Get Mystery Box with random crypto!

ایران فردا

لوگوی کانال تلگرام iranfardamag — ایران فردا ا
لوگوی کانال تلگرام iranfardamag — ایران فردا
آدرس کانال: @iranfardamag
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 6.36K
توضیحات از کانال

نشریه «ایران فردا»، ماهنامه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که اول هرماه، در تهران و دیگر شهرها منتشر می شود.
ارتباط با صفحه ی رسمی ماهنامه ایران فردا در تلگرام:
@iranfardamag

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-09-01 15:03:33 ﺗﻮ
اﻧﺘﺨﺎب ﻣﻦ ﻧﺒﻮدي
عشق من!
ﺳﺮﻧﻮﺷﺘﻢ ﺑﻮدي
ﺗﻨﻬﺎ اﻧﮕﻴﺰة ﻣﺎﻧﺪﻧﻢ
در اﻳﻦ واﻧﻔﺴﺎي ﺷﻠﻮغ
در اﻳﻦ زﻧﺪﮔﻲ ﺑﻲ اﻋﺘﺒﺎر
@iranfardamag

عباس معروفی رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس، شاعر، ناشر ، روزنامه‌نگار معاصر ایرانی و خالق رمان‌های جاودان سمفونی مردگان و سال بلوا درگذشت.

(زاده 27 اردیبهشت 1336– درگذشته‌ی 10 شهریور 1401 )

مدیریت اجرای ارکستر سمفونیک تهران در سال ۱۳۶۶ ، انتشار و سردبیری مجلهٔ موسیقی «آهنگ» در همین سال ، پایه گذاری نشر گردون و سردبیری آن در سال 1369 ، پیگیری موضوع فعالیت مجدد کانون نویسندگان ایران در سال 1369 و تلاش برای از سرگیری سومین دورهٔ کانون نویسندگان ایران که به نگارش متن «ما نویسنده‌ایم» در سال ۱۳۷۳ انجامید، از جمله فعالیتهای او بود که موجب توقیف گردون و ترک ناگریز وطن توسط او شد .

در بیرون از وطن نیز معروفی چهره پرتلاشی در عرصه فعالیتهای فرهنگی بود.

بنیاد نهادن «خانه هنر و ادبیات هدایت» ایجاد بزرگترین کتابفروشی ایرانی در اروپا ، تشکیل کلاسهای داستان نویسی ، برقراری چاپخانه و نشر گردون و چاپ بیش از ۳۰۰ عنوان کتاب از نویسندگان تبعیدی و آثار ممنوعه در ایران و نیز بنیان‌گذاری سه جایزه ادبی قلم زرین گردون، قلم زرین زمانه و جایزه ادبی تیرگان از جمله فعالیتهای معروفی بشمار می رفت .

معروفی پس از ابتلاء به سرطان در شهریور ۱۳۹۹ سرانجام پنج‌شنبه ۱۰ شهریور در ۶۵ سالگی دور از وطن درگذشت.

معروفی به خاطر موضع‌گیریهای انتقادی اش علیه حکومت ایران بارها تحت بازجویی قرار گرفته و از فعالیتهایش ممانعت بعمل آمد و سرانجام نیز تحت فشارهای بسیار سیاسی و امنیتی ناگزیر از ایران خارج شد و در آلمان سکنی گرفت.

ایران فردا درگذشت این چهره منتقد ادبی ایران را به خانواده ایشان و نیز همه دلسوختگان عرصه فرهنگ و هنرو دوستان و علاقه مندان ایشان تسلیت می گوید و آرزو می کند روزی، ایران این سرای امید! همه فرزندانش را در آغوش خود داشته باشد و هیچ ایرانی در آرزوی زیستن آزادانه در آن نماند!


#ایران_فردا
#عباس_معروفی

https://bit.ly/3R0G4vf
https://t.me/iranfardamag
597 viewsedited  12:03
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 08:01:04 پروژه‌ی قدرت، مالکیت، ثروت در حاکمیت نوفئودال ایران

کمال اطهاری
@iranfardamag

وقتی گزارش «هیأت تحقیق و تفحص فولاد مبارکه اصفهان»، از طریقی نامعلوم و قبل از رسیدن به دست قوه‌ی قضائیه، بصورت یک شب‌نامه انتشار عمومی یافت؛ ابتدا مانند همه خشم مرا نسبت به جلوه‌ای دیگر از فساد نظام‌مند در ایران برانگیخت. اما با مروری اولیه بر گزارش و حرف‌هایی که (مانند تفاوت اختلاس با تخلف مالی) گفته ‌شد، شک کردم که این واقعه نیز می‌تواند بخشی از دعواهای جناحی برای خارج کردن یک منبع اساسی رانت از دست یک جناح (یا خرده‌جناح) در حاکمیت و تبدیل آن به تیول خود باشد. مانند دعوایی که پیش ازین درباره‌ی پتروپارس، کارخانه‌های خودروسازی، سازمان تامین اجتماعی و... درگرفته بود و هراز چندگاه از سرگرفته می‌شود. یا سروصدای بلند شده، مانند های‌وهوی درباره‌ی ساخت «ارابه‌های مرگ» در کارخانه‌های خودروسازی ایران است؛ که درواقع زمینه‌سازی برای واردات خودرو، و کسب رانت مستقیم و بی‌زحمت یا ‌بی‌واسطه‌ی تولید بود، نه برای اصلاح مدیریت و جلوگیری از رانت‌جویی‌های چندصد میلیون دلاری در آنها، برای ورود به تولید دانش‌بنیان، با کیفیت، و ارزانِ خودرو. وقتی که «سران سه قوه تاکید کردند بررسی گزارش‌های تحقیق و تفحص مجلس شورای اسلامی فقط در صلاحیت قوه قضائیه است و تا پیش از رسیدگی به این گزارش‌ها در محاکم صالح قضایی، لازم است از گمانه‌زنی‌های رسانه‌ای خودداری شود»، شکم به یقین مبدل شد که انتشار این گزارش برای تکمیل فرایند قدرت- مالکیت- ثروت بوده است. به عبارات آخر گزارش مذکور توجه کنید تا در ادامه به تحلیل آن بپردازیم:

