Get Mystery Box with random crypto!

فلسفه

لوگوی کانال تلگرام philosophy3 — فلسفه ف
لوگوی کانال تلگرام philosophy3 — فلسفه
آدرس کانال: @philosophy3
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 45.84K
توضیحات از کانال

@Hichism0 برای تبلیغ به این آیدی پیام دهید
کانالهای پیشنهادی
@Ingmar_Bergman_7 سینما
@bookcity5 شهرکتاب
@Philosophers2 ادبیات و فلسفه
@audio_books4 کتاب صوتی
@Philosophicalthinking فلسفه خوانی
@TvOnline7 فیلم و سریال

Ratings & Reviews

5.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 10

2023-04-28 09:35:25 ۳. ساختار گفتگو گفت و گوی سقراطی ساختار بسیار خاص و متقارنی دارد که می شود آن را به یک ساعت شنی تشبیه کرد. در بالا و پایین بیشترین و در میان کمترین پهنا را دارد. ابتدا در بالا، گفتگو با یک سوال عمومی مورد نظر آغاز می شود (به عنوان مثال “صداقت چیست”). سپس…
4.0K views06:35
باز کردن / نظر دهید
2023-04-27 19:32:29 تسهیل گر نقش مهمی در سطح سوم، متادیالوگ، بازی می کند. توضیح متادیالوگی در هر زمان، توسط هر یک از اعضای گروه می تواند درخواست شود هر گاه که به دنبال روشن شدن یک قانون یا ماده حاکم بر گفت و گو به عنوان یک کل باشد. تسهیل گر مسئول پاسخ گویی به سوالات متادیالوگی…
4.3K views16:32
باز کردن / نظر دهید
2023-04-27 09:59:12 ‍ ۱. گفتگوی سقراطی چیست؟ گفتگوی سقراطی روشی است که طی آن، گروهی کوچک (۵ تا ۱۵ نفره)که توسط یک تسهیل گر هدایت می شوند، به پاسخ دقیقی به یک سوال عمومی و فراگیر می رسند؛ به عنوان مثال “خوشبختی چیست؟”، “صداقت چیست؟”، “آیا تقابل، ثمره ای می تواند داشته باشد؟”.…
4.3K viewsedited  06:59
باز کردن / نظر دهید
2023-04-27 09:58:19 ‍ ۱. گفتگوی سقراطی چیست؟

گفتگوی سقراطی روشی است که طی آن، گروهی کوچک (۵ تا ۱۵ نفره)که توسط یک تسهیل گر هدایت می شوند، به پاسخ دقیقی به یک سوال عمومی و فراگیر می رسند؛ به عنوان مثال “خوشبختی چیست؟”، “صداقت چیست؟”، “آیا تقابل، ثمره ای می تواند داشته باشد؟”. گفتگوی سقراطی را نباید با روش سقراطی یا منطق سقراطی که در نوشته های افلاطون به آن پرداخته شده، اشتباه گرفت. در منطق سقراطی، سقراط اغلب به مردم کمک می کرد تا تناقضات در تعاریف خود از موارد عام را کشف کنند. در مقابل، گفتگوی سقراطی به یک گروه کمک می کند تا در مورد یک امر به کشف آنچه که هست بپردازند، و نه آنچه که نیست.

۲. روش گفتگو

روش گفتگوی سقراطی هم مانند هدفش پاداش دهنده است. این روش گروه تصمیم گیرنده را درگیر اجماع می کند، که مشخصاً برخلاف بسیاری از دیگر روش های عملکردی می باشد. نخست آنکه، چون گفتگوی سقراطی نه مناظره و نه نوع دیگری از رقابت است، برنده یا بازنده ای ندارد. گروه به عنوان یک کل در رسیدن به نتیجه گفتگو، و در زمان اختصاص داده شده، موفق می شود یا شکست می خورد. هر مرحله از این فرآیند با اجماع به دست می آید. بنابراین هر سوال مربوط، شک، آگاهی، مشاهده، و یا اعتراض ارائه شده از طرف یکی از شرکت کنندگان توسط گروه به عنوان یک کل و تا زمانی که همه از شور و مشورت راضی شوند، بررسی می شود.

