من فهمیدم کویری که من دارم و نمیخوام تغییرش بدم، احساس مسئولیته و ریشه ش بر میگرده به حس قربانی بودن، یعنی من حس میکنم تو این زندگی قربانی هستم.
قربانی پدرم، پارتنرم و حتی خداوند! پس اون ها باید کارهارو انجام بدن نه اینکه من زحمت بکشم و تغییر بکنم، من قربانی بودم و به من باید رسیدگی بشه و هیچ مسئولیتی به گردن من نیست، اونا باید خودشون عوض بشن تا شرایط منم عالی بشه…
خلاصه ، توی این 4 روز دارم مدام خاطرات گذشته رو کند و کاو میکنم و خاطراتی که بهم حس قربانی بودن رو میدن بررسی میکنم از نظر قانون و سعی میکنم احساسی بهشون نگاه نکنم بلکه درس بگیرم. نمیگم صد در صد موفق بودم اما به همین اندازه که موفق شدم همه چی عالی شده
و به خاطر همین درک از شناختن ریشه ی مسئله، تغییرات شروع شده. رابطه ای که قبل از تمرینات این دوره، هر روزش داد و بیداد و فحش و نفرین بود ، آروم و قشنگ شده ، هنوز قربون صدقه عاشقانه نداریم ولی همین که لحنمون آروم و مهربونه و خبری از قضاوت و تمسخر و توهین نیست انگار دارم توی رویا سر میکنم…
بازدهیم تو کارم بالا رفته در حدی که توی 3 روز، هزینه دوره حل مسائل رو کامل ساختم.
حتی یکی از مشاوره هام خیلی چالشی بود و مریضم میگفت 4 ساله به متخصص ها و حتی پزشک های چینی و هندی مراجعه کرده و علت مشکلش رو نفهمیدن.
من اولش خیلی نگران شدم و خواستم مشاوره ش رو کنسل کنم ولی وقتی با دیدگاه دوره شیوه حل مسئله به این مسئله نگاه کردم و باورهایی که طی جلسات دوره استاد عزیزم این پیامبر زمانه ما ، ماهرانه تو ذهنم جا داده بود، به این موضوع نگاه کردم ، بعد از 40 دقیقه، ریشه مسئله ی مریضم رو پیدا کردم!
و اون یه مسئله ریز توی سبک تغذیه اون خانم بود که باعث بلاک شدن بعضی هورمون هاش میشد و به خاطر همین، اون خانم ماه ها پریود نشده بود… وقتی توی پیجم با افتخار از این دست آورد حل مسئله صحبت کردم سیل درخواست مشاوره و ویزیت به سمتم سرازیر شده. انگار همه میخوان ففط به من پول بدن تا توی حل مسائل سلامتی شون کمکشون کنم.
دلم روشنه و دونه دونه ایراد هام رو دارم میفهمم.
حتی توی همین فایل فهمیدم چطور دست خدارو بستم و همش بهش میگم من رو ثروتمند کن ولی فقط از طریق شغل فعلیم یا ففط از طریق اینستاگرام!
و به خودم گفتم: بابا دخترجان دست خدارو باز بذار، شاید قراره از طریق سایتت که یک ساله برات نشونه میاد که استارتشو بزنی و هنوز نزدی ثروتمند بشی ، چرا اخه میخوای تعیین تکلیف کنی واسه خدای خودت
تو کار خودتو بکن و سمت خودت رو انجام بده و دوره رو تموم کن و به هر چی استاد توی دوره شیوه حل مسئله میگه گوش کن، هر هفته تمرین های خودشناسی جلسه دوم رو انجام بده، به خدا به ثروت میرسی.
تا 4 روز پیش مگس تو دایرکتت پر نمیزد، الان با همین مقدار کار کردن روی خودت، انقدر پیام میدن ساعت 12 شبه تازه کارت تموم شده!
این پیشرفت هارو ببین بابتش شکرگزار باش و انقدرررر مسئله حل کن که استاد بشی. بعدش ببین چطور ثروت و نعمت و ارامش دنبالت میدوئن.
خیلی خوشحالم برخلاف نجواهای ذهنم این دوره رو خریدم، و اینجا هستم تا واقعا شروع کنم و زندگیم رو تغییر بدم
همین که از افسردگی حاد به جایی رسیدم که شب دارم خوشحال و با لبخند میخوابم و به زیباتر بودن اتفاقات فردا مطمئنم، یعنی من خوشبخت ترین سارای روی کره زمینم.

آخرین فرصت خرید دوره «شیوه حل مسائل زندگی» با قیمت قبلی تا ساعت 23 امشب:
اطلاعات کامل درباره محتوای کامل دوره "شیوه حل مسائل زندگی" و نحوه خرید این دوره

https://abasmanesh.com/fa/product/problems-solving-course/
5.7K viewsMaryam Shayesteh, 02:43
باز کردن / نظر دهید
2023-04-26 08:00:14 بخشی از تجربیات نسترن عزیز از دوره شیوه حل مسائل زندگی

سلام به استاد جانم و مریم عزیزم
من به تازگی تمرین جلسه 2 از دوره شیوه حل مسئله رو انجام دادم و با اینکه هم جلسه 1 و هم 2 رو بارها گوش دادم اما حسم گفت انقدر اطلاعات ارزشمند و تازه ای از این دوره داره وارد ذهنم میشه که یه جورایی دلم نمیخواد تا حق مطلب رو ادا نکردم، برم جلسه بعد.
