Get Mystery Box with random crypto!

Karkhoone | کارخونه

لوگوی کانال تلگرام karkhone — Karkhoone | کارخونه K
لوگوی کانال تلگرام karkhone — Karkhoone | کارخونه
آدرس کانال: @karkhone
دسته بندی ها: اقتصاد
زبان: فارسی
مشترکین: 10.51K
توضیحات از کانال

کارآفرینی به روایتی دیگر...
وبسایت:
Karkhoone.com
توییتر:
twitter.com/karkhoone
تبلیغات و دالان ارتباطی:
@channel_karkhone

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 5

2022-06-13 22:25:29 حبیب القانیان و ماجرای اُس حسن بنا

| علی بهزادی

یکی از مامورین تحقیق نقل شده وقتی حبیب الله القانیان (سرمایه دار دوره شاه و مالک پلاسکو) را دادگاهی و به اعدام محکوم کردند، توی راهرو در آخرین لحظه با صدای بلند رو به یکی از نزدیکانش اسم شخصی رو گفت مامورین فکر می کنند این شاید کلید رمزی باشد بابت ثروتی از او که هنوز کشف نکرده‌اند. بلافاصله اکیپی به دفتر کار او می روند و شروع به بررسی دوباره اسناد می کنند.

اما پیدا کردن یک اسم از بین ۵۰ هزار کارگر و کارمندی که برای کارخانه های پلاسکو، ملامین ایران، پلاستیک شمال، لوله شمال، کارخانه یخچال الکتریک، و پروفیل آلومینیوم کار می کردند کار آسانی نبود. اما حین بررسی اسناد شخصی او، به کپی بنچاقی خانه ای بر می خورند به نام حسن سید آبادی که چند سال پیش القانیان در کرج برای او خریداری کرده بود بلافاصله به آدرس آن خانه می روند وقتی در می زنند مردی با صدای بلند از درون خانه فریاد زد: حاج حبیب اومدین بابا کجا بودی. وقتی در باز شد ماموران با قیافه مردی میانسال با چهره و دستانی کاملا سوخته مواجه می شوند که گویی چیزی مثل خوره تمام دست و صورت اش را گرفته. وقتی مرد متوجه می شود کسان دیگری آمده‌اند نا خودآگاه گفت پس آقای مهندس کو؟

یکی از ماموران دست روی کلت کمری اش گذاشت و گفت ما از دادگاه انقلاب آمدیم. آقای القانیان مهندس شما اقرار کرده مقداری لوازم مسکوکات و اجناس قیمتی پیش شما به امانت گذاشته که همگی آنها را باید تحویل بدی تا به نفع انقلاب و مردم مصادره بشه در غیر این صورت باید با ما بیایی و معلوم نیست که دوباره بتونی برگردی. مرد زانوانش سست میشه و میشینه و همانطور که اشک می ریخت میگه به خدا من اوس حسن بنا هستم من دونه دونه آجرهای کارخانه قدیم وجدید پلاسکو را با همین دستام چیدم وقتی سوله کارخانه جدید تمام شد حاج حبیب، ببخشید آقای مهندس القانیان به من گفت اگه می خواهی می توانی توی کارخانه با ما کار کنی و من هم به عنوان کارگر بسته بندی مشغول شدم تا یک روز مدیر خط از من‌ خواست به کمک بچه های حمل دیگ مواد بروم و از بخت بد من نقاله حمل وسط راه خراب میشه و یکی از دیگ ها که از کوره پخت بیرون اومد سریز کرد و به سر و صورت من ریخت و این بلا که می بینید سر من آمد.
وقتی مهندس فهمید. مدیر خط را اخراج کرد تمام هزینه های دوا و درمون من را داد و چون با دستام قادر نبودم کار کنم باز نشسته ام کرد و این خونه رو که می بینید برام خرید یکی از ماموران گفت همین؟

یعنی شما هیچ رابطه دیگری با آقای القانیان نداشتید؟ اوس حسن گفت: زن وبچه هام نتوانستند قیافه منو تحمل کنند ولم کردند و رفتند کاشمر من موندم این خونه، خدا آقای مهندس را حفظ اش کنه وقتی فهمید من تنها شدم هر هفته می آمد به من سر می زد و هیچ وقت هم دست خالی نبود.

