Get Mystery Box with random crypto!

اسرار تانترا

لوگوی کانال تلگرام atashfeshaneeeshragh — اسرار تانترا ا
لوگوی کانال تلگرام atashfeshaneeeshragh — اسرار تانترا
آدرس کانال: @atashfeshaneeeshragh
دسته بندی ها: دین
زبان: فارسی
مشترکین: 620
توضیحات از کانال

بشنو اين نى چون حكايت مى كند

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 4

2021-11-19 13:37:32
گفت: من یک پیامبرِ دیوانه ام!

همه خندیدند.



وقتی رفت،

همه گریستند!


https://t.me/AtashfeshaneEeshragh
82 viewsedited  10:37
باز کردن / نظر دهید
2021-11-19 13:25:43
هی کایابای!
عقابِ خانگی همسایه!
همیشه گلوله از سُرب نیست
گاه لبخندیست آلوده به تحقیر
تا به خودت بیایی
در خون خودت غرق شده ای

هی کایابای!
تو مُرده ای
فقط
معنای مرگ را
نمی دانی!

رسول یونان

https://t.me/AtashfeshaneEeshragh
76 viewsedited  10:25
باز کردن / نظر دهید
2021-11-19 11:18:48 آهنگ ایتالیایی " آن زمان" quando

خواننده: آندره آ بوچلی Andrea Bocelli

آن زمان که تصمیمت را گرفتی
دیگر به اینجا باز نگرد
مرا در اینجا نخواهی دید

آنزمان‌ که با یک‌ نفر دیگر همراه شدی
سعی کن هرگز چیزهایی که به من‌ گفتی
به او نگویی

آنزمان‌ که دست یک‌ نفر دیگر را گرفتی
سعی کن عاشقش باشی
چون تو نمیتوانی اینطور زندگی ات را تباه کنی
عشق بازی فقط زمانی زیباست
که آگاه باشی نسبت به آنچه انجام میدهی

برای من هم نگران‌ نباش
من هیچ‌ مشکلی نخواهم داشت
من می دانم چطور زمین بخورم و دوباره برخیزم
خواهی دید که توقفی در کارم‌ نیست

معلوم است که التماست‌ نمی کنم
نه، اگر ان آدمی نباشی که عاشقت شدم، نه، هرگز!
با هم همراه بودن؟ نه، هرگز!
اگر همانی نباشی که بودی

وقتی که شب فرا می رسد
وقتی که در تاریکی شب مخفی شوم
فقط در ان زمان خواهم فهمید
که دوستت داشته ام یا نه
وقتی که شب فرود بیاید
وقتی که شب فرود بیاید...
https://t.me/AtashfeshaneEeshragh
95 viewsedited  08:18
باز کردن / نظر دهید
2021-11-18 23:42:29


عشق خواهم ورزید تا بمیرم و نخواهم مرد زیرا پیشاپیش مرده ام و بارها و بارها به ورای مرگ رفته ام و دست تو را خواهم گرفت همانطور که تو دست مرا گرفته ای. هرگز تو را ترک نخواهم کرد، عشق من!
من این جهنمی را که از میانش گذشته ام بدست خواهم گرفت و به طلا بدل خواهم کرد و به دنیا تقدیم خواهم نمود
اکنون من ظاهر می شوم، روز به روز، قدم به قدم، لحظه به لحظه، سپاسگذار از زنده بودن، بیش از آنکه در شمار آید، قدردان به خاطر هدیۀ زندگی، قدردان به خاطر هر نفس، ده بار قویتر از قبل، صدبار متواضع تر و آماده تر و مشتاقتر برای یادگیری و شروع دوباره از همان نقطۀ آغاز.


https://t.me/AtashfeshaneEeshragh
141 viewsedited  20:42
باز کردن / نظر دهید
2021-11-18 23:34:37
جف فوستر، معلم مکتب نادوگانگی و خالق کتب کثیری راجع به عرفان، بعد از بهبودی از یک بیماری سهمگین و کشنده، مطلبی نگاشته است.
قسمتی از نوشته ی جف فوستر:

