Get Mystery Box with random crypto!

ادبیات دیگر

لوگوی کانال تلگرام adabyate_digar — ادبیات دیگر ا
لوگوی کانال تلگرام adabyate_digar — ادبیات دیگر
آدرس کانال: @adabyate_digar
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 6.53K
توضیحات از کانال

اینستاگرام:
instagram.com/adabyatedigar
فیسبوک:
www.facebook.com/adabyatedigar
کانال خواهر:
@Our_Archive
...
@kholvaareh
کانال پیشنهادی:
https://t.me/naghd_com
ادبیات دیگر هیچ ادمین مشخصی که با اعضاء در تماس باشد ندارد!

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 3

2022-07-26 15:59:59 چنانکه لنین نوشت: آگاهى طبقه‌ى کارگر نمى‌تواند آگاهى سیاسى واقعى باشد مگر آن که کارگران چنان رشد یابند که در مقابل هر نوع بیدادگرى، ستم، خشونت و تعدى علیه هر گروهى واکنش نشان دهند، و مگر آنکه آنان، همچنین واکنش نشان دادن از نظرگاه یک سوسیالیست انقلابى و نه نظرگاهى دیگر، را فرابگیرند .لنین ادامه مى‌دهد، اگر پرده از این بیدادگرى‌ها برداشته شود: عقب‌مانده‌ترین کارگر نیز درك خواهد کرد، یا احساس خواهد کرد، که دانشجویان، فرقه‌هاى مذهبى، دهقانان و نویسندگان توسط همان نیروهاى پنهانى که به او در تمام طول زندگى‌اش ظلم و ستم روا مى‌دارند، مورد تعدى و خشونت قرار مى‌گیرند. با درك این موضوع، او خود از تمایلى مقاومت‌ناپذیر براى نشان دادن واکنش انباشته مى‌شود، و مى‌فهمد چگونه روزى علیه سانسورچى‌ها فریاد اعتراض سر دهد و روزى دیگر در تظاهراتى مقابل ساختمان فرماندارى‌اى که دست به سرکوب بى‌رحمانه‌ى شورش دهقانان زده است، شرکت کند، و باز روزى دیگر به مأمورانى که در رداى سفید به کار تفتیش عقاید مذهبى مشغول‌اند، درس عبرتی دهد.
مادامى که طبقه کارگر توسط تعصباتى نظیر زن‌ستیزى و برترى نژادى دچار چند دسته‌گى است، حزب سوسیالیست انقلابى که قادر است وراى این افتراق‌ها توان بالقوه‌ى طبقه‌ى کارگر را براى خودرهایى ببیند، نبایست به هیچ فشارى از جانب کارگران عقب‌مانده‌اى که تحت تأثیر تعصبات بورژوایى نسبت به جامعه‌ى پیرامون خود هستند، تسلیم گردد. حزب باید علیه تمامى انشقاقات درون طبقه‌ى کارگر ناشى از نژاد، ملیت، و اختلافات میان زنان و مردان، کارگران ماهر و غیرماهر، شاغل و بیکار که همه‌گى به‌گونه‌اى منظم توسط طبقه‌ى حاکم تغذیه مى‌گردند، بى‌رحمانه مبارزه کند.
بنابراین نزد لنین مبارزه علیه یهودستیزى وظیفه‌ى حزب سوسیالیست انقلابى در کل بود، و نه فقط وظیفه‌ى اعضاى یهودى حزب. به همین ترتیب امروز نزد ما، مبارزه با سرکوب زنان وظیفه‌ى کل حزب است، نه صرفاً وظیفه‌ى زنان. به دلیل موقعیت‌هاى خاص زنان شاغل مبارزه براى مطالبات ویژه‌ى متعددى ضرورى است. مطالباتى نظیر برابرى دستمزد، آزادى سقط جنین، دسترسى رایگان به وسایل و اطلاعات جلوگیرى از آبستنى، بهبود در وضعیت آموزشى زنان و توسعه‌ى موقعیت‌هاى شغلى زنان، مرخصى زایمان با حقوق بالاتر و بدون کسر از سابقه‌ى خدمت، حقوق مشابه براى کارگران نیمه‌وقت و تمام وقت، مهدکودك‌هاى رایگان و غیره. اینها موضوعاتى طبقاتى هستند و براى کل طبقه‌ى کارگر، اعم از زنان، مردان و کودکان مفید خواهند بود.
اهمیت مبارزه براى اصلاحاتى منطبق با نیازهاى زنان کارگر به طور خاص، همچون اهمیت مبارزه براى اصلاحات در کل، در ارزش ذاتى خود اصلاحات نیست. تحت نظام سرمایه‌دارى همه‌ى اصلاحاتِ قابل حصول به ناگزیر کوچک و به‌خصوص در هنگام بحران‌هاى اقتصادى نظام در معرض تهدید هستند. ارزش اصلى آنها در بالا بردن اعتماد به نفس، آگاهى و سازماندهى کارگران درگیر این مبارزات است. آنها همچنین موضوعاتى طبقاتى‌اند از این حیث که: مبارزه براى آنها و موفقیت در کسب آنها بستگى به موازنه‌ى کلى نیروهاى طبقاتى دارد. در طى مبارزه براى چنین اصلاحاتى است که زنان و مردان کارگر باید به سوى خط مشى سیاسى کلى سوسیالیسم انقلابى جذب گردند. زیرا ستم بر زنان تنها با خودرهایىِ طبقه‌ى کارگر در کلیت خود و نابودى نهایى جامعه‌ى طبقاتى‌اى که از این ستم بهره‌بردارى مى‌کند، به طور کامل پایان مى‌پذیرد.