اوس حسن بین بغض وگریه ادامه داد آخرین باری که اومد پیشم پیشانی منو ماچ کرد و گفت آگه من اون روز کارخونه بودم این اتفاق نمی افتاد من هم گفتم حاج حبیب این قسمت من بوده بی خود خودتون رو ناراحت نکنید و رفت و از اون روز درِ این خونه را کسی نزده جز شماها. مامورین نگاهی به همدیگه کردن سوار ماشین شدن و رفتند.

رادیوی ماشین روشن بود گوینده نعره می زد که امروز چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت(۱۳۵۸) یکی از عناصر فاسد و ملعون ستم شاهی که جاسوسی آن برای کشور غاصب صهیونیستی محرز گردیده بود، با حکمِ دادگاه انقلاب اسلامی، به درک واصل گردید.

@karkhone
715 views19:25
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 22:14:31 خر برفت و خر برفت و خر برفت!

آن داستان شیرین مولوی را شنیده‌اید؟ فروختن صوفیان بهیمهٔ مسافر را جهت سماع. داستان از این قرار است که یک مسافر نگون‌بختی به همراه خر محترمش به یک خانقاهی می‌رود و خرش را به خربانی(!) می‌سپارد صوفیان بزرگوار آن خر را می‌فروشند و به پولش را جیب می‌زنند. بعد از آن پول حلالتر از شیر مادر(!) طعامی تدارک می‌بینند و به دست‌افشانی مشغول می‌شوند. آن مسافر از همه جا بی‌خبر هم در سفره مشارکت می‌کند و سیر می‌خورد و می‌نوشد و در سماع می‌ایستد و همراه با دزدان خر مظلومش بانگ خر برفت و خر برفت سر می‌دهد! وقتی «روز گشت و جمله گفتند الوداع» مسافر هم سراغ خرش می‌رود می‌بیند که خری در کار نیست. یخه‌ی خربان را می‌چسبد که نادرست! «من ترا بر خر موکل کرده‌ام» خر من را چه کردی؟ «از تو خواهم آنچ من دادم به تو». خربان بنده‌ی خدا می‌گوید که : «گفت من مغلوب بودم صوفیان / حمله آوردند و بودم بیم جان». مسافر «گفت گیرم کز تو ظلما بستدند / قاصد خون من مسکین شدند / تو نیایی و نگویی مر مرا / که خرت را می‌برند ای بی‌نوا»؟ و حضرت خربان جواب شنید که «گفت والله آمدم من بارها / تا ترا واقف کنم زین کارها / تو همی‌گفتی که خر رفت ای پسر / از همه گویندگان با ذوق‌تر / باز می‌گشتم که او خود واقفست / زین قضا راضیست مردی عارفست».

این داستان واقعا خنده‌دار است! عده‌ای خر بنده خدا را فروخته‌اند و دارند با پولش خودشان را پروار می‌کنند، حالا سهمی از آن را هم به خود صاحب می‌دهند و طرف هم خوشحال و دست‌افشان، ناآگاه از بلایی که سرش آمده سرود خر برفت را با ایشان همخوانی می‌کند! گریه‌دار شباهت ماست با این نگون‌بخت!
مطالبات ما از دولت این است که بیا بنزین و گازوئیل را مجانی دستمان بده! ارزت را بده گوشت و مرغمان ارزان شود! از همه‌ی صنایع داخلی حمایت کن! خانه برایمان بساز! شغل درست کن! خر برفت! سرنوشتمان همان است. از اموالمان سفره‌ای پهن می‌شود و صغیر و کبیر بر سرش حاضرند و البته بخش اندکی از آن هم گیر خودمان می‌آید!

ویدیوی قسمت قبل به مخارج دولت اختصاص داشت. در رابطه با نقش‌های ضروری دولت در اقتصاد، کالای عمومی و بازتوزیع، صحبت شد. یعنی لازم است توجه کنیم که مخارج دولت همیشه از جنسی که گفتیم نیست! گاهی لازم است و ضروری! اگر این طور است پول این مخارج را چه کسی باید بدهد؟
راستش این سوال کوتاه که «پولش را چه کسی می‌دهد؟» کلید فهم و تحلیل خیلی چیزهاست. مثلا قهرمانان عرصه‌ی توانایی و کارایی می‌گویند یک میلیون خانه می‌سازیم. شما بپرسید هر خانه ۶۰ متر هر متر ۵ میلیون، این ۳۰۰ هزار میلیارد را چه کسی قرار است تامین کند؟
بحث این قسمت در رابطه با منابع بودجه است. این پول‌ها که قرار است خرج شود از کجا می‌آید؟ یعنی همان که بپرسیم : «پولش را چه کسی می‌دهد؟». با اعداد و ارقامش برایتان شرح داده‌اند! درست و حسابی! خلاصه که ببینید سرنوشت خر بیچاره‌تان چه شده!

