Get Mystery Box with random crypto!

Karkhoone | کارخونه

لوگوی کانال تلگرام karkhone — Karkhoone | کارخونه K
لوگوی کانال تلگرام karkhone — Karkhoone | کارخونه
آدرس کانال: @karkhone
دسته بندی ها: اقتصاد
زبان: فارسی
مشترکین: 10.51K
توضیحات از کانال

کارآفرینی به روایتی دیگر...
وبسایت:
Karkhoone.com
توییتر:
twitter.com/karkhoone
تبلیغات و دالان ارتباطی:
@channel_karkhone

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 3

2022-08-17 21:27:01
آنچه درباره پاسخ ایران به اروپاییان و نظر اعلامی دولت می‎دانیم این است که پاسخ را سفیر ایران در قطر، به اروپاییان تحویل داده است. نظر رسمی اعلامی، تأیید کامل و نهایی نبوده است و تقاضاهایی که مطرح شده، چانه‎زنیها درباره موضوعات اقتصادی و تحریمها بوده است. اگر قطعی شود که ایران درباره مباحث مربوط به فعّالیت‎های هسته‎ای خود، نکته خاصّی را مطرح نکرده است... از اینجا به بعد، رافائل گروسی قاضی برجام است و هر نشانه تازه از انعطاف تحریمها، به معنای آن است که تا روزی که بالاخره ایران توافق را امضاء کند... به هر حال مباحث حل شده‎اند.

@karkhone
999 views18:27
باز کردن / نظر دهید
2022-08-14 22:28:18 ملّت قاچاقچی؛ چگونه تجارت غیرقانونی آمریکا را ساخت

| مارک تورنتون

هرگاه کتابی، که به قلم یک آیوی‌لیگر* چیره‌دست نوشته شده، برای نقد و بررسی به دستم می‌رسد، خود را برای تمام فریب‌ها و نابخردی‌هایی که باید تاب بیاورم، آماده می‌کنم. با این‌حال، کتاب «ملّت قاچاقچی» پیتر آندریاس غافلگیری بسیار خوشایندی بود. درواقع، من می‌توانم این کتاب را به هر کس، که علاقه‌مند به خواندن تاریخ واقعی آمریکا و آگاهی بهتر درباره‌ی مسائل مختلف از قانونی‌شدن ماریجوانا تا اصلاحات مهاجرتی است، توصیّه کنم.

نخستین نکته درباره‌ی کتاب که باید بدان اشاره داشت این است که قاچاق در آمریکا از عهد استعمار وجود داشته و تا آینده‌ی ممکن ادامه خواهد داشت. دوم اینکه، قاچاق در طول تاریخ ما نه نقش جانبی، که نقش بسیار برجسته‌ای داشته است. درواقع، اغلب نقشی محوری در رویدادها یا فقرات مهمّ تاریخ آمریکا داشته است. سوم، قاچاق پیامد ممنوعیّت‌ها و تعرفه‌های حمایتی است و تأثیر انباشته‌ی این سیاست‌ها نیروی محرّکه‌ای برای استقرار حکومت بزرگ و دولت پلیسی در آمریکا بوده است.

آندریاس روشن می‌سازد که سیاست‌هایی که انگیزه‌های قاچاق را به‌وجود می‌آورند، غیرمنطقی، بی‌اثرند و نتایج‌شان خلاف اهداف موردانتظار است. او همچنین تصریح می‌کند که آمریکایی‌ها توسّط سیاستمداران خودفروخته، بوروکرات‌های منفعت‌طلب، شوالیه‌های اخلاق‌گرا و مطبوعات مطیع، فریب خورده‌اند تا از ممنوعیّت‌های مختلف برای سرکوب فساد حمایت کنند. و نیز جالب است بدانیم که قاچاقچیان اغلب همچون قهرمان قلمداد می‌شدند -گرچه نه از سوی اکثریّت، بلکه از طرف مصرف‌کنندگانی که این قاچاقچیان به آنان خدمت می‌کردند. بسیاری از خانواده‌های ثروتمند و برجسته در تاریخ آمریکا، از جمله چند تن از پدران بنیانگذار ما، ابتدا از طریق سود حاصل از قاچاق ثروتمند شدند.

کتاب که شامل شانزده فصل است، و به پنج بخش تقسیم شده، به‌خوبی نگارش یافته و سرشار از اطّلاعات جالب و نکات مهمّ تاریخ آمریکا است. با این‌حال، من در اینجا بر روی سه فصلی که بیشترین تخصّص را در آن‌ها دارم تمرکز می‌کنم. فصل نخست محاصره‌ی جنوب به‌دست اتّحادیّه‌ی جنگ داخلی را پوشش می‌دهد. آندریاس به‌وضوح اهمّیّت نادیده‌گرفته‌شده‌ی جنبه‌های «دریایی» جنگ و همچنین تجارت شمال-جنوب در طول جنگ، اشتباه محاسباتی بزرگ کنفدراسیون درباره‌ی کینگ‌کاتن و محاصره، و نبرد انتفاعی و عمدتاً غیرخشونت‌آمیز بین محاصره‌کنندگان و محاصره‌شکنان را توصیف می‌کند.