مبارزه طبقاتی و آزادی زن|تونی کلیف|ترجمه:مجید قنبری

@adabyate_digar|#Women|#BookR|#Cliff

https://t.me/Our_Archive/353
2.2K views12:59
باز کردن / نظر دهید
2022-07-23 16:01:24 چشم‌برهم‌زدن‌ها:

ادواردو آندرس ماگلیونی، بازیکن خط حمله‌ی باشگاه ایندیپندنته، جایی از کتاب رکوردهای جهانی گینس را به عنوان بازیکنی که بیشترین گل را در کمترین زمان زده است به خود اختصاص داده است.
در ۱۹۷۳، ماگلیونی در آغاز نیمه‌ی دوم مسابقه‌ای با خیمناسیا ازگریما از لاپلاتا، در یک دقیقه و پنجاه ثانیه سه بار توپ را وارد دروازه‌ی گورچاگا کرد.


[•••]


گل مارادونا: 

سال ۱۹۷۳ بود. تیم‌های جوانان آرژانتینوس جونیورز و ریورپلاته در بوینس‌آیرس باهم رودررو شدند.
شماره‌ی ۱۰ تیم آرزانتینوس توپ را از دروازه‌بانش گرفت، بازیکن نوک حمله‌ی ریور را رد کرد و جلو رفت. چندتا از بازیکن‌ها سعی کردند راهش را سد کنند: او توپ را پشت سر اولی انداخت، دومی را لایی کشید و با یک ضربه‌ی پاشنه‌ی پا سومی را گول زد، بعد بدون یک لحظه مکث، مدافعان را زمین‌گیر کرد، دروازه‌بان را پخش زمین به حال خود گذاشت و توپ را تا قعر تور برد. در زمین‌ بازی هفت پسر درهم‌شکسته ایستاده بودند و چهار تای دیگر که دهان‌شان از حیرت باز مانده بود. تیم این پسرک، سبولیتاس، صد بازی را بدون شکست پشت سر گذاشت و توجه مطبوعات را حسابی به خود جلب کرد. یکی از بازیکنان، پویسون، که سیزده سالش بود گفته بود: « ما برای تفریح بازی می‌کنیم. هیچ‌وقت برای پول بازی نمی‌کنیم. وقتی پول توی بازی باشد، هرکس خودش را  می‌کشد تا ستاره بشود و آن‌وقت است که حسادت و خودخواهی دست بالا را پیدا می‌کند»
هم‌چنان که حرف می‌زد دستش را دور محبوب‌ترین بازیکن همگان، که او هم کوتاه‌ترین و خوشبخت‌ترین است، انداخته است: مارادونا که دوازده‌سال داشت و آن گل باورنکردنی را زده بود.
مارادونا عادت داشت که وقتی بنای حمله می‌گذاشت، زبانش را از دهان بیرون می‌آورد. همه‌ی گل‌هایش را با زبان بیرون‌آمده زد. شب با دست‌های حلقه‌شده به دور توپ به خواب می‌رفت و روز با توپ معجزه‌ها می‌کرد. در خانه‌ای محقر در حومه‌ی شهر زندگی می‌کرد و دلش می‌خواست متخصص صنعتی بشود.



