•снαɴвαек ғɪc🌙

2022-02-21 22:33:52 ‌خودش رو از پشت به سهون چسبوند و #چنگی به گردن کشیده و سفیدش زد، طوری که مطمئن بود #جاش میمونه.
_ "فکر می‌کنی به همین راحتیه؟ تو بگی تموم شد و منم بگم باشه؟"
کای با خشم غرید و #عضوش رو از روی لباس بین #باسن سهون مالید.
_ "کور خوندی جناب اوه..."
درحالی که دستش رو از تو #یقه ی سهون رد کرده بود و به یکی #نیپل هاش رسونده بود، #پوزخندی زد و ادامه داد.
_ "تا وقتی که رد #لبای من رو بدنته، فقط #مال منی!"

Harsh man ... باز کردن / نظر دهید

2022-02-21 22:33:52 توجه کنید دوستان

اگه دنبال ســناریو و NSFW های هـات و خـیس از آیدل و کاپـل مورد علـاقه ات میگـردی بهـت اینجا رو پیشنـهـاد میکنــم

https://t.me/Elsalland
https://t.me/Elsalland
https://t.me/Elsalland باز کردن / نظر دهید

2022-02-21 18:31:34 https://t.me/joinchat/AAAAAESzqVNrR4Xx_mbPsw

فیک کامل شده‌ی اسمات با موضوع جذاب میخوای؟
این چنل بهترین فیک ها رو با ژانرهای مختلف داره
با کاپل های معروف #چانبک_هونهان_کایسو_کریسهو و...
https://t.me/joinchat/AAAAAESzqVNrR4Xx_mbPsw باز کردن / نظر دهید

2022-02-21 18:28:38 #چانبک
#ماه_سیاه
#امگاورس_رومنس_اسمات

بکهیون هیچ وقت فکر نمی‌کرد فرد خاصی باشه ولی اون شب وقتی #گرگ سیاه و بزرگ روی بدنش خیمه زد و گردنش رو گاز گرفت فهمید گرگینه ها وجود دارند و اون یه #عروس_باارزش_برای_آلفا_پارک_چانیول_تا_توله_‌هاش_رو_به_دنیا_بیاره

نمی‌خواست تن به این #جفت_گیری_عجیب_و_غریب_بده ولی برادرکوچولوش لوهانی که نمی‌تونست درست حرف بزنه بهش نیاز داشت پس فقط چشم‌هاش رو بست و اجازه داد آلفا به بدن و روحش تجاوز کنه...
#فیکی_متفاوت_با_هرانچه_خوانده_اید

https://t.me/joinchat/AAAAAESzqVNrR4Xx_mbPsw باز کردن / نظر دهید

2022-02-21 18:28:38 دستش رو روی شکم بکهیون کشید،لوب رو روی سوراخش خالی کرد و نفس عمیقی کشید.‌بکهیون بی طاقت سرش رو بلند کرد:-زودباش چانیول..

چانیول انگشتش رو روی سوراخش حرکت داد و محکم واردش کرد،بکهیون دستش رو روی دهانش گذاشت تا صداش به مادربزرگش که درشت پشت در اتاق بود نرسه.‌چانیول پوزخند خشکی زد و دیکش رو کنار انگشتش گذاشت تا وارد بکهیون کنه!اون عاشق نامزدش و این سکس‌های یواشکی بود.بکهیون با چشم‌های خیس بهش خیره شد ولی...

# بکهیون با چانیول،پسری ساده و خوش قلب نامزد می‌کنه ولی چی میشه اگه چانیول شیطانی توی جلد فرشته‌ها باشه؟ قراره ماجرای شوهردوم به کجا کشیده بشه؟
https://t.me/joinchat/AAAAAESzqVNrR4Xx_mbPsw

#فیک_شوهردوم
#چانبک باز کردن / نظر دهید

2022-02-18 18:29:15 ترقوه‌های #برجسته‌ش១ رو #بوسید و از روش بلند شد. جلوی چشمهای متعجب پرنس، دستهاش رو گرفت و اون رو هم از روی تخت بلند کرد. درحالی که دوباره #لبهای #خیسش رو می‌بوسید، #طنابی𓍯 که بین پارچه‌های مخملی بالای تخت، آویزون⇣⇣ بود رو گرفت و دستهای #بکهیون رو بالا برد تا بتونه گره #محکمی જ بهشون بزنه.