با این‌حال، اگرچه به‌نظر می‌رسد نویسنده از این نتیجه‌گیری مشوّش است، ولی، به‌اشتباه، هم‌نوا با بسیاری از مورّخان به این نتیجه می‌رسد که محاصره از طرف اتّحادیّه موفقیت‌آمیز بوده است. محاصره‌ها هزینه‌ها و قیمت‌های حمل‌ونقل را افزایش می‌دهند. و نیز میزان تجارت را کاهش می‌دهند. با این‌حال، قیمت‌های بالاتر، هم انگیزه‌ی سود هستند که کالاهای مهم را در گردش نگه می‌دارند، و هم انگیزه‌ای برای صرفه‌جویی‌اند. قیمت‌های بالاتر همچنین فرصت‌های رشوه را باز کرد، که سبب شد کالاها از مرز بین اتّحادیّه و کنفدراسیون در گردش باشند. بنابراین، هرگز نباید انتظار داشته باشیم که محاصره‌ها واقعاً موفّق باشند.

در مجموعه مقالاتی، که آندریاس به یکی از آن‌ها اشاره می‌کند، من و همکارانم موفّقیّت آشکار محاصره از سوی اتّحادیّه را زیر سوال برده‌ایم. در عوض، دریافتیم که زنجیره‌ای طولانی از سیاست‌های نسجیده‌ی کنفدراسیون به اجرا درآمد که مانع محاصره‌گریزی شد. این امر در قانون تجارت کنفدراسیون سال ۱۸۶۴ به اوج خود رسید. این قانون، واردات فهرست بلندبالایی از کالاهای لوکس را ممنوع می‌کرد، کنترل‌هایی را بر واردات کالاهای دیگر را اعمال می‌کرد، و نیمی از بارجای کشتی‌های محاصره‌شکنان را جهت استفاده‌ی حکومت کنفدراسیون به خدمت می‌گرفت. جای شگفتی نیست که کارآفرینان در عرصه‌ی محاصره‌شکنی بی‌درنگ و به‌طور کامل از ادامه‌ی فعّالیّت‌ها دلسرد شدند. این قانون به‌ویژه برای خدمه، که فضای کوچکی برای واردات کالاهای لوکس در اختیار داشتند، دلسردکننده بود. سودی که آن‌ها از فروش وسایل تجمّلاتی به‌دست آوردند بخش مهمّی از دستمزد آن‌ها برای شکستن محاصره بود.

فصل ممنوعیّت الکل خاصّه خوب و سرگرم‌کننده است. در طول تاریخ، ما چندین تلاش احمقانه و گزندآور را برای کنترل الکل به هر طریقی در آمریکا انجام دادیم. قابل توجّه‌ترین این تلاش‌ها، هجدهمین متمّم قانون اساسی است، که مشروبات الکلی را ممنوع کرد، و به بزرگترین اشتباه اجتماعی از روزگار برده‌داری تبدیل شد.

ادامه مطلب

@karkhone
1.4K views19:28
باز کردن / نظر دهید
2022-08-14 22:09:19
هوگو باس اولین کافه رستورانش رو در رم ایتالیا افتتاح کرد! چرا یه کمپانی فعال در زمینه مد باید این کار رو بکنه؟
سال پیش دنیل گریدر مدیرجدید (سابقا مدیر اجرایی تومی هیلفیگر) از استراتژی جدیدی رونمایی کرد که هدفش دو برابر شدن فروش هوگو باس بود. بنابراین رویکرد متفاوت پیش گرفت بنابراین به جای رفتن به سراغ لویس همیلتون قهرمان اتومبیلرانی به سراغ خابی در روزهای سیاه کرونایی رفت. اما چرا اینکارها رو کرد؟ چون گردید بر اساس نگاه پراگماتیک قوی که داره میدونه که هوگو باس تولید کننده مد و فشن نیست بلکه در اصل عرضه کننده یک نوع سبک زندگی ست.
در مورد دنیل گریدر باید گفت که ایشون یکی از مدیران طراز اول صنعت مد و فشن هست.
دنیل معتقده که اعتماد Trust ستون اصلی موفقیت در بیزینس هست. او توانست با جلب اعتماد توماس هیلفیگر صاحب برند تومی تولیدات این شرکت رو جهانی کند. در حال حاضر توماس هیلفیگر یکی از صمیمی ترین دوستان دنیل گریدر هست. جوری که علیرغم رقابت شدید دو برند بر سر بازار هر دوی این اشخاص گهگاهی آخر هفته ها رو همراه با خانوادهاشون در کنار هم سپری می‌کنند.
عکس: راست دنیل گریدر و چپ توماس هیلفیگر


@karkhone
1.1K views19:09
باز کردن / نظر دهید
2022-06-22 22:27:00 فکرِ انداختن آب کُرُن (کارون) بر زاینده‌رود

در دوره‌ی اقتدار صفوی، برای اولین بار فکر انداختن آب رودخانه‌ی کُرُن/کارون - رودخانه بزرگی در ۱۲ فرسنگی بالای اصفهان که فقط کوهی آن را از زاینده رود جدا می‌کند، به زاینده رود به میان می‌آید.

عصر صفوی آغاز تحول اصفهان و گستره‌ی شهری آن است که نیازی روز افزون به آب و غذا دارد. آورد طبیعیِ آبِ زاینده‌رود کفاف جمعیت، کفاف باغ‌های سلطنتی و اردوگاه لشگری را نمی‌دهد. به افزایش آب نیاز می‌افتد.

طرح عملیاتی این فکر ایجاد یک بریدگی به طول ۳۰۰ متر، عرض ۶۰ متر و عمق ۵۰ متر در کوه جدا کننده دو رودخانه بود. بنا به گفته‌ی باستانی پاریزی در کتاب سیاست و اقتصاد عصر صفوی، ابتدا در زمان شاه طهماسب و بعدها در دوره‌ی شاه عباس اول و دوم و شاه سلیمان این طرح پی‌گیری می‌شود. طرحی که البته به خاطر کاستی‌های فنی و تکنولوژیک، کمبود منابع مالی و جنگ‌های پی در پی بی‌سرانجام ماند.