فوتبال در آفتاب و سایه|ادواردو گالئانو|ترجمه:اکبر معصوم‌بیگی

@adabyate_digar|#BookR|#Galeano|#A_Masoumbaigi
2.0K views13:01
باز کردن / نظر دهید
2022-06-23 07:46:55
من این گل را می‌شناسم!

یاد رفتگان؛ سعید سلطان‌پور


@adabyate_digar|••• [@kanoon_nevisandegane_iran]
306 viewsedited  04:46
باز کردن / نظر دهید
2022-06-22 21:16:04 Debussy Deux arabesques, L. 66 - No. 1 Andante con moto


@adabyate_digar
|#Music
472 viewsedited  18:16
باز کردن / نظر دهید
2022-06-22 10:23:11 کمی بعد از تاجگذاری پدرم دچار حصبه شدم و چند هفته با مرگ دست به گريبان بودم و اين بيماری موجب ملال و رنجش شديد پدر مهربانم شده بود. در يكی از شبهای بحرانی كسالتم مولای متقيان علی ‌عليه‌السلام را به خواب ديدم كه در حالی كه شمشير معروف خود ذوالفقار را در دامن داشت و در كنار من نشسته بود، در دست مباركش جامی بود و به من امر كرد كه مايعی را كه در جام بود بنوشم. من نيز اطاعت كردم و فردای آن روز تب‌ام قطع شد و حالم به سرعت رو به بهبودی رفت.طی همان سال، دو واقعه ديگر برای من رخ داد كه در حيات معنوی من تأثيری بسيار عميق بر جای نهاد. در دوران كودكی تقريباً هر تابستان همراه خانواده خود به امامزاده داود می‎رفتيم. برای رسيدن به آن محل، ناچار بوديم كه راه پر پيچ و خم و سراشيب را پياده و با اسب طی كنيم. در يكی از اين سفرها كه من جلو زين اسب يكی از خويشاوندان خود كه سمت افسری داشت، نشسته بودم ناگهان پای اسب لغزيده و هر دو از اسب به زير افتاديم. من كه سبك‌تر بودم با سر به شدت روی سنگ سخت و ناهمواری پرت شدم و از حال رفتم. هنگامی كه به خود آمدم، همراهان من از اينكه هيچگونه صدمه‌ای نديده بودم، فوق‌العاده تعجب می‌كردند. ناچار برای آنها فاش كردم كه در حين فرو افتادن از اسب، حضرت ابوالفضل فرزند برومند حضرت علی ظاهر شد و مرا در هنگام سقوط گرفت و از مصدوم شدن مصون داشت. سومين واقعه‌ای كه توجه مرا به عالم معنی بيش از پيش جلب نمود، روزی روی داد كه با مربی خود در كاخ سلطنتی سعدآباد قدم می‌زدم. در آن هنگام ناگهان مردی را با چهره ملكوتی ديدم كه بر گرد عارضش هاله‌ای از نور مانند صورتی كه نقاشان غرب از عيسی‌بن مريم می‌سازند، نمايان بود. در آن حين به من الهام شد كه با خاتم ائمه اطهار حضرت امام قائم روبرو هستم. مواجهه من با امام آخر زمان چند لحظه بيشتر به طول نينجاميد كه آن حضرت از نظر ناپديد شد و مرا در بهت و حيرت گذاشت.