روش تصمیم گیری با اجماع به وضوح در مقابل سایر روشهای تصمیم گیری گروهی قرار می گیرد، که شکست هایشان برای همه کسانی که از عیوب خود رنج می برند، روشن است. یک مباحثه ممکن است در خدمت تمرین حاضرجوابی، بذله گویی، مهارت بلاغی و قدرت متقاعدکنندگی باشد، اما مناظره کنندگان در رقابتی درگیر می شوند که برنده ممکن است از موضع زیان آوری دفاع کرده باشد. یک صندوق رای ممکن است در خدمت سنجش آرای اکثریت باشد، اما رای دهندگان به ندرت به مسائل مخاطره آمیز نزدیک می شوند. سلسله مراتب قدرت در خدمت انتقال دستورات قرار می گیرد، ولی معمولا نمی توان این دستورات را مورد پرسش قرار داد و یا در مورد آنها بحث کرد. آفت جان زندگی آکادمیک و سیاسی قطعاً کمیته ها هستند،  گروهی که برای تصمیم گیری شکل می گیرند، در حالی که به شدت کاراکتری متفرق، رنجش آور، زد و بندی، یا ناسازگار و یا  آلوده به مصالحه های ناپاک دارند. جای تعجب نیست که روشهای تصمیم گیری گروهی بیش از پیمان آفرینی، نفاق آفرینند، به جای اتحاد، تفرقه افکنند. حقیقت قربانی مصلحت اندیشی می شود، اجماع به ضرورت زمان حاصل می شود. چنین روشهایی خدشه دار و مستعد ایجاد نارضایتی هستند. در مقابل، گفتگوی سقراطی اختلاف را پیش بینی می کند و آن را به اجماع بدل می کند.

روش اجماع، ناخالصی را از گفتگوی سقراطی جدامی کند. فضیلت هایی چون تحمل و صبر و توجه، اندیشه و مدنیت پیروز می شوند. همچنین فرصت برای احساساتی که در گروههای بزرگتر و پویا، بالا و پایین شود، رشد و افول کنند، وجود دارد.  زمانی که شرکت کنندگان در روند یک گفت و گوی سقراطی درگیر می شوند، به تدریج در می یابند که این گفتکو نه یک مناظره است، نه انتخابات، نه یک سلسله مراتب فرماندهی، و نه یک جلسه کمیته. این یک جستجوی همیارانه است برای یافتن یک حقیقت عمومی، که اگر امکان پذیر باشد، توسط این گروه کشف خواهد شد. نزدیکترین روش معادل به این روش، شور و مشورت هیئت منصفه است. هیات منصفه نیز برای رسیدن به اجماع تلاش می کنند و به بحث آزاد می پردازند. اعضای هیئت منصفه باید راضی شوند و بر شک معقول، قبل از بیان عقیده راسخ خود غلبه یابند؛ همچنین که شرکت کنندگان در یک گفت و گو سقراطی، قبل از بیان یک تعریف جمعی.

با این حال تفاوتهای آشکاری نیز وجود دارد. هیچ شخصی در گفتگوی سقراطی مورد محاکمه قرار نمی گیرد، در عوض، یک حقیقت غیر شخصی موضوع جستجو است. شرکت کنندگان توسط قوانین کاملا متفاوتی به هم مرتبطند، نه قواعد حقوقی، بلکه قواعد یک گفتمان منطقی. گروه به خودی خود شواهد را ارائه می دهند، تصمیم می گیرند هر مدرکی چه اهمیتی دارد، و تمام شواهد خود را از درون تولید و تفحص خواهند کرد. در حالی که هیئت منصفه منفعلانه برای یک محاکمه تعیین می شوند و سپس حکم خود را اعلام می کنند، در گفت و گوی سقراطی گروه فعالانه معادل حاکمه و حکم را تولید می کنند. گفت و گوی سقراطی خودکفاست.