کار انتقال آب به زاینده‌رود در عهد صفوی و قاجار چندان پیشرفتی نمی‌کند اگرچه در اوایل مشروطیت مردم «سِدِه» (سه‌ده) پیشنهاد می‌کنند که کار انتقال آب از سرگرفته شود و مخارج آن را ۲۰۰ هزار تومان برآورد می‌کنند، اما این طرح نیز به اجرا در نمی‌آید.

در روزنامه فرهنگ به سال ۱۲۹۷ قمری در دفاع از انتقال آب از کارون به زاینده‌رود آمده: «در سال‌هایی که بارندگی چندان نقصانی ندارد، باز در ایام تابستان چون آب زاینده‌رود را در لنجانات برای شلتوک‌کاری و زراعت‌های قرایی که به جانب علیای رودخانه واقعند می‌گیرند، به زراعت اطراف شهر و دهکده‌های متعلقه به اصفهان و قصباتی که در منتهی‌الیه رودخانه واقعند به هیچ وجه آب نمی‌رسد. در چند ماه تابستان رودخانه بسیار کم آب، بلکه خشک می‌شود و به واسطه‌‌ی اثر حرارت آفتاب به لجن‌های اطراف رودخانه، هوا عفونت می‌یابد و باعث امراض مختلفه به خصوص نوایب می‌شود. هرگاه آب مذکور به رودخانه بیفزاید به واسطه‌ی فراوانی آب این علت نیز مرتفع خواهد شد.»

همین بی‌سرانجامی در افزودن بر آب طبیعی و اقلیم بیابانی ناپایدار اصفهان و حومه است که نظام سهم‌بندی آب را، همچون امری سیاسی-اقتصادی به صورت نیازی جدی و حیاتی در می‌آورد. نظامِ سهم‌بندی بر اساسِ آب موجود و نه حجم مشخص، و نه در کل حوضه و سرتاسر مسیر بلکه در محدوده‌ی شرق و غرب شهر اصفهان و برای ماه‌های خشک سال، از اواسط اردیبهشت تا آخر آبان شکل می‌گیرد. طومارها و سندهای محلی تا پیش از تصویب و اجرای قانون ملی آب در عصر پهلوی دوم و تکمیل شبکه‌های آبیاری و انتقال آب صنعتی، مورد قبول بوده‌اند و این نیاز را پاسخ می‌گفته‌اند.

سرانجام در عصر پهلوی دوم، در سال ۱۳۲۷ ‌شمسی کلنگ تونل کوهرنگ به زمین زده می‌شود و در ۲۴ مهر ۱۳۳۲ شمسی نخستین تونل انتقال آب به زاینده‌رود افتتاح می‌شود. تا این زمان هم‌چنان خشک‌سالی ادواری در کنار پرآبی سال‌های پربارش گاه و بی‌گاه چهره زاینده‌رود را تغییر می‌دهد و عکس‌هایی از طغیان‌ها و خشکی‌های این رودخانه فصلی به یادگار مانده است.

استان اصفهان اقلیمی ۷۸ درصد خشک و ۱۹.۸۸ درصد نیمه‌ خشک دارد. میزان بارندگی این استان بنا بر آمار سازمان هواشناسی در میانگین ۵۲ ساله ۱۲۴ میلیمتر بوده که در میان ۳۱ استان کشور رتبه‌ی ۲۵ را داراست.

فراهم کردن آب در این ناحیه بیابانی توسط چندین پروژه انتقال آب پس از پروژه اولیه تونل کوهرنگ عصر پهلوی، باعث رشد شدید صنایع و سرازیر شدن جمعیت از استان‌های مجاور در این شهر بیابانی شده است.

هفت درصد سطح استان اصفهان در بُعد میانیِ زاینده‌رود میزبان ۹۰ درصد صنایع استان است و حدود ۱۵ هزار واحد کوچک و درشت صنعتی در این منطقه ایجاد شده است. اصفهان با دارا بودن این واحدهای صنعتی-۴۴ شهرک و ۳۳ ناحیه- و بزرگ‌ترین کارخانه‌ها از جمله فولاد مبارکه، فولاد سبا، ذوب ‌آهن، پالایشگاه، پتروشیمی، پلی‌اکریل، تولید سیمان، صنایع نظامی و هسته‌ای و … در جایگاه نخست صنایع کشور قرار دارد. رتبه نخست تولید فولاد کشور مربوط به اصفهان است.

اکنون پس از چند دهه خیره‌سری علیه مادر طبیعت و استقرار صنایع شدیداً آب‌بر در شعاع ۵۰ کیلومتری از مرکز شهر اصفهان، بدون در نظر گرفتن معیارهای ضروری، بحران آب جدی‌تر از دوران صفوی و قاجار مجدداً به روی صحنه آمده است. چرا که با انتقال آب از سایر مناطق به مناطق کویر مرکزی نه تنها این مناطق سیراب نشده بلکه بحرانی در سایر مناطق نیر ایجاد شده است.