استاد واقعا این دوره جنسش فرق داره و مهمترین فرقش این تمرینای کاربردی بی نظیره که قشنگ داره اروم اروم ما رو به خودمون می شناسونه.
من از وقتی این دوره رو شروع کردم، اصلا حس میکنم داره یه اتفاقایی میافته توی شخصیتم. حس میکنم دارم عوض میشم. حس می کنم صبور تر شدم.
بر عکس گذشته که تو 99 درصد مواقع اگه مسئله حل نمیشد ولش میکردم یا به تعویق مینداختم، الان سعی میکنم سریع حلش کنم یا خودم راهکار پیدا می کنم یا از دیگران کمک میگیرم
من از جلسه 2 یاد گرفتم اگه هم ایرادهای زیادی دارم، بجای حل کردن همشون باهم، با خودم دوست شم و بیام با هدایت خدا و با سوالات خودشناسی جلسه 2، با اولویت ترینشون رو بشناسم و حل کنم و انقدر خودمو تحت فشار نذارم.
استاد اصلا حالم خیلی بهتره. قطعا لغزش هم دارم اما هیچوقت انقدر مطمئن نبودم که تو مسیر درستی هستم .قویاً احساس مفید بودن دارم
امروز داشتم با خودم فکر میکردم اگه من نرم بهشت پس کی میخواد بره. منی که دارم واسه زندگی خوب تلاش میکنم خوبیای دنیارو میبینم، مرور میکنم و خوبیای ادمارو بهشون یاداوری میکنم، غیبت نمیکنم، دروغ نمیگم و زود میبخشم اگه من نه پس کی ؟!
اگه من تو این دنیا موفق نشم پس کی ؟!
استاد، آگاهی های دوره شیوه حل مسئله، مثل الماسه . منی که همیشه عجله دارم برم فقط جلسه بعدی، الان میگم نه هر جلسه پر از درسه باید قشنگ درکش کنم و استفاده کنم بعد برم جلسه بعدی
قبلا اکثر مواقع حتی اگه کارهام رو کامل هم انجام میدادم، اخر شب از خودم ناراضی بودم. اما واقعا تو این مدت کوتاه استفاده از آموزش های این دوره، خیلی احساس مفید بودن دارم. حس میکنم این مسیر دقیقا همون مسیریه که باید برم
حس میکنم الان تو درست ترین جای زندگیم وایسادم. نقطه ای که فقط الله میدونه که با ادامه ی اون تا چند ماه دیگه چقدر اتفاقای عالی برام رخ بده و من حسش میکنم
من حتی جمعه یه مهمونی خیلی مهم و عالی دعوت شدم ولی نرفتم چون حس کردم باید به کارام برسم و همون روز تمرینای جلسه 2 رو انجام دادم و راضیم از خودم
از بودن با خودم انجام دادن کارام حل کردن مسائلم لذت میبرم
وقتی شروع مسیر انقدر قوی و زیباست دیگه معلومه ادامه ش چیه.
استاد عاشقتونم. مریم جان بی نظیری شما. از وقتی صدات وارد این سایت شد حال و هوای سایت بیشتر شبیه یه خانواده شد. با اومدن شما به تصاویر و فایل ها، بیشتر مطمئن شدم خانواده اصلی من شمایید.
من اونقدری که تو این سایت مینویسم و حرف میزنم، با خانواده خودم و حتی دوستای نزدیکم حرف نمیزنم با اینکه رابطمون خیلی خوبه اما خانواده صمیمی عباسمنش یه چیز دیگست.

آخرین فرصت خرید دوره «شیوه حل مسائل زندگی» با قیمت قبلی تا فردا پنحشنبه 7 اردیبهشت ماه.
اطلاعات کامل درباره محتوای کامل دوره "شیوه حل مسائل زندگی" و نحوه خرید این دوره

https://abasmanesh.com/fa/product/problems-solving-course/
6.0K viewsMaryam Shayesteh, 05:00
باز کردن / نظر دهید
2023-04-25 19:41:55 بخشی از تجربیات شیرین عزیز از عمل به آگاهی های دوره شیوه حل مسائل زندگی

سلام و خداقوت به استاد، مریم بانوی عزیز و تشکر ویژه بابت کامنت های فوق العاده دوستان عزیزم در دوره شیوه حل مسائل.
جلسه 6 این دوره چقدر به موقع بود و نجات بخش من شد از نجواهایی که داشتن آوای نا امیدی رو تو ذهنم می خوندن به خاطر یه اشتباه..
