2021-09-02 22:08:34
#پسرهخارجیمیخواددختریهآخوندروبگیره ....
#سمممممممم بای
- #گلی؟
حاج بابا، با خشم می گوید:
- #لاالهالله! دختر به این زبون نفهم بگو جلوی من انقدر اسم تو رو صدا نزنه ها! #میزنمدکوپوزشومیارمپایین.
در حالی که دارماز خنده منفجر می شم، رو به #ساواش به انگلیسی می گم:
- #عزیزم، تو که حساسیت های پدرم رو می دونی.
سر تکانمی دهد و می گوید:
- آره
#ولیمعنییهکلمههستکهمیخواماز....
با #لحجهای غلیظ می گوید:
- #ازحاجآقابپرسم.
پدرم که فقط #حاجآقایش را فهمیده، #چشمغرهمیرود و رو به من منتظر نگاه می کند. با #لبخندی کنترل شده شانه بالامی اندازم که ساواش، با لحنی پر لحجه و پر از غلط و غلوط می گوید:
- #تمکینچیهست؟
همزمان، چشم هایم گرد می شوند. رنگ حاج بابا به سرخی می زند وعاطفه خاتون، آن وسط با نگاهی که مدام در اطراف می چرخاند #سینهخیز سمتِ آشپزخانه می رود.
- #پسرهیبیچشموروووووووووو!
این رمان محشره!
سریع بجوین و ادامه اش و بخون قندم #یااااااااغی!
https://t.me/joinchat/LW1BjzJJB-kzZmFk
67 views 𝙶𝙰𝚂𝙴𝙳𝙰𝙺 𝚃𝙱 پایه نمیگیرم/خارج خالیم, 19:08