ادامه مطلب

@karkhone
846 views19:27
باز کردن / نظر دهید
2022-06-22 22:13:05 | رئوفی

حضرت آقای رئیسی، رئیس‌جمهور محترم،

با سلام و احترام و عرض ارادت،

از آنجا که فرموده بودید: "باید روند مهاجرت در کشور را معکوس کنیم و برای انجام اقداماتی جهت تحقق این امر مصممیم!" و از آنجا که مسئله‌ی مهاجرتِ نخبگان همیشه دغدغه‌ی اینجانب بوده است، از حضورِ آن سرور گرامی اجازه می‌طلبم تا برنامه‌ها و راهکارهای خود را، که حاصل عمری مطالعه و تدقیق و دلسوزی اینجانب است، به شرح زیر به شما عرضه کنم. جزییات برنامه‌های زیر به صورت ضمیمه ارسال می‌گردد.

۱- ایجادِ سازمان ملی مهاجرت معکوس (سممم)، تحتِ نظر مستقیم نهادِ ریاست‌جمهوری، با دفتری در نیاوران یا لواسان. از آنجا که اینجانب عمری دغدغه‌ی مهاجرت نخبگان و فرار مغزها را داشته‌ام، و علیرغم بار سنگین چنین مسئولیتی، با صلاحدید شما و برای خدمت به وطن و ملتم و استعلای شعائر دینی و ملی، حاضرم ریاست این سازمان را بپذیرم. (اگر با سازمان موافق نیستید می‌تواند بنیاد باشد، یا کمیته، یا شورا یا هرچه شما صلاح بدانید.) بجاست که در مورد بودجه‌ی مناسب از هم اکنون با سازمان برنامه و بودجه و مجلس شورای اسلامی رایزنی‌های مناسب انجام شود.

۲- تشکیل و احداث سامانه‌ی جامع پایش و ردگیری نخبگان مهاجرت‌کرده و نخبگان از مهاجرت‌برگشته و مهاجران غیرنخبه و نخبگان غیرمهاجر(سامانه‌ی سجپرنمنامغنغ).

۳- تبلیغات گسترده فیزیکی و حضوری توسط ریاست سازمان و منشی‌هایش، با مسافرت به اقصی نقاط عالم برای گفتگو و هم‌اندیشی و تشویق مهاجران نخبه و غیرنخبه به بازگشت به وطن. از آنجایی که باید این سفرها به صورت بهینه طراحی شود، پیشنهاد می‌شود که در تابستان‌ها که خیلی از نخبگان مهاجر به جزایر هاوایی می‌روند، ریاست سازمان به همراه منشی‌هایش برای تبلیغ و تبادل نظر به این جزایر دورافتاده برود.

۴- تشکیل کارگروه‌های ویژه برای همکاری با سایر سازمان‌های دولتی و اصناف و تشکل‌های مردمی برای بازگرداندن نخبگان به کشور. به عنوان مثال، کارگروه ویژه‌ای باید تشکیل شود تا با صنف گونی‌فروشان در تعامل ویژه قرار بگیرد تا نخبگانی که نمی‌خواهند به آغوش کشور برگردند را داخل گونی کرده آنها را برگردانند (این بند اصلاً ربطی ندارد به این‌که پسردایی من رئیس صنف گونی‌فروشان است؛ هر گونه ارتباط برقرار کردن بین این دو کار دشمنان و معاندان نظام است).

۵- تشکیل کنفرانس‌ها و سمینارهای مختلف در داخل و خارج از کشور و ایجاد رشته‌ی دانشگاهیِ "مهاجرتِ معکوس" در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا، و چاپ و انتشار نشریه علمی آی‌اِس‌آی The Inverse Immigration. همچنین در جهت تشویق دانشگاهیان به وارد شدن در این امر مهم پیشنهاد می‌شود که چاپ هر مقاله در این نشریه‌ی وزین و علمی دارای ۱۰ امتیاز هیئت علمی باشد.

البته اینجانب اعلام می‌کنم که آمادگی آن را دارم که حتی در پُست‌های پایین‌تر (مثلاً در دفاتر سازمان مهاجرت معکوس که در شهرهای لندن و پاریس و آمستردام تشکیل خواهد شد) نیز به ادای وظیفه بپردازم. خدمت به میهن از وظایف تک‌تک ماست و نباید کسی آن را منوط و مشروط به پست و مقام خاصی بکند.

در پایان توفیق شما و همه خادمان دلسوز میهن و ملت ایران را خواستارم.

غلام خانه‌پرورد و دستبوس شما،
با احترام،
ج.گ.


@karkhone
774 views19:13
باز کردن / نظر دهید
2022-06-22 21:52:01 چگونه بود که، بین همه‌ی شهرها، فلورانس مهد رنسانس شده بود؟