بعد از خرید دوره شیوه حل مسائل، طبق توصیه خانم شایسته عزیز رفتم 10 روزی رو در باغ زیبامون در بیرون از شهر و به دور از شلوغی، تمرکزی به سوالات خودشناسی جلسه دوم جواب دادم.
وای چی بگم که چه کردی مریم بانو. با این طراحی هوشمندانه سوالات، مساعلی رو تونستی از ماحل کنی که سال ها درگیرش بودیم و نفهمیده بودم که ریشه ی درگیری ذهنم چیه و از کجاست.
از اونجا که مسئله ای که پیدا کردم و دارم تمرکزی حلش می کنم شخصی هست، تو نظرات سایت نمیتونستم بنویسم، اما اینو بگم که با انجام تمرینات این دوره، تازه دارم میفهمم تکامل یعنی چی.
فهمیدم که من آدم بی اراده ای نبودم هیچوقت، اما اشتیاقی برای ادامه دادن وبهبود دادن مسائلم نداشتم چون شدیدا کمالگرابودم وشدیدا از نداشتن عزت نفس در رنج بودم.
با انجام تمرینات فهمیدم چیزایی که فکر میکردم نقطه قوتم بوده، بیماری مزمنی هست که جلوی پیشرفتم رو گرفته بود
و با فهمیدن این اصل، چقدر آرامش پیدا کردم.
منی که همیشه یه حس نگرانی و دلشوره ای تو وجودم بود که نمیدونستم چیه، با آموزشای این دوره فهمیدم که ریشه این نگرانی، کمالگرایی و ترس از اشتباه کردنه. ترس از اینکه همه چی خوب پیش نره، بود و می دونم چطور باید درمانش کنم.الان دیگه فهمیدم که این ویژگی عجول بودن، فراموش کردن نعمت ها و توانایی هام و کفور بودن، از بدو تولد با من بوده و تازمانی که در این جهانم باید روی این موضوع کار کنم. چون خداوند در قرآن به این ویزگی که ضعف انسان هست و ازهمین ضعف ها همیشه ضربه میخوره اشاره کرده..
پس هر روز باید بفکر مدیریت و بهبودش باشم. این کاریه که باید تا زنده ام انجامش بدم.
پذیرفتن این موضوع با راهنمایی شما خانم شایسته عزیز در بخش تمرینات این دوره، آرامشی بهم داده که تازه دارم معنی لذت واقعی از زندگیم رو میفهمم.
من قبلا هم از زندگیم لذت میبردم اما این چند روزه، جنس این لذت یه جور دیگست.
خدا قوت که باعث شدین با اون صدای آرامبخش و دلنشین و پر از آرامشتون ، دوره شیوه حل مسئله یه چیز دیگه باشه و به قلب ما هنرجوها نفوذ کنه.


آخرین فرصت خرید دوره «شیوه حل مسائل زندگی» با قیمت قبلی تا روز پنحشنبه 7 اردیبهشت ماه.
اطلاعات کامل درباره محتوای کامل دوره "شیوه حل مسائل زندگی" و نحوه خرید این دوره

https://abasmanesh.com/fa/product/problems-solving-course/
6.4K viewsMaryam Shayesteh, 16:41
باز کردن / نظر دهید
2023-04-22 18:38:53 همیشه تو محیط کاری و درسی و اجتماعی ناخوداگاه منتظر تحقیر و توهین بودم و همیشه این موضوع تکرار میشد ک تحقیر و توهین میشدم و ارزش نداشتم برا کسی، ولی الان نه تنها حس حقارت و توهین ندارم بلکه از ارزشمند بودن خودم خیلی خیلی مطمئن هستم.
استاد قشنگم حالم خیلی خوبه چ جوری بگم…
خیلی ازین مدل مسائل دارم ک باید حلشون کنم و می تونم حلشون کنم. ینی فکرش رو بکن که با حل هر کدم از اینا، چ فرشته ای خلق میکنم و میسازم از اول. این دوره فرشته ی درون منو برام اشکار کرده و داره شاهکارش میکنه .

https://abasmanesh.com/fa/product/problems-solving-course/
2.4K viewsMaryam Shayesteh, 15:38
باز کردن / نظر دهید
2023-04-22 18:38:53 بخشی از تغییرات شخصیتی فرشته عزیز از عمل به آگاهی ها و تمرینات دوره شیوه حل مسائل زندگی

به نام خداوند بخشنده و مهربان
سه روزی میشد که روی جلسه دوم از دوره شیوه حل مسائل کار می کردم و با توجه ب تعهدی که توی این دوره به خودم دادم، بعد از پنج بار گوش دادن و نوت برداری از آگاهی های جلسه، تمرینات رو شروع کردم.
خدای من چقدر جواب دادن به سوالات خودشناسی در این جلسه برای من سخت بود.
دست و پاهام میلرزید و عرق کرده بودم. ولی چون تعهد داشتم به انجام تمرینات، با وجود تمام مقاومت های ذهنم، هرطور شده بود تا سوال شانزدهم پیش رفتم و به سوالات فکر کردم و پاسخ دادم.