"_داری..."
"_بهم اعتماد کن سرورم"
#چانیول نیشخندی༩ زد و بعد از مطمئن شدن از محکم بودن گره، درحالی که دستش سر #دیک بک رو نوازش می‌کردꫂ، دور زد و از پشت #باسن بک رو به #دیک خودش چسبوند، تا بتونه ضربه‌های محکمی توی #حفره تنگ پسرک #معلق༨، بکوبه. باز کردن / نظر دهید

2022-02-18 18:29:15 《روی #دوزانوᖘ‌᭄ نشست مقابل #سهون و دست به بندهای لباس #سلطنتیش⋆ برد. شلوارش شاه رو از پاهاش در آورد و #لبهاش رو روی #دیک #متورمش گذاشت.
انگشتهای سهون بین #موهاش༢࿔ུ مشت شده بود و روبروی میز #نقشه ایستاد بود. #لبهای سرخ لوهان #بوسه‌های #مکنده روی #دیکش می‌ذاشت و زانوهای سهون رو #سستꪶ می‌کرد. یه جلسه‌ی #مهم توی اون اتاق بود و سهون بی‌توجه به آدمهایی که هرلحظه ممکن بود سر برسن، فقط سر #لوهان رو با حرکت دادن #انگشتاش بین موهاش جلو می‌برد و با دیدن حالت #خفگی ᝬ اون پسر آهی از سر #لذت می‌کشید.》 باز کردن / نظر دهید

2022-02-18 18:29:14 《#دیک خیس و کلفتش رو از حفره تنگ جیسونگ بیرون کشید و وادارش کرد توی #درشکه ﾛ،در حالی که #دستاش با #زنجیر قطوری بسته شدن، چهار دستو پا بشه و #باسن ଘ گردش رو مقابل چشم هاش بالا بیاره.
#مینهو خم شد و روی حفره صورتیش رو لیس زد . دستاش رو دو طرف باسن #جیسونگ گذاشت و نگاهی به صورت جمع شده‌اش انداخت.

نفس سونگ با فرو رفتن #دیک کلفتش #داخل حفره اش، حبس شد و سرش رو از درد عقب برد. #مچ‌بندها محکم بودن و #ارتش سلطنتی اون بیرون بود. لباش هاش رو گاز گرفت و پلکاش رو بست وقتی مینهو #دیکش رو از حفره اش بیرون کشید و روی باسن جیسونگ ارضا شد.
مایع سفید و لزج بین چاک باسنش سر خوردن و #حفره اش رو #خیس کردن و باعث شد #ناله‌ی بلندی از بین لبهای جیسونگ بیرون بیاد.》 باز کردن / نظر دهید

2022-02-18 18:24:18 — اینکه داری زیر #پـدرت نالـــه میکنی #کثیـــفه بکهیون ༺

دست چانیول بین پاهای پسر #لــرزون خزید و فشاری به عضو #تــحریک شدش وارد کرد.

— میدونی چرا #همــسر بدیم؟ چون گذاشتم همسرم بهم #دروغ بگه و تا الان جوری رفتار کردم انگار #گــول حرفاشو خورم ⫸

— و میدونی چرا پـــدر بديم

•• بدنش رو که تا اون موقع کمی با بکهیون فاصله داشت رو بهش نزدیک تر کرد، جوری که الان فاصله رو به #صفـر رسونده بود ••

— چون نمیدونم الان با #پســرم که داره #زیــرم تقلا میکنه ممکنه چیکار کنم
— مخصوصا اگه #پســرم حرف گوش کن نباشه باز کردن / نظر دهید

2022-02-17 23:05:12 - خب... احتمالا متوجه شدین. بله من اون تو داشتم #جق می‌زدم
گفت و لبخند پررنگی زد.
ابروی راست مرد بزرگ‌تر بالا رفت.
- احساس می‌کنم سوال بعدیتون باید چرا باشه. راستش داشتین #لباس‌هاتون رو در می‌آوردین.
من هم ذهنم یه خرده افسارش دستم نیست. در ضمن... #خودارضایی اصلا چیز بدی نیست. من نمی‌خواستم به شما #تجاوز کنم
تا وقتی که خودتون #رضایت نداشته باشید کاری نمی‌کنم. هر چند احساس می‌کنم به همین #قصد آوردینم اینجا و شاید اصلا بابت اینکه چرا این کار رو تنهایی انجام دادم #شاکی‌اید!
ولی می‌دونید، من تا چند بار توی یه ساعت می‌تونم #ارضا شم. هنوز فرصت داریم. می دونید که؟ من جوونم و شاداب
______________________

بکهیون داشت زندگیشو میکرد که پارک چانیول یهو از اسمون افتاد و اون رو به یه خواب عمیق برد که توش پر از عواطف ناشناخته نسبت به اون و حالا خود بکهیون به این نتیجه رسیده بود که بیرون پریدن از این خواب فقط با یک بوسه امکان پذیره که اگه میخواست اونو ازش دریغ کنه، خودش به زور میگرفتش!

The hands
Chanbeak
Romance . Slice of life. Angst. Smut

Join https://t.me/panne_fiction باز کردن / نظر دهید