Get Mystery Box with random crypto!

فلسفه

لوگوی کانال تلگرام philosophy3 — فلسفه ف
لوگوی کانال تلگرام philosophy3 — فلسفه
آدرس کانال: @philosophy3
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 45.84K
توضیحات از کانال

@Hichism0 برای تبلیغ به این آیدی پیام دهید
کانالهای پیشنهادی
@Ingmar_Bergman_7 سینما
@bookcity5 شهرکتاب
@Philosophers2 ادبیات و فلسفه
@audio_books4 کتاب صوتی
@Philosophicalthinking فلسفه خوانی
@TvOnline7 فیلم و سریال

Ratings & Reviews

5.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 7

2023-05-31 09:45:13 #الفبای_فلسفه بخش یازدهم:معجزه ادعا: خداباوران عموما عقیده دارند که خداوند قادر است،عمدتا از راه معجزات،در عالم هستی تصرف کند و چنین نیز کرده است. پاسخ: اگر خداوند گاهی اوقات [در عالم]تصرف میکند،چرا اراده اش به کاری تعلق نمیگیرد که به نزد منکران او کمابیش《تر…
5.7K views06:45
باز کردن / نظر دهید
2023-05-30 10:54:58 #الفبای_فلسفه بخش نهم:دفاع مبتنی بر اختیار فرض عمده ای که دفاع مبتنی بر اختیار در بر دارد این است که جهانی که در هن اختیار و امکانِ شر باشد بر جهانی با مردمان ماشینی و روبات گونه که هرگز به جانب اعمال شر دست نمی برند برتری دارد. اما ایا این فرض چون و…
6.3K views07:54
باز کردن / نظر دهید
2023-05-22 09:43:28 ‍ آشنایی با #رنه_دکارت

رنه دکارت، فیلسوف، ریاضی‌دان و فیزیک‌دان بزرگ عصر رنسانس در روز ۳۱ مارس ۱۵۹۶ میلادی در روستایی از توابع شهرستان اندر-ا-لوار فرانسه زاده شد. مادرش در سیزده‌ماهگی وی درگذشت و پدرش قاضی و نماینده پارلمان در رن در ناحیه برتاین بود.

دکارت در سال ۱۶۰۶ میلادی، هنگامی که پسر ده‌ساله‌ای بود، وارد مدرسهٔ لافلش شد. این مدرسه را فرقهٔ یسوعیانتأسیس کرده بودند و در آن علوم جدید را همراه با تعالیم مسیحیت تدریس می‌کردند. دکارت طی هشت سال تحصیل در این مدرسه، ادبیات، منطق، اخلاق، ریاضیات ومابعدالطبیعه را فرا گرفت. در سال ۱۶۱۱ میلادی، دکارت در یک جلسه سخنرانی تحت عنوان اکتشاف چند سیارهٔ سرگردان در اطراف مشتری، از اکتشافات گالیله اطلاع حاصل کرد. این سخنرانی در روح او تأثیر فراوان گذاشت

پس از اتمام دوره و خروج از لافلش، مدتی به تحصیل علم حقوق و پزشکی مشغول گردید، اما در نهایت تصمیم گرفت به جهانگردی بپردازد و آن‌گونه دانشی را که برای زندگی سودمند باشد فراگیرد. به همین منظور، مدتی به عنوان سرباز بدون مزد به خدمت ارتش هلند درآمد، چراکه فرماندهی آن را شاهزاده‌ای به نام موریس بر عهده داشت که در فنون جنگ و نیز فلسفه و علوم مهارتی به‌سزا داشت و بسیاری از اشراف فرانسه دوست داشتند تحت فرمان او فنون رزمی را فرابگیرند. دکارت در مدتی که در قشون ارتش هلند بود به علم موردعلاقهٔ خود، یعنی ریاضیات می‌پرداخت.

در بهار سال ۱۶۱۹ میلادی از هلند به دانمارک و آلمان رفت و به خدمت سرداری به نام ماکسیمیلیان درآمد؛ اما زمستان فرا رسید و در دهکده نویبرگ در حوالی رود دانوب، بی دغدغه خاطر و با فراغت تمام به تحقیق در ریاضیات پرداخت و براهین تازه‌ای کشف کرد که بسیار مهم و بدیع بود و در پیشرفت ریاضیات تأثیر به سزایی گذاشت.