استاد چهارسال میشه ک من با تعهد دارم روی فایل ها و گفته های شما کار میکنم. روی عزت نفسم، روابطم، امور مالی ام و…
با توجه ب گذشته ی سختی ک داشتم تعهد فولادی داده بودم ک هرطور میشه من باید زندگی و آینده ی دلخواهم رو برامی خودم خلق کنم.
سال اول ب دوتا از خاسته های اساسی خودم خیلی راحت و عالی رسیدم و ایمانم قوی شد که می شود و می تونم و در نتیجه بیشتر کار کردم..
استاد نمیدونم داستان چیه که مهم ترین مسئله من روی موضوع روابط هست و نمیتونستم بدون حل کردن این موضوع سراغ بخش دیگه ای برم و این مسئله رو حل کنم و خالق ورود شخص ایده الم برای ازدواج به زندگیم میشم و بعدا میرم سراغ موضوع مالی.
استادجان هرچقدر من طی این سه سال تلاش می کردم، نشد ک ب خاسته ام برسم.حتی ی بار شخص مورد نظرم رو جذب کردم ولی خیلی راحت بدون اینکه مچ بشیم از زندگیم بیرون رفت.
خلاصه به جایی رسید که چون نتیجه ی مورد نظرم نمی یومد، گفتم جواب نمیده و تسلیم باش دختر و این نگاه ایمان منو کم کرده بود ولی از طرف دیگه دلم نمیومد ک این چن سال رو ک کلی روی خودم کار کرده بودم و تغییر کرده بودم رو از دست بدم.
وقتی دوره شیوه حل مسائل اومد روی سایت، بعد از یک ماه خریداری کردمش. وقتی به آگاهی های این دوره گوش میدادم ، حسی توی وجودم می گفت: همه چی حل میشه فقط دختر مسیرت رو ادامه بده.
دیروز ک سوالات خودشناسی جلسه 2 رو جواب میدادم، متوجه مقاومت هایی توی وجودم شدم که میترسیدم از اونا. تا سوال 16 رو سرکار جواب دادم و تصمیم گرفتم برم خونه و دوباره از اول سوال ها رو جواب بدم.
ساعت ده شب بود ک شروع کردم به دوباره جواب دادن به سوال ها و گفتم ک هرطور میشه باید این مسئله ی ازدواج ک تمام انرژی منو گرفته را حل کنم.
استاد قشنگم، وقتی سوال ها رو جواب می دادم متوجه ریشه ی مسئله ام شدم. باورم نمیشد ک ترمز اصلی و پاشنه ی اشیل من که جلوی نتایجم رو گرفته بود، احساس تحقیر و توهین بود…
قلبم داشت ستاپ میشد.چون از بچگی بخاطر شرایط خیلی بدی ک داشتم همش تحقیر و توهین میشدم ک تو زشتی بی ارزشی و… این مسائل موجب احساس حقارت در من شده بود. با اینکه من خیلی زیبا و شخص موفق و خوبی هستم‌ ولی چون خانواده و بقیه میخاستن خاسته های خودشون رو ب من بقبولانن و من قبول نمیکردم، از شیوه ی تحقیر و توهین استفاده میکردند.
استادجانم دیشب با راهنمایی های شما و مریم نازنینم و از دل پاسخ هام به سوالات خودشناسی جلسه 2، من این ترمز مخفی را پیدا کردم و متوجه ایراد کار شدم و ریشه مسئله رو پیدا کردم و الان احساس سبکی و ازادی دارم.
استاد چطور بگم ب شما... انگار تمام این چهارسال ک روی خودم کار میکردم و فکر می کردم تلاش هام نتیجه نمیده، همه مانند ابی پشت سد بودند و با توجه به خودشناسی ای که بهشت رسیدم، دیدم که اون سد، احساس حقارت توی وجودم هست.
وقتی من این سد رو شکستم، عزت نفس و روابط مورد دلخواه و احساس خوب نسبت به خودم و …. با قدرت زیاد وارد وجود من شدند و تمام زحماتم قبلیم جواب داد.
دیشب تا صبح ب حق شما و مریم گلی دعا کردم. آخه استاد قشنگم، چطوری شما اینقدر پر هستید چقدر اگاهی های نابی دارید. خداروشکر ک شما هدایت شدید و خداروشکر ک خداوند ب وسیله ی شما ماروهم هدایت کرد.
استاد جان من دیشب فقط سوالات رو جواب دادم،
باورت میشه امروز ک از خواب بیدار شدم و اومدم سر کار ، قشنگ تفاوت فرشته قبل و جدید رو متوجه شدم.حتی طرز حرف زدن و نشستن من فرق داره با دیروزم. محکم تر و با عزت نفس ترم امروز.
استاد جان باورم نمیشه منی ک از ته قلبم از آینه میترسیدم و مجبور میکردم خودمو ک باید خودمو دوست داشته باشم و بزور به خودم تو آینه نگاه می کردم یا خودم رو مجبور می کردم از خودم تعریف کنم و می فهمیدم که این تعریفام از خودم برای خودم واقعی و باور کردنی نیست، چون خودم به خودم احساس خوبی نداشتم و احساس لیاقت نداشتم.