«کلید اصلی بسیاری از معضلات حادث شده در این صنعت و سایر صنایع نظیر پتروشیمی، نفت، گاز، ... و حتی بانک ها، ابرمسأله خصوصی‌سازی است، که شاید سرنخ آن را بتوان در اجرای غلط و یا ناقص ابلاغیه سیاست های کلی اصل ۴۴ جستجو کرد. از این رو، هر چند برخورد قاطع با مسببین تخلفات فوق، امری ضروری و درس عبرتی برای مدیران متخلف است، اما ریشه مشکلات را باید در تفکیک مدیریت از مالکیت به نحوی که مالکان واقعی هیچ نقشی در مدیریت ایفا نمی‌کنند و ایجاد شرکت های دولتی، خصولتی و خصوصی با مدیریت دولت دانست، که منشأ حقوق های نجومی، پولشویی، رانت، مسافرت های خارجی، اخلال در نظام اقتصادی، فساد، عضویت فامیلی، رفاقتی و سیاسی در هیأت مدیره هاست. لذا باید با تلازم مدیریت و مالکیت و حذف این دست شرکت‌ها، به سمت شرکت صددرصد خصوصی، چه از جهت مالکیتی و چه از جهت مدیریتی، و یا دستگاه کاملا دولتی حرکت کرد.»

همان‌طور که در یادداشت «بحران و زوال نوفئودالیسم در ایران» در کانال تلگرامی نشریه ایران فردا، و در مقاله‌ی «برآمدن و تثبیت شکل‌بندی نوفئودال در ایران» (نشریه گفتگو، شماره 91، اسفند 1400) به تفصیل شرح داده‌ام، وقتی قدرت با مالکیت درهم‌تنیده می‌شود، شکل‌بندی نوفئودال تکمیل و تثبیت می‌گردد. حاکمیت در شکل‌بندی نوفئودال در ایران، یک مجموعه‌ی نهادی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی با جهت‌گیری غالبِ «قدرت- مالکیت- ثروت» است. خصایص اصلی این شکل‌بندی نوفئودال عبارت‌اند از: وجود اقتصاد سایه، باج‌گیری یا بازتوزیع اجباری، فساد، نقش آشکار و مؤثر خانوادگی، تقسیم بخشی و جغرافیایی حوزه‌ی نفوذ برای کسب رانت بین افراد و جریان‌ها، رابطه‌ی قیمومیت و حامی‌گری، و ناروشنی و عدم قطعیت نهاد مالکیت خصوصی (در مقابل قدرت حاکم)....



متن کامل :

https://bit.ly/3pQUUbV

#ایران_فردا
#فولاد_مبارکه
#کمال_اطهاری
#فساد_نظام‌مند
#بحران_و_زوال_نوفئودالیسم_در_ایران


https://t.me/iranfardamag
1.2K views05:01
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 08:49:58 درمان درد بزرگ بی‌آبی

حسین زندی *
@iranfardamag

مطابق آمار سازمان بازرسی در سال ۱۳۹۴، به‌ازای هر ۱۰۴ ایرانی، یک حلقه چاه وجود دارد. یعنی تا این سال ۷۵۴ هزار حلقه در کشور حفر شده و این آمار در سال ۱۴۰۰ به ۹۰۰ هزار حلقه چاه رسیده که ۴۲ درصد آن‌ها غیرمجاز است.

این روند در استان همدان نیز جریان دارد و با این‌که در چهار دهه گذشته حدود ده درصد روستاهای استان خالی از سکنه شده، اما همچنان حفر چاه در این مناطق ادامه دارد. این آمار به ما می‌گوید که با دست خود برای خاستگاه و سکونتگاه خود فاجعه آفریده‌ایم. همان‌طور که می‌دانیم مصرف آب این چاه‌ها برای کشت هندوانه، خیار، سیب‌زمینی، یونجه و غلات است. این یعنی آب؛ مهم‌ترین سرمایه استان را تعداد قلیلی از ساکنان آن برای منافع خود مصرف کرده و استان را به بیابان بدل می‌کنند. با این‌که روند طبیعی خشک‌شدن اقلیم استان همدان، نسبت به استان‌های دیگر سرعت بیشتری دارد، اما مدیریت درستی برای کنترل و جلوگیری از برداشت بی‌رویه آب و کشت محصولات پرآب‌بر وجود ندارد. از سوی دیگر استفاده از سموم و کودهای شیمیایی در کشاورزی باعث آلودگی سفره‌های زیرزمینی شده و دستاورد این روش از مدیریت افزون بر بیابان‌زایی در استان، افزایش بیماری‌هایی مانند سرطان را در سطح استان باعث شده است.

در کنار توسعه ناپایدار و نامتوازن کشاورزی، روی‌آوردن به صنایع پرآب‌بر مانند نیروگاه‌های آبی، صنایع پتروشیمی و فولاد در استان به این موضوع دامن زده است.

پس از این‌که نیروگاه شهید مفتح بیابان‌زایی دشت قهاوند فامنین و کبودراهنگ را تسریع کرده، در همین منطقه چند پروژه فولاد و پتروشیمی در حال ساخت و بهره‌برداری است که این روند، خشک‌شدن منطقه را تسریع کرده است.