فلورانس شهری بود با قدرت سیاسی و نظامی ناچیز و با این حال تأثیرگذاری‌‌یی پیدا کرده بود که اصلا با موقعیت شهرستانی‌اش جور در نمی‌آمد.
پاسخ آشکار آن پول است. بانکداران بازرگان فلورانسی، نظیر خانواده‌های مدیچی، پاتزی و استروتزی، کنترل فن‌آوری جدید عصر خود را به دست داشتند. بانکداری بازرگانی فن‌آوری ارتباطیِ انقلابیِ عصر خود بود. توسعه‌ی این فن‌آوری در طول قرن چهاردهم رفته رفته چهره‌ی تجارت و ارتباطات را در سرتاسر اروپا دگرگون کرد. ثروت می‌توانست، به شکل اعتبار یا حواله‌های بانکی، از این سر قاره به آن سر انتقال پیدا کند و تجارت از بند محدودیت‌های مرسوم معامله‌ی پایاپای یا پرداخت نقدی آزاد شود. ابریشم و ادویه‌جات که از راه خشکی از خاور دور به بیروت می‌رسید به وسیله‌ی حواله‌های مالی خریداری و از راه دریا به ونیز حمل می‌شد.
دومین پیشه‌یی که بیش از همه قدرت داشته واسطه‌گری است و یکی از قوانین تغییرناپذیر معاملات پولی این است که بخشی از پول همیشه به دست کسی که آن را ردوبدل می‌کند می‌چسبد. از پوست فوک و روغن نهنگ، که از گروئنلند تا بروژ با کشتی حمل می‌شد، معمولاً برای پرداخت مطالبات دستگاه پاپ استفاده می‌کردند و از آن پس این امکان وجود داشت که آن را به وسیله‌ی حواله‌ی بانکی در وجه واتیکان در رم پرداخت کرد. لب مطلب هم همین‌جا است. عواید پاپ از کشیش نشین‌ها، اسقف نشین‌ها و فرمانروایان سرتاسر قلمروی مسیحیت اخذ می شد - که، فارغ از مرزهای ملی، از پرتغال تا سوئد و از گروئنلند تا قبرس را در بر می‌گرفت. تنها بزرگترین بنگاه‌های بانکی، با شعبات معتبر در شاهراه‌های تجاری در سرتاسر اروپا، می‌توانستند نقل و انتقال چنین درآمد پر دامنه‌یی را، از دورترین مکان‌ها گردآوری کرده، رفته‌رفته روی هم گذاشته، سرانجام به مقصدهایی برسانند. در نتیجه، به ناچار رقابت شدیدی بر سر تصاحب حق این حسابرسی تراز اول در گرفته بود و استفاده از تمام مهارت‌های معمول در بنگاه‌های بانکی بزرگ را طلب می‌کرد: ظاهرسازی‌های سیاسی، ارتشا، حسابرسی‌های ساختگی، و نظایر این‌ها. در سال ۱۴۱۴ مدیچی‌ها موقعیت خود به عنوان رقیب برتر تثبیت کردند: آنها بانکداران دستگاه پاپ بودند. خانواده‌ی مدیچی، با شگردهایی مشابه آنچه آمد، توانست کنترل دولت ظاهراً جمهوری‌خواه و دموکراتیک فلورانس را به دست گیرد. در سال ۱۴۳۴ کوزیمو د مدیچی نه فقط ثروتمندترین مرد اروپا بود، بلکه فلورانس هم عملا به شهریارنشین خصوصی او تبدیل شده بود.
شهر اکنون بیش از همیشه رونق گرفته و در حال به دست آوردن اشتهاری بین‌المللی بود. سکه‌ی رایج آن، فلورین (که نام‌اش را از نام شهر داشت) دلار روزگار خود بود. در آشوب سکه‌سازی اروپا (جایی که کشورها اغلب پول‌های مختلف و متعددی را به جریان انداخته بودند)، فلورین به عنوان پول استاندارد بین‌المللی به رسمیت شناخته می‌شد. به همین نحو، معاملات مالی هم نقش خود را در تثبیت گویش فلورانسی به عنوان زبان ایتالیایی ایفا میکرد. پول به زودی اعتماد به نفسی را پدید آورد که دیدگاه سنتی قرون وسطایی را به حاشیه رانده، از سد سلطه‌ی فکری کلیسا می‌گذشت. از موعظات کتاب مقدس در باب ثروت («گذشتن توانگر از سوراخ سوزن آسان‌تر است تا ورود او به بهشت»، و نظایر این) در پرتوی واقعیت جاری تأویلی تازه ارائه می شد: بالای صفحات دفترهای بانکی مدیچی این عبارت خودنمایی می‌کرد: «به نام خدا و سود».

@karkhone
632 views18:52
باز کردن / نظر دهید
2022-06-22 21:32:05
هاوارد شولتز، بنیانگذار شرکت استارباکس:

"من قبلا به صورت رسمی گفته بودم که من مخالف اتحادیه کارگری نیستم ولی ما باید درباره تاریخچه اتحادیه‌های کارگری حرف بزنیم. سه تا اتحادیه بر این مبنا شکل گرفتن که کارخونه‌هایی در دهه 40 و 50 و 60 از افراد خودشون سوء استفاده کردن. ما در کار تجارت ذغال سنگ نیستیم. ما از افراد خودمون سوء استفاده نمی‌کنیم ولی پاک کردن صورت مساله در سطح کشور ما اینجوری شده که میگن کسب و کارها، اقدامات لازم رو (برای کارگران) انجام نمیده و تجار دشمنان ما هستن ... ما به این اعتقاد نداریم که یک حزب سوم باید مردم ما رو رهبری کنه."

@karkhone
662 views18:32
باز کردن / نظر دهید
2022-06-20 22:28:08 فصل جنون!
در تکلیف خلائق هنگام رمیدن بازارهای مالی

نظر به این که مجددا بازارهای مالی در حال یورتمه رفتن بر اعصاب مبارک عامه‌ی مردمان هستند و برخی خواص را چهار نعل به سمت ثروت‌های کلان رهنمون می‌شوند، گفتیم بد نیست مروری کنیم بر توصیه‌های مختصرمان در این حوزه.
ما بلد نیستیم سیگنال ارسال کنیم! اصلا کلاس کارمان فرق می‌کند! چند توصیه‌ی اساسی را از ویدیوهای فرنگی زیرنویس کرده‌ایم و تقدیم نگاه پر مهرتان نمودیم! خلاصه‌ی داستان این چند قسمت را در این جا برایتان بازگو می‌کنم. اما دیدنشان هم قطعا خالی از لطف نیست. اما کلا مهمترین توصیه این است که دامن از دست ندهید! تا جای ممکن آرامش خودتان را حفظ کنید و تلاش کنید منطقی، و نه از سر احساس تصمیم بگیرید.