اما امروز صبح خودم رو در آینه متفاوت دیدم. الان ک سرکارم هستم، صفحه مانیتور رو خاموش کردم و همش دارم خودمو میبینم و ناخوداگاه دارم قربون صدقه ی خودم میرم و لذت میبرم از دیدن خودم..
2.6K viewsMaryam Shayesteh, 15:38
باز کردن / نظر دهید
2023-04-13 18:13:48 تجربیات حامد عزیز از جلسه 5 دوره شیوه حل مسائل زندگی

کامنت هفتم از جلسه پنجم
این هفتمین کامنت من درباره جلسه پنجم دوره شیوه حل مسئه است.
این دوره تنها دوره‌ای هست که اینقدر کامنت نوشتم، چون هر بار حسم میگه بنویس من هم گوش میدم. با اینکه خیلی سرم شلوغ هست و کارهای زیادی دارم انجام بدم و به لطف خداوند مشتری‌های با کیفیت زیادی تمایل به همکاری با من دارن، ولی یه تایمی رو برای نوشتن اختصاص داده‌ام.
از اینکه امروز به کمک آموزش های این دوره،بهبودگرایی رو شناختم و راهنمای مسیرم قرار داده‌ام احساس رضایت و سپاسگزاری دارم. توی این دوره نحوه هدف گذاری واقعی رو یاد گرفتم. از همان ابتدای هر بهبودی که میخام ایجاد کنم، هر مسئله‌ای که میخوام حل کنم، هر خواسته ای که میخام خلق کنم این احساس رو با قطعیت تمام دارم که تمام مسائل از قبل حل شده‌اند و ذات مسائل ان مع العسری الیسری هست.
من باز هم برمیگردم و این دوره رو بارها و بارها مرور خواهم کرد تا حجت بر من تمام شود.
باز هم دوست دارم که تجربه‌های لذت بخش این مسیر هموار را به اشتراک بگذارم تا باورمان قویتر شود.
بعد از هر بهبود جزئی که اتفاق میفته انقدر بابتش سپاسگزاری میکنم که به احساس خوب و عالی میرسم. احساس اشتیاقم هر بار شعله‌ورتر میشه که برم سراغ بهبود بعدی و بعدی. هر بار مهر تایید میزنم که ببین این مسئله چقدر راحت حل شد. ببین تمام آگاهی‌های این دوره به حقیقت پیوست. که ببین معجزه دور از دسترس و عجیب نیست. که ببین من خالق تمام و کمال زندگی خودم هستم و دارم به نتایج دلخواه شکل می‌دهم. شور و شوق من همچنان مثل ابتدای این دوره هست که شرکت کردم و هر بار هم داره بیشتر و بیشتر هم میشه. توی خواب هم به این دوره فکر میکنم، به راه حل فکر میکنم که چطور میتونم بهتر عمل کنم، چه ایده‌هایی دارم چه راه حل‌هایی دارم، توی خواب و بیداری اهرم رنج و لذت رو مرور میکنم، صبح ها که پا میشم با نوشتن در مورد این دوره روزم را شروع میکنم. همه اش توی فضای این دوره هستم.
الان دارم متوجه میشم که احساس لیاقت چطور ساخته می‌شود. الان دیگه سوالم این نیست که چطور احساس لیاقتم رو افزایش بدم و بسازم. امروز به جواب سوال‌هام رسیده‌ام و با هر بار دست به عمل زدن و اجرای ایده‌ها در عمل به احساس لیاقت شکل میدم. امروز خیلی از «چطور»ها و «چگونگی»هایی که در ابتدای هر سوالی بود، محو شده‌اند و جای خودشون رو به بله میشه… بله میتونم… فقط باید یه کم… های بهبودگرایی داده‌اند. جای خودشون رو داده اند به اجرای بی‌درنگ ایده‌ها و راه‌حل‌های در دسترس و قابل اجرا با شرایط الانم.
خدایا سپاسگزارم که ما را در زمان مناسب در مکان مناسب به این دوره هدایت کردی.
خدایا سپاسگزارم بابت حضور استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان که دستی از دستان پر مهر و محبت تو شدند تا جهان را به جای زیباتری تبدیل کنند.
خدایا سپاسگزارم بابت قدرتی که به ما عطا کردی تا خودمان خالق زندگیمان باشیم.