من دیگر هیچ چیزی نمی دانم.و با این حال بیش از همیشه می دانم.
من یکبارِ دیگر کودکی خردمند هستم.
من اکنون و همیشه حقیقت را خواهم گفت.
من معنویتی را آواز خواهم خواند که به اشتباهات مان تعظیم کند، اشتیاقات مان را در همدردی بخیساند، و درک کند که ما همه انسان و نحیف و مردنی و فوق العاده ناقص هستیم، همانقدر که "آگاهی خالص الهی که هرگز رنج نمی کشد" هستیم. دانش آموزیم همانقدر که معلمیم. بطور دردناکی شکننده ایم همانقدر که بطور شادی بخشی ناشکننده ایم.
و هیچ کدام از ما در برابر ارادۀ زندگی ایمن نیستیم. من دیگر شرمسار از آسیب پذیر بودنمان نیستم
.
ادامه
https://t.me/AtashfeshaneEeshragh
129 viewsedited  20:34
باز کردن / نظر دهید
2021-11-18 21:00:06 آهنگ ایتالیایی "امشب اواز می خونم"
از گروه موسیقی " ریکی پاوری،
ricchi e poveri(ثروتمندان و فقیران)

چقد آدم امشب اومده!
منو می خواین که براتون بخونم
اگر چه اونی که من می خوام‌ نیستش
اون نیستش، خیلی وقته که دیگه نمیاد

چقدر از عشق براتون بخونم!
اگر چه خودم هیچ عشقی ندارم
اما گه تو به خاطر من اومدی
باشه، من برات می خونم

مرسی که اینجا اومدید
اگر چه خیلی زود همتون میرین
مرسی که تو سلامم کردی
نمی دونم کی هستی، هر کسی که هستی

چقدر از عشق براتون بخونم!
اگر چه خودم هیچ عشقی ندارم
اما تو امشب به خاطر من اومدی؟
ببخش منو که می خونم برای اون کسی که اینجا نیست

https://t.me/AtashfeshaneEeshragh
102 viewsedited  18:00
باز کردن / نظر دهید
2021-11-18 19:55:17 سوال:

آیا فرد می تواند با کمک مواد مخدر آن جهش ناگهانی را انجام دهد؟

پاسخ اوشو:

نه. آن جهش مواد خواهد بود و نه جهش تو.
و نکته در این است که تو باید جهش کنی و نه مواد.
مواد های مخدر در جست وجوی اشراق نیستند....
اگر ماده ای را مصرف کنی و اتفاقی برایت بیفتد،
درواقع برای مواد اتفاق افتاده است و نه برای تو.
فقط برای شیمی بدن تو اتفاق افتاده است و نه برای معرفت تو.
یک پدیده رویاگونه است، یک تخیل و توهم.
گاهی می تواند زیبا باشد ،
به یاد داشته باش:
گاهی اوقات. گاهی می تواند بسیار جهنمی باشد. بستگی دارد.
برای همین است که می گویم که مواد می تواند موقعیتی را در شیمی بدن خلق کند؛ ولی اگر ذهن تو درحال گذر از جهنم است،
ذهن به گذرکردن از میان جهنم ادامه خواهد داد.
اینک جهنم قوی تر است، همین.
زیرا اینک وضعیت شیمیایی متفاوت است.
تو به سمت جهنم حرکت می کنی، ولی اینک سریع تر حرکت می کنی. مواد می تواند به تو سرعت بدهد. برای همین خوب است که مواد را "سرعت" بخوانیم،
آن ها فقط سرعت می دهند
و نه هیچ چیز دیگر. اگر احساس خوب و زیبایی داشتی، حالا "با سرعت" احساس خوبی و زیبایی خواهی داشت، ولی مواد نمی توانند تو را تغییر بدهند.
تو همانی که هستی باقی خواهی ماند.
و خطر در این است که می توانی توسط آن ها گول بخوری.
و وقتی که گول خوردی و فکر کردی: "این شعف است، این چیزی است که مورد نیاز بود،" آنوقت گم شده ای. آنوقت همیشه اینگونه خواهی اندیشید: که مواد را بزن و خدا را تجربه کن!!!!
تو هیچ چیز را تجربه نمی کنی، زیرا خداوند ابداٌ یک تجربه نیست.
خداوند بازایستادن تمام تجربه ها است.
وقتی تمام اشیاء ازبین می روند ، تجربه یک شیئ است ،
و وقتی که فقط ذهنیت باقی می ماند، آن معرفت ، چیزی برای شناختن نیست ولی فقط داننده وجود دارد ، آنوقت خداوند وجود دارد.
خدا یک موضوع نیست:
خدا ذهنیت مطلق است.
هیچ مواد مخدری نمی تواند آن را به شما بدهد.