پس از مدتی، دکارت به فکر یکی‌ساختن همه علوم افتاد. در شب دهم نوامبر ۱۶۱۹ وی سه رؤیای امیدبخش دید و آن‌ها را چنین تعبیر کرد که «روح حقیقت او را برگزیده و از او خواسته تا همه دانش‌ها را به صورت علم واحدی درآورد».

این رؤیاها به‌قدری او را مشعوف ساخت که نذر کرد تا مقبرهٔ حضرت مریم را در ایتالیا زیارت نماید. وی چهار سال بعد به نذر خود وفا کرد.

از ۱۶۱۹ به بعد، چندسالی در اروپا به سیاحت پرداخت و چندسالی هم در پاریس اقامت کرد؛ اما زندگی در آنجا را که مزاحم فراغت خاطر خود می‌دید، نپسندید و در سال ۱۶۲۸ میلادی بار دیگر به هلند بازگشت و در آن دیار تا سال ۱۶۴۹ میلادی مجرد، تنها و دور از هرگونه غوغای سیاسی و اجتماعی، تمام اوقات خود را صرف پژوهش‌های علمی و فلسفی نمود. تحقیقات وی بیشتر تجربه و تفکر شخصی بود و کمتر از کتاب استفاده می‌کرد.

در سپتامبر ۱۶۴۹ به دعوت کریستین- ملکه سوئد- برای تعلیم فلسفه به دربار وی در استکهلم رفت؛ اما زمستان سرد این کشور اسکاندیناوی از یک‌سو و ضرورت سحرخیزی در ساعت پنج بامداد برای تعلیم ملکه از سوی دیگر، دکارت را که به این نوع آب‌وهوا و سحرخیزی عادت نداشت، به بیماری ذات‌الریه مبتلا ساخت و در پنجاه و سه سالگی از پا درآورد.

دکارت از دانشمندان و فیلسوفان بزرگ تاریخ به‌حساب می‌آید. او قانون شکست نور را در علم فیزیک کشف کرد وهندسهٔ تحلیلی را در ریاضیات و هندسه بنا نهاد

ادامه دارد
join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
2.0K viewsedited  06:43
باز کردن / نظر دهید
2023-05-21 23:23:42
رادیو هم آنی، مجالی برای پیوستن به ماخولیای عاشقان است... از خودکشی ولادیمیر مایوکوفسکی غمگین، تا عاشقانگی های سیلویا پلات ... از عقده ادیپ به مادرش تا قتل پدر به دست الکترا ...

@hamaanipodcast

رادیو هم‌ آنی، فرصتی برای هم آن شدن با ادبیات و موسیقی و روان و هنر است.

کانال تلگرام:

@hamaanipodcast

کانال کست باکس:

https://castbox.fm/va/5400879
2.6K views20:23
باز کردن / نظر دهید
2023-05-21 09:41:34 #الفبای_فلسفه
نویسنده #نایجل_واربرتون

■ کتاب الفبای فلسفه که در شمار کتاب های پرفروش قرار داشته است، خواننده را با ظرافت و قدم به قدم با وادی فلسفه آشنا می کند. نایجل واربرتون در هر فصل به یکی از حوزه های مهم فلسفه می پردازد و آرا و مضمامین اساسی در آن حوزه را شرح و بررسی می کند:

فلسفه چیست؟

● آیا می توانید وجود خداوند را به اثبات برسانید؟
● چگونه در گستره اخلاق درست را از نادرست تشخیص می دهیم؟
● آیا گاهی باید از قانون سر پیچی کرد؟
● آیا جهان واقعا به همان صورتی است که تصور می کنید؟
● آیا می دانید که راه و رسم علم چیست؟
● آیا ذهن شما جدا از بدن شماست؟
● آیا می توانید هنر را تعریف کنید؟


#الفبای_فلسفه
بخش اول:#مسئله_شر

آیا طراح عالم هستی《دانای مطلق》و《خیر مطلق》است؟

کثیری از مردم عقیده دارند میزان شری که در جهان هست اعتبار این نتیجه گیری را خدشه دار میکند.
دامنه ی این شراز سنگدلی ادمی،قتل و شکنجه تا رنجی که بلایای طبیعی و امراض موجب ان میشوند گسترده است.

اگر، آن طور که برهان نظم میگوید بنا باشد در پیرامون خویش نظر کنیم تا شواهد و قرائن فعل خداوند را ببینیم ،بسباری از مردم دشوار می توانند بپذیرند که انچه میبینند ثمره ی کردار افریدگاری خیرخواه است.