پس از خشک‌شدن چاه‌های نیروگاه، بخشی از پساب حاصل از تصفیه فاضلاب شهر همدان به این منطقه انتقال داده می‌شود و مسئولان استان از این عمل نابخردانه به عنوان برگ زرین کارنامه خود با افتخار یاد می‌کنند. در حالی که انتقال آب یا پساب فاضلاب از منطقه‌ای به نقطه دیگر خطای محیط زیستی است و ما حق نداریم حق‌آبه منطقه‌ای را با فاصله ۶۰ کیلومتر به نقطه دیگر انتقال دهیم و آن را تبدیل به بخار کنیم و هر دو منطقه را خشک کنیم. در حالی که اگر آب تصفیه‌شده فاضلاب شهری به سفره‌های زیرزمینی راه پیدا کنند، بخشی از نیازهای آبی منطقه تأمین خواهد شد.

در استانی که بتوان از نیروی خورشید و باد، دردسترس‌ترین انرژی را تولید کرد، مسلما استفاده از آب، یعنی کمیاب‌ترین عنصر این روزها غیرمنطقی و نابخردانه است. در سال‌های گذشته خشکسالی به مدد مدیران بی‌تدبیر استان آمده و تغییر اقلیم و خشکی استان را سرعت بخشیده است. اما اگر در همین خشکسالی مدیریت درست و یکپارچه‌ای برای آب وجود داشت، استان کمتر دچار چالش می‌شد. با روند فعلی، بدون شک به زودی با فرونشست‌های متعدد روبرو خواهیم بود. از فروچاله‌هایی که در دشت قهاوند و کبودراهنگ و فامنین به وجود آمده، می‌توان عبرت گرفت و هرچه سریع‌تر به فکر مدیریت آب استان افتاد.

در این میان نقش مردم؛ مهم‌ترین سرمایه‌های استان را نباید نادیده گرفت و صرفه‌جویی و مصرف درست آب باید در آموزش‌های شهروندی لحاظ شود. اما مسئله اصلی این است که نسبت مصرف آب شرب در استان با آن‌چه در صنعت و کشاورزی استفاده می‌شود بسیار ناچیز است و اولین گام پرداختن به صنعت و کشاورزی است.

گفته می‌شود با روند فعلی تا ۳۰ سال آینده استان همدان قابل سکونت نیست و کم‌آبی و گردوغبار حاصل از دشت‌های بیابان شده استان گواه این موضوع است. بنابراین هرچه سریع‌تر باید چاره‌ای اندیشید. البته در تصمیم‌گیری‌ها باید ملاحظات را کنار گذاشت و اگر به فکر زنده ماندن استان هستیم، باید هرچه سریعتر تصمیم عاجلی بگیریم.

در قدم اول باید کشاورزی در استان تعطیل شود و پس از پلمب چاه‌ها محصولات تولیدی استان از کشورهای دیگر تأمین شود. قدم بعدی این‌که چرای دام ممنوع شده تا جلوی فرسایش خاک گرفته شود. نکته دیگر این‌که باید برای تأمین انرژی برق در استان به جایگزین‌های دیگری مانند نیروگاه‌های خورشیدی و بادی رجوع کنیم تا نیروگاه شهید مفتح نیز تعطیل شود. باید اولویت مدیریت استان را در مسئله آب قرار دهیم و برای هر پروژه پیوستی برای صرفه‌جویی و مصرف بهینه آب تهیه کنیم. این‌ها گام‌های نخست است و درمان این در بزرگ نیاز به تصمیم جدی و اراده آهنین دارد.

-------------
*روزنامه نگار


#همدان
#بحران_بی‌آبی_و_کم‌آبی


تصویر : سد اکباتان ، همدان

https://bit.ly/3Q5J6gm
https://t.me/iranfardamag
700 views05:49
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 08:33:50 ابراهیم یزدی و کارجمعی *
یادمان پنجمین سالگرد درگذشت

محترم رحمانی
@iranfardamag

بی شک همه ما ابراهیم یزدی را به عنوان یک سیاست مدارحرفه ای می شناسیم نام یزدی از کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور برسرزبانها افتاد کنفدراسیون توانسته بود تشکیلات نسبتا قوی را برای مبارزات دانشجویی خارج از کشور دربرابرشاه بوجود آورد.

رویدادهای انقلاب ونوفل لوشاتو از مهم ترین فرازهایی بود که یزدی را با سیاست درایران پیوند زد وسپس در مقام وزیر خارجه دولتی که 7ماه بیشتر پس ازانقلاب ادامه کار نداد و خاطره تلخی در رفتن آن بر کام ایرانیان برجای ماند و خوش نامی برای دولتمردان آن! پس از آن دکتریزدی درکنارمهندس بازرگان به مبارزاتی نرم وگام به گام پرداخته وپس ازمهندس بازرگان؛ نیز در سمت دبیرکل نهضت آزادی یکی از کهن ترین تشکل های سیاسی یران شد را به مدت 23 سال درشرایط خاص و پیچیده جامعه ایران رهبری کرد.

تجارب زیسته دکتریزدی درباب کارجمعی وتطبیق آن با شرایط ایران عبرت آموز و قابل توجه است. مخصوصا از آنجا که یکی از پایه های دموکراسی درجوامع پاگرفتن احزاب قوی وتوانا است در سوی دیگر عمر این احزاب در جامعه ایران به دلیل عدم تحمل و یا انشعاب و شکست و ضعیف بسیار کوتاه می باشد . اما با همه اینها چند نام از جمله حزب توده ایران، نهضت آزادی و...و.... هنوزبرسرزبان هاست و جا دارد علل برخی کامیابی های آنان و چگونگی سخت جان بودنشان مورد ارزیابی قرار بگیرند .

درارتباط با نهضت آزادی ایران می توان به سه علت زیر توجه کرد:

1-نهادینه شدن کارجمعی
2-زنده نگه داشتن نهضت آزادی با استراتژی اصلاحی
3- توجه نهضت به فرهنگ جامعه ایرانی.