@karkhone
642 views19:14
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 21:52:29 | محمود اولاد


یک جامعه ۱۰ نفره را در نظر بگیرید! دو نفر از این ۱۰ نفر، ۲ واحد صاحب سرمایه هستند و ۸ نفر دیگر ۸ واحد کارگر! با سرمایه و نیروی کار آنها در مجموع ۲۰ هندوانه تولید میشود که ۱۲ هندوانه را ۲ واحد سرمایه دار برمیدارند و هر کارگر هم ۱ هندوانه برمیدارد! یعنی هر سرمایه دار ۶ برابر کارگر دریافت میکند! به ظاهر ناعدالتی گسترده ای بر علیه کارگران است و سرمایه داران از خدا بی خبر، خون کارگران را شیشه می کنند! چه باید کرد؟ دو راه مطرح میشود:
۱- کارگران برعلیه سرمایه داران متحد شوند. اعتصاب کنند و حقشان را بخواهند. نتیجه این امر البته، به افزایش ریسک سرمایه، فرار و عدم ورود به تولید آن منجر میشود. ممکن است ۱ واحد از سرمایه دیگر حاضر نباشد در تولید هندوانه مشارکت کند. در این صورت واحد باقیمانده سرمایه، به طور انحصاری در مقابل نیروی کار قرار میگیرد و برای مشارکت در تولید، سهم بیشتری از هندوانه تولیدی را هم مطالبه میکند.
۲- کارگران بیشتر تلاش کنند تا هندوانه بیشتری تولید شود و تولیدات اضافی را صادر کنند و سرمایه را بیشتر کنند. سعی کنند از انباشت سرمایه آنها، ۱ واحد سرمایه ایجاد شود. یعنی ۳ واحد سرمایه و ۸ واحد کارگر شود و باز همین فرآیند را تکرار کنند. کم کم به ۴ واحد و ۵ و ۶ واحد سرمایه در مقابل ۸ واحد کارگر برسند. با افزایش تعداد واحدهای سرمایه، رقابت بین واحدهای سرمایه برای تلفیق با نیروی کار جهت تولید هندوانه بیشتر میشود. چون حالا سرمایه در مقابل کار کمیاب نیست (نسبت ۲ واحد به ۸ واحد نیست و شده ۶ واحد به ۸ واحد). در این صورت، واحدهای سرمایه برای جذب نیروی کار، حاضرند هندوانه بیشتری بدهند. یعنی سهم نیروی کار از هندوانه تولید شده بیشتر و سهم سرمایه کمتر میشود.

پ.ن: راز انباشت سرمایه در نظام سرمایه داری همینجاست! انباشت هرچه بیشتر سرمایه باعث کاهش کمیابی آن و ارزان تر شدن آن در مقابل سایر عوامل تولید از جمله نیروی کار است.
سرمایه و ایجاد قشر سرمایه دار، به نفع اقتصاد و به نفع بسط عدالت است. در کمیابی سرمایه، عامل کمیاب سرمایه سهم بالایی از تولید را تصاحب خواهد کرد.


@karkhone
676 views18:52
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 21:32:30 | جیمز ریکاردز

ارزش پول یک کشور، چشم اسفندیار آن کشور است. اگر پول سقوط کند، همه چیز با آن سقوط خواهد کرد. اگرچه امروزه بازارهای مختلف از طریق استراتژی‌های پیچیده معامله‌گری به هم متصل شده‌اند، اما هنوز بیشترشان تا حدی گسسته و جدای از هم باقی مانده‌اند. مثلا ممکن است بازار سهام، سقوط شدیدی را تجربه کند، اما همزمان بازار اوراق قرضه رشد داشته باشد. ممکن است بازار اوراق قرضه، به دلیل افزایش نرخ بهره، سقوط کند، اما بازار کالاهایی مانند نفت و طلا رکوردشکنی کنند. وقتی بازاری از ریل خارج می‌شود، همیشه راهی برای پول درآوردن در بازار دیگری هست. اما سهام، اوراق قرضه، کالاها، مشتقات و دیگر سرمایه‌گذاری‌ها همه با پول ملی کشورها قیمت‌گذاری شده‌اند. اگر پول کشوری تباه شود، آن کشور و بازارهایش نابود می‌شوند. به همین دلیل است که خود پول یک کشور هدف غایی هر جنگ مالی است.

