•|میـ🔥ـخواهم اربـــابت بــ💦ــاشم|•

2021-09-03 19:20:24 اولین بار بود که میبوسیدمش!
بدن اون منو خیلی تحریک میکرد

میخواستمش ... منی که با همه ی زنای باند رابطه داشتم اما آتریسا برام یه چیز دیگه بود!

دوست داشتم وقتی خوابه باهاش رابطه داشته باشم اما ... نمیشد!

میخواستم باهاش رابطه برقرار کنم و انقدر خودم رو بهش میکوبیدم که از لذت گریه میکرد ...


#یه_رمان_مافیایی_عاشقانه
#فول_هات
#زیر_18_سال_جوین_نده_ریم_میکنم

خلاصه:

آتریسا دختری که از خونه ی عمش فرار میکنه و گیر یه مرد هات میوفته و هر شب باهاش ... باز کردن / نظر دهید

2021-09-03 19:19:40 خیره شدم تو چشمای رنگیش

میخوریش یا نه!!! تا یه حدی #مراعات حالتو میکنم #هیلدا!!!
_نه نه نه نمیخورم دست از سرم بردار
#نفساش محکم خورد به صورتم.

داری #لج میکنی یا نه تم #وحشی گری دوست داری!!؟
اون خوی #درنده گریش داشت لرزه مینداخت به تنم.
_من تحمل این یکی رو ندارم #برایان
چرا نمیفهمی هرچی از صبحه #کردی تو #حلقه من!!!

__هیلدا #خانومی #عشقم میدونی که لازمه واسه #مخفی بودن #جنسیت #بچمون این #معجون باید بخوری اگه نخوری متوجه میشن #دورگه است...!!!!!!!!!

#دو_زوج_ماورایی

#دورگه #گرگینه #جادوگر
#عشق #درنده #سحر

https://t.me/joinchat/CTkE7jrA49UwYWFk

ژانر: تخیلی فانتزی عاشقانه
سطح رمان: نیمه حرفه ای باز کردن / نظر دهید

2021-09-03 16:48:05 #پارت‌سی‌شش #میــخــواهم_اربــــابـــت_باشــم رفتم داخل نشستم چای رو اورد گذاشت رو میز نگاهی به اون چشمای مهربونش کردم و گفتم : خاتون من درگیر این دختر‌نقاش شدم بهت که گفتم از همون اول که دیدمش دلم لرزید اما دخترنقاش دوستم نداره خاتون خاتون : چرا… باز کردن / نظر دهید

2021-09-03 16:18:11 #پارت۱۴۸ #رمان_مافیا #به_قلم_خزان نکاش میکردم اروم لب زدم چی کار میکنی سام! سرشو رو به من کرد گفت : دارم از دردش کم میکنم! بعد ۵ دقیقه دست از کارش برداشت لباسمو داد پایینو اومد کنارم دراز کشید گفت : ۲ سال که پیشم نبودی ... گوشیش زنگ خورد از… باز کردن / نظر دهید

2021-09-03 15:25:59 در حال نوشتن پارت... باز کردن / نظر دهید

2021-09-03 11:58:27 سعی کرد از روی تخت بلند شه
که اتش مچ دستش رو گرفت
توی بغل آتش افتاد
نالید_ولم کن تو مستی!!!
اتش سرشو تو گردنش فرو کرد
لب زد وجودت ارومم میکنه
خودش رو کمی عقب کشید
گفت بزار برم اتش بهش نزدیک شد
لب هاش خیره نگاهش کرد
لباش دقیقا مماس با لبای هدی بود
جلوتر رفتو لب روی لب هاش گذاشت وحشی و بدون طاقت بوسید
با یه چرخش سریع جاش رو با هدی عوض کرد
خیمه زد روش از لباش دل کند و اروم اروم با بوسه سمت گردنش رفت هدی نتونست مقاومت کنه
و دستاشو توی موهاش فرو کرد و اهه عمیقی کشید
هردو از خود بیخود شده بودند و تشنه همدیگه رو میبوسیدند
که اتش تو یه حرکت تاپ هدی رو جر دادو سمت سینه های گردو سفیدش رفت....