در یک گفت و گوی سقراطی سه سطح (یا مرتبه) گفتمان وجود دارد: اول، بیان گفتگو به خودی خود؛ دوم، استراتژی جهت و شکل گفت و گو در آغاز. سوم، متادیالوگ در مورد قوانین حاکم بر گفت و گو. تسهیل گر هیچ نقش موثری در گفتمان واقعی سطح اول بازی نمی کند؛ او به سادگی اقدامات هر مرحله را با توجه به ساختار تجویز شده، یادداشت برداری می کند. تسهیل گر نقش حداقلی در سطح دوم استراتژی گفتمان ایفا می کند؛ اما ممکن است (اگر از او خواسته شود) پیشنهاداتی در مورد استراتژی های موفق ارائه دهد.
4.3K views06:58
باز کردن / نظر دهید
2023-04-26 23:33:23
قیمت کتاب‌های جهان کتاب همیشه باورنکردنیه

کتاب ارزان
با کیفیت
تمام دسته‌بندی‌ها
حراجی هفته‌گی

ارزان‌ترین کتاب‌فروشی در فضای مجازی

@jahan_bookstore
@jahan_bookstore
@jahan_bookstore
1.8K views20:33
باز کردن / نظر دهید
2023-04-26 23:32:11 ‍ خودکُشی را تنها راه حل می‌دانم، اما نظریهٔ من چنین است: خودکُشی تنها ایده‌ای است که به انسان اجازهٔ زیستن می‌دهد. اینکه من می‌توانم هروقت بخواهم دنیا را ترک کنم، زندگی را قابلِ تحمّل می‌کند و نه اینکه آن را تخریب کند... من همواره مانع خودکُشی آدمها شده‌ام. همیشه سعی کرده‌ام به آنها بگویم، حالا که می‌توانید هروقت خواستید خود را بکُشید، پس باید از این کار اجتناب کنید. اما نباید این ایده را کنار بگذارید... چون نظریهٔ من در بابِ خودکشی این است که هیچ‌کس نباید خود را بکُشد، بلکه باید از این ایده در راستای کنار آمدن با زندگی استفاده کند. بنابراین در اصل، مسئله چیز دیگری است، اما همواره به من حمله کرده‌اند که این یارو برای خودکُشی استدلال موافق می‌آورد، اما خودش این کار را نمی‌کُند. اما من چنین استدلالی نکرده‌ام. من می‌گویم خودکُشی تنها چیزی است که می‌توانیم در زندگی به آن توسّل بجوییم. تنها تسلّایی که داریم این است که هروقت که خودمان بخواهیم می‌توانیم از این زندگی دست بَرداریم. بنابراین، ایدهٔ من مثبت است. مسیحیت است که به خاطرِ پیش بُردن مبارزه‌ای علیه این ایده گناهکار است. یکی باید به مردم بگوید "اگر زندگی را تحمل‌ناپذیر دیدید، به خودتان بگویید، خُب، هروقت بخواهم می‌توانم زندگی را تَرک کنم." هر کسی باید از طریق این ایدهٔ خودکشی زندگی کند. در کتابِ قیا‌س‌های تلخی است که این جمله را نوشتم: "بدون ایدهٔ خودکُشی، از ابتدا خود را کُشته بودم." ...من همیشه حرفِ بودلر را مدِّ نظر دارم: "وجد و وحشتِ زندگی." برای من هر آنچه که در زندگی تجربه کرده‌ام، در این عبارت آمده است... من زندگی را به منزلهٔ تاخیر در خودکُشی به حساب می‌آورم. فکر می‌کردم قرار نیست بعد از سی سالگی زنده باشم. اما دلیلِ خودکُشی نکردنم بزدلی نبود. می‌دانید، همیشه خودکُشی را عقب می‌انداختم. من از ایدهٔ خودکُشی بهره‌کِشی کرده‌ام. من انگلِ این ایده بودم. اما همزمان رغبت به زیستن هم در من بسیار قوی بود.

#امیل_سیوران در گفتگو با جیسن وایس
قمارِ نوشتن

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
1.8K views20:32
باز کردن / نظر دهید
2023-04-26 20:03:08 ‍ با رقابت در زمینه اقتصادی، ذهن و فکر انسان نیز تقویت و تشویق می شود... به رغم دیالکتیک تاریخی، هرچه بیشتر در این باره می اندیشم، به این نقطه نظر می رسم که کارکرد و نقش لیبرالیسم از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. این تصور که اگر رقابتی در جامعه وجود نداشته باشد، بالندگی و شکوفایی انسان هایی آزاد را در پی خواهد داشت، به نظرم خطایی خوش بینانه است.