ماموریت برای وطنم|محمدرضا پهلوی

ویدئو: برشی از کنگره حزب رستاخیز:
با تأسیس حزب رستاخیز ایران به صورت رسمی تک حزبی شد و شاه و دستگاه ساواک اعلام کردند عضویت در حزب اجباری است و در صورت عدم عضویت فرد باید کشور را ترک کند.‌


@adabyate_digar|#History|https://t.me/our_Archive/306
841 viewsedited  07:23
باز کردن / نظر دهید
2022-06-21 16:19:23 جهان با مرگ لنین تهی‌دست‌تر شد چرا که یکی از بزرگ‌ترین مردانش را، که در جنگ آبدیده شده بود از دست داد. چه بسا تاریخ، عصر ما را با لنین و آینشتاین به یاد آورد؛ دو مردی که در عصر تحلیل توانستند کاری سترگ در ترکیب به انجام رسانند؛ یکیشان در عرصه‌ی اندیشه و دیگری در میدان عمل. در چشم بورژوازی ستم‌پیشه، لنین چونان ویرانگری می‌ماند اما این ویرانگری نبود که این چنین ممتازش کرد؛ دیگرانی هم بودند که می‌توانستند ویران کنند ولی بعید می‌دانم که هیچ انسان دیگری بر روی زمین می‌توانست چنین شایسته بر بنیان‌های نو بنا کند. ذهن او زاینده و بسامان بود؛ و خودش، بناکننده‌ی نظامِ فلسفی در سپهر عمل. در جریان انقلاب‌ها سه دسته از مردمند که در صف اول انقلابیون جای می‌گیرند؛ کسانی که خوی گردن‌کش و آشوب‌طلب شیفته و دلباخته‌ی انقلابشان کرده است، کسانی که تلخ‌کامی و نارضایتی فردی گریبانشان را گرفته، و نیز دسته‌ی سومی که تصوری روشن از جامعه‌ای دارند که با جامعه‌ی کنونی متفاوت است و اگر انقلاب به پیروزی رسد با اشتیاق دست به کار می‌شوند تا جهانی با ثبات مطابق با تصورشان بیافرینند. لنین از این دسته‌ی سوم بود که نادرترین این سه دسته است و به مراتب سودبخش‌ترینشان.

لنین را تنها یک بار ملاقات کردم؛ در ۱۹۲۰ در اتاقش در کرملین ساعتی با هم گفت و گو کردیم. او بیش از هر شخصیت تاریخی دیگری شبیه کرامول در نظرم آمد. او نیز همچون کرامول به "دیکتاتوری" کشیده شد چراکه در جنبشی مردمی، تنها فرد شایسته و تنها مرد عمل بود. او نیز همچون کرامول کمی سخت‌کیشی را با پُری زبردستی و سازگاری در عمل درآمیخته بود، با این حال هرگز به خود اجازه نداد که امتیازی را بپذیرد مگر آن‌که هدف از آن برپایی نهایی کمونیسم باشد. به وضوح می‌شد دید که چقدر بی‌ریا و به دور از خودبینی بود. مجاب شده‌ام که نه نگران قدرت خویش که دل‌مشغول اهداف عمومی بود و معتقدم که اگر کناره‌گیری او از قدرت موجب برقراری کمونیسم می‌شد، بی لحظه‌ای درنگ از قدرت کناره می‌گرفت.