1-نهادینه شدن کارجمعی
به نظردکترابراهیم یزدی: «اگر در نهضت آزادي انشعاب قابل ملاحظه ای نشده است به اين دليل است كه بازرگان قبل از هر چيز شاه درون خودش را كشته بود بازرگان يك شخصيت منسجمي داشت بازرگان رهبر سياسي؛ با بازرگان شوهر؛ با بازرگان پدر؛ با بازرگان استاد؛ هيچ فرقي نمي‌كرد. بازرگان درون حزبش اين چنین بود. واقعا امكان مي‌داد به همه حرف بزنند امكان مي‌داد كه حضور داشته باشند هيچ وقت بر اين باور نبود كه من به عنوان رهبر حزب اين را مي‌گويم پس همه اين كار را بكنيد به كرات اتفاق افتاده بود كه در شورا مهندس بازرگان مي‌آمد بر يك نظري اصرار هم مي‌كرد دفاع مي‌كرد و بعد مي‌گفت خيلي خوب حالا راي مي‌گيريم. غير از خودش كسي راي نمي‌داد، قهر نمي‌كرد، نمي‌گفت يعني چه شما من را كنف مي‌كنيد آبروي من را مي‌بريد آخر بزرگي گفته‌اند كوچكي گفته‌اند نه و علاوه بر اين وقتي كه بازرگان يك چيزي را مخالف بود ولي شورا تصويب مي‌كرد و او به عنوان دبير كل بايد اجرا می کرد آنچنان انجام می داد گويي اين باور خودش بوده كه تصويب شده است حرف حق مي‌ماند عمل صالح مثل يك درختي باقی مي‌ماند بازرگان اينطوري عمل كرده و در نهضت هم اين باقي مانده بنابراين وقتي بازرگان اين روحيه را داشت و اينگونه عمل مي‌كرد اصلا جو داخلي نهضت اينطوري نيست كه من بتوانم غير از آن عمل بكنم ».

دکتریزدی به موضوعی بسیار مهم اشاره دارد:کشته شدن شاه درون توسط مهندس بازرگان دبیرکل نهضت آزادی قبلی ونهادینه بودن احترام به نظرجمع حتی اگرمخالف نظرماست وتلاش برای نهادینه کردن کار جمعی تا فضایی بوجود آید که در خلا مهندس بازرگان هم دبیرکل بعدی نتواند جزآن عمل کند.

یزدی در تعبیر شاه درون چنین می گوید: «همه احزاب ما خيلي خوب شروع كردند اما اين فرهنگ استبدادي در درونشان آرام آرام تمام بدنه را به دو تيپ تقسيم كرده است در نظام استبدادي ماها به سرعت به دو گروه تقسيم مي‌شويم سلطه گر يا سلطه پذير مي‌شويم همه ما اين استعداد را داريم چون همه مافرهنگ شاهنشاهی راداریم يك شاه كوچولو در درون خودمان هست اين شاه درون ما هر موقع فرصت داشته باشد می خواهد به يك شاهنشاه تبديل بشود . پس چون درفرهنگ استبدادی بودیم هم می توانیم سلطه گر شویم و نیز چون درهمین فر هنگ هم بوده ایم سلطه را می پذیریم پس ما مشكلمان اين است».

و راه حل چیست؟ادامه می دهد:« چگونه مي‌خواهيم از چرخه منحوس بياييم بيرون اين پروسه بسيار بطئي و طولاني است ولی بايد بسيار آگاهانه عمل كرد به همين دليل كه افرادي مثل مرحوم بازرگان معتقد است كه ما بايد در كارگاههاي كوچك تربیتی به كار جمعي بپردازيم. همين انجمنهاي مدني كوچك كه در آنجا تمرين بكنيم چرا انجمن‌هاي اسلامي معلمين و پزشكان و مهندسان راه شکل گرفت؟ براي اين كه آنجا مثل كارگاههاي كوچك است كه ما آنجا مي‌نشينيم كار جمعي را ياد گرفته و تمرين مي‌كنيم».....


متن کامل :
https://bit.ly/3AXQeac

#ایران_فردا
#ابراهیم_یزدی
#نهضت_آزادی
#مهدی_بازرگان
#محترم_رحمانی
#پنجمین_یادمان

https://t.me/iranfardamag
861 viewsedited  05:33
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 08:50:16 ما دوباره به آن دادگاه بر نمی گردیم!

حمیدرضا عابدیان

@iranfardamag

فهم راهبردی هر مساله ی تاریخی در درجه ی اول نیازمند طرح یک سلسله از پرسش های اندیشیده و دقیق است. در اینجا بیش از آنکه پاسخ ها اهمیت داشته باشند این پرسش ها هستند که مهم و تعیین کننده اند زیرا زمین و میدان بازی را تعریف می کنند و می توانند گاهی برای روزها، ماهها و بلکه سالها انرژی نیروهای اجتماعی را در یک میدان فرعی و غیر مهم تلف کنند در حالی که نیروهای رقیب به آرامی و در سکوت دست اندرکار صحنه آرایی میادین اصلی اند.

در بازخوانی تاریخ پرشکوه نهضت ملی، پرسش از حق قانونی شاه برای عزل و نصب نخست وزیر از جمله همین پرسش های فرعی و غیرراهبردی ست که بویژه امسال، بخش زیادی از بحث های مرتبط با کودتا را به خود اختصاص داد. پرسشی که می خواهد با زدودن اتهام خیانت اعلیحضرت، خیمه ی این نزاع دیرپا را در میدان پرطمطراق حقوق برپا کند تا شاید بتواند به مدد دستکاری در حافظه ی تاریخی عمومی و برخی کژخوانی ها و تحریف ها، مشروعیت از دست رفته ی دودمان را احیاء کند.