خدایی که دانای مطلق باشد به وجود شر عالِم است؛
خدایی که قادر مطلق باشد میتواند از وجود شر جلوگیری کند؛
و خدایی که خیر مطلق باشد اراده نمی کند که شر را به وجود اورد.
ولی رخداد شر همچنان به قوت خود باقی است.


#الفبای_فلسفه
بخش دوم:#اصل_انسان_نگر

مطابق این رای، احتمال اینکه جهان موجد بقا و پیدایش تکامل ادمی شده باشد به قدری ناچیز است که مجازیم نتیجه بگیریم که جهان افریده ی معماری الهی است
از این منظر ،این واقعیت که ادمیان پیدایش و تکامل یافته اند و باقی مانده اند برهانی است که وجود خداوند را برای ما ثابت میکند.
موید این رای ان دسته از تحقیقات علمی است که طیف محدود شرایط آغازین مناسب برای جهانی را که در ان پیدایش حیات اصولا ممکن است نشان می دهند.

پاسخ

هر چیزی که از لحاظ آمار و احتمالات نامحتمل است باز هم ممکن است رخ دهد.

اشتباه طرفداران اصل انساننگر این است که فرض را بر این میگذارند که وقتی چیزی نامحتمل رخ می دهد لزوما باید تبیینی پذیرفته تر از این وجود داشته باشد که بگوییم ان چیز بطور طبیعی حادث شده است.

ما میتوانیم حضور خود را در این گوشه عالم بدون توسل به علل فوق طبیعی بصورتی مناسب تبیین کنیم.
تعجبی ندارد که ما در جهانی بسر میبریم که در ان شرایط دقیقا برای پیدایش موجوداتی از نوع ما مناسب بوده است،زیرا به هیچ وجه محتمل نبود که ما در جای دیگری پیدا بیابیم.

پس این واقعیت که ما در این گوشه از عالم هستی به سر میبریم برهانی موید طرح و تدبیر خداوند نیست.

#نایجل_واربرتون
#الفبای_فلسفه
صفحه 31 تا 33
ترجمه #مسعود_علیا

.join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
3.8K views06:41
باز کردن / نظر دهید
2023-05-20 23:10:39 ‍ خشونت چه از نظر کلامی و چه رفتاری، از 4 زاویه قابل تأمل و تحلیل است:
اول این‌که فرد چه «هدفی» را دنبال می‌کند.
دوم این‌که «روش» او برای بروز خشونت چیست.
سوم این‌که به «علت» و ریشه‌ی خشونت بر می‌گردد.
چهارم این‌که این خشونت به چه «قالبی» بروز کرده و پوشش داده می‌شود.

ـ ریشه‌ی خشونت درواقع به حقارت‌های پنهانی که در افراد وجود دارد، بر می‌گردد. در سطح خرد، فرد ممکن است به خشونت کلامی متوسل شود اما در سطح کلان، اگر جامعه دچار حقارت شده باشد خشونت، وسیع می‌شود و از سوی افراد زیادی در سطوح مختلف بروز می‌کند.

ـ مشکل عمده‌ی ما هم از همین «فرهنگ ارزشی» نشأت می‌گیرد که از نظر مفهومی با دو ویژگی، منظومه‌ی فکری ما را شکل می‌دهد و زبان و رفتار ما را به سمت خشونت می‌برد. اول این‌که ما «خودانتقاد» نیستیم؛ یعنی عادت کرده‌ایم که به دیگران انتقاد کنیم و دوم به «رفتار کنترلی» ما برمی‌گردد که مدام می‌خواهیم دیگران را کنترل و امر به معروف و نهی از منکر کنیم. این دو بخش بسیار مهم هستند و مانند یک اصل، منظومه‌ی فکری ما را در برگرفته و از نظر تاریخی و فرهنگی، تار و پود ذهن ما را تشکیل داده است. متأسفانه این دو منبع مسیر غلطی را تعریف می‌کنند و ما برای رسیدن به هدف به ناچار دست به خشونت می‌زنیم، چون نمی‌توانیم عقلانی رفتار کنیم. متأسفانه نظام سیاسی ما هم برگرفته از همین فرهنگ است و این فرهنگ در شکل ساختاری، مرتب بازتولید و بازتعریف می‌شود.