اولا این توصیه‌ها قرار نیست شما را یک شبه پولدار کند. تنها کاربردش این است که جنبه‌ی مالی زندگیتان را با دقت بیشتری طراحی کنید و به امید خدا اتفاقات ناجور را با بسامد و شدت کمتری تجربه کنید. پول بی‌زبان را دست هر کس و ناکسی ندهید! حتی اگر یک صندوق سرمایه‌گذاری در سهام خیلی خفن آمریکایی باشد! اولا این‌ها خیلی وقت‌ها نسبت به متوسط بازار مزیتی ندارند، ثانیا کلی جیب مبارک شما را بابت مدیریت اموالتان سبک می‌کنند! در تکمیل این حرف‌ها باید گفت که خودتان هم نکنید آقا! خودتان هم اگر کارتان این نیست، اگر قرار نیست شغلتان ارزیابی سهام و این جور چیزها باشد، بی‌خیال داستان شوید و راسا وارد گود نشوید. مهمترین کاری که باید بکنید متنوع کردن سرمایه‌گذاری‌هاتان است. مثلا در صنایع مختلف و حتی در کشورهای مختلف. خلاصه‌ی این توصیه شد صندوق‌های شاخص. یعنی یک صندوقی که دارایی‌هایش را با معیار مشخصی، مثل شاخص بورس تنظیم می‌کند و به همین دلیل کارمزد اندکی می‌گیرد. حالا ما ایرانی‌ها دستمان از همه جا کوتاه است! کشورهای مختلف در دسترس خیلی‌هامان نیست. اما می‌شود همین توصیه را در حد بسیار خوبی انجام داد. کسی که تمام زندگی‌اش را می‌فروشد و می‌گذارد در یک سهم، خب ایشان ...، خیلی دل بزرگی دارد! از این کارها نکنید! در آخر هم باید تاکید کرد بر این مطلب که سعی نکنید روی دست بازار دست بلند کنید! درست است که ناکارایی‌های در بازار وجود دارد، اما پول زیاد و هوش بالای این پول به سرعت این موقعیت‌ها را پیدا می‌کند و تهش را در می‌آورد.

حالا شاید بپرسید تهش پولم را کجا بگذارم؟ اما مخلص کلام را، أن هم به صورت بومی‌سازی شده، اگر بخواید، این است که : «پول» به معنی ریال اسکناس و یا در بانک را برای سرمایه‌گذاری بلند مدت نگه ندارید. یعنی در سن ۳۰ سالگی برای بازنشستگی‌تان، در بانک سپرده‌ی بلند مدت نگه ندارید. مگر کسر کوچکی از کل سرمایه‌تان و آن هم در مواقعی خاص. بدیهی است که برای زندگی نیاز دارید پول خرج کنید! پس باید به اندازه‌ی مخارج جاری و همچنین مقداری برای اتفاقات خاص و مواقع اضطرار پول و پله در دست و بالتان باشد! بقیه‌ی داستان را در دارایی‌های مختلف پخش کنید! متناسب با ریسک‌هاشان. شما را به خدا! یک موقع شور برتان ندارد و مثل مشنگ‌ها تمام زار و زندگی را در بیتکوین و اتر و ... به عقد و نکاح ملت درآورید! سهام که دم دست هست. همان طور که آمد بهتر است یک صندوق فاخر با کارمزد نازل پیدا کنید و پول را آن جا بگذارید. متاسفانه در ایران یک راه پخش کردن سرمایه، خرید دلار است و طلا. در حالت عادی کمی ابلهانه است! طلا بخری که چه؟ کارخانه می‌سازد که پولت را بیشتر کند؟! اما نه! برای ما ابزاری کارآمد است. دلار هم به همین منوال. اگر تورم ما ۴۰ درصد است تورم دلار حالا ۸ درصد است. با صد تاسف زمین و کالاهای بادوامی چون خودرو هم از سر ناچاری شده‌اند ابزار حفظ ارزش و فرار از تورم.

عناوین را شما بهتر از من بلدید. به جای تلاش مذبوحانه برای سیگنال بورسی گرفتن، یا حداقل به جای بخشی از آن، می‌شود یک حساب و کتابی کرد و یک سبد سرمایه‌ی معقول از انواع دارایی‌هایی که در دسترس است طراحی کرد. حالا زمین خریدن سخت است؟ من باب اکل میته سهام یک شرکتی را بخرید که زمین داشته باشد! سکه گران است و نمی‌شود به تعداد خرید؟ جهنم و ضرر! همین صندوق‌های طلا و سکه و کوفت و زهر مار فعلا بهتر از هیچی است! خلاصه که در این اوضاع ناجور سعی کنید تا می‌شود ریسک کاهش شدید ارزش اموالتان را به حداقل برسانید.

به امید روزی که این حرف‌ها را در مدرسه‌ها به نوجوانان آموزش دهند، نه این که ما با غم و غصه بگوییم و بشنویم!

@karkhone
728 views19:28
باز کردن / نظر دهید
2022-06-20 22:08:10 مهدی بازرگان، مردی که گند زد!

| حسین رونقی

مهدی بازرگان، نهضت آزادی و یارانش را می‌توان یکی از اصلی‌ترین دلایل سیاهی‌های این روزهای ایران دانست، کسانی که عامدانه و آگاهانه ایرانی را به سمت جهل، سیاهی و ویرانی هل دادند و هر انسان ایران‌دوستی را همراه با حکومت اسلامی سرکوب کرده و از میان برداشتند. با قاطیت می‌توان گفت مراجع و حکام شرع به تنهایی توانایی ورود به عرصهٔ سیاست و جامعه را نداشتند و این افراد و اصطلاحاً روشنفکران آن دوره بودند که پای اسلام و حکومت ایدئولوژیک را در عرصهٔ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران باز کرده و به آن رسمیت بخشیدند.