چنین پرسشی با اشراف بر [ نقائص قوانین اساسی و به حکم سوابق در تاریخ مشروطیت که خواه ناخواه، هنگام نبودن مجلس، عملا، به حق یا ناحق، به شاه در عزل و نصب نخست وزیر بنا بر میل شخصی یا ضرورت واقعی، ناچار، امکان عمل می داد-۱] پرسشی زیرکانه برای اصلی کردن یک مساله ی فرعی ست که باید از پرداختن به آن احتراز کرد زیرا پرسش اصلی در این ماجرا، نه پرسش از "حق فرضی شاه" که پرسش از "نحوه ی اعمال" این حق فرضی و بررسی پیامدهای آن است. این که آیا شاه هم راستا با نهضت ملی از این حق فرضی در خدمت به منافع ملت بهره گرفت و یا آن را در تقابل با حقوق ملت و در هماهنگی با نیرو های خارجی مقابل نهضت بکار انداخت؟

با جابجایی پرسش ها خواهیم دید که متن ها و رویدادها صداهای متفاوتی می دهند، صداهایی که شاید تاکنون شنیده نمی شدند. همچنین این تغییر الگو، مرکز ثقل توجه ما در تبیین رویداد را جابجا و به جای تمرکز بر برخی وقایع پیشا کودتا نظیر صدور دست خط و یا رفراندوم بر وقایع پسا کودتا متمرکز می کند. این که چه بر سر حقوق و آزادی های اساسی آمد؟ بر احزاب و مطبوعات آزاد چه رفت؟ نیروی نظامی ملی شده ای که با قرار گرفتن در اختیار نخست وزیر پاسخگو به مجلس، می رفت که برای اول بار در تاریخ ایران در کنار مردم و برای مردم باشد، چگونه با رفتن زیر علم پادشاه از نو در خدمت تحکیم پایه های استبداد و قدرت غیر پاسخگو قرار گرفت؟ دست کوتاه شده ی استعمار چگونه دوباره از مدخل دربار که در دوران مصدق مهار شده بود، به سمت خوان ملی ما دراز شد و از این پرسش ها، بسیار.

اگر ذیل الگوی اول، شخصیت نجیب دکتر غلامحسین صدیقی مورد سوء استفاده قرار می گیرد تا با تحریف آشکار سخنان او، "امکان عمل" پادشاه در عزل و نصب نخست وزیر به هنگام نبودن مجلس یا به بیان دیگر ایشان "رسم و عادت" دوران فترت، به "حق قانونی" پادشاه در این رابطه تعبیر شود، ذیل الگویی که پرسش دوم ایجاد می کند، انذار او، سنجابی و شاید دیگران به مصدق در خصوص خودداری از برگزاری رفراندوم بدلیل قرار دادن شاه در موقعیت صدور دست خط عزل، جز شهادت به پیش آگاهی آن ها از نتیجه ی رفراندوم بدلیل اقبال عمومی مصدق از یک طرف و اطلاع از موضع خصمانه ی شاه علیه او و فرصتی که خلاء مجلس در اختیار شاه قرار می داد، هیچ معنای محصل دیگری ندارد مضاف بر اینکه صدیقی در همان جلسه ای که با نخست وزیر داشته است تصریح می کند که [اکثریت مجلس طرفدار جنابعالی است و انحلال آن ضرورت ندارد-۲]

پرسش این است: چرا کسانی که دکتر صدیقی را گواه می گیرند خوشبینی او به نتیجه ی استیضاح را از قلم می اندازند و نمی گویند که شاه دست در دست استعمار خارجی و ارتجاع داخلی نخست وزیری را عزل کرد که هم اقبال عمومی را داشت و هم به شهادت صدیقی اکثریت مجلس را و اگر این کودتا علیه مشروطیت نبود پس چه بود؟

چه کسی می تواند باور می کند که در آن شرایط ملتهب، صدیقی آکادمیسین جامعه شناس به مصدق حقوق دان سیاستمدار استخوان خرد کرده و کسی که هم او وی را "پیشوای کمال، مقتدای رجال و دلیر سرآمد" می خواند، درس قانون اساسی بدهد آن هم با یادآوری آنچه که بر تاریخ مشروطیت ما رفته با این توضیح که صدیقی بدلیل صغر سن آن را در کتابها خوانده و مصدق زندگی اش کرده؟!.....


متن کامل :

https://bit.ly/3CUrp0D

#ایران_فردا
#محمد_مصدق
#حمیدرضا_عابدیان
#کودتای_28_مرداد
#غلامحسین_صدیقی
#فرمان_عزل_نخست‌وزیر


https://t.me/iranfardamag
1.1K viewsedited  05:50
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 06:58:37 علیه اعدام

سعید مدنی

باز نشر: کانال ایران فردا

@iranfardamag

«سر انسان را پرورش دهید، آبادش کنید، بارورش سازید، روشن و با تقوایش کنید. لازم نیست از تن جدایش کنید، از آن بهره‌ ببرید».
ویکتورهوگو

«همۀ ما با هم مرتبطیم» حکمتی کهن است . ارتکاب جرم نشانه‌ای از عدم تعادل است و این گزاره فراخوانی برای بازیابی آن تعادل؛ تعادلی که فقدانش دامن همۀ ما را خواهد گرفت، زیرا همۀ ما با هم مرتبطیم. این مهم می تواند با تعامل همه کسانی که تحت تأثیر جنایت قرار گرفته‌اند محقق شود: قربانیان، کسانی که به آن ها آسیب رسانده اند و جامعه، یعنی تعهد جامعه و مجرم برای پاسخ به نیازهای قربانیان.