ـ وقتی مسئولی به جای این‌که نواقص کار خودش را ببیند و عیب را در درون خود جست‌و‌جو کند، به‌دنبال یک عامل بیرونی است و دیگران را مدام مقصر جلوه می‌دهد و به نوعی می‌خواهد همه را کنترل کند، یعنی از همین فرهنگ پیروی می‌کند. هرکس که دست به رفتار خشونت‌آمیز می‌زند، یک خشم فروخفته دارد.

ـ رابطه‌ی تنگاتنگی بین خشونت‌ورزی و دروغ‌گویی وجود دارد. اگر بپرسید چه افرادی دست به خشونت می‌زنند؟ پاسخ روشن است، کسانی که مستعد دروغ گفتن هستند چون نمی‌توانند از عقلشان درست استفاده کرده و حرف راست را بیان کنند، پس متوسل به کذب‌گویی می‌شوند تا به هدفشان برسند. این فرد وقتی یک مقدار جلو می‌رود، چون می‌ترسد طرف مقابل متوجه دروغ‌هایش بشود، دست به رفتار خشونت‌آمیز هم می‌زند. در عالم سیاست هم اگر در سطح کلان، مدیران و بزرگان ما خشونت‌ورز بودند، بدانید که قبل از آن دروغ‌گو بوده‌اند. این‌ها باهم یک رابطه‌ی فلسفی و عقلانی دارند. خشونت لایه‌های زیادی دارد. فحاشی و جنگ به ترتیب آخرین مرحله‌ی خشونت های کلامی و رفتاری هستند.

ـ افراد خشونت‌ورز، البته رفتارهای تناقض‌آمیز زیادی دارند. یعنی هر چند به زبان می‌گویند: ما معتقد به آزادی هستیم، ولی عملاً آزادی دیگران را محدود می‌کنند. این افراد مستعد خشونت‌ورزی می‌شوند، چون باید رفتارهای تناقض‌آمیز خودشان را به نوعی توجیه کنند و برای این کار دست به تحقیر شما می‌زنند.

ـ خشونت‌ورزی در مقابل خشونت اولیه، خشونت درجه یک محسوب می‌شود یعنی در سطح کلان، اگر نظام سیاسی ما در مقابل رفتار تند یک شهروند که پرسش‌گر است، با خشونت جواب بدهد، شهروند یاد می‌گیرد که رفتار خشونت‌آمیز بروز بدهد. در این چرخه و در یک رابطه‌ی رفت و برگشتی میان مردم و سیاستمداران، دروغ، سیاست و خشونت قوی‌تر و ریشه‌ای‌تر بازتولید می‌شود.

ـ خشونت امروز در جامعه‌ی ما تبدیل به یک مسأله‌ی شده است. آستانه‌ی تحمل مردم و مدارای اجتماعی پایین آمده است، چون افراد نمی‌توانند باهم گفت‌و‌گو کنند. چه در سطح خرد (دعوای دو راننده)، چه در سطح میانه (تماشاگرها در ورزشگاه‌ها) و چه در سطح کلان (میان سیاستمداران)

ـ در چرخه‌ی خشونت، «فاعل» بیشتر از دیگران فاسد می‌شود، یعنی اگر ما رفتار خشونت‌آمیز داشته باشیم، بیش از دیگرانی که آسیب می‌بینند، خودمان آسیب می‌بینیم.

#مدارا_نداریم_چون_گفتگو_نداریم
#احمد_بخارایی

l عضو شوید l
@Philosophers2
4.0K views20:10
باز کردن / نظر دهید
2023-05-20 09:32:03 ‍ نقشِ کارهایی را که نیاکانِ آدمی از همه بیش دوست می‌داشته‌اند و از همه بیش می‌کرده‌اند، از روانِ کسی نمی‌توان زدود، خواه آن نیاکان، بمثل، مال‌اندوزانی کوشا بوده باشند و چسبیده به یک میز و یک دخل، با آرزوهایی فروتنانه و بورژوامآب، و نیز دارایِ فضایلی فروتنانه؛ یا آنکه چنان کسانی باشند از بام تا شام خو کرده با فرماندهی و دوستارِ سرگرمی‌هایِ خشن و چه بسا وظیفه‌ها و مسؤولیت‌هایِ خشن‌تر: یا آنکه کسانی باشند که سرانجام، روزی تمامِ حقوقِ ارثی و دار و ندارِ خویش را فدا کرده باشند تا یکسره در راهِ ایمانِ خویش -«خدا»ی خویش- زیسته باشند، یعنی مردمانی با وجدانی سختگیر و حساس که از هر گونه سازشکاریِ احساس شرم می‌کنند. به هیچ روی ممکن نیست که کسی صفات و هواهایِ پدر-مادر و پیشینیانش را در تنِ خویش نداشته باشد: هرچند که ظاهرش خلافِ آن حکایت کند. اینجا مسئله، مسئله‌ی نژاد است.