"جنگ‌های ارزی"

@karkhone
1.0K views18:32
باز کردن / نظر دهید
2022-06-10 22:23:01 تجارت نفت و کالا در وزارت اطلاعات
دفاع محسن هاشمی از عملکرد پدر

| جعفر شیرعلی‌نیا

«علی فلاحیان وزیر اطلاعات آمد. از کشف تجارتِ وزارت اطلاعات با عراق با نفت و کالا و توقیف شدن کشتی‌هایشان ناراحت است و از سپاه و دفتر رهبری که مساله را دامن می‌زنند شکایت دارد. برای حل مشکل استمداد کرد. در دبیرخانه‌ی شورای امنیت ملی هم مطرح است. تذکراتی دادم بنا شد رسیدگی کنيم.» این روایت هاشمی رفسنجانی از گفتگویش با وزیر اطلاعات در 27 اردیبهشت 1373 است که نشانه‌ای از حضور جدی وزارت اطلاعات به‌عنوان یک نهاد امنیتی در مسایل اقتصادی است.
در یادداشت قبل به حضور نیروهای نظامی و امنیتی در اقتصاد در دوران ریاست‌جمهوری هاشمی رفسنجانی اشاره کردم که با واکنش‌هایی همراه بود از‌جمله واکنش محسن هاشمی فرزند آیت‌الله و رئیس فعلی شورای شهر تهران. خبرگزاری ایرنا در‌باره‌ی این واکنش نوشته است: «محسن هاشمی، فرزند آیت‌الله هاشمی برای دفاع از پدر دست به قلم شد و در مقاله‌ای که در روزنامه‌ی سازندگی به چاپ رساند، پاسخ اتهامات شیرعلی‌نیا را داد.»
من از دوستان رسانه‌ای تقاضا می‌کنم در مسایل تاریخی از عبارت‌هایی مانند اتهام استفاده نکنند و اجازه دهند این روند نقد و تحقیق به دور از هیجانات سیاسی رشد کند.