https://abasmanesh.com/fa/product/problems-solving-course/
2.4K viewsMaryam Shayesteh, 15:13
باز کردن / نظر دهید
2023-04-13 08:12:33 سالی که گذشت سال بسیار شیرین و به یادماندنی بود، سال نوازش‌ها بود و ترمیم‌ها؛ اما سالی که در پیش روست به یقین با اختلاف سالی خواهد بود که نظیرش را در تمام زندگی‌ام ندیده‌ام. سالی که اختلاف دست فرمان من و خدا را همه خواهند دید، زندگی که من پارو انداخته ام و سکان دست ناخدای داده‌ام. سال پیش رو سالی است که تمام کسانی که که در جوابم وقتی گفتم خدا روزی رسانه، گفتند درسته که خدا روزی رسانه اما آدم هم باید واقع‌بین باشه، واقعیت جدیدی را از جهان درک خواهند کرد. سالی که تمام اطرافیانم معنای واقعی کفی بالله وکیلا را خواهند دریافت. وقتی گفتم شماها همه مذهبی هستید و حداقل سالی چند بار قرآن را ختم می‌کنید، مگه نمی‌گید کفی بالله وکیلا، ألیس الله بکاف عبده، پس از چه چیز بعد از طلاق این قدر نگرانید؟ و نگاه عاقل اندر سفیهی به من انداختند و رفتند به مادرم زنگ زدند که جلوی دخترت رو بگیر، جامعه خطرناکه، دختر جوون نیاز به محافظ داره و مادر موحد دوست داشتنی ام با اینکه با طلاقم مخالفه، اما به همه گفت: زهرا می‌گه این حرف‌ها بوی شرک می‌ده و من بعد از این مرگ رو بر شرک ترجیح می‌دهم.
شب ٢١ رمضان ١4٠٢ است، ساعت از ٢ گذشته و من آنچه را نوشتم به جای قرآن به سر گرفتن بود و دیگر عباداتم. ان‌شاءالله عمری به دنیا باشد شب قدر ١4٠٣ زیر همین کامنت خواهم گفت که زندگی‌ فردی که همۀ داروندارش خداست، چگونه رقم خواهد خورد.


https://abasmanesh.com/fa/product/ravanshenasi-servat/
103 viewsMaryam Shayesteh, 05:12
باز کردن / نظر دهید
2023-04-13 08:12:33 در انتهای سال یک پروژۀ بزرگ نگارش به من پیشنهاد شد که هنوز قطعی نشده است اما حتی پیشنهادش یک نشانه‌ است، نشانه از اینکه مدار ثروت من در حال بالارفتنه و من حتی برای پیشنهاد این کار و قیمتی که برای آن در نظر گرفته‌ام خدا را سپاسگزارم.
به تقدیر نوشته شده در یک سال گذشته‌ام که نگاه می‌کنم جز مهر نمی‌بینم، انگار در حریر نرم و لطیف محبتی قرار گرفته بودم که لطافت آن تمام روحم را نوازش می‌داد.
از رانندۀ غریبه‌ای که راه کج می‌کرد تا مرا به مقصد برساند تا جشن تولدی که به‌طور بی‌سابقه مورد لطف همه بودم تا دوستانی که از عمق وجودشان عشق را نثار من می‌کردند و من در می‌یافتم که این عشق چیزی نیست جز محبتی که خدا در حقم به کمال رسانده است.
کارهایی را انجام دادم که هرگز نمی‌گویم کوچک بودند، (اگرچه از نظر دیگران کوچک باشند) چون شاید بیش از ده سال بود که دلم می‌خواست این کارها را بکنم اما نمی‌توانستم. زمانی که خانۀ شوهرم بودم، خرج زندگی با من نبود و خودم هم درآمد داشتم؛ اما نمی‌توانستم این کارها را انجام بدهم، اما الان که مسئولیت زندگی بر عهدۀ من که نه بر عهدۀ کفیلم بود، این امکان به وجود آمده بود که آنچه دوست داشتم رو انجام بدم. ذکر یک نمونه‌ش قشنگه: من سال‌ها بود که می‌خواستم که یک کاری رو انجام بدم که حدود هشت ماه طول می‌کشید و یک هزینه ای هم باید ماهانه برای آن در نظر می‌گرفتم. یادم میاد بعد از نماز سر به سجده گذاشته بودم و گفتم خداجونم جور کن این کار رو انجام بدم، همونجا تو سجده بهم گفت همین الان که سر از سجده برداشتی، زنگ بزن و وقت بگیر. گفتم ولی من فقط 6٠٠ هزار تومان تو حسابم مونده و هنوز تا اول ماه هم مونده، نمی‌تونم حسابم رو خالی کنم. گفت همینه که من می‌گم، درسته که با عقل معاش جور در نمیاد، اما به من اعتماد کن. و من سر از سجده برداشتم و رفتم سراغ تلفن. من به راحتی اون هزینه رو هر ماه پرداخت کردم بدون اینکه سر سوزنی حتی دلم بلرزه. بیشتر به معجزه شبیه بود که من چجوری با 6٠٠ تومن که ٣4٠ هزار تومانش را برای اون کار هزینه کردم، تا آخر ماه (با بهترین کیفیت) گذراندم. از وقتی کفیلم خداست و بزرگترم، انگار حساب و کتاب درآمدم دست خودم نیست، از کجا میاد و می‌ره رو متوجه نمی‌شم، فقط می دونم همیشه هست.