استواری لنین در کردارش از باور تزلزل‌ناپذیرش سرچشمه می‌گرفت. او باورهایش را چنان مطلق نگاه می‌داشت که در غربِ شک‌گرا مشکل بتوان چنان کرد. او جز هر آن‌چه را که خود باور داشت- مثلا باور به این‌که آب و هوا یا نژاد ممکن است بر منش ملی تاثیر گذارد- بدعتی می‌دانست که بورژواها یا روحانیون تغذیه‌اش می‌کنند. برآمدن نهایی کمونیسم را چونان سرنوشتی محتوم می‌دانست که می‌شود به شکلی علمی نشان داد، درست همان‌قدر یقینی که خورشیدگرفتگی بعدی را می‌توان. این امر سبب شده بود که در میان سختی‌ها خونسرد و در میدان مخاطرات دلاور باشد و قادرش ساخته بود که کل انقلاب روسیه را چونان مرحله‌ای از نبرد جهانی ببیند. در ماه‌های اولیه‌ی برپایی نظام بولشویکی هر لحظه انتظار آن را داشت که سقوط کند و فکر نمی‌کنم که خود او از موفقیت خویش کم‌تر از اسکاتلندیارد شگفت‌زده شده باشد. اما او یک جهان‌گرای راستین بود و احساسش آن بود که حتی اگر انقلاب روسیه ناکام می‌ماند، به هر حال انقلاب جهانی را نزدیک‌تر کرده بود.

قوت باورهای لنین سرچشمه‌ی استواری او بود و نیز سرچشمه‌ی نوعی بی‌پروایی و نوعی صلبیت در جهان‌بینی او. نمی‌توانست بپذیرد که کشورها با هم تفاوت دارند، مگر در مراحل پیشرفت اقتصادی که به آن رسیده‌اند. در یادداشت‌هایی که بی‌درنگ پس از گفت و گو با او نگاشتم چنین نوشته‌ام: «از او پرسیدم که شرایط انگلستان را ویژه می‌داند یا نه و اگر آری تا چه اندازه. او تصدیق کرد که امروزه احتمال وقوع انقلاب در انگلستان اندک است و این‌که طبقه‌ی کارگر هنوز از حکومت پارلمانی به تنگ نیامده و امید داشت که این اتفاق با روی کار آمدن دولتی از حزب کارگر بیفتد. اما وقتی به او گفتم که در انگلستان هر چیزی می‌تواند بدون خون‌ریزی روی دهد اعتنا نکرد و این حرف را خیال‌پردازی دانست.» امیدوارم که در این مورد نظرش اشتباه از آب درآید. ولی این بخشی از آن چیزی بود که استوارش می‌ساخت و بی عقیده‌اش ممکن نبود بتواند بر نیروهای وحشی و بی‌لگامی که در روسیه هرچه می‌خواستند می‌کردند، چیره شود.

سیاست‌مداری هم‌تراز با او بیش از یکی در هر قرن ظهور نمی‌کند و در میان هم‌عصران ما انگشت‌شمارند کسانی که محتمل است آن‌قدر بزیند که چون اویی را ببینند.



لنین|برتراند راسل|ترجمه:علی‌رضا نجمی

@adabyate_digar|
#Lenin|#Russell
895 viewsedited  13:19
باز کردن / نظر دهید
2022-06-20 16:00:00 وقتی زمان تراکم اندوهی‌ست
و لحظه لحظه گلویت را می‌فشارد
وقتی که چشم‌هایت در گودنای حفره رخسارت تاب می‌خورد.
آه
این آدمی چگونه جهان را به دوزخی تبدیل می‌کند
از یاد می‌برم تمام شعرهای عالم را
و از گلویم آوایی چون دود برمی‌آید.
با وسعت کویر نگاهم رها شده‌ست
و مثل ماسه تنت را می‌بینم
که آرام و ذره ذره می‌کاهد و به باد می‌رود.

از سایه‌ات که در نفس نور می‌جنبد
آوای استخوان‌هایت در چارسوی عالم می‌پیچد
و سرنوشت‌ات
از سرزمین خسته‌ات آن‌سوتر
بر نیمی از تمام زمین خانه می‌کند.

این سرنوشت کی‌ست
و ز سینه کدام جهنم وزیده است؟
از هر طرف که می‌روی
آشفته بازمی‌آیی
و خویشتن را در می‌یابی.
مائیم و این زمانه
و دیگر کجای عالم را باید شکافت؟
داننده‌ای نبود و گشاینده‌ای نبود
جز دست‌هایت از همه آفتاب
بر رازهای دایمی‌ات
تابنده‌ای نبود.