اما منظور از نظریه انتقادی چیست؟ به این پرسش می توان پاسخی کوتاه داد: نظریه انتقادی شکلی از تداوم نقد مارکسیستی به سرمایه داری است که پس از آشکار شدن ناکامی انقلاب پرولتری ( کارگری ) در کشورهای پیشرفته صنعتی اروپایی در آغاز قرن بیستم میلادی شکل گرفت. به بیانی دیگر، نظریه انتقادی ادامه دهنده آن مارکسیسم انتقادی است که به غفلت ورزی و کوتاهی های خود در عقیم ماندن تلاش هایش آگاهی دارد. آدورنو نیز در دیباچه دیالکتیک سلبی همین نکته را به گونه ای دیگر بیان می کند. او می گوید: « فلسفه که زمانی به نظر می رسید منسوخ شده است، به حیات خود ادامه می دهد؛ چراکه لحظه تحققش از دست رفته بود »

#دیالکتیک_روشنگری
#تئودور_آدورنو - #ماکس_هورکهایمر
#مراد_فرهادپور - #امید_مهرگان

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
2.4K views17:03
باز کردن / نظر دهید
2023-04-26 12:56:20 ⁠ در بخش عظیمی از زندگی اجتماعی ما چنین نقصی وجود دارد؛ مردم با هم صحبت می‌کنند نه به این خاطر که تمایل فراوان به اینکار دارند. بلکه به این منظور که از همکاری و معاضدت یکدیگر سود ببرند. در هر لحظه از زندگی یک فرد متمدن موانعی در مقابل انگیزه‌های ناگهانیش وجود دارد. اگر فرد بی اختیار احساس وجد و سرور کند نباید در خیابان آواز بخواند و یا برقصد و اگر حادثه ناگواری موجب اندوه او شود نباید در پیاده رو بنشیند و گریه کند و در عبور و مرور عابران مانعی به وجود آورد.

به هنگام خردسالی، آزادی فرد در دبستان محدود می‌شود و در دوران جوانی ساعات کار زندگی را محدود می‌کند. مجموعه این موانع است که دیگر میل و رغبتی در انسان باقی نمی‌گذارد، زیرا محدود کردن دایمی باعث بیزاری و ملال می‌شود، ولی با این همه زندگی اجتماعی بدون وجود این محدودیت‌ها محال است. انگیزه‌های غیر ارادی فقط موجب ساده ترین نوع همکاری اجتماعی می‌شود و در انواع عالی و ممتاز آن که مستلزم تشکیلات اقتصادی جدید است چندان نقشی ندارد. فرد برای این که بالاتر از موانع میل و رغبت قرار گیرد، باید سالم و دارای انرژی کافی باشد و اگر شانس یاری کند به کار مورد علاقه اش نیز می پردازد.

#برتراند_راسل
#تسخیر_خوشبختی
میل و رغبت - صفحه 222

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
3.2K views09:56
باز کردن / نظر دهید
2023-04-25 23:20:22 ‍ مرد جوان، به بیرون پایانه رسید. اورکتی پوشیده بود. زیر اورکت بمب بود. جیب هایش پر از میخ، ساچمه و مرگ موش
اتوبوسی کمابیش پر ایستاد، مسیرش مرکز شهر بود. مرد جوان در صندلی کنار زن و شوهر میانسالی نشست. چشم بهراه رسیدن به ایستگاه بعدی بود. گویا زن و شوهر کنار وی برای خرید یک یخچال نو میرفتند. زن یک مدل پسندیده بود ولی شوهر نگران بود که نکند بسیار گران باشد. مرد به یخچال دیگری که در بروشور باز شده روی دامن زن، اشاره نمود. میشد ایستگاه بعدی را دید. درهای اتوبوس باز شد.
زن به مدلی که شوهر برگزیده بود نگاهی انداخت، در زیر کابینت های خانه ی آنها جا نمی شد. مسافران تازه سوار شده آخرین صندلی های خالی را پر کرده و برخی میان اتوبوس ایستادند. دیگر اتوبوس جا نداشت. مرد جوان نیشخندی زد. با فشردن دگمه ای خودش، زن و شوهر کناری و بیست نفر دیگر در اتوبوس را تکه پاره نمود. با وجود میخها، ساچمه ها و مرگ موش میشد از کشته های بیشتر دیگری در خیابان و خودروهای دور و بر اطمینان داشت. همه چیز طبق نقشه پیش رفته بود.
به زودی پدر و مادر جوان از سرنوشت وی آگاه میشدند. هر چند برای از دست
دادن یک پسر غمگین بودند، ولی برای کامیابی اش، به شدت احساس سربلندی و غرور
خواهند داشت. آنها میدانستند که پسر آنها به بهشت میرود و راه را برای رفتن آنها
آماده میسازد. هم چنین قربانی های خودش را جاودان، به جهنم فرستاده است.