برای ادامه در چنل زیر عوض بشین
https://t.me/joinchat/A7M74kxTj_wzM2Zk

مخصوص بزرگسالان

#مثبت_18
#سکسی
#هات
#عاشقانه
#ممنوعه

هدی حساب اتش رو هک میکنه و پولش رو میدزده
اتش اونو پیدا میکنه و به اون دو حق انتخاب میده یا برای اون که توی یه باند پیچیده مافیا هست کار کنه یا بمیره هدی هم وقتی چاره ای جز همکاری نمیبینه قبول میکنه و این بین عشقی ممنوعه اتفاق میوفته و...

ورود افراد زیر ۱۸ سال ممنوع باز کردن / نظر دهید

2021-09-03 11:57:46 #مثبت18
#لز_گی
#بزرگسال

#وقـتی که هدی#گروه_ مافیارو #هک میکنه و ازشون دزدی میکنه و به طریقی خودشو وارد گروه مافیایی میکنه و عضوی از اونا میشه اون عاشق آتش رییس مافیامیشه و باهاش رابطه برقرارمیکنه اما آتش ازاون استفاده ی ابزاری میکنه.....

جذاب#تریسام_دوست_ داری_؟
#جوین_شو
زود جوین شید میخوام بپاکم

گی لز گی لز گی لز گی لز گی لز گی

https://t.me/joinchat/A7M74kxTj_wzM2Zk باز کردن / نظر دهید

2021-09-03 11:57:26 https://t.me/joinchat/A7M74kxTj_wzM2Zk


#سکس_مخفی_با_همسایه



*لب* هاش و روی #کمرم کشید
و با #دستاش به *کونم* #سیلی های محکمی میزد

#من و به حال *داگی* دراورد
و دوباره #کارش رو تکرار کرد.

*موهام* و از #پشت کشید که #نفس عمیقی کشیدم و با چشمای *خمار* شده نگاش کردم

به #سینه هام چنگی زد و گفت:نگاه این *کیر* لعنتی به خاطر تو *باد* کرده

بعدش #فرصتی بهم نداد و# یک دفعه *انگشت* فاکش و وارد *بهشتم* کردم

که *جیغی* از سر لذت کشیدم.
*اه و ناله هام*اتاق و پر کرده بود که توی به حرکت #ناگهانی *کیرش* و وارد *کونم* کرد.

از #جلو و پشت درحال *جر* خوردن بودم.

درحال *تلمبه زدن* داخلم بود که بعد از چند دقیقه *کیرش* و دراوردم و سریع وارد *کوصم*کرد که همون #لحظه!؟!؟!؟


https://t.me/joinchat/A7M74kxTj_wzM2Zk

باز کردن / نظر دهید

2021-09-02 22:51:13 #پارت۱۴۸ #رمان_مافیا #به_قلم_خزان نکاش میکردم اروم لب زدم چی کار میکنی سام! سرشو رو به من کرد گفت : دارم از دردش کم میکنم! بعد ۵ دقیقه دست از کارش برداشت لباسمو داد پایینو اومد کنارم دراز کشید گفت : ۲ سال که پیشم نبودی ... گوشیش زنگ خورد از… باز کردن / نظر دهید

2021-09-02 22:33:27 #پارت۱۴۷ #رمان_مافیا #به_قلم_خزان #سام بلند داد زدم کجات درد میکنه زخمی شدی ببرمت بیمارستان اما جوابی بهم نمیداد! بلند داد زدم لونا جوابمو میدی یا نه اعصبامو نریز بهم چی شد کجات درد میکنه؟! لونا : همش تقصیر منه اومدم جلو تو که مشت نخوری خورد… باز کردن / نظر دهید