جرم در خلاء رخ نمی دهد. کسانی که به دیگران صدمه وارد می کنند اغلب خود قربانی خشونت دیگران بوده اند. پیامد ضربه ناخوشایند حاصل از خشونت اثرات مواجی بر کسانی که از آن رنج برده اند دارد و ممکن است موجب متجاوز شدن خود آنها شود. این وضعیت ممکن است با مشکلات اجتماعی رایج مثل نابرابری و تبعیض، فقر، ناکارآمدی نهادی،اعتیاد و سوء مصرف،غفلت، بیماری روانی و بالاخره پاندمی کرونا تشدید شود، و طوفانی تمام عیار از جرایم خشونت آمیز ایجاد کند که احتمالاً می شد از آن پیشگیری کرد تا هرگز رخ ندهد. چه کسی مسئولیت این پیشگیری را بر عهده دارد؟

به عبارت دیگر اگر جامعه سالم باشد، چرا شنیع ترین، زشت ترین و خشن ترین جرایم روندی فزاینده و شتابناک بیابد و در نتیجه‌اش آمار اعدام و مجازات های سنگین بیشتر و بیشتر شود؟ بی تردید در این زمینه نظام های سیاسی نقش و وظیفه اصلی را عهده دار هستند و البته آخرین وظیفه مورد انتظار از آنها پس از ایجاد جامعه ای سالم، مجازات است. نظامی که حکم مرگ را بر شهروندان تحمیل می کند، روایت های انسانی افراد بسیاری که چنین اتهاماتی داشته‌اند را نادیده می گیرد و اغلب از شنیدن صدای قربانیان غفلت می کند. قربانیان و متهمان روایت های سخت و پیچیده ای دارند که به ما می آموزد چقدر در رنج آنان سهم داریم. در این روایت ها در زمینه و بستر مشترک، اطلاعاتی مرتبط با خشونت پیدا می کنیم. ماهیت خصمانه نظام عدالت کیفری بر فهم عمیق این دینامیسم های پیچیده نمی افزاید، در حالی که راه حل های بلند مدت و مؤثر برای مواجهه با مشکل جرایم خشونت آمیز مستلزم این فهم است. ترس و اضطراب در فضای تفرقه و انسانیت زدایی از دیگران، سهیم هستند. ما باید انسانیت مشترکمان را به یاد آوریم. قربانیان می توانند مسیر حرکت به پیش را به ما نشان دهند..

تجربه هم زیستی و هم نشینی با برخی افراد که با اتهامات کاملا متفاوت تنها وجه اشتراک شان صدور مجازات مرگ برای آنها و در نهایت اعدام بود، به تغییر دیدگاه من نسبت به مجازات مرگ منجر شد و از یک مدافع کاربرد محدود حکم اعدام به یک مخالف مطلق این مجازات تبدیل شدم. برای مثال در حالی که سالها ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ مجلس شورای اسلامي معافیت پدر و جد پدری از قصاص در پرونده های قتل کودکان را مورد انتقاد قرار داده بودم و پدر و جد پدری که فرزند و نوه شان را با قصاوت به قتل رسانده بودند شایسته مجازات مرگ می‌دانستم، یکباره متوجه شدم که اگر چه همواره یک مدافع حقوق کودکان بوده و سلامت و صیانت از تمامیت جسمی و روانی آنها را در اولویت قرار داده‌ام اما در همان حال نمیتوانم مدافع نقض حق حیات افراد برای دست یابی به جامعه ای عاری از خشونت علیه کودکان باشم. همین طور با وجود آنکه سالها است در برنامه های پیشگیری، کنترل و کاهش اعتیاد مشارکت داشته و در این زمینه نوشته ام و به همین سبب همواره مشوق برخورد با قاچاقچیان عمده و بزرگ بوده ام، اما به تدریج دریافتم که اعدام عرضه کنندگان هرگز درمانی برای دردهای جامعه معتادان کشور نیست و مجازات مرگ تنها مشکلی را بر مشکلات خواهد افزود.

حساسیت و توجه نسبت به حکم اعدام و ضرورت لغو آن در دوره معاصر سابقه ای نسبتا طولانی دارد. در سال 1299 شاعری با تخلص «وحید» در مجله ارمغان چنین سرود:

قصیده ای است بضد سیاست اعدام
که گر درست بخوانی بلرزدت اندام

در هر حال با وجود نزدیک به یک سده بحث و بررسی درباره مجازات اعدام هنوز ناگفته های بسیاری در این زمینه وجود دارد و شایسته است با گسترش دامنه این مباحث راهکارهایی برای کاهش و توقف کامل حکم اعدام جستجو شود.


#علیه_اعدام
#نه_به_اعدام
#سعید_مدنی


https://bit.ly/3R57y2u
https://t.me/iranfardamag
لینک مطلب در کانال ایران فردا

https://t.me/iranfardamag/2899
1.5K views03:58
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 06:57:45
812 viewsedited  03:57
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 20:42:10 @iranfardamag

انالله و اناالیه راجعون

جناب آقای دکتر محمد کیانوش‌راد

درگذشت مادر گرامی تان را حضور شما و‌ همه بازماندگان تسلیت عرض می نمائیم.

برای آن درگذشته از درگاه باریتعالی طلب مغفرت و برای جنابعالی و خانواده محترم رحمت بیکران الهی را خواستاریم.