اوشو
یوگا_ابتدا وانتها

https://t.me/AtashfeshaneEeshragh
144 viewsedited  16:55
باز کردن / نظر دهید
2021-11-18 17:01:57
ابایزید بسطامی عارف بزرگ‌ ایرانی یک روز وقتی که در یک‌ مراقبه ی ژرف قرار داشت، ندایی از آسمان شنید:
ابایزید! چه می خواهی؟
ابایزید در همان حال پاسخ داد:
می خواهم که نخواهم!
چون او می دانست که برای ورود به قلب آسمان، نباید چیزی بخواهد. باید به طور کامل بدون آرزو و خواسته باشد. بنابراین گفت: می خواهم که هیچ چیزی نخواهم. اما اشتباهش در این بود که باز هم در این میان، فاعلی وجود داشت. باز هم خواسته ای وجود داشت: خواسته ی چیزی نخواستن!
او می بایست به طور کامل غایب می بود. هیچ چیزی نباید درخواست می کرد. نباید میگفت: نخواستن را می خواهم. چون باز هم در این صورت کسی وجود دارد و خواسته ای دارد. حتی درخواستِ نخواستنِ چیزی هم یک خواسته است.
ابایزید در ان هنگام یک فرصت طلایی را از دست داد.

اوشو
https://t.me/AtashfeshaneEeshragh
303 viewsedited  14:01
باز کردن / نظر دهید
2021-11-18 14:05:04
اوشو یکی از شاگردانش را که یک خانم غربی است، مشرف می کند و نامی برایش بر می گزیند. سپس کلماتی با او حرف می زند که بسیار عمیق و شگفت انگیز است. در واقع ذهنیت غربی و علم گرایانه در مواجهه با انسان را به چالش می کشد.

در شرق می گویند: من خدا هستم
در غرب می گویند: من موش هستم!




https://t.me/AtashfeshaneEeshragh
119 viewsedited  11:05
باز کردن / نظر دهید
2021-11-18 13:52:06
وقتی که شمس برای بار دوم قونیه را ترک می کند و می رود، مولانا مدت ها در انتظار بازگشت اوست و افرادی را برای پیدا کردنش به جاهای مختلفی می فرستد. شایعه می شود که شمس کشته شده است و مولانا در انتظاری نا امیدانه روزگار سپری می کند. یک روز یک مرد کلاش و دروغگو که می داند مولانا برای یک خبر کوچک از شمس هدیه های گرانبها به مژدگانی می دهد، نزد مولانا می آید و ادعا می کند که شمس نمرده و وی او را در دمشق دیده است. مولانا به مژدگانی هدیه های گرانبهایی به او می دهد. اطرافیان مولانا او را ملامت میکنند و میگویند: ما این شخص را می شناسیم. او یک دروغگوی کلاش است. مولانا می گوید: می دانم! من آن هدیه ها را به خاطر دروغی که گفت به او دادم. حتی دروغی که بگوید شمس زنده است هم با ارزش است. اگر راست می گفت، هدیه چیست؟ جانم را نثارش می کردم!



https://t.me/AtashfeshaneEeshragh
124 viewsedited  10:52
باز کردن / نظر دهید