#سم_هریس
#پایان_ایمان

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
3.7K views20:20
باز کردن / نظر دهید
2023-04-25 09:33:13 ‍ «تاریخ بشر وجود ندارد. آنچه هست تاریخ‌های جنبه‌های گوناگون زندگی انسان به تعداد نامحدود و نامعین است. یکی از اینها، تاریخ قدرت سیاسی است که به سطح تاریخ جهان ارتقاء داده می‌شود؛ ولی این کار، به عقیدهٔ من، توهین به هر تصور نیک و پاکیزه از بشر است و هیچ مزیتی بر این ندارد که تاریخ اختلاس یا دزدی یا زهر دادن به دیگران را تاریخ بشر قلمداد کنیم. تاریخ قدرتمداری سیاسی چیزی نیست مگر تاریخ جنایات بین‌المللی و کشتارهای عام. (و البته باید تصدیق کرد، تاریخ کوشش‌های آدمی برای پایان دادن به این اعمال). این است تاریخی که در مدارس تدریس می‌شود و در آن از بزرگترین جانیان به‌عنوان قهرمانان تاریخ مورد احترام و ستایش قرار می‌گیرند؛ ولی آیا براستی تاریخ عمومی به‌مفهوم تاریخ واقعی بشر وجود ندارد؟ پاسخی که، به عقیدهٔ من، هر انسان بشردوست و خصوصاً هر مسیحی مؤمن باید بدهد این است که: امکان ندارد چنین تاریخی وجود داشته باشد؛ تاریخ واقعی بشر اگر وجود می‌داشت، می‌بایست تاریخ همهٔ افراد آدمی باشد؛ زیرا هیچ انسانی از دیگران مهم‌تر نیست. پیداست که نوشتن تاریخی در این حد از واقعیت و با این جزئیات، هرگز امکان‌پذیر نیست. باید انتزاع کنیم و از جزئی به کلی برسیم و نادیده بگیریم و قائل به انتخاب شویم. اما همینکه چنین کردیم، می‌رسیم به همان تاریخ‌های متعددی که یکی از آنها تاریخ جنایات بین‌المللی و کشتارهای عام است و تاریخ بشر قلمداد و اعلام می‌شود. اما چرا تاریخ قدرتمداری انتخاب شده‌است و نه مثلاً تاریخ دین یا شعر؟ به چند دلیل؟ یکی اینکه قدرت در همگان تأثیر می‌گذارد و شعر تنها در این عده‌ای قلیل. دلیل دیگر، تمایل آدمیان به قدرت‌پرستی است؛ ولی پرستش قدرت بی‌گمان یکی از بدترین اقسام بت‌پرستی و بازماندهٔ عهد زندگی در قفس و بندگی و عبودیت آدمی است. قدرت‌پرستی زاییدهٔ ترس است و ترس احساسی است که بحق باید از آن بیزار باشیم. سومین دلیل اینکه قدرتمداری سیاسی محور «تاریخ» قرار داده شده این بوده که مصادر قدرت خواسته‌اند در مقام بت و معبود قرار بگیرند و توانسته‌اند به این خواست خود جامهٔ عمل بپوشانند. امپراتوران و سرداران و دیکتاتورها بر کار بسیاری از مورخان نظارت و مراقبت داشته‌اند.»

#کارل_پوپر
#جامعه_باز_و_دشمنان_آن

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
4.6K views06:33
باز کردن / نظر دهید