ایران فردا

https://t.me/iranfardamag
897 viewsedited  17:42
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 06:57:13 سایه و قلمرو انزوا
درنگی بر بیدرکجای شعر اجتماعی ایران

شاهرخ تندروصالح

@iranfardamag

برای نسل من که در تاوۀ تلف و تماشا و نکبت دروغ و ریاورزی و کلک ، نان در خون جگر زد و در عبوس عبث ، در بیراهه‌ها و بن‌بست های قساوت و قضاوت هی بر زمین خورد و برخاست  وباز بر زمین خورد و برخاست، دمغ ، پیوستن به صفوف مشایعت ، از هر نوعش ، اگر نه از سر اجبار و احتیاط و مدارا با کنجکاوی ، عرض ادب به خاتون سوگ است در معبرِخاکبوسی آن مقام که روز واقعه،بی تراز و ترازو ،ما را در تاوۀ  خود کرده و ناکرده ، درخویش می تاباند : به داور ؛ رفیقِ اعلای سرمستان .

در یاد سایه و دیوار خانه ای که کاجی و رگبرگهایی از ارغوان ابتهاج سر بر شانۀ دیوارهاش نهاده اند،به شاعری می اندیشم که پس از 93 زمستان، در کسالت ِ تابستان، نجوای مرگ را هجی کرد و رفت .

سایه برادر ما بود. برادر همه ما؛ زخمی تر از سکوت و دل آزرده تر از بهاری که جنبلِ   و خدعه، به یغمای حیات و حیا، خانه به خانه، نفرت و نفرین کاشت و شرار ریا افشاند و آهِ غباراندوه وطن را بلعید  و  فانوس تحسر بر معابر نهاد تا بنگریم به بی خویشی و بی حسی و بی رمقی . این بود قصه نسل من : در گردافشانی ابلیس ، بلع ناگزیر بغض حیرت . شعر و شاعر  را به این مقام اهریمنی چه کار ؟ که الهه شعر ، روی گردانده از این جحیم این هاویه این کناره گذر تلبیس .

سایه کمانه ای از آفتاب این دیار بود با هفت رنگ رنگین کمان آسمان سردش و  جامی که خطی بر آن نبود از رندی . ساده بود . به سادگی اندوه و گذر ایامی که بی برگشت است . بی برگشت. بی برگشت .

تلنگر رفیق جانم دکتر مسعود میری ، که شراب چهل ساله رفاقتش ، بی دُردِ آشوب است و در سوگ سایه ، سیلی هوشیاری است به شعر نه شور

پیوستن به صفوف تماشا بر بام دور.
این نوشته به یاد سایه و برای خورشیدی که بر همه مان خواهد تابید قلمی شد و بماند که چها بر ما رفته از رنج ها و روزها و یادها و بماند .

توفندگى شعر سياسى- اجتماعى، ماهيتى متفاوت با شعر ناب دارد. به طورى كه هر چقدر شعر سياسى- اجتماعى در قلمرو مطالبات عمومى سير مى كند، شعر ناب ، پرسشگری و جست و جو  را به مخاطبان خود مى آموزد. قلمرو شعر اجتماعی در ادبيات ما گستره اى به وسعت «رفتن» اما همه جا تا نرسيدن   دارد. از مشخصه اصلى اين گونه شعرى،  شخصى بودن آن است، هر چند كه موضوع و درونمايه‌اش عموميت داشته باشد. اين پررنگ ترين شاخص را مى توان در مسير طولانى ستيز شعر با ساختار قدرت به خوبى ديد.

با اين همه نمى توان سابقه چنين شعرى را از شاعر امروز تا رودكى عقب كشاند؛ كه سنت بازگشت به گذشته براى بازشناخت آن مسئله‌اى را حل نمى كند. زيرا آنچه همواره از اين شعر مدنظر بوده، گويايى‌اش در مناسبات گفتمانى شاعر و جامعه است و اين گويايى به خاطر آميختگى شعر با جلوه هاى شعار و عموماً پيچش تو در توى استعاره ها و تعابير انتزاعى گمشده اى بى نام و نشان مانده است. عبور از گمشدگى رابطه انسان با شعر و به تعبيرى، آدمى با شبکه مویرگی حیات عاطفى خود خاصه در رويارويى با مصائب و مشكلات روزمره ، نخست در قالب طنزهاى سياه و پس از آن در حجم قابل توجهى از شعرهاى عامه پسند تجربه شد. ادبيات شعرى ايران كه بيش از چهار قرن در تودرتویی های استعاره  و خاصه سرايى ها مانده بود و بازگشتى بى رمق  در مسیر سبک هندی را نيز به تجربه نشسته بود، با ظهور نيما و پيروانش ،زاويه اى براى گفت وگو از انسان  زنده و معمولی را  برگزيد؛ زاويۀ درنگ و پرسش از خود  : من كيستم؟ كيستى و چيستى «من» اجتماعى همراه با پررنگ شدن «فرديت» در شعر فارسى دستاورد تلاش هايى بود كه در اين دوره باليد و شعر فارسى، در مقطع تاريخى دگر شدن ساختار قدرت سياسى- اجتماعى ايران با  رویکرد انتقادی، وارد عرصه گفتمان با جامعه شد....

متن کامل :

https://bit.ly/3QWaSgB


#سایه
#ایران_فردا
#هوشنگ_ابتهاج
#شاهرخ_تندروصالح


https://t.me/iranfardamag
1.7K views03:57
باز کردن / نظر دهید
2022-08-25 07:30:42   قانون تشکلهای اجتماعی, مشوق یا بازدارنده ؟

  فیروزه صابر
@iranfardamag

  بیش از دو دهه است که‌ موضوع قانون تشکل های اجتماعی هم از جانب دولت و مجلس و هم توسط سازمان های غیردولتی مطرح است . ابتدا موضوع در حد آیین نامه اجرایی تاسیس و فعالیت های سازمان های غیر دولتی در مرداد ماه ۱۳۸۴ تصویب شد. در شهریور ماه ۱۳۹۵ نیز آیین نامه اجرایی تشکل های مردم نهاد در هیات وزیران تصویب و به دستگاههای ذیربط ابلاغ شد. اینک در پی طرح دیدگاه‌ها و نظرات مختلف در مورد قانون تشکل های اجتماعی ، مرکز پژوهش های مجلس پیش نویس قانونی را تهیه و تدوین کرده است که اخیرا سخنگوی کمیسیون امور داخلی کشور و شوراهای مجلس  از تصویب کلیات طرح تاسیس و فعالیت سازمان های مردم نهاد و تشکل‌های اجتماعی در این کمیسیون خبر داد.(۲۵ تیر ماه)

این پیش نویس در پنج فصل شامل : تعاریف و ‌کلیات، مجوز تاسیس، فعالیت و ثبت، حقوق و تکالیف ، تامین مالی ، سایر مقررات و جمعا در ۷۰ ماده ارایه شده است .