تاریک مانده است زمانت
و اندیشه‌ات به دایره بام و شام
درمانده است و راه به جایی نمی‌برد.



محمد مختاری

@adabyate_digar
|#Poem|#Mokhtari
979 views13:00
باز کردن / نظر دهید
2022-06-18 16:01:43 اکثریت عظیمى از مردم مجموعه‌ى کاملى از اندیشه‌هاى متعارض را با خود دارند. برخى اندیشه‌ها محصول آن چیزهایى هستند که به‌وسیله‌ى جامعه‌ى سرمایه‌دارى به ما باورانده شده است؛ برخى دیگر، برعکس، حاصل مبارزه‌اى هستند که در آن کارگران، و احتمالاً خود ما، نقشى فعال ایفا کرده‌ایم. چنان که آنتونیو گرامشى مارکسیست ایتالیایى خاطرنشان مى‌کرد:«فرد فعالِ درون توده‌ها که فعالیتى عملى دارد ولى فاقد آگاهى نظرى روشنى از فعالیت عملى خویش است، به هرحال عمل وى به میزانى که جهان را تغییر شکل مى‌دهد مستلزم شناختى از جهان است. آگاهى نظرى او حتى مى‌تواند از لحاظ تاریخى در تعارض با عمل‌اش باشد. شاید بتوان گفت که او داراى دو آگاهى نظرى است (یا به عبارتى یک آگاهى متناقض دارد): یکى آگاهى نهفته در عمل‌اش که در واقع او را با همه‌ى کارگران هم‌طبقه‌اش در تغییر عملى جهان واقعى متحد مى‌سازد؛ و دیگرى آگاهى در ظاهر آشکار یا آگاهى کلامى که از گذشته به میراث برده و به طور غیرانتقادى جذب کرده است. شخصیت چنین فردى به‌گونه‌اى غریب آمیزه‌اى است از عناصر عصرحجر و مبانى معرفتى پیشرفته‌تر، آمیزه‌اى از پیشداورى‌هایى براساس تمامى مراحل گذشته‌ى تاریخ در سطحى محدود و دریافت‌هایى شهودى از فلسفه‌ى آینده‌اى که به نژاد انسانىِ متحد گشته در سرتاسر جهان تعلق دارد.»

انسانهاى منزوى‌گشته در مقابل اندیشه‌هاى طبقه‌ى حاکم آسیب‌پذیرند. در محل کار، جایى که کارگران مى‌توانند سازمان‌دهى شوند و دست به عمل دسته‌جمعى بزنند، مى‌توانند در برابر آنان مقاومت کنند. به دلیل فقدان همگونى در طبقه کارگر و تناقضات موجود در اندیشه‌هاى کارگران وجود یک حزب انقلابى سوسیالیست ضرورى است. این حزب مى‌تواند کارگران را در تغییر افکار خود در جریان مبارزه و رهایى از تأثیر اندیشه‌هاى بورژوایى یارى کند. نقش قاطع حزب در ارائه رهبرى، سازمان‌دهى و تمرکز بر ارتقاء خودکنشى و آگاهىِ کارگران است تا روزى بتوانند قدرت را به تصرف خود درآورند.
وجود حزب انقلابى کارگران همچنین براى وحدت بخشیدن میان همه‌ى آن‌هایى که تحت ستم هستند، در مبارزه براى آزادى ضرورى است.
سرمایه‌دارى به همان شیوه‌اى که کارگران را از یکدیگر جدا مى‌سازد، بین گروه‌هاى مختلف ستمدیدگان ایجاد اختلاف مى‌کند. سیاهپوستان و زنان هر دو تحت ستم هستند، ولى سیاهان خودبه‌خود از زنان حمایت نمى‌کنند و برعکس.
در واقع اغلب عکس این مطلب اتفاق مى‌افتد. یعنى اگر مردم راه گریزى از ظلم متوجه خود نیابند، ممکن ست براى غلبه بر احساس ناتوانى خود، به ظلم کردن بر دیگرى روى آورند. براى مثال نازى‌ها هزاران همجنسگرا را روانه‌ى اردوگاه‌هاى کار اجبارى کردند. ولى همجنسگرایان از این جهت خودبه‌خود ضدنازى نشدند. ده‌ها هزار همجنسگرا هیتلر را در رسیدن به قدرت مورد حمایت قرار دادند. پوشیدن چکمه و نیم‌تنه‌ى چرم اعضاى حزب نازى به یک همجنسگراى مورد ستم واقع شده، حسى از قدرت مى‌بخشید، و بدین‌ترتیب او مى‌توانست به یهودیان، زنان و هرکس دیگر ستم روا دارد.