پارسال تا حالا چندین سفر به یزد رفتیم که هر بار در راحت‌ترین حالت ممکن رفتیم و برگشتیم، با کوپۀ دربست رفتیم و با هواپیما برگشتیم. تفریحاتی رو انجام دادیم که تا حالا فکرش رو هم نمی‌کردیم، رفتیم کویر، تو یک شب دوبار سافاری سوار شدیم، زیپ‌لاین سوار شدیم(هم زمان شده بود با سفر دور آمریکای استاد و داستان زیپ لاین سوار شدنشون و من این قدر دلم می‌خواست اون تجربه رو داشته باشم، شاید کمتر از یک هفته تجربه‌ش کردم) یک سفر شیرین زنانه رفتیم شمال، با اینکه بدون ماشین بودیم هم دریا رو تجربه کردیم، هم جنگل رو.
یک سفر لاکچری رفتیم مشهد. یک جشن تولد عالی گرفتم برای دخترم. دورۀ عزت نفس رو خریدم که جزو برنامه‌های امسالم بود. یه دوره کلاس آموزشی حرفه‌ای ویراستاری رفتم، دورۀ نویسندگی خلاق یکی از اساتید مهم این حوزه رو شرکت کردم، همۀ این اتفاقات شیرین برای سال گذشته است و شرایط اقتصادی نابسامان و منی که باید زندگی می‌چرخاندم. در حالی که سال گذشته اول سال گوشت رو خریدم کیلویی ١4٠ هزار تومان و آخر سال خریدم 55٠ هزار تومان، اما لحظه‌ای سفرۀ ما کوچک‌تر نشد. آخه گاهی به شوخی به مامانم می‌گفتم پول من برکت زیادی داره، چون کفیلم خداست، اگه برای برکت می‌خواین بهتون بدم.
من واقعا سپاسگزار همسر سابقم هستم زمانی که گفت اگه من نگهت ندارم کی رو داری که ازت مراقبت کنه، نه داداش داری، نه پدر، نه دایی، نه عمو… و من اونجا بود که فهمیدم این بی‌کسی چه نعمت عظیمیه و هر روز بی استثنا سپاسگزار خدایی بودم که تا عمق وجودم دریافته بودم که همه کس من است( لازمه که بگم همسر سابقم اصلاااااا آدم بدی نبود، بسیار مهربان بود و من رو هم عاشقانه دوست داشت، اگه حرفی از او نقل کردم، حرفی بوده که در عصبانیت زده، مشکل ما بیشتر اختلاف فرهنگی بود که هیچ جور نمی‌توانستیم حلش کنیم و داشتیم همدیگر رو آزار می‌دادیم).
وضعیت خرید و پوشاکمون به وضوح تغییر کرده بود، اگه هر سال سه تا شلوار می‌خریدم، امسال نگاه کردم دیدم ٨ تا شلوار خریدم، یعنی حتی از. دوبرابر بیشتر، اگه سال قبلش یک کفش معمولی خریده بودم، امسال کفش چرم میلیونی برند گرفته بودم، اصلا با دو دو تای بشر جور در نمیاد که من با حقوق کارمندی در شرایطی که همه گلایه مند و ترسان بودند، چنین شیرین زندگی کردم و واقعا به سالی که گذشت نگاه می‌کنم جز شیرینی، راحتی، محبت، آرامش، ورودی‌های شیرین مالی و تفریح و گردش و شادی چیزی نمی‌بینم.
چنان دستان خدا بر سر و روی من مهر پاشیدند و زندگی را برایم شیرین ساختند که ذکرش در قالب کلمات نمی‌گنجد.
84 viewsMaryam Shayesteh, 05:12
باز کردن / نظر دهید
2023-04-13 08:12:33 دیدگاه زهرا عزیز در دوره روانشناسی ثروت 1

آنچه می‌نویسم، عبادتی است که برای شب‌های قدرم در نظر گرفته‌ام که این شب‌ها، چنانچه اعتقاد داشته باشید، هر کس به گونه‌ای معبودش را عبادت می‌کند و من تصمیم گرفتم با ذکر نکات مثبت و اتفاقات خوب زندگیم و سپاسگزاری بابت این همه آسایش، راحتی و شیرینی به تنها تکیه‌گاهم پناه بیاورم و صدق بالحسنی کنم و تقدیرم را فسنیسره للیسری رقم بزنم.
شب قدر ١4٠٠ بود که میان قرآن به سر گذاشتن، خداوند بهم گفت، یوسف اگه از من خواسته بود خیلی زودتر از زندان نجات می‌یافت و تو حدود هجده نوزده ساله که در یک زندان اسیر شده‌ای و دائم نگاهت به کمک دیگرانه که اگه فلانی وبهمانی بفهمن حتما کمکم می‌کنند تا این زندگی رو که برایم حکم زندان رو پیدا کرده بود تمام کنم. این‌قدر داشتم کج و بیراهه می‌رفتم که خود خدا مستقیم وارد عمل شد و با تحکم به من نشان داد که اگه نجات می‌خوای فقط از دست من ساخته است و من شادمانه و شرمگینانه قرآن از سر برداشتم و سر به سجده گذاشتم و کفتم: چشم. و از آن روز خدا شد تمام پناه دختری که تمام خانواده در برابر تصمیمش ایستاده بودند.