  با آنکه کلام با ضرورت مشارکت اجتماعی و نقش تشکل ها آغاز شده، اما در مجموع روح این قانون بیشتر سمت و سوی محدود کننده و تهدید گونه دارد. نشانه های رشد یابندگی، توسعه دهندگی، ظرفیت سازی، فرهنگ سازی ، مشارکت و کمک به تفکر تشکل گرایی و توسعه اجتماعی بر این مبنا اندک است. از جمله  دلایل اصلی آن سهم حضور اندک تشکلها و تنوع فعالیت و رویکردهای متفاوت آنها در فرایند تهیه و تدوین این قانون است.

حضور پررنگ عناصر دولتی و حاکمیتی و یا معدود تشکلهای نزدیک تر به این تفکر به چنین تدوینی کمک کرده است. مشارکت از ابتدای فرایند شکل گیری یک تفکر شروع می شود و نه در مراحل پایانی،  در اینصورت سازه ای شعار گونه و صوری به خود می گیرد. در نبود مشارکت، نه فرهنگی که مقدمه قانون است ، شکل می گیرد و  نه آمادگی برای تحقق آن . به همین دلیل چنین تفکری در دایره  نظارت  محض و روش های قیم‌مآبانه محدود می ماند.

  نشانه ها و مصداق های روشنی از این ‌دست  در متن پیش نویس قانون عبارتند از :

در مقدمه ( بند ۵ ) ، به نبود زیرساختهای نظارتی اشاره شده است. در ماده ۱۹ نیز علاوه بر نهادهای نظارتی دولتی ، سه نهاد امنیتی از جمله نیروی  انتظامی، وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه از حیث داشتن صلاحیت های عمومی مؤسسان تعیین شده اند. البته در حال حاضر نظارت دستگاههای امنیتی در بعد صلاحیتهای سیاسی- امنیتی مدیر و اعضای هیات مدیره تشکلها بسیار فعال و تعیین کننده است. تمرکز بر این نوع نظارت موضوع را از ماهیت اجتماعی دور میکند. آنچه مهم است، نظارت کارشناسی و تخصصی بر شفافیت عملکرد تشکلهای اجتماعی است که در ظرفیت دستگاه تخصصی مربوطه باید باشد که اثری از آن نیست. وزارت اطلاعات سطح موضوع را سیاسی و امنیتی خواهد کرد. وجود سازمان اطلاعات سپاه به عنوان نهاد نظامی فضای امنیتی را تشدید میکند. و اساسا نیروی نظامی که بر طبق قانون اساسی ماموریت دفاع از مرزهای ملی را دارد، مطابق چه قانونی باید در این‌جایگاه قرار گیرد؟ پر واضح است که هرچه فضای تشکلها ، اجتماعی تر باشد، در مسیر توسعه اجتماعی اثربخش تر خواهد بود.

  اداره و راهبری سامانه جامع تشکلهای اجتماعی ( ماده ۸ ) ، بازبینی شاخصها و وزن آنها در نظام رتبه بندی ( تبصره ۱ ماده ۵ )، تدوین برنامه های آموزشی ( ماده ۳۶ بند ۴ )، ساختار موسسات (ماده ۲۹ )ً و حتی تعیین سقف حق الزحمه یا حقوق مدیرعامل که در وظایف هیات مدیره ها می باشد، به عهده شورای ملی حمایت و‌توسعه تشکل های اجتماعی وزارت‌کشور است . این همه مداخله در امور تشکل هایی که قصد کار نیکوکارانه و بشر دوستانه دارند، چه دلیلی دارد؟ آیا اساسا از نظر سازمانی امکانپذیر است و آیا عقلانی است؟ مگر شورا نقش اجرایی دارد؟ شورایی که نقش سیاستگذاری و استراتژیست دارد، نمی تواند به اجرا و نظارت هم‌ورود پیدا کند. موسسات اجتماعی بی طرف و شبکه های ملی و تخصصی می توانند مجری  این امور باشند.

در فهرست ضرورت های تهیه این‌قانون، به ایجاد نظام رتبه بندی ( مقدمه و ماده ۵) اشاره شده است. این موضوع بدون درنظرگرفتن تعریف استانداردهای مدیریت تشکلها و کمک به ترویج و قوام و دوام آنها امکانپذیر نخواهد بود و اگر هم اجبار شود، در مسیر طبیعی و رشد یابنده تشکلها نخواهد بود و جنبه صوری به خود خواهد گرفت. ضمنا نظام رتبه بندی قاعدتا باید خارج از نظام نظارتی باشد همچون نهادهای واسط و بی طرف در حوزه اجتماعی که صاحب تخصص در این امر  باشند.  استارتآپ های اجتماعی  متخصص در این زمینه بهترین گزینه می باشند....

متن کامل :

https://bit.ly/3cQuKCE

#فیروزه_صابر
#سازمان‌های_غیردولتی
#قانون_تشکل‌های_اجتماعی
#منع_مجوز_تأسیس_تشکل‌های_ملی_و_بین‌المللی

https://t.me/iranfardamag
1.9K views04:30
باز کردن / نظر دهید