هر گروه ستمدیده‌اى براى تسلیم نشدن نیاز به امید دارد. و این امید را نه در انزواى ستم ـ زن خانه‌دارِ محبوس در خانه، همجنسگراى پسِ پرده، یهودیان درون گتوها ـ بلکه در نیروى جمعى طبقه‌ى کارگر باید یافت. اینکه طبقه کارگر با آزاد کردن خویش کل بشریت را آزاد مى‌سازد، نزد مارکسیست‌ها باورى بنیادین است.
به همین دلیل است که حزب سوسیالیست انقلابى باید از مبارزه برعلیه تمامى اشکال ستم، و نه فقط از طبقه‌ى کارگر بلکه از هربخش ستمدیده‌ى جامعه حمایت کند، و آنان را با مبارزه طبقه‌ى کارگر پیوند دهد. چنانکه لنین نوشت: آگاهى طبقه‌ى کارگر نمى‌تواند آگاهى سیاسى واقعى باشد مگر آن که کارگران چنان رشد یابند که در مقابل هر نوع بیدادگرى، ستم، خشونت و تعدى علیه هر گروهى واکنش نشان دهند، و مگر آنکه آنان، همچنین واکنش نشان دادن از نظرگاه یک سوسیالیست انقلابى و نه نظرگاه‌ى دیگر، را فرابگیرند.



مبارزه طبقاتی و آزادی زن|تونی کلیف|ترجمه:مجید قنبری

@adabyate_digar
|#Women|#BookR|#Cliff

https://t.me/Our_Archive/353
577 views13:01
باز کردن / نظر دهید
2022-06-15 16:00:00
آن مرد (شاهنشاه) با حوزه‌ی علمیه آمد!



@adabyate_digar|#History
1.7K views13:00
باز کردن / نظر دهید
2022-06-14 10:52:05 در زبان ترکی، فصل بهار با عبارت ilkbahar (شروع بهار) می‌آید و پاییز هم با sonbahar (پایان بهار). فیلم Sonbahar پایان زیباترین بهار عمر یک انسان است. پایان یک رویا: رویایی دوست‌داشتنی و صمیمی و محبوب که دیگر با پاییزی ساکت و غمین روبه‌روست. پایان آرزوهای جوانی که بعد از ده سال زندان، با جامعه‌ای روبه‌رو می‌شود ‌که میل‌ به فراموشی دارد و سکون محزونی را ردای خویش کرده است تا از آنچه بر «او» گذشته است یاد نکند. جامعه‌ای که دیگر همه‌چیز آن غریب و دور است و جز‌ موج‌های دریا و طرح یک دوستی با زنی هرجایی، هیچ‌چیز زیبایی ندارد. موج‌ها می‌خواهند دوباره شهر را بکوبند و بیدار کنند، اما... آه، این «اما»ها گاه چنان قد می‌کشند که دیگر بسیار دیر است؛ بسیار دیر. بسیار دیر برای‌ آغازی دوباره و بسیار دیر برای گردشدن یکی‌یکی انسان‌ها حول‌ رویایی روشن و گرم.

( تقدیم به کودکان زیبا در این روزهای دلهره‌آور. به کسانی که دست از تعقیب رویاهایشان بر نمی‌دارند.)


Autumn (Sonbahar) 2008
Director: Özcan Alper




برای دانلود فیلم لینک پایین را فشار دهید:


https://t.me/Our_Archive/553



@adabyate_digar
|#Cinema
274 views07:52
باز کردن / نظر دهید