شب قدر ١4٠١ بود که دیگه قرآن به سر نگرفتم، اما به دل گرفتم وقتی چشم باز کردم و یادم آمد درخواست سال گذشته‌ام را و دیدم که چه راحت و چه شیرین مسیر رو پیموده‌ام و چه شیرین از زندان بیست ساله رها شده‌ام. در این مدت انگار دختر پادشاه بودم و زمین و زمان بسیج شده بودند تا مبادا غبار اندوهی بر دلم بنشیند و من در آن شب قدر سپاسگزار خدایی بودم که نه تنها چشم از شرک بیست سالۀ من پوشیده بود که چنان پناهم شده بود که مبادا ترک بردارد چینی نازک وجودم.
به والله که آنچه در این دو سال بعد از جدایی، اگرچه هنوز رسمی نشده است، بر من گذشت شیرین‌ترین و گواراترین لحظات بیست سالۀ دوم زندگی من بود. زندگی سراسر آرامش. من بزرگتر پیدا کرده بودم و درست مثل طفلی که بچسبد به پدر وقت خطر، چنان در آغوش امن پروردگارم بودم که حتی حرف و حدیثی هم سراغم نمی‌آمد، حرفی اگر بود، دغدغه‌ای اگر مطرح می‌شد، دیگران می‌شنیدند و نگران می‌شدند و غصه می‌خوردند، اما من، زهرای او، در حصن حصینی قرار گرفته بودم که حتی حرفی و سخنی هم آزارم نمی‌داد یا حداقل به نسبت دیگران بسیار هجوم حرف‌ها طرف من کمتر بود.
در این دو سال با وضعیت بالا و پایین اقتصادی و نگرانی‌ها و … من لحظه به لحظه راحت‌تر زندگی کردم، حتی به مو هم نرسید که بگویم به مو رسید اما پاره نشد. تقریبا هرگز نگران وضع معیشت و ادارۀ خانه نبودم، انگار حسابم از غیب برکت یافته بود. و من الان که به عقب بر می‌گردم چنان حس لذت‌بخشی سراسر وجودم رو پر می‌کنه که در خلسۀ آرامش فرو می‌روم.
شب قدر ١4٠١ چشم باز کردم و دیدم در خانۀ خودم نشسته‌ام(از خدا خواسته بودم ٣ میلیارد پول من حیث لایحتسب برساند تا بتوانم خانه‌ای در خور چنانچه پیش از این در آن زندگی می‌کردم، تهیه کنم) و شب قدر ناگهان خدا به من گفت: از خونه‌ت راضی هستی؟ و من متوجه شدم که ای دل غافل خدا دقیقا همون خونۀ خودم رو بهم داده تا حتی سختی خونه پیداکردن هم نداشته باشم و قیمت این خونه در آن موقع دقیقا ٣ میلیارد بود. یادمه همیشه تو جملات تأکیدی‌م می‌گفتم ٣٠٠ تومنه و ٣ میلیون و ٣ میلیارد برای خدا فرقی نمی‌کنه. (شوهرم در یک اقدام غیرمنتظره، خانه را خالی کرده بود و به من و دخترم داده بود که راحت زندگی کنیم).
و حالا که کفیل مهربان من خداوند، تمام امکانات را فراهم کرده بود تا در آرامش زندگی کنم نوبت ذره ذره پیشرفت بود.
زهرای او در سال گذشته توانست دو پروژۀ نگارش کتاب رو به اتمام برساند، زهرایی که تا به حال به طور حرفه‌ای دست به قلم نبرده بود شد ناخدای پروژه‌ای بزرگ برای نگارش، ناخدایی که کلمه و ایده و خلاقیتش را از خدا می‌گرفت و چنان تحسین و تعجب دیگران را بر می‌انگیخت که هر لحظه اعتماد به نفس و عزت نفسش در این مسیر بیشتر شود و می‌دانست که آنچه از دهان دیگران به تحسین او خارج می‌شود، کلمات مهربانانۀ اوست که می‌خواهد اعتماد به نفس از بین رفته‌ام را برگرداند تا بتوانم قدم در مسیرهای بزرگتر بگذارم. یعنی قشنگ مشخص بود که این خدا هم وکیل و هم کفیل و هم مشاور و هم مددکارم شده است تا همه جوره هر آنچه از دست داده‌ام را جبران کند.
منِ نوپای تازه راه آموخته چنان پروژه‌های مهمی را برای ویراستاری می‌گرفتم، (در حالی که سال دوم بود که این مهارت را آموخته بودم) که نگاه متعجب و گاه آمیخته با حسرت سرویراستار و ویراستاران بیست سالۀ اداره را حس می‌کردم. با تعجب به من می‌گفتند این کارها رو از کجا می‌گیری؟ و من با اذعان به اینکه هیچ کدامش دست من نیست، فرمون زندگی‌م افتاده دست یکی دیگه، به آن‌ها می‌گفتم من جای درستی قرار گرفته‌ام.
123 viewsMaryam Shayesteh, 05:12
باز کردن / نظر دهید