مهندس هاشمی به نکاتی اشاره کرده که به ماجرا ابعاد تازه‌ای می‌دهد و جدا از قضاوت درباره‌ی آن‌ها قابل‌تامل و نیازمند بررسی بیشتر است. او نوشته رئیس‌جمهور در «ساختار قانونی کشور اختیارات مشخص و محدودی دارد، نیروهای مسلح و دستگاه قضایی تحت فرمان و کنترل رئیس‌جمهور نیستند بنابراین رئیس‌جمهور، حال آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی باشد یا روسای جمهور قبل و بعد از ایشان، غیر ‌از تذکر به نیروهای مسلح و مذاکره با مقام رهبری چه اهرم قانونی دیگری برای برخورد با تخلفات احتمالی نیروهای مسلح در اختیار دارند؟»
آیا بر اساس یادداشتِ مهندس هاشمی مسئولیت دخالت نیروهای نظامی و امنیتی در اقتصاد و سیاست با رهبری است؟
محسن هاشمی تایید کرده که هاشمی رفسنجانی نیروهای مسلح را وارد کار عمراني کرده اما این کارِ او را مطابق با اصل 148 قانون اساسی می‌داند. اصل 148 به این موضوع مرتبط نیست و احتمالا مقصود او اصل 147 قانون اساسی است که در آن آمده است: «دولت‌ باید در زمان‌ صلح‌ از افراد و تجهیزات‌ فنی ارتش‌ در کارهای امدادی، آموزشی، تولیدی و جهاد سازندگی، با رعایت‌ کامل‌ موازین‌ عدل‌ اسلامی استفاده‌ کند در حدی که‌ به‌ آمادگی رزمی ارتش آسیبی وارد نیاید.»
آیا نمونه‌هایی مانند حضور وزارت اطلاعات در تجارت نفت و کالا با عراق را که در ابتدای این یادداشت اشاره کردم می‌توان در قالب این اصل توجیه‌ کرد؟ و آيا نمونه‌های فراوان دیگر از حضور سپاه در پروژه‌های کشور با این اصل قانون اساسی توجیه‌پذیر است؟ آیا استفاده از ارتش در مسایل اقتصادی همانند حضور سپاه است؟
نکته‌ی دیگری که شاید بتواند سرنخ مناسبی برای تحقیق درباره‌ی مقصود آیت‌الله از وارد کردن نیروهای نظامی و امنیتی به مسایل اقتصادی باشد جایی است که محسن هاشمی می‌نویسد «چه کسی می‌تواند انکار کند» که اگر از ظرفیت نیروهای نظامی در این مسایل استفاده نمی‌شد، «نیروهای مسلح در تقابل بیشتری با دولت قرار نمی‌گرفتند؟»
آیا آيت‌الله هاشمی برای کنترل و جلوگیری از مزاحمت‌های سپاه و وزارت اطلاعات آن‌ها را به مسایل اقتصادی وارد کرد؟
او همچنین از برکات حضور نیروهای مسلح در پروژه‌هایی مانند سدسازی نوشته و آن را به جلوگیری از خسارت‌های بیشتر سیل اخیر ربط داده است!
نمی‌شود خوبی‌های یك دوره را به یك نفر نسبت داد و ضعف‌ها را به دیگران و یا به عهده‌ی محدودیت‌ها گذاشت. این شیوه‌ی موضع‌گیری در ایران رایج است و خانواده‌ی آقای هاشمی نیز گاه از آن استفاده می‌کنند. به‌عنوان نمونه با وجود مسئولیت مهم و سنگین هاشمی رفسنجانی در جنگ هشت‌ساله، به یک‌باره توسط خانواده‌ي ايشان گفته می‌شود‌ او فرمانده جنگ نبود، فرمانده صلح بود! اگر بناست بگوییم افتخار هاشمی پایان دادن به جنگ بود نمی‌توان به سادگی از كنار این سوال گذشت كه اگر هاشمی تواناییِ پایان دادن به جنگ را داشت چرا این توانایی را بسیار دیر و در شرایط ضعف و شكست ایران به‌كار گرفت و بسیار زودتر در حالی كه ایران موقعیت برتر را داشت به جنگ پایان نداد؟
وقتی از بزرگیِ افراد سخن می‌گوییم به همان نسبت مسئولیت آن‌ها نیز بزرگ‌تر می‌شود و باید بیشتر نقد شوند.
مي‌توان گفت در وضعیت امروز جامعه‌ی ما با تمام نقاط قوت و ضعفش، امام خمینی، آیت‌الله خامنه‌ای و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بیش از دیگران نقش داشته‌اند و هوادارانِ هر کدام نمی‌توانند نقاط قوت را به نام آن‌ها ثبت کنند اما مسئولیت نقاط ضعف را از دوش آن‌ها بردارند.

@karkhone
831 views19:23
باز کردن / نظر دهید
2022-06-10 22:10:03 | مصطفی نعمتی

یک نفر یک روز تصمیم می‌گیرد قطعه سنگی را از میدان آزادی تا میدان فردوسی، قل دهد.
دم غروب وقتی به فردوسی رسید، از مردم می‌خواهد سنگ او را بخرند چون برای حمل آن، عرق ریخته، زحمت کشیده و از جان و دل تلاش کرده!
آیا کسی پیدا خواهد شد چیزی که او برای سنگ مطالبه می‌کند، مثلاً ۱۰۰ هزار تومان را بپردازد!؟
فرض کنیم یک نفر پیدا شد!
مثلا خود من. پرسش این است: چرا من حاضر شدم ۱۰۰ هزار تومان بابت این سنگ زمخت به درد نخور پرداخت کنم!؟
از دو حالت خارج نیست:
دلم به حال طرف سوخته که کمکی کرده باشم.
سنگ واقعا به کارم می‌آید.
در حالت دوم (چون چرخاندن دنیا بر اساس دلسوزی، آب در هاون کوبیدن است، اولی را فراموش کنید)، ارزش ذهنی این سنگ برای من بیش از ارزش ذهنی ۱۰۰ هزار تومان بوده!
چرا!؟ به خودم مربوط است! شاید بخواهم گوشه باغچه حیاط خانه بگذارمش و از دیدن آن لذت ببرم! شاید و شاید و ... اصلا به تو چه که چنین سوالی از من می‌پرسی!؟
حالا تصور کنید موقع خریدن این سنگ، یک نفر که از کنار من عبور می‌کند به سنگ من بگوید: چه پِهِنی!!
تقریبا کمتر کسی پیدا می‌شود که در مقابل شنیدن این کلمه، واکنش خشم‌آلود نشان ندهد!
اما چرا!؟
آیا به من توهین کرده!؟
به یک تکه سنگ بی‌مصرف گفته پِهِن!
اما من چرا آن را توهین به خودم تلقی می‌کنم!؟
به این دلیل که من بعد از تصاحب سنگ، ارزش ذهنی خودم را به آن وصل کرده‌ام! حالا هر کس به سنگ من چپ نگاه کند، انگار به ارزش ذهنی من توهین کرده!
به همین راحتی؛ نگاه چپ به سنگی که از نظر خیلی از مردم به لعنت خدا نمی‌ارزید، نشان توهین به خودم تلقی می‌کنم!
همین را تعمیم دهیم به باورها و اعتقاداتمان. تقریبا همیشه، نقد یک شخص به عقایدمان را به نقد به خود، تسری می‌دهیم و سخنش را توهین‌آمیز تلقی می‌کنیم.
همچنان که من محقم آن سنگ به درد نخور را ارزشمند تلقی کنم، دیگران هم محقند آن را یک تکه پِهِن بنامند. چرا!؟
آیا مطابق این برداشت، من با ارزشمند تلقی کردن این پِهِن، به ارزش ذهنی آنها توهین نکرده‌ام!؟
تازه این قسمت خوب داستان است. من سنگم رو جلوی راه مردم بگذارم، برایش علم و کتل درست کنم و هر کس چپ بهش نگاه کند را به سزای اعمالش برسانم!