کسی که از پدر-مادر چیزی بداند، حق دارد درباره‌ی فرزند نتیجه‌گیری کند: بی‌بندوباری‌هایِ زننده، حسدهایِ تنگ‌نظرانه، حق به جانب‌نمایی‌هایِ بی‌شرمانه – این سه صفت با هم همواره ویژگی‌هایِ انسانِ غوغاگون را ساخته‌اند – چنین چیزی بیگمان می‌باید همچون خونی فاسد از پدر-مادر به فرزند برسد؛ و به یاریِ بهترین آموزش و پرورش تنها می‌توان لایه‌ای فریبنده بر چنین میراثی کشید. و امروزه آموزش و پرورش جز این چه هدفی دارد؟! در روزگارِ مردم‌پرور، یعنی غوغازده‌ی ما، کارِ «آموزش» و «پرورش» می‌باید از بنیاد، آموزشِ فنِ فریبکاری باشد – فریبکاری درباره‌ی اصلِ غوغازدگان در تن و روان. آموزگاری که امروزه بالاتر از هر چیز راستی را اندرز می‌گوید و پیوسته بر سرِ شاگردانش فریاد می‌زند که «راستگو باشید! طبیعی باشید! خود را همانگونه بنمایید که هستید!» - حتی همین خرِ ساده‌دلِ اخلاقی نیز پس از چندی خواهد آموخت که دست به چنگکِ معروفِ هوراس ببرد تا «طبیعت» را از در «بیرون اندازد»: اما چه سود؟ که «غوغا» دوباره از دیوار بر می‌گردد.

#فردریش_نیچه
#فراسوی_نیک_و_بد
بند 264

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
4.6K views06:32
باز کردن / نظر دهید
2023-05-19 23:22:06
"نفرت،‌ مانندِ عشق،‌ انسجامِ‌ اصیل و حالتِ بادوامی را برایِ ذاتِ ما به ارمغان می‌آورد، حال آن که خشم، چنان‌که بر ما عارض می‌شود، می‌تواند دوباره در یک لحظه،‌ کاستی گیرد یا همانطور که می‌گوییم آرام گیرد. نفرت بر اثرِ حمله‌ آرام نمی‌گیرد، بلکه شدت می‌گیرد و سخت‌تر می‌شود، هستیِ ما را می‌خورد و می‌کاهد. اما این انسجامِ مداوم، انسجامی‌ که بر اثرِ‌ آن نفرت عارضِ دازاینِ انسانی می‌شود آن نفرت را خاتمه نمی‌بخشد و نابینا نمی‌کند، بلکه بینا و حساب‌شده می‌کند. آن‌ که دچارِ خشم است عقل و هوشیاری از دست می‌دهد. آن‌که مبتلا به نفرت است قدرتِ تفکر و تأملش تا حدِّ‌ غرض‌ورزی «حیله‌گرانه» افزون می‌شود. نفرت هرگز نه کور که تیز‌بین است، آن‌چه کور است فقط خشم است."

#مارتین_هایدگر،‌ #نیچه، جلد اول، #اراده‌_معطوف_به_قدرت به مثابه هنر، صفحه 80)

"دانته، به گمانِ من، خطای ناشیانه‌ای کرد که با ابتکارِ ترس‌آوری بر سر دروازه‌ی دوزخِ خویش این بر-نوشته را نهاد که «مرا نیز محبتِ جاودانه آفریده است» اما بجاتر آن می‌بود که بر سرِ دروازه‌ی بهشتِ مسحیت با آن «شادکامیِ آمرزیدگیِ جاودان-اش» برمی‌نوشتند که «مرا نیز نفرتِ جاودانه آفریده است» ــ"

#فردریش_نیچه
#تبارشناسی_اخلاق

join us : | کانال فلسفه
@Philosophy3
5.1K views20:22
باز کردن / نظر دهید
2023-05-19 16:26:35
آشنایی با قانون مورفی

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
5.8K views13:26
باز کردن / نظر دهید
2023-05-18 23:11:02 نیچه یا شوپنهاور؟
2.3K views20:11
باز کردن / نظر دهید