مهدی بازرگان در اولین سخنرانی‌اش در ۲۰ بهمن ۵۷ در دانشگاه تهران از اصلاح‌پذیر نبودن حکومت پهلوی سخن به‌میان می‌آورد و می‌گوید: «دانشجويانی كه آن روز، يعنی در سال ۱۳۴۰، در برابر اعلام ‎رفراندوم می‌گفتند: ‎اصلاحات آری، ديكتاتوری نه، به‌تدريج، تجربه و تكامل يافتند و به زودی فهميدند كه تا ‎ديكتاتوری و ‎استبداد هست اصلاح امكان‌پذير نيست.»

مهدی بازرگان اولین کسی بود که در حکومت اسلامی ادبیات لمپنیسم را وارد ادبیات سیاسی ایران کرد و به مخالفان انقلاب ۵۷ گفت: «خيالتان راحت باشد ممه را لولو برد»!

بازرگان به مخالفان انقلاب ۵۷ می‌تازد و می‌گوید: «‏به آن افراد و به آن امرايی كه هنوز مرض ساديسم دارند و هوای ديگری، هوای انتقام، هوای بازگشت و ترک‌تازی دارند می‌گويم: خيالتان راحت باشد ممه را لولو برد! نه شاه به اين مملكت برمی‌گردد كه شما به هوای او، و برای خوش‌رقصی برای او يا به نقشه و دستور نمايندگان او اين كارها را می‌كنيد. ‏نه، شما ديگر آن منصب و مقام و موقعيت و اختيارات را نخواهيد داشت [جمعيت فرياد كشيدند صحيح است]، آنچه در انتظار شماست عذاب الهی و انتقام و كينه و خصومت و تلافی مردم است. نفهم نباشيد و خلاف مصلحت و خير خودتان گام برنداريد.»

مهدی بازرگان در سخنرانی ۲۰ بهمن ۵۷ به شاپور بختیار می‌گوید: «برای خودت نفرین و لعنت نخر!»

بازرگان در آن سخنرانی دولت قانونی بختیار را به سخره می‌گیرد و به شاپور بختیار هم حمله می‌کند و می‌گوید: «ببينيد قضيه روشن است. دو طرف است. اين دعوا و جدال دو طرف دارد: يک طرف شاپورخان هنوز عزيزِ بنده، فقط شاپور از حزبش جدا شده، از جبهه‌اش جدا شده، از ملت جدا شده، از شاه هم جدا شده (خودش او را بيرون كرده) از مجلس و ملت هم جدا شده است. هيچ چيز ندارد. آن وقت به نام ملت صحبت می‌كند، به نام قانون صحبت می‌كند، اگر هم چيزی دارد آن چيزی است كه ما هنوز زورزورکی به او می‌دهيم. يعنی می‌گوييم آقا، به اين سابقهٔ مبارزه‌ات، به اين خدمات گذشته‌ات و به‌وطن‌دوستی‌ات فكر كن. اين سرمايه را از دست نده. برای خودت نفرين و لعنت نخر! همين يك چيز را تو داری! [صحيح است] اين طرف سی‌وپنج ميليون ملت.»

مهدی بازرگان در سخنرانی خود در ۲۰ بهمن ۱۳۵۷ در دانشگاه تهران، مقابل بختیار به دفاع از حکومت اسلامی می‌پردازد و در بخش‌هایی از سخنان خود می‌گوید: «خواستهٔ ما قرآن و قانون و منطق است. می‌پرسم آيا از حكم خدا كه از زبان مراجع تقليد و حكام شرع و از اراده و خواسته اكثريت قريب به اتفاق مملكت در منطق توحيدی‌اش و دموكراسی‌اش برون آمده باشد آيا قانونی والاتر هست؟»

بازرگان در ادامه از امر به معروف و نهی‌ از منکر می‌گوید و ادامه می‌دهد:

«اگر ما اسلام و دموكراسی را مترادف و پهلوی هم قرار دهيم، به همين معناست. بيان ديگری است كه از كلام خدا و خلق يا خالق و خلق. خواستهٔ خدا، خواستهٔ خلق است و خواستهٔ خلقِ با تقوا، خواستهٔ خداست. بنابراين، حكومت جمهوری اسلامی ما «جمهوری دمكراتیک» است و جمهوري دمكراتيك واقعی و حقيقی نيز، اسلامی است.

يك حكومت اسلامی نيز نظر انحصاری و خاصه‌خرجی به‌دسته و جمعيت و طبقه خاص ندارد، همه در سايهٔ دولت هستند، مادام كه راه حق را پيش می‌گيرند و قصد ظلم و فساد ندارند، تحت حمايت و مورد عنايت هستند، چه اكثريت و چه اقليت.»

آن روزها بازرگان و یارانش در نهضت آزادی معتقد بودند حکومت پهلوی و دولت بختیار قابل اصلاح و مذاکره نیست، این روزها نیز یاران بازرگان با تمام توان در کنار هم ایستاده‌اند و از اصلاح حکومت و مدارا با آنها سخن به میان می‌آورند.