@karkhone
832 views19:10
باز کردن / نظر دهید
2022-06-10 21:50:05 زمان حضور آقای فاطمی امین در مسند ریاست سازمان اقتصادی رضوی، بنده دبیر هلدینگ صنعت این سازمان بودم.
اون زمان برنامه پایش شرکت‌های آستان در راس کار قرار گرفت و هر ماه، پایش ماهانه شرکت‌ها صورت می گرفت؛ با رویکرد ساماندهی مسائل مالی و حسابداری شرکت‌ها.
برای نظارت بیشتر هم شرکت "مفید راهبر" رو با وجود نرخ‌های بالایی که داشت رو به عنوان حسابرس مورد اعتماد در تمامی شرکت‌ها مستقر کردند، بطوریکه در بعضی از شرکت‌های مهم مفید راهبر بیش از ۶ ماه در سال رو حضور فیزیکی داشت.

همون زمان من به دوستان متذکر شدم که این کارهایی که می کنید خیلی خوبه. ولی در نهایت ۲۰ درصد مسائل شرکت‌ها در این حوزه است. ۸۰ درصد دیگه مسائل تکنیکال است.
برای همین تمرکز هلدینگ صنعت، حل مسائل تکنیکال شرکت‌های زیر مجموعه شد. به عنوان مثال با ایجاد یک معاونت جدید با عنوان "فناوری و نوآوری" در شرکت کمباین سازی ایران و آموزش برون سپاری دانش بنیان به شرکت، ۴ تا محصول جدید به سبد شرکتی که طی ۳۰ سال تک محصول بود اضافه شد و شرکتی که در معرض ورشکستگی بود، تبدیل به شرکتی شد که طی ۴ سال گذشته، جایز تعالی آستان رو برنده میشه و به عنوان بهترین شرکت آستان معرفی میشه.
یا ورود کردیم به مسائل تکنیکال تولید فرش دستبافت شرکت فرش آستان (بزرگترین شرکت فرش دستبافت دنیا). نواقص فنی و بازرگانی رو شناسایی کردیم که اگر حرف ما رو گوش میدادن، اون زمان قیمت تولید فرش متری یک میلیون تومن کاهش پیدا می کرد و فروش شرکت حداقل ۵۰ درصد رشد می کرد.

هدفم از بیان این تجربه این بود که من شرکت‌های اقتصادی آستان قدس رو نمونه کوچکی از کل کشور می بینم و به نظر تشابه زیادی بین مسائلشون وجود داره.
عمده مسائل از جنس تکنیکال داره که منجر به عدم بهره‌وری درست گردیده. اگه طرح غالب در آستان قدس، پایش مالی + پایش فنی می‌شد، الان شاهد یک مشت شرکت داغون در آستان قدس نمی بودیم.

@karkhone
902 views18:50
باز کردن / نظر دهید
2022-06-10 21:35:05 ‍ | لیندا موجورو

‍ رابرت موگابه با مصادره مزارع سفید پوستان زمیبابوه و باز توزیع آنها بین سیاه پوستان بدنبال کسب محبوبیت بود. در ۲۰۰۳ با سیاست “اصلاحات ارضی”، بخش عظیمی از آن مزارع را بین نزدیکان و هم حزبی‌ها باز توزیع کرد. ۵۶ عضو پولیبورو، ۹۸ نماینده پارلمان و ۳۵ سناتور انتخابی و غیر انتخابی، قضات، نظامیان ارتش، ماموران امنیتی و فرمانداران هم از بهره‌ مندان بودند. این قبل از هر چیز‌ برنامه‌ای به منظور پاداش دهی به حامیان موگابه برای حفظ قدرت او بود. اما بدلیل عدم وجود سند مالکیت، برخی مالکان جدید امکان دریافت وام از بانکها را ندارند. دولت از ۲۰۰۶ با تغییر قانون، نوع مالکیت بعضی زمینها را به اجاره ۹۹ ساله تغییر داد. بسیاری به غیر از نداشتن مهارت در کشاورزی، بدلیل احتمال باز پس‌ گیری زمین حاضر به‌ سرمایه‌گذاری نیستند. از اوایل دهه ۲۰۰۰ دولت زمیبابوه بالغ بر ۲۳ میلیون اِکر‌ زمین را از سفید پوستان مصادره کرده است. در طول بازه‌ای ده سال تولید مواد غذایی ۶۰٪ کاهش پیدا کرد. افت صادرات زیمبابوه موجب برهم‌ خوردن تراز پرداخت‌ها و افزایش تورم شد. وقتی در کشوری حقوق مالکیت خصوصی مورد تعرض قرار می‌گیرد، دور از انتظار نیست که قرابت با صاحبان قدرت معیاری برای شناسایی حقوق مالکیت خصوصی‌ باشد. گویا اکنون مزارع برخی از کشاورزان موفق سیاه‌پوست هم مصادره می‌شوند.

@karkhone
741 views18:35
باز کردن / نظر دهید
2022-06-08 22:19:33 لوکوموتیو های پیشران (2/1) | اکبر ترکان اگر به تحولات توسعه در کشورهایی که مسیر رشد اقتصادی را طی کرده اند،نگاه کنیم، لوکوموتیو توسعه در تمامی این کشورها، بنگاه‌های بزرگ بوده اند. مثلا در چین صنعت نظامی به صورت شرکت‌هایی مانند ‌NORINGO، CEIEC، GREAT…
244 views19:19
باز کردن / نظر دهید
2022-06-08 22:06:31
هموطنان عزیز!
از آن جایی که بانک‌های خصوصی وضع نامساعد زیان باری پیدا کرده بودند، دولت لازم دانست برای حفظ حقوق و سرمایه‌های ملی و به منظور تضمین پس‌اندازهای مردم و جلوگیری از اتلاف سپرده‌ها، مدیریت کلیه بانک‌های خصوصی را به عهده بگیرد. بدین وسیله به اطلاع عموم می‌رسانم که با تصویب شورای انقلاب کلیه بانکهای کشور از تاریخ ۱۷ خرداد ماه ۱۳۵۸ ملی اعلام گردید! به این ترتیب کلیه بانک‌ها در اختیار دولت و متعلق به ملت بوده و سپرده‌ها و پس‌اندازها تضمین می‌شود. دولت موقت جمهوری اسلامی انتظار دارد بدهکاران بانکها در ایفای تعهدات خود تسریع کنند و کارکنان بانکها در حکم اجرای قانون همکاری لازم را بنمایند.

نظر به اینکه بر طبق ماده ۲ قانون ملی شدن بانکها تنها امضای مدیرانی که از طرف دولت معین میگردند دارای اعتبار قانونی خواهد بود، روزهای شنبه ۱۹ و یکشنبه ۲۰خردادماه جاری کلیه بانکها تعطیل میشوند و از ۲۱ خرداد فعالیت عهدی خود را انشاءالله بعون الله تعالی و به همت و همکاری مردم از سر می‌گیرند. امیدوارم به یمن روز با سعادت میلاد مظهر عدل و رحمت علی این عمل دولت موقت موجب بسط عدالت و برکت بشود!

"مهدی بازرگان"

@karkhone
291 views19:06
باز کردن / نظر دهید