حال پس از این سالها باید ببینیم و بپرسیم آن کسی که برای خودش نفرین و لعنت مردم ایران را خرید! شاپور بختیار بود یا مهدی بازرگان؟

@karkhone
621 views19:08
باز کردن / نظر دهید
2022-06-20 21:51:08 جامعه مدنی در آمریکا و گروه‌های همسود

گروه‌های همسود
که از آن‌ها به‌عنوان "گروه فشار" نیز یاد می‌شود تأثیر بزرگی بر سیاست و حکومت آمریکا دارند. افرادی که با هدف خاصی دور هم جمع شوند و سعی کنند در جهت برآورده شدن آن هدف، بر سیاست‌گذاران تأثیر گذارند، یک گروه همسود را تشکیل می‌دهند. برخی فکر می‌کنند که گروه‌های همسود همان احزاب سیاسی‌اند، اما این برداشت غلط است؛ زیرا گروه‌های همسود اهداف مشخص و محدودی را دنبال می‌کنند و در نتیجه نمی‌توانند گروه‌های مختلف اجتماعی را برای پیروزی خود در انتخابات بسیج کنند.
گروه‌های همسود ممکن است بسیار کوچک یا بسیار بزرگ باشند. نویسندگانی که با هدف آزادی قلم در ایالات متحده و جهان دور هم جمع شده‌اند، یا "انجمن الكلی‌های ناشناس" آمریکا (که از تجمع الكلی‌هایی که قصد دارند اعتیاد خود را ترک کنند تشکیل شده)، یا سازمان‌های حرفه‌ای مانند "انجمن پزشکی" نمونه‌ای از گروه‌های همسود در ایالات متحده به شمار می‌آیند.
گروه‌های همسود ممکن است سیاسی، اقتصادی، مذهبی، اجتماعی، فرهنگی و نژادی و قومی باشند. حدود ۷۰۰۰ گروه همسود تاکنون در ایالات متحده ثبت شده‌اند.
گروه‌های همسود دقیقا می‌دانند چه می‌خواهند و می‌توانند با توجه به این مسئله با نهادهای سیاسی ارتباط برقرار کنند؛ این گروه‌ها به علت حق عضویتی که دریافت می‌کنند می‌توانند امکانات بزرگ‌تری (مثلا مطبوعات، تبلیغات) را در جهت رسیدن به اهداف خود به خدمت بگیرند. نهایتاً با توجه به آن‌که سیاستمداران برای پیروزی در انتخابات به حمایت گروه‌های وسیعی نیاز دارند، گروه‌های همسود، چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ سازمانی، می‌توانند آنها را یاری کنند. در عوض، گروه‌های همسود نیز می‌توانند برای پیشبرد اهدافشان روی همکاری سیاستمداران حساب کنند.
هنگامی که "لایحه بیمه ملی" توسط "ادوارد کندی" در سال ۱۹۶۸ به مجلس سنا فرستاده شد، "انجمن پزشکان امریکا" (با ۱۴۰ هزار عضو) توانست مبارزه‌ای ملی برای شکست این طرح سازمان دهد.
برای پیروزی در این طرح از هر عضو خواسته شد ۲۵۰ دلار به دفتر سرپرستی اتحادیه بفرستد و یک مؤسسه روابط عمومی به نام "وایتکر و بایتر" را نیز استخدام کردند که "افکار‌ عمومی" را در جهت جلوگیری از ملی‌شدن بیمه بسیج کنند. این مؤسسه برای تأثیرگذاری بر "افکار عمومی"، نقاشی مشهور "سر لوک فیلد" را که در آن پزشکی را نشان می‌داد که سرگرم معالجه یک دختر بچه شش ساله بود، تکثیر کرد و از پزشکان خواست آن را در اتاق خود نصب کنند. پیام زیر تصویر این بود: «حرفه پزشکی را سیاست‌زده نکنید.» و در ادامه آمده بود: «هنگامی که سلامتی عزیزان شما مطرح است اجازه بدهید که پزشک مورد اعتماد شما با کمال میل به شما خدمت کند. "بیمه اجباری" باعث می‌شود که دیوان‌سالاری و سیاستمداران بین بیماران و دکترها قرار بگیرند و امکان خدمت کردن پزشکان کمتر شود.» علاوه بر آن، "انجمن پزشکان امریکا" به تبلیغات وسیعی در روزنامه‌ها دست زد تا عوارض منفی بیمه ملی را نشان دهد. دو پیام اصلی این مبارزه تبلیغاتی علیه بیمه همگانی عبارت بود از: ۱) «هنگامی که بیمار به دکتر احتیاج دارد نباید کارمند دفتری دست‌و‌پاگیر شود»؛ ۲) «پزشکی سیاست‌زده، خود دردسر آفرین است.»
البته در این زمینه خود پزشکان نیز دست به کار‌های ابتکاری زدند تا "افکار عمومی" را در جهت مخالفت با طرح بیمه بسیج کنند. مثلا یک دکتر اهل ایالت فلوریدا اعلامیه‌های انجمن پزشکان را به خرج خود در حومه شهر حوزه طبابتش پخش کرد. ۲۰ هزار پزشک نیویورکی نیز ۲ میلیون نسخه از این اعلامیه را، که در آن‌ها به ضررهای بیمه ملی (که از آن به عنوان بیمه اجباری یاد می‌شد) اشاره شده، برای مردم فرستادند. نتیجه فعالیت همه جانبه انجمن پزشکان آمریکا و تمامی پزشکان، شکست این لایحه و استمرار نظام پزشکی خصوصی بود.


@karkhone
690 views18:51
باز کردن / نظر دهید